چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۸۴ - - ۲۳ نوامبر ۲۰۰۵
گفت وگو با دكتر پرويز ورجاوند درباره كارنامه دكتر فاطمى
تيرباران اسير بيمار
على هنرى
بخش پايانى
در گفت وگو با دكتر ورجاوند كه ديروز بخش اول آن چاپ شد آخرين پرسش درباره
عملكرد دكتر فاطمى در وزرات خارجه بود ايشان اولين اقدام او را قطع رابطه با انگليس
بيان كرد. اينك ادامه گفت وگو را مى خوانيد.
•••
در داخل ايران نيز جابه جايى هاى قابل ملاحظه اى در كادر ديپلماتيك وزارت خارجه
صورت گرفت و شمار قابل ملاحظه اى از چهره هايى كه به صورت سنتى وزارت خارجه را در
اختيار داشتند، جاى خود را به ديپلمات هاى تحصيلكرده و صاحب نظر سپردند. به طور
مثال دكتر فاطمى كه مى دانست نقش رسانه ها چقدر مى تواند براى رسيدن به اهداف
كمك كننده باشد، اداره مطبوعات را به رهبرى دكتر رحمت مصطفوى به وجود آورد كه
اقدامى موثر بود. او كه در دولت قبلى عنوان سخنگوى دولت را داشت و اين بار
نمى توانست آن مسئوليت را به عهده داشته باشد، با گذاشتن رحمت مصطفوى به رياست
اداره مطبوعات كوشيد تا ارتباط ميان دولت و روزنامه ها را حفظ كند. دكتر مصطفوى هم
با توانمندى از عهده اين كار برمى آيد. دكتر فاطمى زمانى كه در وزارت خارجه قرار
مى گيرد، شخصيتى است كه مراحلى را پى درپى در پيوند با فعاليت هاى سياسى پشت سر
گذاشته است. او با خيلى هاى ديگر كه در اين سمت بودند، تفاوت هاى عمده اى داشت. او
آدمى بود كنكاش گر، روزنامه نگارى بود كه درباره بسيارى از مسائل مختلف قلم زده بود
و قضايا را مورد تجزيه و تحليل قرار داده بود. او جرأت آن را داشت كه هر روز قلم بر
كاغذ بگذارد و راجع به مسائل سياسى داخلى و خارجى تحليل ارائه دهد. ذهنى تحليلگر
داشت. در طول تجربه دوران معاونت سياسى و پارلمانى اش بر بسيارى از مسائل و
زمينه ها اشراف پيدا كرده بود. او در اروپا زندگى كرده بود و اروپا را مى شناخت. در
اروپا روزنامه نگارى كرده بود. وى در زمانى كه در اروپا روزنامه نگارى مى خواند،
تنها به خواندن درس هاى كلاسيك بسنده نكرد و سعى داشت تا با جامعه مطبوعاتى آنجا
آشنا شود و بدين ترتيب اين تجربه ها از او چهره اى ساخته و پرداخته كه بحق مى توان
گفت يكى از تواناترين چهره هايى است كه تا به حال ايران در وزارت خارجه به خود ديده
است. البته بايد بگويم نبايد از نقش چند تن از وزراى خارجه پيش از رضاشاه آسان گذشت
كه آن بحثى جداگانه را مى طلبد. ولى در دوران پس از رضاشاه بايد گفت دكتر فاطمى
وزير خارجه اى است كه از تمامى توانمندى هاى لازم براى ايفاى نقش مهم و اساسى رئيس
ديپلماسى ايران برخوردار بوده است.
•برخى صدور اجازه رشيديان براى ترك ايران و اجازه ورود مجدد او را دستاويزى قرار
داده اند تا فاطمى را مستعد پذيرش پيشنهادات انگلستان بدانند. با اين تفسير كه
مسلماً فاطمى مى دانست كه رشيديان مامور انگلستان بوده است. آيا اين اقدام را
مى توان از نكات منفى وزارت دكتر فاطمى برشمرد؟
ببينيد، طرح مسائل به اين صورت فقط به منظور شبهه افكنى در ذهن ساده انديشان است.
بايد پرسيد كه مگر سند نقش آفرينى آقاى رشيديان در جريان ۲۸ مرداد پيش از آن زمان
رو شده بود؟ رشيديان ها نيز مانند گروه پرشمار ديگرى در ايران جزء عناصرى بودند كه
روابطى با عوامل دست اول وابسته به سياست انگلستان در ايران داشتند و به عنوان يك
پادو عمل مى كردند. يعنى در زمانى كه در ايران اشخاصى مانند دكتر طاهرى و يا جمال
امامى بودند، آدم هايى نظير برادران رشيديان عوامل و دستياران دست دوم و سوم بيشتر
تلقى نمى شدند. ديگر اينكه به طور معمول اين سابقه در وزارت خارجه وجود نداشت كه
حتى براى صدور پاسپورت هاى ديپلماتيك از شخص وزير كسب تكليف شود. بنابراين در مورد
صدور يك پاسپورت ساده براى يك شخص عادى دليلى ندارد كه دستور صدورش را شخص وزير
خارجه بدهد يا شخص وزير مانع صدورش شود. اين فقط زمانى مى توانست مطرح باشد كه
دستگاه هاى اطلاعاتى و امنيتى گزارشى درباره فرد داده باشند و پرونده اى به عنوان
عنصر نامطلوب درباره او تشكيل شده باشد كه چنين چيزى وجود نداشته است. بنابراين من
بعيد مى دانم كه يك ذهن روشن و معقول به خودش اجازه دهد صدور پاسپورت ساده براى
چنين عواملى را نقطه منفى براى عملكرد يك وزير و وزارتخانه تحت امر او بداند.
•برخى تحليلگران معتقدند تندروى «باختر امروز» به ويژه سرمقاله هاى دكتر فاطمى و
سخنرانى آتشين او در ميدان بهارستان طى روزهاى ۲۵ تا ۲۷ مرداد در سقوط دولت مصدق
موثر بوده است. آيا به اعتقاد شما اگر اين اقدامات صورت نمى گرفت، كودتا انجام
نمى پذيرفت و يا به موفقيت كودتاچيان نمى انجاميد؟
من فكر مى كنم كه با آخرين اسنادى كه مربوط به آقاى ويلبر بود و منتشر شد، نشان
داده مى شود كه ماجراى كودتا هيچ ربطى به اين مسئله و مسائل مشابه آن نداشته است.
از جمله به گفته عده اى اگر فلان قرارداد را زير بارش رفته بوديم يا در برابر آن
چانه زنى نمى كرديم كودتا رخ نمى داد.
بله، اگر دكتر مصدق از اصل ملى شدن صرف نظر مى كرد و قواعد قراردادهاى استعمارى را
برهم نمى زد، بى شك كودتايى رخ نمى داد. اسناد انتشاريافته نشان از يك توطئه
سازماندهى شده دارد كه به صورت چندمرحله اى قرار بود تا دولت جبهه ملى دكتر مصدق از
قدرت بركنار شود. از ياد نبريم كه شخص دكتر مصدق هيچ اظهارنظر صريحى درباره
رويدادهاى آن سه روز و از جمله سرمقاله هاى فاطمى و موضع گيرى هاى او در سخنرانى
تندش انجام نداده است. اينكه نحوه موضع گيرى هاى دكتر فاطمى از ۲۵ تا ۲۸ مرداد بر
مبناى يك تجزيه و تحليل در دستگاه دولت بوده است يا يك تصميم گيرى شخصى، مشخص نيست
و هنوز جواب روشنى بدان داده نشده است. بنابراين مى شود به عنوان يك ايراد و نه علت
كودتا اين انتقاد را مطرح ساخت و درباره آن سخن گفت. در مدارك مختلف نشان مى دهد كه
انجام كودتا در جريان اجلاس و تصميم گيرى هاى قبلى برنامه ريزى شده است، بنابراين
چه فاطمى آن سخنرانى را مى كرد و چه آن سرمقاله ها را مى نوشت يا نمى نوشت، اين
اتفاق مى افتاد. زمانى است كه زمينه هايى براى واكنش وجود دارد و يك اقدام، يك
سخنرانى و يا يك نوشته مى تواند واكنش ها و اقداماتى را سبب بشود يعنى هيجانى در
مردم وجود دارد، يك سخنرانى مى تواند باعث آن شود كه مردم واكنش نشان دهند. ولى در
آن زمان اين طور نبود. من به اعتبار همه مدارك و اسنادى كه با آنها برخورد داشته ام
معتقدم در رويداد ۲۸ مرداد چنين چيزى وجود ندارد كه موضع گيرى هاى دكتر فاطمى جامعه
را برانگيخته باشد، زيرا تمام عناصرى كه در صحنه عمل و تظاهرات كودتا حضور پيدا
كردند، به شهادت همين مداركى كه تا به حال منتشر شده است عناصرى ساخته و پرداخته
كودتاچيان بودند. روند كودتا ساماندهى خاص خودش را داشته است و عناصرى كه به ميدان
آ مدند، مزدورانى اجير شده بودند، نه افرادى كه براساس گفته ها و نوشته هاى دكتر
فاطمى احساسات شاه پرستانه شان برانگيخته شده باشد! به همين دليل است كه شاهد هستيم
به غير از تهران در جاى ديگرى كودتا بازتاب ندارد. بنابراين اينكه رويداد به وجود
آمده به علت نوشته ها و سخنرانى هاى دكتر فاطمى شكل گرفته باشد سر سوزنى واقعيت
ندارد.
•دكتر فاطمى دو بار مورد تهاجم و ترور سازمان يافته قرار گرفت. اين رفتار نسبت به
فاطمى را كه در دو جريان با تفكر كاملاً متضاد ديده مى شود، چگونه مى بينيد؟
اين دو اقدام شرايط متفاوتى داشتند. در مورد اول بايد گفت جامعه ايران ترور دكتر
فاطمى را يك اقدام ضدملى مى داند و بس. به امر و تدارك هر فرد و گروهى كه انجام
گرفته باشد اقدامى است ضدملى كه به هيچ وجه ملت ايران آن را نمى تواند توجيه كند و
بپذيرد. اگر زمانى بتوان به مدارك بازجويى هاى انجام شده و روابط آن گروه با
اخوان المسلمين دسترسى پيدا كرد، آن وقت مى توان به قضاوت نشست و درباره آن رويداد
تلخ به روشنى اظهارنظر كرد.
ولى ترور دوم داستانى ديگر دارد. آدمى اسير دست يك گروه نظامى در مقابل مهم ترين
مكان امنيتى و نظامى (بناى شهربانى) مورد هجوم جماعتى اوباش قرار مى گيرد، مسئله
عبارت از اين بود كه شاه نيت كشتن دكتر فاطمى را داشت، زيرا كه در اين زمينه وى يك
برخورد شخصى خصمانه با دكتر فاطمى داشت. برنامه ريزان شاه علاقه مند به اين نبودند
كه دكتر فاطمى به دادگاه رفته و محاكمه شود و بعد تيرباران صورت بگيرد. بنابراين
برنامه نمايشى ترتيب دادند كه فاطمى به دست به اصطلاح مردمى از بين برود كه نسبت به
اعمال و رفتار و گفتار او اعتراض داشتند. اما در عمل چنين نشد. يعنى به رغم حمله و
ضربه هاى شديد چاقو با فداكارى خواهر ارجمند دكتر فاطمى او از مهلكه نجات پيدا كرد
و با مداواى نسبى سرانجام به دادگاه برده شد تا به گونه اى بى سابقه در جهان
كينه توزانه او را با داشتن تب شديد بر روى برانكار به ميدان تير ببرند و به جرم
دفاع از استقلال ميهن در برابر سلطه استعمار با رگبارى سنگين به شهادت برسانند.
اقدامى كه نفرت انگيز ترين اثر را بر جامعه ايرانى گذارد و به اين ترتيب دكتر فاطمى
براى هميشه در صفحه درخشان حماسه آفرينان تاريخ ايران جاودانه گشت.
•دكتر فاطمى از چهره هايى بودند كه در مواردى با انتقاد و مخالفت شديد افرادى در
جبهه خودى يعنى موافق نهضت ملى و همراهان مصدق و جبهه ملى مواجه شد. زمينه هاى اين
مخالفت ها چه بود؟
من گفته هاى برخى از عزيزان را شنيده ام، ضد و نقيضش را هم شنيده ام. تصورم اين است
كه با توجه به جوان بودن دكتر فاطمى در مقايسه با چهره هاى جبهه ملى و نهضت ملى كه
در شرايط سنى بسيار بالاترى بودند، موقعيت او و اينكه نبض بسيارى از مسائل را در
دست داشت مى توانست حساسيت برانگيز باشد. او در دوره دولت اول دكتر مصدق علاوه بر
معاونت سياسى و پارلمانى در مقام سخنگوى دولت نيز بسيار نقش آفرين بود كه اين وضع
در واقع مى توانست برخى را گاه گاه برنجاند، زيرا كه همه توان اين را نداشتند كه
هم پاى فاطمى حركت كنند. موضع گيرى هاى تند و خيلى شفاف او برخلاف نظر بعضى ها بود
كه با همه صداقت شان فكر مى كردند بايد با شيوه آرام ترى عمل كرد و بالاخره در سمت
آخرى كه دكتر فاطمى به عنوان وزير خارجه در كابينه حضور يافت، مسئله حادتر شد و
مطالبى در اعتراض به عملكرد هاى او گفته شده است. از جمله آنكه او مقدارى روحيه
مشورت نداشته است و يا ديگران را به حساب نمى آورده است كه در نتيجه در برخى موارد
ايشان تصميم هايى مى گرفته اند كه برخى از اعضاى هيات دولت نسبت به آن تصميم ها نظر
مساعدى نداشتند. شك نيست كه اين همه به شرايط به شدت تب آلود حاكم بر جو آن زمان
ايران مربوط مى گردد كه روند حوادث چنان سرعت داشت كه امكان طرح همه مسائل در
كميسيون هاى تخصصى دولت نمى توانست وجود داشته باشد.
•مخالفان دكتر فاطمى به ويژه عوامل حزب توده درباريان اتهاماتى را به او وارد
كرده اند. از جمله وابستگى و يا ارتباط او با بيگانگان به ويژه انگلستان. با توجه
به رنج ها و مشقت هايى كه دكتر فاطمى در راه پيشبرد نهضت ملى و اهداف والاى آن
متحمل شد و همچنين تمجيدهايى كه دكتر مصدق به عنوان رهبر نهضت ملى از او به عمل
آورده است و به عنوان مثال در جايى كه افتخار ملى شدن صنعت نفت را به پيشنهاد دهنده
آن يعنى دكتر فاطمى نسبت مى دهند و يا اشاره دارند به آنكه در تمام دوره همكارى حتى
يك ترك اولى هم از فاطمى سرنزده است، چه مقدار آن اتهامات و انتقادات قابل توجيه
است؟
با كمال تاسف بايد گفت و اين بايد عبرتى براى آينده باشد كه اگر دكتر فاطمى به
تيرباران محكوم نمى شد و به شهادت نمى رسيد بسيارى از جوسازى هايى كه در مورد فاطمى
صورت گرفته بود مى توانست محملى براى توجيه پيدا كند. اگرچه از دست دادن چنان چهره
ملى پرتوانى براى ملت ايران ناگوار بود ولى براى ثبت او به عنوان چهره اى درخشان در
تاريخ ايران شهادتش را به يك اعتبار در نهايت اندوه بايد به فال نيك گرفت. زيرا كه
شهادت او به تمامى گفته ها و حرف و سخن هاى كينه توزانه درباره او پايان بخشيد و
شك كنندگان، مغرضان و دشمنان او را براى هميشه شرمنده ساخت. در اينجا بايد يادآور
شوم كه برخى از گفته ها از سوى افرادى نقل مى شود كه در كنار گود نشسته بودند و
مصالح خانوادگى و منافع فردى شان اجازه نمى داد تا دستى در ميان آ تش داشته باشند.
چهره هايى كه از توان لازم برخوردار نبودند و سعى بر آن داشتند كه امثال دكتر فاطمى
را نيز با اين گونه سخن ها زير سئوال ببرند و اين همه نه به آن اعتبار است كه دكتر
فاطمى چون ديگر مردان مطرح تاريخ از هرگونه ايراد و نقدى مى تواند بر كنار باشد. در
مجموع روند برخورد با او پس از دستگيرى، ضرب و شتم شديد او در برابر شهربانى و در
برابر چشم ماموران حكومت نظامى، برخورد هاى خشنى كه در زندان با بدن رنجور او شد و
سرانجام شيوه اعدام او همه و همه بر تمامى مطالبى كه درباره او گفته شده بود كه من
قصد تكرار آنها را ندارم، به گونه اى شفاف قلم بطلان كشيد. تاريخ ايران و ملت ايران
براى دكتر فاطمى جايگاه والايى قائل است، جايگاهى كه مشكل است هر كسى بتواند به آن
دسترسى پيدا كند.
|