National Movement of the Iranian Resistance NAMIR founded by Chapour Bachtiar Postfach 2336, 24913 Flensburg, Germany بمناسبت دوازدهمين سالگرد قتل دکتر شاپور بختيار پرچمدار مبارزه برای دموکراسی و مظهر مقاومت در برابر ديکتاتوری آخوندی شاهان پهلوی قانون اساسی مشروطيت و به خصوص اصولی از اين قانون را که آزادی ها و حق حاکميت مردم در آنها تصريح شده بود رعايت نمی کردند و به اين علت رعايت اين قانون همواره يکی از خواست های مهم مبارزات ملت ايران بود. در خرداد 1356 سه تن از سران جبهه ملی که زنده ياد شاپور بختيار نيز در ميان آنان بود نامه ای به شاه نوشته و از او خواستند که به حکومت استبدادی پايان داده و به اصول مشروطيت تمکين کند. شاه به اين تذکر نيز توجه نکرد و مبارزات مردم ادامه يافته و وسعت گرفت. با اوج گيری اين مبارزات ديکتاتوری شاه رو به ضعف رفت و کم کم دو جريان سياسی با دو هدف متفاوت برای آينده کشور در مقابل هم قرار گرفتند: اول جريانی که خواهان اجرای قانون اساسی مشروطيت، استقرار آزادی ها و حق حاکميت مردم بود و شاپوربختيار با قبول مسئوليت نخست وزيری عملا رهبری آن را به دست گرفت. اين جريان می خواست به اتکا مبارزات مردم به ديکتاتوری پايان دهد، آزادی ها و حاکميت مردم را مستقر گرداند، زندانيان سياسی را آزاد نمايد و با بهره گيری از کليه سرمايه های انسانی، تجربی و سياسی کشور و با رعايت عدالت، امنيت و رفاه مردم را بهبود بخشد. جريان دوم مرکب از روحاني نمايانی به رهبری خمينی بود مخالفت آنها با ديکتاتوری حاکم نه برای استقرار آزادی و دموکراسی، بلکه فقط برای به دست گرفتن قدرت بود. آنهامی دانستند اگر اصلاحاتی که دولت بختيار در نظر داشت عملی شوند، آزادی بر کشور حاکم شود و کشور به سوی آرامش برود آنها ديگر شانسی برای کسب قدرت نخواهند داشت. بنابراين تمام امکانات را به کار گرفتند تا به آتشی که افروخته شده بود بدمند و با سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم به جو خشونت دامن زنند. قبول مسئوليت نخست وزيری از طرف بختيار در آن دوران که همه و حتی نزديکان شاه نيز حکومت او را از دست رفته می ديدند کوششی برای حفظ کشور و اقدامی برای جلوگيری از موفقيت روحانی نمايان قدرت طلب بود. متاسفانه زمان برای آگاه کردن مردم و بر حذر داشتن آنان از ديکتاتوری جديد کافی نبود و اقدامات او بی نتيجه ماند. خمينی و طرفداران او توانستند با سوء استفاده از خشم مردم از ديکتاتوری شاه به جو هيستريک موجود دامن زده مردم را به دنبال خود بکشانند و بالاخره در بهمن 57 قدرت را به دست گيرند. حاکمين جديد نه تنها آزادی ها و حقوق تصريح شده مردم در قانون اساسی مشروطيت را زير پا گذاشتند، بلکه با سوء استفاده از جو موجود و موقعيت مذهبی خود، قانون اساسی جديدی تدوين کردند که آزادی های فردی و اجتماعی را بمراتب محدود تر از گذشته کرد. اين قانون اساسی رای يک روحانی نما با عنوان ولی فقيه را بالاتر از رای تمام ملت ايران قرار داد و مرجعی با عنوان شورای نگهبان را بالاتر از مجلس منتخب مردم گذاشت و به اين ترتيب حاکميت ملت را اينبار حتی بر روی کاغذ بطور کامل نفی کرد. روحانی نمايان برای کسب قدرت و حفظ آن و مقابله با مخالفين از هيچ جنايتی دريغ نکردند. آنها که فاقد تجربه و کاردانی لازم در اداره امور بودند در عوض حل معضلات کشور بر آنها افزودند و با اين اعمال و جنايات خود بخش مهمی از سرمايه های انسانی، اقتصادی و سياسی مملکت را نابود ساخته و پس از چندی کشور را به کام جنگی طولانی و خانمانسوز انداختند. بختيار که همواره پرچم مبارزه برای آزادی و دموکراسی را افراشته نگاه داشته بود پس از قدرت يافتن حکومت آخوندی به خارج کشور رفت و با تاسيس نهضت مقاومت ملی ايران به مقاومت ادامه داد. مبارزه سياسی بختيار برای استقرار آزادی ها و استقرار حاکميت ملت برای رژيم خطرناک بود. سران رژيم می دانستند که ادامه مبارزه برای دموکراسی دير يا زود مبارزات ملت را به مسير آزادی هدايت خواهد کرد و بستری برای اتحاد ملت خواهد شد. می دانستند که ملت به فرِيبی که خورده است پی خواهد برد و مردم بالاخره به فردی که با احساس مسئوليت تام و با تمام وجود برای جلوگيری از خطر تلاش کرده بود روی خواهند آورد. بختيار به اين جهت هدف ترور جمهوری اسلامی بود. در تابستان 1359 تيمی که به رهبری انيس نقاش از طرف خمينی برای قتل او اعزام شد نا موفق بود. انيس نقاش توسط پليس فرانسه دستگير و پس از مدتی از طرف دولت فرانسه به جمهوری اسلامی تحويل داده شد. آخر بار در تاريخ پانزده مرداد 1370 برابر 6 اوت 1991 سه قاتل اعزامی علی خامنه ای ولی فقيه و هاشمی رفسنجانی رئيس جمهور وقت، شاپور بختيار و همکار جوانش سروش کتيبه را در خانه مسکونی او در حومه پاريس به قتل رساندند. هنوز اهدافی که بختيار دنبال می کرد عملی نشده اند و ميهن ما همچنان در آتش ديکتاتوری می سوزد. جوانان، دانشجويان، نويسندگان، خبرنگاران و نخبگان سياسی که درست آنگونه که آرزوی بختيار بود اينک به مقاومت بر خاسته اند شکنجه می شوند و سران رژيم نيز چون گذشته از اين همه اتفاقات در ايران و جهان درس نگرفته اند و بر اين تصور هستند که می توانند صدای ملت را با زندان و شکنجه و ترور در گلو خفه کنند. عده ای هم هنوز از آنچه در بيست و پنج سال گذشته بر سر ما آمده است نياموخته اند و با عنوان کردن "دموکراسی دينی" تجربيات مردم کشورمان و جهانيان را مبنی بر اين که دموکراسی بدون رعايت جدائی دين از حکومت ممکن نيست نا ديده می گيرند. آنها در بهترين حالت می خواهند پس از تجربه ناکام جمهوری اسلامی سيستم التقاطی و من درآوردی جديدی را در کشور عملی کرده آن را روی مردم ميهنمان آزمايش کنند و پس از تباه کردن سالها زندگی آنان باز سر انجام تجربياتی را که از هم اکنون در اختيار ما ست تاييد کنند. خوشبختانه بخش مهمی از آزاديخواهان و اصلاح طلبان امروز به تجربه دريافته و اظهار کرده اند که بدون جدائی دين از حکومت رسيدن به آزادی و دموکراسی پايدار ممکن نيست. امروز صدای اين بخش در همه سطوح جامعه شنيده ميشود. دکتر شاپور بختيار مانند همه طرفداران نهضت مشروطيت و جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق، خواهان استقرار حاکميت مردم، جدائی دين از حکومت، استقلال و تماميت ارضی کشور بود. اين ها همان اصولی هستند که امروزه به خواست های اساسی مبارزات عمومی مردم ايران اعم از جوانان، زنان، روشنفکران يا ساير بخشهای جامعه تبديل شده اند. اگرجه بختيار در مبارزه با ديکتاتوری آخوندی کشته شد و ديگر در ميان ما نيست اما اصولی که او برای آنها مبارزه کرد، به چراغ راه مبارزان راه آزادی و دموکراسی ايران تبديل شد. ياد بختيار به عنوان قهرمان ملی و پرچمدار مبارزه برای دموکراسی و مظهر مقاومت در برابر ديکتاتوری جمهوری اسلامی گرامی باد. ايران هرگز نخواهد مرد نهضت مقاومت ملی ايران 10 مرداد 1382 مطابق 1 اوت 2003 دوستان و ياران دکتر بختيار در سالگرد قتل او، چهار شنبه 15 مرداد 1382 برابر ششم اوت 2003 ساعت 16 در قبرستان مون پارناس پاريس گرد هم آمده و مثل هر سال ياد او را گرامی ميدارند. از کليه هموطنان گرامی دعوت می شود که در اين ياد بود شرکت کنند.
|