بازگشت به صفحه اول

از روزنامه شرق

 
 
 

گفتگو با حسين شاه حسينی

در مورد کودتای 28 مرداد

 
•مى دانيم سه روز قبل از كودتاى ۲۸ مرداد در ۲۵ مردادماه مردم به طرفدارى از مصدق در خيابان ها تظاهرات كردند و حتى مجسمه هاى شاه را پايين كشيدند. جاى تعجب است كه چطور سه روز بعد به آن سادگى كودتا مى شود و عده اى اوباش حكومت ملى دكتر مصدق را سرنگون مى كنند. پس در اين روز آن مردم و امثال شما طرفداران مصدق كجا بوديد؟
آن روزها قدرت دانشگاهى و تحصيلكرده در اين حد نبود و تكيه گاه مبارزات ملى ايران، بازار و طبقات متوسط بودند. نه از قشر كارگر خبرى بود و نه از قشر تحصيلكرده، قبل از كودتاى ۲۸ مرداد جامعه اى تشكيل شده بود به نام جامعه اصناف  و  بازرگانان كه زمينه اش مربوط به قبل از حكومت دكتر مصدق بود كه دوشنبه شب ها تعدادى از روحانيون و بازاريان در منزل آقاى ميرزا سيدعلى قمى در پاچنار جمع مى شدند با هم تشريك مساعى فكرى مى كردند. من هم در اين جمع بودم، در آنجا بيشتر كوشش مى كرديم كه نظريات دكتر مصدق را از طريق بازار پياده كنيم.
در جامعه اصناف از بازاريان افرادى بودند مثل حاج ترخانى، حريريان، توتونچيان ، اتفاق و عطايى كه از شخصيت هاى درجه اول بازار بودند و بنا به سوابقى كه در بازار تهران داشتند مورد احترام بودند و جوامع مذهبى هم به نظراتشان احترام مى گذاشتند. مرحوم كاشانى هم در اين جامعه به خصوص شاخه جامعه علميه تهران نقش مؤثرى داشت ولى جدا  شده بود و اين شاخه خودش را اداره مى كرد و با توجه به قدمت مبارزاتى آيت الله كاشانى جدا شدنش در اين جمع اثر داشت.
قبل از ۲۸ مرداد كم كم زمينه هايى ايجاد شد و اعتراضات شروع شد. زمينه فكرى به اين نحو بود كه عده اى تحت تاثير حرف هاى نزديكان آيت الله كاشانى و دوستان دكتر بقايى تحريكات و اعتراضاتى مى كردند. آقاى عبدوس و آقاى صفايى نماينده قزوين كه از فراكسيون نهضت ملى ايران بريده بود، در منزل آقاى كاشانى شب ها جلساتى تشكيل مى دادند و اعتراضاتى مى كردند و در جنوب شرقى تهران هم جلساتى تشكيل شده بود كه شاخه هايى از فداييان اسلام زير پوشش هيأت قائميه به رهبرى حاج شيخ محمد آقاى نفتى سخنرانى هايى مى كرد و از آزادى هايى كه دكتر مصدق داده بود استفاده مى كردند و بيشتر حملاتشان هم به دكتر مصدق بود كه ايشان تحت تاثير كمونيست ها قرارگرفته است و كمونيست ها دارند اين مملكت را مى برند و دين و آئين مردم را از بين مى برند. عبدالقدير آزاد در كنار حزب استقلال، آقاى بقايى در حزب زحمتكشان كه بيشتر توده هاى متوسط بودند به جنبه هاى اقتصادى دولت مصدق حمله مى كردند كه وضع مملكت دچار بحران شده و وضع نشر اسكناس به هم خورده است.
اين مسائل مقدارى در نهضت ملى ايران ايجاد رخوت كرد ولى در مقابل روزنامه هاى طرفدار مصدق و روشنفكران مثل گروه خليل ملكى يا جامعه سوسياليست ها يا حتى بخش جدا شده اى از حزب زحمتكشان ملت ايران مقاومت مى كردند. يا كارگران مجمع مسلمانان مجاهد كه در ارتباط با تفكرات آيت الله كاشانى بودند و رهبرانشان آقايان شمس قنات آبادى و محمدى اردهالى بودند.
 
 
اين مشكلات در آن زمان بود و همچنين از خارج و داخل تحريكاتى شروع شده بود. از سه چهار روز قبل به تدريج جو متشنج مى شد. استعمار توطئه سقوط دكتر مصدق را از همان روزى كه از مجلس ملى راى اعتماد گرفت تنظيم كرد. چون پيش بينى ها اين بود كه بيايند به دكتر مصدق پيشنهاد بدهند كه نخست وزير خودت شو و او نپذيرد و بعد بگويند چيزى كه تو خودت نمى توانى عمل كنى براى چه طرح مى كنى. از اين جهت دكتر مصدق در مقابل مانورى كه آنها به رهبرى جمال امام انجام  دادند، نخست وزيرى را قبول كرد. از همان روز توطئه ها و ميتينگ هايى كه حزب توده مى داد شروع  شد. به نحو مختلف تحريكات مى كردند، در كارخانه ها و دانشگاه ها، در سازمان هاى كارگرى، در سازمان هاى كشاورزى، به عناوين مختلف عليه دكتر مصدق تظاهرات مى كردند كه زمينه ملى گرايى را از بين ببرند. اين گروه ها از تفكر اتحاد جماهير شوروى بهره مى بردند و انگليس ها هم كه منافعشان به خطر افتاده بود به آنها كمك مى كردند كه ما اسمشان را گذاشته بوديم توده اى هاى نفتى. واقعه نهم اسفند، قتل افشارتوس و تظاهرات ۲۱ آذر و ساير اقدامات عليه دكتر مصدق هدفش اين بود كه حكومت ملى مصدق ساقط شود. توطئه ها قطع نمى شد.
مرداد سال ۱۳۳۲ اين مسائل اوج مى گيرد به نحوى كه در بازار تهران نق نق شروع مى شود كه دادوستد بازار مشكل پيدا كرده و و آزادى لطمه خورده است. با اين كارها زمينه فراهم كردند تا بتوانند كودتا را پيش ببرند. نخست وزيرى هم كه انتخاب كرده بودند سپهبد زاهدى بود. سپهبد زاهدى به كرج رفته بود در باغ هلاكو رامبد كه مدير شركت كى ال ام و از طرفداران سرسخت شاه بود مستقر شده بود. ارتباط با شخصيت هاى سياسى كه مورد توجه شاه بودند از طريق اردشير زاهدى برقرار بود. عده اى را جمع كردند و اولين جلسه اى كه تشكيل شده بود در حصارك كرج بود كه در آنجا سوگند خوردند. حتى آقاى مشار را هم كه از همكاران دكتر مصدق بود از طريق آقاى بقايى وادار كردند در كنار سپهبد زاهدى قرار گرفت و اولين جلسه را هم در منزل آقاى مشار گذاشتند و در آنجا توطئه كردند كه بايد حكمى براى سپهبد زاهدى بگيريم و شاه براى استراحت به شمال برود و از آنجا حكم را بدهد.
• نيروهاى ملى و طرفدار مصدق چه عكس العملى در برابر اين وقايع داشتند؟
مبارزه در اين شرايط سنگين شده بود و دكتر مصدق هم خيلى تكيه به احزاب نمى كرد و به اين شكل معتقد به حزب نبود كه از طرف يك حزبى تقويت بشود. اين يكى از خصوصيات ايشان بود كه به آزادى و دموكراسى چنان احترامى مى گذاشت كه براى همه ارزش و آزادى قائل بود و خود را در يك گروه يا جناح منحصر نمى كرد. به همين دليل وقتى استالين فوت مى كند دكتر مصدق به حزب توده اجازه مى دهد كه براى او مراسم تجليل بگيرند. آن موقع كه ما در بازار بوديم اين حرف ها و اقدامات عليه مصدق را مى شنيديم ولى زياد رويش حساب نمى كرديم، چون دكتر مصدق با هر تشكيلات سياسى موافق بود و در عين حال با يك تشكيلات ارتباط نداشت و مى گفت همه با هم بايد در چارچوب قانون منافع ملى را حفظ كنيم و گزارشاتى هم كه ما داشتيم اين بود كه جلساتى تشكيل شده در منزل آقاى مشار و جلسه دوم را هم در كرج در باغ رامبد گذاشته اند و قرار شده تصميمات كلى را در اين باغ بگيرند. در جلسه اول به اين نتيجه رسيده بودند كه سپهبد زاهدى شايستگى اين كار را دارد در اين جلسه گيلانشاه و سپهبد باتمانقليچ بودند و پسر سپهبد زاهدى هم كه رابط او بوده حضور داشته و برادران رشيديان هم بودند. دكتر مصدق هم از اين مسائل آگاهى داشت ولى مى گفت چون من مقيد به اجراى قانون هستم آن نيرويى كه بايد جلوى اين كار را بگيرد نيروى انتظامى است و نيروى انتظامى از اول حكومت مصدق زير بار دكتر مصدق نرفت و شهربانى و ارتش هم همين طور و اگر ظاهراً هم مى گفتند در باطن به هيچ وجه مطيع دولت وقت نبودند. شاه هم از اينها حمايت مى كرد. چون دكتر مصدق يك دولت قانونى بود تلاش مى كرد حتى در نهم اسفند كه به منزلش حمله كردند خيلى ها پيشنهاد كردند كه اينها را به عنوان قيام عليه امنيت بايد گرفت. ولى دكتر مصدق مى گفت كه برويد قانون را نگاه كنيد آيا در خانه نخست وزير را شكستن قيام عليه امنيت است؟ اگر نيست بايد در دادگاه هاى عادى محاكمه شوند و به خاطر قانونگرايى دكتر مصدق اينها فرصت كردند كه در كودتاى ۲۸ مرداد توفيق پيدا كنند.
دكتر مصدق سفارش كرده بود كه به هيچ وجه تنشى ايجاد نشود و آرامش حفظ شود و به همين دليل نيروهايى كه طرفدار تفكرات دكتر مصدق بودند تشكيلاتى نداشتند و سعى مى كردند مشكلى ايجاد نشود. ولى نيروى چپ تظاهرات مى گذاشت و به شاه فحش مى داد و بد مى گفت و حركت را تندتر مى كرد و اين به كارخانه ها و دانشگاه ها مى كشيد. در جامعه اى كه تشكيلاتى ندارد حركت هاى تند تاثيرش بيشتر است و همين حركت ها در خيابان ها درگيرى ايجاد كرده بود.
• با توجه به اينكه شما از نزديك شاهد وقايعى كه در تهران اتفاق مى افتاد بوديد و احتمالاً از تحليل دكتر مصدق و اطرافيانشان هم در مورد اين تحريكات بى خبر نبوديد فعاليت گروه هاى مبارز را در روزهاى ۲۵ تا ۲۸ مرداد چه طور مى ديديد و وضعيت تهران چگونه بود؟
روز ۲۵ مرداد صبح زود قبل از اينكه راديو بگويد از طريق مرحوم كريم آبادى مدير روزنامه اصناف متوجه شديم كه ديشب مهندس حق شناس را گرفته اند و ايشان هم از طريق مستخدم مهندس حق شناس خبردار شده بودند. من و حاج محمود مانيان راه افتاديم رفتيم سراغ دوستان آقاى فروهر كه اگر كودتا واقعيت داشت شوراى اصناف و بازرگانان تشكيل دهيم و تصميمى بگيريم و تنها كسانى كه مطلع بودند بقايى و دوستانش و كادر بالاى طرفداران آيت الله كاشانى و مصطفى كاشانى بودند كه به اعتقاد من مرحوم كاشانى را در جريان اجراى عمل نگذاشته بودند و فقط شمس قنات آبادى و مصطفى كاشانى و شروينى ها در جريان بوده اند. ساعت يازده آقاى فاطمى و ديگران را آزاد كرده بودند و قرار شد كه در اسرع وقت ما با آنها ديدارى داشته باشيم. تيمى حركت كرد كه حاج غلامحسين اتفاق بود و يكى از برادران حريريان بود و حاج محمود مانيان بود و پدر لباسچى ها كه رفتيم خدمت آقاى حق شناس و ديديم كه خيلى اذيتش كرده بودند و با قنداق تفنگ به بدنش ضربه زده بودند. ايشان تعريف كردند كه آن شب رياحى آنجا بوده و شب حدود يك و دو نصف شب به خانه شان ريختند و او را به كاخ سعدآباد بردند و در بدو امر خيلى به آنها اهانت كرده بودند ولى نزديكى هاى صبح اوضاع خيلى عوض شده بود و آنها را آزاد كردند. براى اين كار فراكسيون نهضت ملى تشكيل شده و دكتر مصدق در پيامى ماوقع را شرح داد و اگر آن اطلاعيه را هم بخوانيد مى بينيد كه توهينى به كسى نكرده است و گفته كه توطئه اى بوده و خنثى شده است. حتى حمله اى به شاه نشده است.
ولى آن طور كه ما خبردار شديم در جلسه فراكسيون نهضت ملى كه در خانه دكتر مصدق تشكيل شده بوده پيشنهادهاى مختلفى شد و آقاى دكتر فاطمى با عصبانيت در جلسه گفته كه چرا بيكار نشسته ايد مى خواهيد اينها ما را قطعه قطعه بكنند من خودم مى توانم از منابع قانونى و سياسى جواب اينها را بدهم ولى دكتر مصدق مى گويد نه اجازه بدهيد كه ما از راه هاى قانونى اين مسئله را حل كنيم. اعضاى اين فراكسيون هم آقاى دكتر سنجابى و مهندس حسيبى و عبدالله عظيمى را ماموريت مى دهند كه بررسى كنند كه چه كنيم. ولى آقاى دكتر فاطمى زير بار نمى رود و با اعتراض از جلسه خارج مى شود.همان روز ساعت ۲ بعدازظهر ايشان را در دفتر روزنامه باختر امروز ديديم كه خيلى عصبانى بودند. به خانواده ايشان بى حرمتى كرده بودند و به فرزندشان حمله كرده بودند و در صورتى كه ايشان اصلاً در اتاق خواب نبوده اند و در حال شستن دندانشان بودند به اتاق خوابش رفته بودند و به خانمش بى حرمتى كرده بودند و حرف هاى زشت و ركيكى زده بودند و در كاخ سعدآباد هم همان طور كه حق شناس تائيد كرده بود به ايشان بيشتر توهين كرده بودند و ما هم به ايشان مى گفتيم كه حالا تمام شده و اين شدت عمل درست نيست ولى ايشان مى گفتند نه اينها ريشه دارد اينها مى خواهند جان ما را بگيرند.
فراكسيون نهضت ملى تصميم گرفته بود در بهارستان ميتينگ برگزار كند. در چنين شرايطى يعنى غروب ۲۵ مرداد باشگاه تاج اسمش را گذاشت باشگاه دكتر مصدق و شب هم در حزب ملت ايران به مناسبت شكست كودتا برنامه گذاشته بودند و تمام شخصيت هاى سياسى روز و ارباب جرايد را دعوت كرده بودند. توده اى ها هم مرتب مردم را تحريك مى كردند.
سرتاسر خيابان شاه آباد و استانبول و نادرى تا چهارراه يوسف آباد و تا انتهاى خيابان شاه ( جمهورى اسلامى فعلى) دائم دو طرف مشغول زد و خورد بودند و با اين درگيرى ها جو ناامنى را ايجاد مى كردند و اين جو هم كشيده مى شد به شهرستان ها و دانشگاه ها و مدارس تعطيل مى شد و كسبه هم احساس ناامنى مى كردند. دولت اعلام كرده بود كه آرامش را حفظ كنيد، در نتيجه گروه هاى خودى هيچ عكس العملى نشان ندادند و گروه هاى مخالف به خصوص چپ و آنهايى كه وابسته به شاه بودند حركت هاى تند مى كردند و عدم مقاومت باعث جرى شدنشان شد و روز ۲۶ مرداد جو ناامنى ايجاد شد. اين كار ادامه پيدا كرد و روز ۲۷ مرداد بازار تعطيل شد كه يك عده مى گفتند تعطيلى به مناسبت عدم امنيت و يك عده هم مى گفتند به مناسبت تائيد دولت است. نيرو هاى انتظامى هم در اختيار دكتر مصدق نبود و براى همين دكتر مصدق رئيس شهربانى را عوض كرد و آقاى دفترى را گذاشت. سرلشگر دفترى روز اول حركتى نكرد ولى از صبح روز دوم شهربانى در اختيار عوامل كودتا بود يعنى پاسبان ها پشت سر يك عده حركت مى كردند كه اينها ظاهراً مى گفتند دكتر مصدق ولى دسته اول كه شعار مصدقى مى داد تا سرچشمه مى آمد و از سرچشمه به بعد مى گفت مرگ بر مصدق زنده باد شاه و اين را من خودم شاهد هستم كه آنهايى كه از خيابان رى مى آمدند تا سر چهارراه سرچشمه زنده باد مصدق مى گفتند ولى از آنجا به بعد همراه پاسبان ها مرگ بر مصدق مى گفتند و حدوداً ۱۵۰ نفر بودند و پليس هم از ايشان حمايت مى كرد و يك عده هم در كنار خيابان ها ضميمه اينها و يك عده هم افسرانى كه دكتر مصدق اينها را بازنشست كرده بود قاطى اينها شده بودند و حركت ضد دولتى را گسترش دادند و بعد چون به هيچ وجه قواى انتظامى و ارتش همكارى نمى كردند موفق شدند به منزل دكتر مصدق حمله بكنند. چپ هم با دادن شعارهاى تند مردم را تحريك مى كرد. نقش اصلى در كودتاى بيست و هشت مرداد همكارى روس و انگليس بود كه روس ها از طريق حزب توده كار مى كردند و انگليس ها هم از طريق شاه و عوامل شاه كه خرج اين كار را هم آمريكايى ها دادند. به همين دليل اينها در روز ۲۸ مرداد حدود ساعت يك بعدازظهر مى روند راديو را تصرف مى كنند. در راديو حتى يك تيراندازى نشد حتى يك مقاومت ده دقيقه اى هم نشد و تنها مقاومت در منزل دكتر مصدق بود.حدود نه صبح ۲۸ مرداد شيخ محمد نفتى و دوستانش كه در زندان بودند آزاد مى شوند و راه مى افتند در خيابان هاى تهران و حمايت شهربانى موجب مى شود كه نيروهاى نظامى هم همكارى كنند و اين حركت را به سرانجام برسانند يعنى جنبه مردمى نداشت و يك عده را اجير كرده بودند. ظهر ۲۸ مرداد من رفته بودم به چهارراه سرچشمه كه ببينم چه خبر است دو سه تا كاميون مجهز بودند كه رويش پليس ايستاده بود و سه چهارتا از زن هاى روسپى هم رويش ايستاده بودند و دست هاى خونى مصنوعى درست كرده بودند و دستشان گرفته بودند و مى گفتند الان تيراندازى شد در برابر دكتر مصدق، دكتر مصدق كشته شد. الان دكتر فاطمى كشته شد. اين دست هايى كه مى بينيد بريده شده است و.... هيچ كدام هم به مناطق شمالى تهران نمى رفتند در مركز شهر كه جلوى بازار و پامنار بود مى رفتند. نيروهاى مردمى كه در اين كار بودند بيشتر نيروهاى چپ تنظيم شده بودند.بعدازظهر شعبان جعفرى كه جزء عوامل نهم اسفند بود و در زندان شهربانى بود بيرون مى آيد.من شخصاً نظرم اين است كه در پشت پرده كادرهاى بالاى چپ هم با اينها همكارى مى كرده است چون كادر پائين هميشه منتظر دستور بالا بودند و روش چپ اين بود كه موقع اجرا كه مى شد و مى خواستند تماس بگيرند با كادرهاى بالا مى گفتند تماس ها بينمان قطع شده و عملاً هيچ كارى نمى كردند و هيچ هزينه اى هم متوجه آنها نمى شد البته منظورم چپ وابسته است. كودتا بدون توجه اتحاد جماهير شوروى قابل اجرا نبود. درست است كه مى گفتند به ما اسلحه بدهيد ولى مى دانستند كه دكتر مصدق اهل اسلحه دادن نيست و تحريكاتى هم كه كردند خودشان بودند و نه حزب ايران دخالت داشت و نه نيروهاى اين طيف آن قدر متشكل بودند كه اين گونه عمل كنند.
 

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

  رجوع به مطالب مشابه