نهضت مقاومت ملی ايران

بنيانگذار دکتر شاپور بختيار

National Movement of the Iranian Resistance

NAMIR

founded by Chapour Bachtiar

پيام نهضت مقاومت ملی ايران خطاب به دانش آموزان و محصلين سراسر کشور

 

زمانيکه در مهرماه امسال بمناسبت آغاز سال تحصيلی بار ديگر زنگ مدارس به صدا در می آيد و همگی شما بر سر کلاسها حاضر شده و کتابها را با زمزمه «حال که به سال دوم آمده ايم»  باز ميکنيد، بعلت بلاتکليفي، بی تفاوتی و بيهودگی که بر جامعه ستم زده ما حکمفرماست، بدون شک آن رغبتی را که لازمه يادگيری است، در خود نمی بينيد. اگر بجای شادی و شعفی که در چنين روزی در تمام مدارس جهان معمول است غم و کدورتی  بر شما مستولی ميشود که ناشی از آينده تاريک دانش آموز و دانشجو در حکومت تحجر و ريا و  استبداد است، نبايد تعجب کرد. نمونه های بی ثمر بودن تحصيل علم را در ردای سرنوشت غمناک آموزگاران و معلمان خود رويت می کنيد که خميده در زير بار تلاش معاش با خشمی فروخورده بر سر کلاسهای درس حاضر ميشوند و برای خالی نبودن عريضه و يا رفع تکليف چند کلامی نيز بمناسبت  آغاز سال تحصيل بر زبان می آورند. از دلسردی و بی تفاوتی آنها نبايد متعجب شد. اکثرآنهاازتحصن ها و اعتراضاتی که در تابستان به منظور بهبودی وضع معيشت خود انجام داده اند، ره به جائی نبرده اند. خجل از اين ناتوانی ميکوشند مايوس و نگران در برابر شما ايستاده و حرفی بزنند.  چه بگويند؟ بگويند، سرنوشت مارا  که حاصل سالها دانش اندوزی است آينه عبرت کنيد و بدنبال گرفتن مدرک از دانشگاهی با گرفتن معلم خصوصي، بازديد کلاسهای کنکور و خريدن سوالات کنکور خود را بزحمت نياندازيد و والدين خود را دچار مضيقه نکنيد؟ بدين خاطر است که بابه صدا در آمدن زنگ مدارس تلخکام و مايوس برسرکلاسها حاضر ميشوند و حاضر نيستند بيخود و بی جهت شما را به آينده ای که از خود آنها دريغ شده و درحقيقت آينده ای نيست، ترغيب و دلخوش نمايند.

چگونه ميتوان عمری  ناظر فقر، بيکاري، مهاجرت، زندان ،داغ و درفش و اعدام و قتل بسياری از تحصيل کردگان بود و نويد فردائی بهتر را داد؟ هم اکنون نيز بيش از سی هزار پزشک عمومی پس از سالها تحمل رنج ومرارت در زير خط فقر زندگی ميکنند و تازه آنها را بايد جزو خوشبخت ها به حساب آورد زيرا وضعشان از آنهائی که بيکارند و شب و روز بايد برای بدست آوردن لقمه نانی و سقفی بر بالای سر به هزاران خفت و ننگ تن در دهند، بهتر است.

موقع زمزمه کردن «حال که به سال دوم آمده ايم»  بار ديگری بر دوشهای شما سنگينی ميکند، که ناشی از توقع و انتظار والدينتان از موفقيت شما در درس و تحصيل است.  در حاليکه به عاقبت نامعلوم خود می انديشيد مخلوطی از عذاب وجدان و گناه روحا شما را فلج ميکند. آگاهی به اينکه پدران و مادران شما با هزار زحمت و با  بريدن از نان و غذا و لباس خود قادر شده اند، هزينه مدرسه  و قلم و دوات شما را تامين کنند، عذاب وجدان را در شما شعله ور ميکند. راه درست اين است که واقعيت ها را با آنها در ميان بگذاريد ولی ميدانيد که نبايد  توی ذوق آنها زد.  آنها اميدوارند حال که خود نشده اند، نرسيده اند و نتوانسته اند، لا اقل فرزندانشان با کسب علم و دانش به  رفاه و احترامی نسبی دست پيدا کنند.

با باز کردن کتابها با نگرانی نگاهی به اطراف می اندازيد و فقر را می بينيد که در چهار سوی شما بر نيمکتهای مدرسه نشسته است. تعجبی هم ندارد، چون در هيچ جای جامعه نميتوان تبعيض و نابرابری را به آن وضوحی که در مدرسه قابل رويت است، مشاهده کرد. مدرسه در کشورهای فقير جهان آينه تمام نمای تنگدستی ها و تبعيضهای موجود در جامعه است. فقری که خانواده ها آنرا از چشم اغيار مخفی و دور نگهميدارند، در مدرسه بوضوح بچشم ميخورد.  چهره زشت فقر و ناکامی را که نمودار تبعيض در حکومت اسلامی است  و از بی عدالتی در تقسيم نعم مادی سرچشمه ميگيرد ميتوان در کلاسهای درس رويت کرد. ترس از چنين آينده ای شما را به وحشت می اندازد. ازنوع لباس و کيف و قلم و دفتر دانش آموز گرفته تا سلامتی او به واقعييت مادی خانواده ها پی می بريد و شما را قربانی آن سيستم آموزشی ميسازد که دانش آموز را بجای همدردی به رقابتی گرگ صفتانه  تشويق ميکند. در چنين سيستم آموزشی همبستگی و اتحاد برای نائل شدن به اهداف جائی ندارد. در اين سيستم آموزشی  نمايش تفاوت ها و تبعيضات نقش دارند. نقش آنها اين است که زخمهای ناشی از تبعيض و فقر را برای شما  توجيه کنند. مدرسه ای که اميدوار بوديم «بنی آدم اعضای يکديگرند» را تعليم بدهد، به توجيهات دينی و غير دينی  آن تضادهائی ميپردازد که منشا  روح بی عدالتی در جمهوری اسلامی و قوانين آن است. 

موقع زمزمه کردن « حال که به سال دوم آمده ايم» در عين حال اميد به آينده در شما شعله ور ميشود، اميدی که روا نيست تحت تاثير محيط منفعل جامعه به نا اميدی تبديل شود. منظور از اميد آن خود فريبی نيست که حکومت با انواع و اقسام شيوه های تحميقی رواج ميدهد. تکرار ترجيع بندی که مسئولين برای توجيه ناتوانيهای خود باب کرده اند و دائما  بجای رفع مشکلات معلوم و مشخص جوانان مرتب از طرح اشتغال، طرح فراغت، طرح ازدواج  و طرح مسکن برای جوانان سخن ميگويند با آن اميدی که مد نظر ما است، تفاوت دارد.  حکومتيان برای توجيه ناتوانی خود در حل مشکلات جوانان انبوه دانش آموزان را بهانه ميکنند ، آنهم به شکلی تحقير آميز که گويا در مورد هجوم آفت ملخ حرف ميزنند. ما اين «انبوه» را تنها فرصت و اميد جامعه ارزيابی ميکنيم و آينده کشور را بر اين اساس درخشان می بينيم. حکومتی  که نميخواهد مسئوليت سياستهای غلط خود را در گذشته در قبال تشويق مادران و پدران به بچه دار شدن برای تامين گوشت دم توب در جنگ هشت ساله بپذيرد، بجای اصلاح اين اشتباهات و رفع احتياجات دانش آموزان برای تامين امکانات تحصيلی و آينده شغلی بهتر مدام  بر تعداد هفده مليون و دويست هزار دانش آموز تکيه ميکند. در اوضاع و احوالی که برخی کشورهای اروپائی نگران پائين رفتن  آمار متولدين ميباشند ، حکومت «ديني» ما موهبت جوان شدن جامعه ما را «تنگنا» و « هزينه»  ميخواند و آنرا فاجعه و بحران تعبير ميکند. حکومت متحجر جمهوری اسلامی قصد دارد بجای غرور در  دانش آموزان  اين تصور را در آنها ايجاد نمايد که وجود  آنها دراين مملکت موهبت نبوده، بلکه دردسر است.

برای نيروهای مترقی اپوزيسيون نسل جوان و پويای اين کشور تنها سرمايه  جامعه ی محروم و فلک زده و ماتمزده ماست، دانش آموز و دانشجو تنها نيروئی است که قادر است  آينده ايران را عوض کرده، کشور را از منجلاب انحطاط و سقوط کنونی نجات داده و آن را در ميان  ملل متمدن جهان سر بلند کند. اگر قصد داريم  در مجامع جهانی مانند المپيک و غيره در رشته های ورزشي، هنری و علمی بجای خفت و شرمندگی امروزه در آينده احساس سرفرازی کنيم، اگر ميخواهيم زمانی در مقايسه بابقيه کشورهای جهان احساس همطرازی کنيم، بايد نسل کنونی دانش آموزان و دانشجويان را در يابيم. آن دستاربندانی که با حماقت و حقارت ذاتی خود چشم به ذخائر نفتی و منابع زير زمينی ايران دوخته اند و با افکار دلالانه و کاسبکارانه خود  نفت را تنها ثروت اين کشور بحساب می آورند،  از درک اين مسئله عاجزند که ثروت اصلی يک جامعه در دنيای امروز نيروی جوان دانش پژوه، متخصص، هنرمند و متفکر آن است.

موفقيت علمي، هنری و مالی سه مليون مهاجر ايرانی که با وجود سختی دوران تطابق فرهنگی در جوامع غربی اکثرا در رده های ميانی و بالای اين جوامع قرار گرفته اند، در مقابل شماست. اين افراد نيز زمانی جزو دانش آموزان و محصلين مدارس همين کشور بوده اند. با اين تفاوت که اين فرصت را يافته اند تا  در شرايط زيست و تربيتی بهتری از شانس برابر و بدون تبعيض برخوردار شوند. دمکراسی بوده است که باعث شده  مهاجر و غريبه بتواند از نقطه نظر ثروت، علم، هنر و مديريت خود را  بالا بکشد. زندگی سه مليون ايرانی مهاجر را در دمکراسيهای غربی با زندگی سه مليون ايرانی در  مام ميهن مقايسه کنيم تا ببينيم تفاوت ره از کجاست تا به کجا.  کمبود استعداد، پشتکار وعلاقه دانش آموزان و دانشجويان مقيم ايران به تحصيل نيست که جلو رشد آنهارا گرفته است. آنچه جلو پيشرفت جوانان ما را در اين بيست و پنجسال سد نموده حکومت دينی است که جمهوری اسلامی نام دارد و از همان ابتدا ميخواسته بهر ترتيب که شده جلو رشد جوانان را بسوی مدرنيته و تجدد بگيرد.

اميد جامعه، يعنی نسل کنونی دانش آموزان و دانشجويان ايران که متاسفانه در ميان پتک يک حکومت ارتجاعی و سندان بلاتکليفي، ترس و وازدگی بزرگسالان جامعه قرار دارد، بايد برای نجات خود فکری بکند. سرنوشت  تک به تک آن 17196588  نفر دانش آموزی که امسال به تحصيل ميپردازند، به مقدار زيادی توسط خودشان رقم زده ميشود. مبارزه ای  مصمم با شيوع مواد مخدر در مدارس، جنگ با نااميديها، لااباليگريها، خودخواهی ها، نفع طلبی های حقير و تنگ نظريهائی که باعث انحطاط اخلاقی دانش آموزان می شود، در درجه اول به عهده خود دانش آموزان گذاشته شده است. متحد شدن بيست مليون دانش آموز و دانشجو و معلم جوان که بخودی خود در يک محيط فرهنگی سازمان يافته قرار گرفته اند، کار چندان دشواری نيست. اين امر باگسترش عنصر آگاهی منطبق بر افکار و اهداف مصدق برای استقلال و آزادی و با يک رهبری مستقل از احزاب دولتی و شبه دولتی امکان پذير است. با زنده کردن مجدد ارزشهائی مانند اتحاد، همکاری و اعتماد  که دردوران مبارزه عليه استبداد سلطنتی هزاران جوان را در آن سالها به حرکت درآورد، ميتوان امروزه نيز به آن همبستگی دست يافت. همبستگی و اتحادی که لازمه کنارزدن  ولايت فقيه و ارتجاع مافيائی استبداد دينی و باز شدن راه جامعه بطرف پيشرفت است.

نهضت مقاومت ملی ايران که با حضور رهبر و بنيان گذار خود در دوران حکومت کوتاه گذار ملی کوشيد در برابر  استيلای حکومت استبدادی خمينی مقاومت کند، به عواقب سهمگين چنين نظامی برای ايران پی برده بود. دکتر شاپور بختيار در مجالی که سی و هفت روز حکومت در اختيار او نهاد، همه کوشش خود را بکار برد تا جامعه ما از يک استبداد به استبدادی ديگر فرو نغلطد. سازمان نهضت مقاومت ملی نيز که در پيگيری اين هدف در خارج از کشور تشکيل شد، تا کنون تلاش نموده حد اقل بافشرده کردن صفوف نهضت ملی زمينه را برای اتحادی  وسيع تر فراهم سازد. پس زدن  نظام استبدادی جمهوری اسلامی تنها و تنها با يک اراده و تصميم ملی ممکن است. اگر چه تا کنون بسياری از خواستها و شعارهای نهضت مقاومت ملي، منجمله استقرار حاکميت ملی و جدائی دين از سياست از طرف ديگر مخالفين حکومت پذيرفته  شده، ايجاد وفاق ملی بر سر آنها که لازمه تعويض اين حکومت است هنوز در مراحل ابتدائی است.

توقع و انتظار مردم از جنبش دانش آموزان و دانشجويان کمک به ايجاد يک چنين اتحاد ملی است. متاسفانه در شرائطی که هنوز  نه آن جبهه ای که بتواند  مقدرات کشور را در دست بگيرد، بوجود آمده و نه آن اتحادی که لازمه نجات کشور و جامعه از زير يوغ سلطه استبداد مذهبی است، شکل گرفته، احزاب و گروههای ملی در داخل و خارج از ايران در شرايط اختناق کنونی کاری جز اعلام پشتيبانی از جنبش دانش آموزی و دانشجوئی ايران نميتوانند انجام دهند. تنها  ميتوانيم اميدوار باشيم که دانش آموزان، دانشجويان و معلمان  هيچگاه ايمان خود را به ايران از دست نميدهند.

 

ايران هرگز نخواهد مرد

هيات اجرائيه نهضت مقاومت ملی ايران

چهارشنبه  25شهريور ماه  1383

http://www.melliun.org/nehzatm.htm