رامين ناصح (مسئول سازمانهاي جبهه ملّي در خوزستان) rnaseh@hotmail.com
«چه زنده باشم و چه نباشم، اميدوارم و بلكه يقين دارم كه اين آتش خاموش نخواهد شد و مردان بيدار كشور اين مبارزه ملّي را آنقدر ادامه ميدهند تا به نتيجه برسد.» (دكتر محمّد مصدّق)
رويداد 28 مرداد 1332 و ائتلاف قدرتهاي امپرياليستي جهان در سرنگون ساختن دولت ملّي دكتر محمّد مصدّق از مهمترين سرفصلهاي تاريخ ايران و نقطه عطفي در دوران سلطنت استبدادي پهلوي بشمار ميرود كه همه ساله در مطبوعات و در مراسمهاي متعدّدي از آن ياد ميگردد و جوانب مختلف آن مورد بررسي و موشكافي قرار ميگيرد و پس از پنجاه سال كه پيرامون اين واقعه تاريخي سخن گفته و مطلب نوشته ميشود، گويي هنوز حديثي تازه است. چرا كه رويداد مزبور تاثيرات ژرفي را در تاريخ ايران بر جاي نهاده و در رقم زدن سرنوشت ملّت ايران نقشي بسزا داشته است. به علاوه اين رويداد درس و سرمشقي بزرگ براي آيندگان بر جاي نهاد. مرحوم دكتر مصدّق نشان داد كه براي يك دولت ملّي، اتّكاء به رأي و خواست مردم چنان توانمند است كه دو ابرقدرت زمان بايستي متّحد شوند و همه خائنان و ميهن فروشان كشور را بسيج كنند و لشكركشي نظامي نمايند تا آنرا سرنگون سازند.
بسياري به نادرستي، كودتاي 28 مرداد را پاياني براي حركت مصدّق و شكستي براي نهضت او تصوّر ميكنند. حال آنكه با يك بررسي گسترده و ديد ژرفكاوانة تاريخي پي ميبريم كه چنين نيست و نهضت مصدّق نه تنها با كودتاي ننگين و بيگانه ساختة 28 مرداد متوقّف نميشود، بلكه به هر صورت ممكن تداوم مييابد و پيروان تفكّر ضدّ استعماري و ضدّ استبدادي او نه تنها در ايران بلكه در اقصي نقاط جهان سيره او را پي گرفته و در مبارزه با خودكامگان، بيدادگران و چپاولگران حقوق ملّتها شگفتيها ميآفرينند.
جبهه ملّي ايران به رهبري مصدّق برخلاف ديگر سازمانهاي سياسي كه نسبت به وضع و مقتضيات زمان پديد ميآمدند و پس از پايان يافتن تاريخ مصرف خود از ميان ميرفتند و اثري از آنها باقي نميماند، عليرغم تمامي سركوبهاي دستگاه استبداد شاهنشاهي و توطئههاي امريكا، انگليس، شوروي و دست نشاندگان آنها، سازماني ماندگار در عرصه سياست ايران بوده است. درست در فرداي روز وقوع كودتاي انگلو-امريكن و بدفرجام 28 مرداد، گروهي از ياران مصدّق گرد ميآيند و راه او را تحت نام «نهضت مقاومت ملّيٍ» به شكل مخفي تداوم ميبخشند و در اين روزها چند صد هزار تراكت با عنوان «نهضت ادامه دارد» از سوي آنان در تهران و شهرستانها توزيع ميگردد. به تدريج جمع بيشماري به آنان ميپيوندند و در تهران و شهرستانها شبكههاي توانمند نهضت سازماندهي ميگردد و اين شبكهها اعلاميهها و نشريه هفتگي «راه مصدّق» را مرتباً تكثير و توزيع ميكردند. في الواقع نهضت مقاومت ملّي توانست نقش مؤثّري را در افشاي دولت كودتا و مبارزه با آن سامان دهد و بدين وسيله با جلوگيري از فروكش كردن نهضت مصدّق زمينه آن فراهم ميآيد كه در سالهاي بعد و با بهره گيري از فضاي نسبتاً باز پديد آمده، جبهه ملّي ايران مجددّاً احيا شود و مبارزات استقلال طلبانه، آزاديخواهانه و عدالتجويانه خود را استمرار بخشد.
و امّا در خارج از ايران، پس از سقوط دولت مصدّق و حتّي پس از جانسپاري او، انديشه مصدّق چونان روحي در كالبد نهضتهاي رهايي بخش انساني در اقصي نقاط گيتي دميده ميشود و اين ذخيره گرانسنگ فكري و معنوي موجبات خودآگاهي، خودباوري و نتيجتاً توفيق و پيروزي بسياري از ملّتهاي ستمديده را بر چپاولگران حقوق انساني فراهم ميآورد و به اين پيش بيني الهام گونه و به ظاهر ايده آليستي شهيد نامدار نهضت ملّي ايران زنده ياد دكتر حسين فاطمي در سرمقاله روزنامه زرّين برگ «باختر امروز» رنگ حقيقت ميبخشد كه «پيمودن راه مبارزه و فتح ما نيز زمينه پيروزي قطعي ملل زير سلطه و مردمي را كه ساليان دراز است در چنگال بيرحمانة سياست استعماري دست و پا ميزنند، آماده ميسازد.» (1)
ظهور مصدّق و جبهه ملّي ايران در سيه روزگاري كه ابرهاي ظلماني استبداد و استعمار بر كشورهاي عقب مانده (بخوانيد: عقب نگهداشته شده) سايههاي شوم خود را گسترده بود، حقيقتاً به منزله «آذرخشي در ظلمت» شمرده ميشود كه پس از اندك مدّتي كه ثمربخشي خارق العاده روش و منش آن در كوتاه كردن دست استعمار از منابع ملّي ايران و استقرار آزادي و دموكراسي كامل در اين كشور آشكار ميشود، منجر به ظهور يكباره سوشيانهاي پرشماري در جاي جاي پهنه گسترده ملل ستمديده ميگردد كه مردمان خود را از تباهي ميرهانند و مصدّق -به تعبير حضرت حافظ- به «سرحلقه رندان جهان» تبديل ميشود!
در سفري كه مصدّق در آبانماه 1330 به مصر داشت، در سخنراني خود براي مردم مصر كه فرياد «زنده باد مصدّق» را با خروش تمام سرميدادند و در گفتگوهايش با نحاس پاشا نخست وزير اين كشور، بر ضرورت ملّي شدن كانال سوئز تأكيد مينمايد. اين آرمان بعداً توسّط شاگرو و پيرو مكتب مصدّق، «جمال عبدالناصر» به وقوع ميپيوندد و دست استعمار انگليس را از كشور مصر كوتاه ميكند. «سياست موازنة منفي» بر بنياد اصل بيطرفي يا «جنبش عدم تعهّد» بعنوان يك راه حل اساسي و استراتژيك براي كشورهاي استعمارزده، كه مصدّق مبدّع آن بود، مبني بر اينكه ملّتهاي جهان سوّم نه نسبت به آمريكا و امپرياليسم غرب و نه نسبت به امپرياليسم شرق هيچگونه تعهّد خدمتگزاري ندارند، مورد علاقة بسياري از رهبران استقلال طلب، از جمله جمال عبدالناصر در حركت ملّي كردن كانال سوئز قرار گرفت كه با پيروي از آن توانست ملّت خود را از اسارت و بردگي بيگانگان برهاند و به استقلال و سرفرازي برساند. عبدالناصر هميشه در نقطهايش از تأثير نهضت ملّي ايران و دكتر مصدّق ياد ميكرد و ميگفت: «من شاگرد مكتب ضدّ استعماري دكتر مصدّقم. از مكتب مصدّق درس آموختم.» (2)
رياض سفيركبير مصر در جامعة ملل، راجع به مكتب مصدّق چنين گفت: «مصدّق به جهان شرق و كشورهاي جهان سوّم نه تنها درس سياست موازنة منفي و عدم تعهّد آموخت و بسياري از جاها را موفّق كرد كه دست خارجيها را از كشور و منابع طبيعي خود دور ساخته و از ثروت خداداي استفاده كنيم، بلكه درس مهم انقلاب اين بود كه با عزّت و شرافت زندگاني كرده و به كشورهاي بزرگ بگوييم كه: مرا به خير تو امّيد نيست، شر مرسان!!» (3)
مجلّة الأهرام مصري در تشريح تأثير حركت مصدّق در جهان سوّم ميگويد: «دكتر مصدّق استاد فنّ ملّي شدن در شرق است. تمام رهبران نهضتهاي خاورميانه در مكتب مصدّق درس خواندهاند. دكتر مصدّق قدرت و قوّت حيرت آور و سرسختي بينظير خود را به انگليسيها نشان داد و آنان را مجبور ساخت در برابر قدرت و نيروي معنوي ايران زانو بزنند.»
به گفتة ويليام دوگلاس قاضي ديوانعالي كشور آمريكا: «هنگاميكه مصدّق در ايران دست به اصلاحات اساسي زد، ما به وحشت افتاديم. ما با انگليسيها همدست شديم تا او را از ميان برداريم. در اين راه توفيق يافتيم ولي از آنروز ديگر در خاورميانه از ما به نيكي ياد نشد.» (4)
آنتوني ايدن در پارلمان انگليس، ضمن اشاره به مزاحمت افكار مصدّقي براي اعمال سلطة انگلستان در سراسر جهان، اقرار كرد كه پس از سقوط مصدّق، براي اوّلين بار به راحتي خوابيد! به گفتة او: «پس از مصدّق ايران 214 ميليون ليره به انگلستان خسارت داد. ولي اگر مصدّق مانده بود، شانس وصول حتّي 214 پنس غيرممكن بنظر ميرسيد. فكر مصدّق در همة كشورهاي خاورميانه توليد اثر منفي (!!) كرد و انگلستان را در مصر، دچار ناصر كرد. افرادي نظر مصدّق گاهي مسير تاريخ جهان را عوض ميكنند. ناصر نيز مكرّراً اظهار داشت كه انقلاب مصر به جهان سوّم درس بزرگي داد و بدون استقلال سياسي و دخالت مردم در كارها كه زاييدة فكر مصدّق بود، مصر هنوز در زنجير اسارت انگليس ميماند. ناصر از شكست موقّت حركت مصدّق درس عبرت گرفت و اوّل فاروق و دربارش و بعد انگليسها را بيرون كرد.» (5)
جواهر لعل نهرو كه پس از مهاتما گاندي محبوبترين و نامدارترين رهبر ضدّ استعماري مصر شمرده ميشود نيز، از پيروان مكتب «عدم تعهّد» دكتر مصدّق بود. نهرو كراراً خدمات دكتر مصدّق را به كشورهاي غير متعهّد ميستود و او را كراراً پيشگام مبارزه براي غرور ملّي و آزادي و شرافت ناميد. بهنگامي كه در تهران مهمان دولت بود و نامه از طرف نهضت ملّي راجع به فشار و اختناق عمومي و حبس دكتر مصدّق و قتل دكتر فاطمي تسليم او شد، وي اين موضوع را با شاه مخلوع در ميان ميگذارد. شاه در جواب ميگويد: اين افراد بر عليه حكومت قيام كردند، خود شما هم به همين جرم به زندان رفتيد! نهرو پاسخ ميدهد: «زندانبان من انگليسيها بودند و مردم هند، زندان من و گاندي را گلباران كردند. ولي زندانبان نخست وزير سابق و ملّي كنندة نفت، پادشاه ايران است!» (6)
كشور الجزاير در شمال آفريقا، بدليل موقعيت حسّاس خود همواره عرصة تاخت و تاز استعمارگران بوده است، و در پي پيروزي نهضت ملّي ايران و تلنگر آن بر اذهان تودههاي ملل زير سلطه، نهضت ضدّ استعماري الجزاير نيز با الگوبرداري از آن به رهبري انقلابيوني چون بن بلا، بومدين، فرحت عبّاس و... جاني تازه ميگيرد و پس از سالها فراز و نشيب در نهايت با موفّقيت و نحات مردم الجزاير روبرو ميشود. (7)
شادروان دكتر قوام نكرومه رهبر استقلال مملكت زرخيز غنا كه از نخستين پيشوايان آزادي افريقا بود و با تلاش و مجاهدت بيهمانند و خستگي ناپذير خود، كشور ساحل عاج (غنا) را از قيد استعمار بريتانيا رهانيد، از ديگر چهرههاي سرشناس پيرو مكتب مصدّق بود و مكرّراً بيان ميداشت كه خدماتي كه در انجام آن توفيق يافته، مديون سالها دراست وي در مكتب پيشواي نهضت ملّي ايران بوده است. وي به يكي از دوستانش ميگويد: «من از نطق دكتر مصدّق در شوراي جامعة ملل درس بزرگي گرفتم: اوّل حقيقت زندگاني را كه خودمختاري و استقلال و آزادي و جواب رد به خارجيهاست، بدست آوريد، مابقي نعمات خداوندي كه فرع آزادي و آگاهي است، نصيب شما خواهد شد.» (8)
جنبش مصدّق در همساية شرقي ايران، افغانستان (آرياناي بزرگ) نيز تأثيري شگرف از خود برجاي ميگذارد. مرحوم ميرغلام محمّد غبار در جلد دوّم كتاب افغانستان در مسير تاريخ به اين مقوله پردازش خوبي دارد و شرح ميدهد كه چگونه نهضت مشروطه خواهي افغانستان بر عليه استعمار و استبداد حاكم، با الهامگيري از سيرة دكتر مصّدق پاميگيرد. مرحوم غبار خود يكي از راهيان طريقت مشروطه خواهي در افغانستان و يكي از دوستداران دكتر مصدّق و از تاريخ نگاران برازنده و نامدار افغانستان و يكي از پاكبازترين روشنفكران ضدّ استبدادي و ضدّ استعماري بود كه ساليان متمادي را در زندان سپري كرد. در ساير تواريخ افغاني چون نهضت مشروطه خواهي در افغانستان و... نيز از مكتب مصدّق و اثراتش در افغانستان فراوان ياد شده است.
روزنامة آزاد افغانستان از جمله جرايد معتبري بود كه خطّ مشي و سيرة دكتر مصدّق را در آن كشور ترويج ميكرد. شيرعلي خان زماني روزنامه نگار شهير افغان، آزادي و دموكراسي ايران در دورة مصدّق را ميستود و بعنوان الگويي متكامل معرّفي ميكرد. وي مينويسد: «مطبوعات مملكت همساية اسلامي ايران از جمله آزادترين مطبوعات دنيا بشمار ميروند و در اين اواخر آنقدر مراحل تكامل آزادي را پيموده است كه نه تنها با مطبوعات جهان دموكراسي و دنياي آزاد سر همسري دارد، كه در آزادي گفتار و تأمين حقوق ملّيهشان از ديگران گوي سبقت را ميربايد. (9) وي با مقايسه اوضاع مطبوعات در ايران و افغانستان، ضمن ذكر اين نكته كه افغانيان از آزادي برادران ايراني خود بي نهايه خشنودند، به اوضاع ايران قبطه ميخورد.
پس از حماسة ملّي 30 تير 1331 روزنامة آزاد افغانستان، توجّه افغانيان رنجديده را به پيروزي حركت معجزآساي ملّت ايران در حمايت از دكتر مصّدق جلب كرد. از جمله استاد عبدالحيّ حبيبي در مقالهاي پرمايه، اين خيزش ملّي و مردمي را «فداكاري در راه آزادي و حكومت ملّي»، «نهضت حق خواهي و آزادي طلبي ملّت نجيب ايران» بشمار آورد و كساني را كه در روند اين خيزش جان خويش را تسليم كرده بودند، «شهداي راه آزادي» ناميد. حبيبي بويژه نگاه «هموطنان ستمكش خود» را بدين نكته فراخواند كه «ملل زنده و حق طلب چگونه در راه تحصيل حقوق ملّي خود فداكاري ميكنند...» در همين زمينه، روزنامة اصلاح كه تريبون رسمي حكومت كابل بود و خودبخود نميتوانست با جنبشهاي آزاديخواهي سر سازگاري داشته باشد، از قوام السّلطنه هواخواهي كرد و قيام ۳۰ تير مردم ايران را «اخلال امنيت و آشوب» خواند. عبدالحيّ حبيبي بر اين سخن اصلاح سخت خورده گرفت و آنرا ناپذيرفتي بشمار آورد و بر اين سخن پاي فشرد كه ايران بخشي از «دنياي آزاديخواه» بوده است و «جوانان نجيب ايران» در سيام تير «در راه حقّ و آزادي و رفع استبداد و ملّت فروشي پيكار كردند.» (10)
مارشال تيتو از رهبران سرشناس استعمارستيز و مهين پرست يوگسلاوي نيز تز «عدم تعهّد» را -به اذعان خود- از مصدّق آموخت و در عمل بكار بست تا زمان مصدّق هنوز جنبش عدم تعهّد بوجود نيامده بود و چنين اصطلاحي رايج نبود. ولي پس از سقوط مصدّق، اين تفكّر حتّي در كشورهاي اروپايي نيز ريشه ميدواند.
استاد دكتر رضاقلي دربارة مصدّق مينويسد: «وي تزي را عنوان كرد كه بعدها از سوي جمال عبدالناصر، جواهر لعل نهرو و ديگر سران كشورهاي غيرمتعهّد دنبال شد. او ميگفت: گرسنه ميمانيم، امّا آزادي و استقلال خود را از دست نميدهيم.» (11) مصدّق سرآغاز نهضتي در كشورهاي جهان سوّم گرديد بنام كنفرانس كشورهاي غير متعهّد و رهبري آنرا نهرو، عبدالناصر، تيتو و سوكارنو (از اندونزي) برعهده گرفتند و جاي دكتر مصدّق را خالي كردند. (12)
دكتر احمد سوكارنو رهبر نامدار و رنجديده و زندان و تبعيد كشيدة مردم اندونزي در مبارزه با استعمارگران هلندي كه در سال 1936 از سوي كنگرة بزرگ ملّت اندونزي او را «رهبر جنبشهاي آزادي ملّت اندونزي» لقب دادند (13)، در سال 1960 در مجمع ملل اظهار داشت: «مصدّق پرچمدار آزادي كشورهاي غير متعهّد است. ما در سنگر جنگ و مبارزه با هلند از اعمال و گفتار دكتر مصدّق الهام گرفتيم و بر دشمن فائق شديم. در اوّلين مجمع كشورهاي غيرمتعهّد در سال 1953نقشه اين بود كه مصدّق به رياست مجمع انتخاب شود. ولي افسوس در آن زمان مصدّق در بند دژخيمان در تهران بود...» سوكارنو از پيشگامان جنبش عدم تعهّد در خاور دور بشمار ميرود.
دكتر نايورا از رهبران آزادي تانزانيا نيز به گفتة خود، يكي از شاگردان مكتب مصدّق بود. از جمله خدماتي كه نايورا به ملّت خود انجام داد، اين بود كه كلّية بانكهاي خارجي را در تانزانيا -كه در اصل ابزاري براي اعمال سلطة سياسي بودند- با پرداخت خسارتي ناچيز ضبط كرد. (14)
روزي نامة ديلي تلگراف ارگان حزب محافظه كار انگليس و دشمن سرسخت نهضت ملّي ايران راجع به اثر گفتار و كردار مصدّق با نفرتي تمام، چنين مينويسد: «در تالار شهرت، نام مصدّق نخست وزير مخلوع ايران، در صدر صف طولاني آن عدّه رهبران ملّي كه دست به تاراج اموال بريتانيا در سراسر دنيا زدهاند، بياد خواهد ماند. سرمشق مرض واگيري (!) كه مصدّق به جهان داد، بعد از او توسعه پيدا كرد. زير او نشان داد كه يك كشور ضعيف با مردم متعهّد ميتواند با بريتانيا درافتاده و بمقصود برسد. صفي طولاني از شاگردان مبارز و متجاوز مصدّق در سرتاسر جهان از پند و اندرز او سود بردند. سرهنگ ناصر كانال سوئز و بالاخره تمام سرماية ما را در مصر بلعيد. سيلان (سريلانكا، كشور جزيرهاي در جنوب شبه قارّه هند)، و اندونزي از مصر و مكتب مصدّق پيروي كرده و دست رد به سينة ما زدند. رئيس جمهور زامبيا هم از اين نمد كلاه بزرگي برد...!» (15)
ملل امريكاي مركزي و جنوبي نيز عليرغم بُعد مسافت و تفاوت زبان و فرهنگ با ايران، از پرتوهاي درخشندة خورشيد وجود مصدّق بيبهره نماندند. همانگونه كه در نوروز 1332 جان اف. دالس وزير خارجة امريكا، در ديداري با مرحوم اللّهيار صالح سفير كبير ايران، در پاسخ اظهارات وي مبني بر اينكه «دكتر مصدّق هرگز اجازه نخواهد داد كه خارجيها در مقدّرات ايران و ادارة نفت دخالت كنند.» اظهار ميدارد: «اگر اين منشور اصلي مصدّق در ايران عملي شود، به مرور تمام كشورهاي خاورميانه و امريكاي لاتين به تقليد از ايران نفت شركتهاي خود را ملّي خواهند كرد و از اين راه بزرگترين لطمه به سياست و اقتصاد امريكا وارد خواهد شد.» (16) نگارنده اين سطور از تأثير مصدّق در نهضتهاي آزاديبخش آمريكاي لاتين استاد ناتمامي كسب كرده است كه اميد است بزودي بدست انتشار سپرده شود.
به گفتة دكتر بني اسدي: «مرحوم دكتر مصدّق، ستارة درخشاني در آسمان تاريخ معاصر ايران است كه هر چند بعلّت آماده نبودن شرايط تاريخي ظاهراً خاموش گرديد، ولي نور آن براي نسلهاي بعد، موجد تلاشها و مبارزات آزاديخواهانه و استقلال طلبانه در ايران و بسياري از كشورها شد.» (17). و به گفتة مرحوم دكتر محمّد علي سفري: «اين فرياد گو اينكه از حلقوم دكتر محمّد مصدّق برآمده بود، امّا در حقيقت فرياد ملّتهاي زير ستم در سراسر جهان بوده و هست.» (18) لذا هرگز اغراق گونه و مبالغه آميز نيست اگر ما ايرانيان او را «جهان مرد استثنايي» بناميم و به وجود او در ميان خود افتخار كنيم.
مصدّق در ايران «جبهه ملّي» و در عرصه بين الملل «جنبش عدم تعهّد» را از خود به يادگار گذاشت. امروز نيز راهيان راه مصدّق در ايران و جهان بر اساس انديشههاي مترقّي او كه گويي تفكّري متعلّق به زمانهاي بعد از خودش بود، راه او را براي تأمين استقلال و آزادي ملّتها و تحقّق عدالت اجتماعي ادامه ميدهند.
1. باختر امروز، 5 خرداد 1331.
2. بهرام افراسيابي، مصدّق و تاريخ، انتشارات نيلوفر، ص275
3. نصرالله شيفته، زندگينامه و مبارزات سياسي دكتر مصدّق، تهران: نشر كومش، 1370، ص40
4. پيشين.
5. پيشين.
6. پيشين، ص41.
7. محمّد بسته نگار، مصدق و حاكميت ملّت، تهران: قلم، 1381، ص842.
8. شيفته، همانجا.
9. شيرعلي خان زماني، «قابل توجّه مطبوعات ملّي ايران»، آزاد افغانستان، 25 فروردين 1331، ص2.
10. پيشين، همچنين ر.ك. دكتر عبدالهادي حائري، آزاديهاي سياسي و اجتماعي از ديدگاه انديشه گران، انتشارات جهان دانشگاهي مشهد، 1374، صص226-228
11. علي رضاقلي، جامعه شناسي نخبه كشي، تهران: نشرني، 1377، ص188.
12. دكتر محمّدعلي همايون كاتوزيان، محمّد مصدّق و نبرد قدرت، ترجمه احمد تديّن، تهران: رسا، 1371، ص459.
13. ر.ك. محمود حكيمي، نگاهي به تاريخ معاصر جهان، تهران: اميركبير، 1372، صص270-275، و نيز ر.ك. غلامرضا سفيددشتي، رستاخيز اندونزي، تهران: 1342.
14. شيفته، همان، ص42.
15. شيفته، همان، ص31، بنقل از ديلي تلگراف، 6 مارس 1967.
16. شيفته، همان، ص39.
17. بسته نگار، همان، ص716.
18. محمّد علي سفري، قلم و سياست، تهران: نشر نارمك، 1371، ص878.