اگر اين خبر راست باشد!

 

علی کشتگر

اگر اين ادعا درست باشد و مجاهدين خلق در هم‌دستی با موساد دانشمندان هسته‌ای کشور خود را ترور کرده باشند طبعأ به همين تکذيب ساده خبر اکتفا می‌کنند. اما اگر، نه در آن ترورها نقشی و نه با سازمان موساد دستی در همکاری داشته‌اند، برای اعاده حيثيت از خود بايد قاعدتا با همه امکانات تبليغاتی خاص خود که در آن استادند به ميدان آيند و برای رفع اتهام از خود به چند اقدام زير متوسل شوند

ا- نخست خلاصه خبر را بخوانيد:

"شبکه تلويزيونی ان بی سی از قول دو مقام آگاه آمريکايی اعلام کرده است که تروردانشمندان هسته ای ايران با همکاری موساد و سازمان مجاهدين خلق به اجرا گذاشته شده است. همين مقام ها گفته اند پرزيدنت اوباما از اين ماجرا با خبر است.

"وزارت امورخارجه اسرائيل از رد يا تائيد اين خبر خودداری کرده، اما يک سخنگوی اين وزارتخانه گفته است که تا زمانی که تمام مستندات گزارش ان بی سی را نبيند درباره آن اظهار نظر نمی کند.

"سازمان مجاهدين خلق اين خبر را تکذيب کرده است. به گزارش ان بی سی، آقای علی صفوی، نماينده سازمان مجاهدين خلق در تکذيب اين خبر گفته است "هيچ عضوی از سازمان مجاهدين خلق در اسرائيل نبوده و نيست. سازمان مجاهدين خلق قطعا هرگونه دخالت در اين کار را رد می کند."

اوزی ربای، دبير مرکز موشه دايان در دانشگاه تل آويو نيز راجع به همکاری سازمان مجاهدين خلق با اسرائيل برای به اجرا درآوردن اين ترورها گفته اين کار هم ممکن است و هم در گذشته رخ داده است." (به نقل از سايت بی بی سی)

اين که يک سازمان سياسی ايرانی متهم به همدستی با سرويس های جاسوسی قدرت های خارجی در ترور دانشمندان هموطن خود شود، يعنی به خيانت عليه کشور خود متهم شود، مساله کوچکی نيست که بتوان از کنار آن گذشت و يا با يک تکذيب خشک و خالی به رفع و رجوع آن نشست. بويژه آن که اين ترورها می تواند زمينه ساز يک جنگ خانمانسوز ميان ايران و قدرت های خارجی باشد.

تکذيب ساده اين خبر توسط يکی از سخنگويان سازمان مجاهدين برای از بين بردن ترديدها نسبت به اين اتهام سنگين نه تنها کافی نيست، بلکه اگر به همين حد اکتفاء شود نشان از صحت خبر خواهد داد! خصوصا آن که پيشينه رهبری سازمان مجاهدين در همکاری با ارتش عراق در جريان جنگ ۸ ساله و سابقه اين سازمان در اقدامات تروريستی سه دهه اخير در ايران احتمال درستی گزارش شبکه ان بی سی را تقويت می کند.

اگر اين ادعا درست باشد و مجاهدين خلق در همدستی با موساد دانشمندان هسته ای کشور خود را ترور کرده باشند طبعا به همين تکذيب ساده خبر اکتفا می کنند. اما اگر، نه در آن ترورها نقشی و نه با سازمان موساد دستی در همکاری داشته اند، برای اعاده حيثيت از خود بايد قاعدتا با همه امکانات تبليغاتی خاص خود که در آن استادند به ميدان آيند و برای رفع اتهام از خود به چند اقدام زير متوسل شوند:

۱- ارتباط و همکاری با سازمان های جاسوسی را برای هر سازمان سياسی مذموم و غيرقابل قبول اعلام کنند و به صراحت هرگونه درافتادن در اين گونه مناسبات را محکوم کنند.

۲- اعلام نمايند که در ترور دانشمندان کشور خود شرکت نداشته و آن را محکوم می کنند.

۳- بالاخره آن که اگر سازمان مجاهدين با سازمان های جاسوسی اسرائيل در ترور دانشمندان ايرانی همدست نبوده اند، روشن شدن قضيه کار چندان دشواری نيست. مجاهدين استطاعت مالی آن را دارند که بهترين وکلای آمريکايی را استخدام کنند و از طريق آنان از شبکه ان بی سی و مقاماتی که اين دروغها را عليه سازمان مجاهدين بافته اند شکايت کنند. در اين صورت اگر مدعيان مدرک محکمه پسندی برای اثبات ادعای خود نداشته باشند محکوم می شوند و مجاهدين از اين اتهام مبرا می شوند.

اگر سازمان مجاهدين به هيچ يک از اقدامات بالا متوسل نشود، آن وقت بديهی است که می توان خبر شبکه معتبری مثل ان بی سی که آنهم از قول مقامات رسمی آمريکايی بيان شده باشد، را باور نمود.

در اين صورت آنهايی که هنوز بر اين سازمان خط باطل نکشيده اند به اين نتيجه خواهند رسيد که اين جريان در ادامه مشی "هدف وسيله را توجيه می کند" و دراصرار به مناسبات پنهانی وغير شفاف با قدرت های خارجی سرانجام روند دگرديسی خود را کامل کرده و تا حد تبديل شدن به ابزار صرف سرويس های جاسوسی اين قدرت ها سقوط کرده است که اگر چنين باشد آن دسته از اعضاء و هواداران باقيمانده اين جريان که چنين سقوطی را تاييد نمی کنند از آن جدا خواهند شد.

سرنوشت مجاهدين بار ديگر ضرورت شفافيت کامل سياسی و تشکيلاتی همه جريانات و فعالانی که می خواهند "ملی"، "دموکرات" و مورد اعتماد مردم باقی بمانند يادآوری می کند و همه را از درافتادن به زدوبندهای پنهانی با قدرت ها و محافل خارجی برحذر می دارد.

هيچ هدف شريفی ابزار ناشريف را توجيه نمی کند. فراموش نکنيم که ارتباط تشکيلاتی و سياسی غيرشفاف، با هرمرجع و هر دولتی، در زمره ابزار ناسالم و ناشريف اند که نه در خدمت نزديکی جريانات و فعالان اپوزيسيون بلکه در جهت عکس آن عمل می کند. آنانی که به اين مسير می روند بخت خود را برای به قدرت رسيدن، نه در اتکاء به مردم خود که در ارتباط با قدرت و ارتش های خارجی که به دنبال منافع و مطامع خود هستند، جستجو می کنند.

- می شود و بايد با پروژه هسته ای ناشفاف و ماجراجويانه جمهوری اسلامی مخالفت کرد و حتی دانشمندان ايرانی که در اين زمينه با رژيم همکاری می کنند را سرزنش نمود، اما نمی توان آنان را به نام مخالفت با رژيم و يا با سياست هسته ای رژيم به قتل رساند و طبعا نمی توان برای اين ترورها نامی بجز جنايت و خيانت انتخاب کرد.

- می شود و بايد با سياستها و اقدامات تروريستی جمهوری اسلامی مبارزه کرد، اما نمی توان به نام مبارزه با استبداد دست به ترور زد، حتی نمی توان به نام مبارزه با تروريسم تروريستها را ترور کرد، اما تروريست نشد.

-جنبش ملی و دموکراسی خواهی ايران می تواند و بايد در مبارزه عليه خود کامگی و ديکتاتوری از افکار عمومی ومراجع بين المللی و جامعه جهانی استمداد جويد، حتی می شود در آن جا که منافع جنبش دموکراسی خواهی با مصالح يک قدرت خارجی همسو می شود برای اهداف سياسی خود در شفافيت کامل ازاين گونه فرصت ها عليه استبداد بهره برداری کرد اما نمی شود با هدف همکاری و يا به بهانه آن در مناسبات غيرشفاف و بندوبستهای پنهانی و به دور از نظارت مردم و منقدان وارد شد، چرا که کمترين زيان اين روشها ريشه دواندن بی اعتمادی ميان مردم و اپوزيسيون وبيگانه شدن با روش های دموکراتيک خواهد بود!

بنيان گذاران سازمان مجاهدين که جان خود را برای آرمانهای عدالت خواهانه فدا کرده اند هرگز تصور آن را نمی کردند که روزی عناصری در راس اين جريان قرار گيرند که بخاطر مقاصدشان به چنين خيانتی عليه کشور خود تن دهند.

من مبارزه سياسی دوران دانشجويی را در دانشکده کشاورزی کرج با محمد حنيف نژاد و رسول مشکين فام آغاز کردم و گواهی می دهم که اين دو بنيان گذار سازمان مجاهدين با پاکدلی تمام دل در گرو رهايی از استبداد و استقرار عدالت و آزادی داشتند و در راه اين اهداف شريف ملی به چيزی جز تکيه به مردم خود باور نداشتند و مرگ را بر وارد شدن در اين گونه مناسبات ترجيح می دادند. تاريخ نشان داد که آن آرمانهای بلند انسانی از کژراهه مبارزه مسلحانه و تشکيلات مخفی چريکی دستيافتنی نبود. اما لغزش های راهبردی و يا تاکتيکی از بلندی آن آرمانها و صداقت هزاران رهروی که برای آن اهداف جان باختند نمی کاهد.

انحرافی که سازمان مجاهدين را به اين جا رساند از جائی آغاز شد که رهبر پس از انقلاب آن آقای مسعود رجوی برخلاف منش و روش بنيانگذاران و رهروان سازمان مجاهدين خلق همه ابزارهای ناشريف حتی همدستی با ارتش خارجی را برای دستيابی به قدرت مجاز شمرد و در اين راه گام به گام رهبری سازمان مجاهدين را به ورطه سقوط کشاند.

چنين سرنوشت تلخی بايد درس عبرتی باشد برای همه کسانی که وسوسه قدرت و يا نيروی نفرت، آنان را به سوی مناسبات پنهانی و مشکوک با محافل و قدرت هايی که مطامع خاص خود را دنبال می کنند سوق می دهد.

علی کشتگر
بيست و پنج بهمن ماه ۱۳۹۰
Ali.keshtgar@yahoo.fr

از: گويا

 

 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران