بازگشت به صفحه اول

 

 
 

 صالح ما پیروز است

 به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد درگذشت رهبر با شهامت حزب ایران دکتر اللهیار صالح یار همیشه وفادار شادروان دکتر محمد مصدق

 این شعار انتخاباتی طرفداران و هواداران دکتر اللهیار صالح کاندیدای دوره بیستم مجلس شورای ملی در شهر کاشان بود. مردم کاشان دسته دسته به خیابان ها می آمدند و شعار" صالح ما پیروز است" سر می دادند و بالاخره صالح آنها در برابر کاندید مورد حمایت دربار در کاشان با اکثریت آرا؛ علی رغم مخالفت های محمد رضا شاه به مجلس شورای ملی راه می یابد. صالح که از یاران مصدق در راه ملی شدن صنعت نفت بود از این فرصت استفاده می کند و با نطق های کوبنده خود در برابر استبداد می ایستد و نشان می دهد که هنوز از یاران پاک رهبر نهضت ملی ایران دکتر مصدق است. دربار که دیگر تاب و تحمل این اوضاع را نداشت مجلس را در اردیبهشت 1340منحل می کند. اما باز هم در این میدان صالح است که پیروز می ماند و 18 سال بعد دیگر اثری از دربار پهلوی بر جای نمی ماند.

آنچه در زیر می آید نگاهی است گذرا بر زندگی این یار همیشه وفادار شادروان دکتر مصدق که از کتاب " سرنوشت یاران دکتر مصدق" نوشته ی عبدالرضا هوشنگ مرادی انتخاب شده است.

اللهیار صالح فرزند مبصر الملک در سال 1273 در کاشان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و زبان فرانسه را در مدرسه علمیه کاشان فراگرفت. سپس به تهران آمد و در سال 1293 وارد کالج آمریکایی به مدیریت دکتر جردن شد و دوره شش ساله متوسطه را با احراز رتبه اول در مدت چهار سال گذراند و کاملا به زبان انگلیسی مسلط گردید. سپس به همراه برادرش علی پاشا صالح در 1297 به عنوان مترجم در سفارت آمریکا استخدام شد.

صالح در 1306 به دعوت علی اکبر داور در وزارت دادگستری مشغول کار شد و در مشاغل بازپرسی، دادستانی اصفهان و مستشاری دیوان کیفری به خدمت پرداخت، در سال 1312 که داور به وزارت دارائی منتقل شد، تنی چند از قضات پاکدامن را به آن وزارت خانه برد که صالح یکی از آنها بود و در سال 1316 به معاونت وزارت دارائی منصوب شد. اما در 1318 مورد بی مهری رضا شاه قرار گرفت و از کار کناره گیری کرد.

او در سال 1319 با سمت رئیس هیئت اقتصادی ایران و مامور فوق العاده برای برقراری روابط بازرگانی به آمریکا رفت و دو سال در واشنگتن بسر برد. در 1321 برای نخستسن بار در کابینه قوام السلطنه به وزارت دارائی منصوب گردید ولی به علت اختلاف با دکتر میلسپو و شاه از این سمت استعفا داد.  دکتر میلسپو با همه اختلافاتی که با اللهیار صالح داشت در کتاب آمریکائیها در ایران که پس از ماموریت دوم خود نوشته است از صالح به عنوان " پاکدامن ترین وزیران دارائی ایران که اهل سوء استفاده نبود" نام برده است.

اللهیار صالح در 1323 در کابینه ساعد مراغه ای به سمت وزیر دادگستری منصوب شد. در کابینه کوتاه مدت ابراهیم حکیمی در بهار 1324 نیز همین سمت را عهده دار بود و در کابینه محسن صدر وزیر کشور بود. در همین ایام بود که اللهیار صالح عضویت حزب ایران را پذیرفت. وی در پائیز 1324 به سادگی تقاضای عضویت کرد، در حالی که در آن هنگام از رجال مشهور سیاسی بود و چند بار به مقام وزارت نایل شده و سنش هم از اعضای جوان حزب ایران بیشتر بود و عده ای به او گفته بودند که شما چه حاجت به ورود به حزب ایران را دارید. اما صالح به فعالیت جوانان اعتقاد داشت و با آنها می جوشید و صادقانه به مدت 36 سال در فعالیت های آن حزب شرکت کرد.

 صالح در سراسر دوران فعالیت سیاسی خود؛ هدف مبارزه اش رعایت کامل قانون اساسی و حفظ اصول مشروطیت بود.

در 1325 از ائتلاف با حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات ایران طرفداری کرد، چون اعتقاد داشت که ائتلاف مزبور چپگرایان افراطی را از تندروی باز خواهد داشت و از تجزیه ی آذربایجان جلوگیری خواهد کرد. در مرداد ماه 1325 که قوام السلطنه با شرکت سه وزیر از حزب توده کابینه ائتلافی تشکیل داد، اللهیار صالح نیز از جانب حزب ایران در کابینه ائتلافی شرکت کرد و وزیر دادگستری شد. در این سمت، وی دست به تغییرات وسیعی در دادگستری زد که از جمله تعویض رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل بود.

هنگامی که ائتلاف با حزب توده در آذر ماه 1325 شکست خورد و با لشکرکشی قوای دولتی به آذربایجان، فرقه دموکرات منحل و حزب توده دچار ضعف و پراکندگی شد ، صالح با نهایت شهامت تقصیر ائتلاف را به گردن گرفت وآمادگی خود را برای اخراج از حزب ایران اعلام داشت که البته مورد قبول اعضای حزب قرار نگرفت.

صالح در 1328 به جبهه ملی پیوست و هنگامی که از حوزه انتخابیه کاشان به نمایندگی مجلس شانزدهم انتخاب شد، به عنوان عضو وفادار جبهه ملی به فعالیت پرداخت و از جمله یاران و همکاران نزدیک دکتر مصدق شد.

در آذر ماه 1330 در کابینه دکتر مصدق وزیر کشور شد و انتخابات دوره هفدهم را در کمال بی طرفی و بی نظری برگزار کرد. در شهریور 1331 دکتر مصدق او را به سفارت در ایالت متحده امریکا منصوب کرد تا با روابطی که صالح با آمریکائیها داشت بتواند مناسبات دو کشور را بهبود بخشد و مانع از جانبداری امریکائیها از انگلستان در مناقشه نفت گردد. اللهیار صالح به واشنگتن رفت و تا 28 مرداد 1332 در این ماموریت انجام وظیفه کرد. او قبلا نیز در مهر ماه 1330 همراه با دکتر مصدق و هیئت او به شورای امنیت سازمان ملل متحد رفته و گزارش مصدق را درباره فساد انتخابات دوره نهم مجلس و بی اعتبار بودن قرارداد 1312 را باالبداهه از فارسی به انگلیسی ترجمه کرده بود. مساعی دکتر مصدق و اللهیار صالح سبب شده بود که شورای امنیت به نفع شکایت انگلستان رای ندهد.

اللهیار صالح چند روز پس از کودتای 28 مرداد از مقام سفارت استعفا داد. دولت کودتا به او تکلیف همکاری و ادامه خدمت کرد و سپهبد زاهدی به او تلگراف زد : " جنابعالی در تمام مدت عمر خدمتگزار کشور بوده اید نه اشخاص. بنابراین چرا استعفا می دهید؟ " صالح به رغم اصرار زاهدی و شاه زیر بار نرفت تا به قول خود با دکتر مصدق عهدشکنی نکرده باشد و در پاسخ تلگرام زاهدی نوشت:" تا کنون من به دولت امریکا میگفتم مصدق مبعوث مردم است، حال چگونه تفهیم کنم که او غاصب مقام نخست وزیری بوده است؟".

او بی درنگ به ایران باز گشت و چند سالی در انزوا زیست  و با اعلام دکترین آیزنهاور مبنی بر اینکه " سیاست جدید امریکا بر این است که در عین مبارزه با کمونیسم از تقویت حکومت های ضد مردمی و دیکتاتوری خاورمیانه و کشورهای ضعیف خودداری خواهد کرد و به جلب رضایت ملتها و تاکید بر دموکراسی همت خواهد گماشت." اللهیار صالح از آن حمایت کرد و کمیته مرکزی حزب ایران در اعلامیه ای اعلام داشت که :" ... حزب ایران قویا معتقد است که از بین رفتن عدم رضایت ها، احترام حقیقی به آزادی و حقوق و امنیت قضایی، حکومت قانون و شرکت مردم در اداره امور کشور، خود مهمترین عامل اصلی و اساسی برای مبارزه با نفوذ کمونیسم و موجب پیشرفت تجدد و ترقی می باشد."

شاه از این موضع گیری هراسان و بشدت عصبانی شد. دولت وقت اللهیار صالح را دستگیر کرد و مجلس نوزدهم حزب ایران را غیر قانونی اعلام کرد. صالح مدتی در زندان و سپس تحت نظر بسر می برد. تا اینکه در سال 1339 عضویت جبهه ملی دوم را پذیرفت و به رغم مخالفت شاه از کاشان به نمایندگی مجلس بیستم انتخاب گردید.  مجلس بیستم در اسفند ماه 1339 گشایش یافت و صالح چند نطق کوبنده در انتقاد از سیاست های رژیم ایراد کرد که چون شاه و هیئت حاکمه تاب تحمل آنها را نداشتند در اردیبهشت 1340 مجلس را منحل ساختند.

در بهمن 1340 اللهیار صالح همراه با چند تن از سران جبهه ملی و نهضت آزادی- از جمله مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر یدالله سحابی – زندانی شد. روزی سرلشکر پاکروان رئیس سازمان امنیت به زندان نزد صالح رفت و کوشید وی را وادار سازد تا به گونه ای با شاه به کنار بیاید و وقتی مایوس شد گفت: " بی خود نیست که اعلیحضرت عقیده دارد خطر مصدقیها برای سلطنتش بیشتر از توده ایهاست."

دو سال بعد که باز هم صالح در زندان بسر می برد شاه نیرنگ جدیدی ساز کرد و اسدالله علم نخست وزیر وقت به خانه صالح رفت و به عنوان دلسوزی اظهار داشت: " اعلیحضرت علاقه مندند تربیت ولیعهد تحت نظر جنابعالی قرار گیرد تا هر طور مایلید از وی پادشاهی دموکرات بسازید."

صالح که بیش از هر کس به قول وقرارهای شاه واقف بود از قبول چنین مسئولیتی که سرابی بیش نبود سر باز زد.

در دی ماه 1341 به رغم محیط اختناق و فشار رژیم و توطئه های سازمان امنیت در آستانه رفراندوم شش ماده پیشنهادی موسوم به " انقلاب سفید" نخستین کنگره جبهه ملی ایران با شرکت نمایندگان منتخب احزاب و سازمانهای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی تشکیل شد و با پیام دکتر مصدق گشایش یافت. در این کنگره اللهیار صالح به عنوان رئیس هیئت اجرایی جبهه ملی گزارش مفصلی از اوضاع نابسامان کشور که در نتیجه دخالتها و اعمال بی رویه شاه به وجود آمده بود تقدیم کرد و سپس به ریاست کنگره انتخاب شد.

اللهیار صالح تا ادریبهشت 1343 که هیئت اجرائی جبهه ملی به سبب اختلاف با دکتر مصدق درباره شیوه کار و تغییر اساسنامه جبهه استعفا داد، ریاست هیئت اجرائی و در حقیقت رهبری جبهه ملی دوم را عهده دار بود. از این تاریخ به بعد صالح بکلی از شرکت در فعالیت های سیاسی خودداری ورزید.

جبهه ملی سوم نیز به خاطر بازداشتهای گسترده ساواک در درون کشور پا نگرفت.

در آبان 1356 که اتحاد نیروهای ملی مرکب از جامعه ی سوسیالست های نهضت ملی، حزب ایران و حزب ملت ایران تشکیل و به جبهه ملی چهارم شهرت یافت، اللهیار صالح از شرکت در آن خودداری کرد و این در حالی بود که انقلاب رفته رفته اوج می گرفت.

شاه در مصاحبه مطبوعاتی 28 مرداد 1357 خود یک بار دیگر حزب ایران و رهبران جبهه ملی را به باد ناسزا گرفت و آنان را متهم ساخت که به سلامتی پیشه وری شراب نوشیده اند. اللهیار صالح که به تقوی و دیانت مشهور بود و هرگز لب به مشروبات الکلی نزده بود و ترک اولائی از او دیده نشده بود پاسخ داد :

" مطالب شاه سراپا کذب محض و تهمت و افترا است. زیرا وقتی پیشه وری درصدد تجزیه آذربایجان برآمد و من با وجود اختلاف سلیقه در کابینه قوام السلطنه وزیر بودم، در معیت همکاران حزبی درصدد برآمدیم کاری بکنیم که آذربایجان از ایران تجزیه نشود. در این موقع هیئتی برای مذاکرات مسالمت آمیز تحت زعامت دکتر سلام جاوید و شبستری به تهران آمده بودند، مصلحت دانستیم از آنان در باشگاه حزب ایران که در کوچه فرعی خیابان شاه آباد قرار داشت پذیرائی و طوری زمینه سازی کنیم که از نامبردگان اقرار بگیریم قصد خیانت به ایران و تجزیه آذربایجان را ندارند و به همین ترتیب هم عمل شد. مخصوصا دکتر سنجابی قرآنی از جیب خود در آورد و آنان را سوگند داد که درصدد و بفکر خیانت به مملکت نباشند و بعد من و سایرین نیز درباره وحدت و یکپارچگی ایران سخنرانی کردیم بطوریکه آنها تحت تاثیر قرار گرفتند و به قرآن قسم خوردند که ما ایرانی بوده و هرگز حاضر به خیانت به مملکت خود نیستیم. و شایان توجه است که بر سر اختلافی که بین آنها و پیشه وری به وجود آمد نقش آن دو نفر در فتح آذربایجان و سقوط تبریز بسیار موثر بود. حال چرا شاه مملکت که خود و خانواده اش همگی شراب خوار بودند به ما که هرگز لب به مشروبات الکلی نزده بودیم این اتهام را وارد می سازد، بر ما مجهول است ولی روزگار غرض ورزی او را آشکار خواهد ساخت."

چند ماه بعد که انقلاب به اوج خود رسیده بود، طبیعتا نام صالح نیز برای احراز سمت نخست وزیری به میان آمد . اما اللهیار صالح که به نارو زدنهای شاه وقوف کامل داشت از قبول هر پیشنهادی خودداری کرد و گفت:" من بازنشستگی را انتخاب کرده ام."

اللهیار صالح از پیروزی انقلاب بسیار خوشحال بود. در همه پرسی 10 فروردین 1358 به منظور تغییر رژیم شرکت کرد و در برابر دوربین های تلویزیون اظهار داشت: " خوشوقتم که قبل از مردن به جمهوری اسلامی رای می دهم."

اللهیار صالح بعد از 87 سال زندگی پاک و یک عمر خدمت در راه وطن، 12 فروردین 1360 چهره در نقاب خاک کشید و نهضت ملی ایران یکی از رهبران صالح خویش را در این روز از دست داد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد  

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت ملی