بازگشت به صفحه اول

 

 
 

پاینده ایران

به نام خداوند جان  آفرین

پناه جهان پشت ایران زمین

از مشروطه ایرانی تا مصدق بزرگ

احمد آباد 14 اسفند ماه 1385

سخنرانی ، مهندس حسین شاه اویسی

عضو شورای مرکزی حزب ملت ایران در احمد آباد

با سلامهای فراوان برشما سروران ارجمند ، فرهیختگان گرامی و جوانان عزیز از اقصا نقاط ایران و با درود بر تمامی آنانکه جان خود را در راه آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی در ایران باخته اند .

به پیشاپیش برخود لازم می دانم با دریغ فراوان به مناسبت در گذشت شخصیت همراه و یار مصدق بزرگ زنده یاد شادروان اصغر پارسا  همدردی خود را تقدیم خانواده گرامیشان و شما حاضران و تمامی ایراندوستان نمایم . همینطور ابراز تاسف از، از دست دادن یاران و رهروانی دیگر از قافله مصدقیان ، زنده یادان شادروان مادر شاهی  که آنی و لحظه ای از راهش که راه مصدق بود پای پس نکشید و هم چنین فقدان شادروان خرمشاهی  که از دیگر پیروان این قافله بود و با افسوس پس از تحمل بیماری دشوار دیروز آیین خاکسپاری زنده یاد مهندس نظام الدین موحد  که از دیگر پیروان مصدق و از اعضای حزب ایران بود . فقدان همگی آنان را به خانواده های محترمشان ، به شما و تمامی یارانشان دل آرا می گویم روانشان شاد ، خدای بزرگ آنان را بیامرزد و راهشان پر رهرو .

سروران ارجمند

         امسال یکصدمین سال مشروطیت مصادف با چهلمین سال در گذشت مصدق این پرورش یافته مدرسه ی مشروطه ایرانی است . از این رو سخنانی تحت عنوان  از مشروطه ایرانی تا مصدق  تقدیمتان می کنم .

با کسب اجازه از استادان بزرگوار ، فعالان سیاسی و آزادی خواهان ارجمند و جوانان عزیز که از جای جای میهن مان ایران در این مکان پر شکوه گرد آمده اند .

          یکصد و پنجاه سال از نهضت قانون خواهی و یکصد سال از مشروطه خواهی می گذرد و ملت همچنان تشنه ی    جامعه ی  مدنی است . یکصد و پنجاه سال پیش اندیشه ایجاد  حکومتی ملی  مطرح شده و چگونگی آن تشریح  شده است . ولی نکته ای که بسیار مهم است اینکه ، چرا هنوز نهادهای مدنی یک جامعه ی به اصطلاح قانون خواه که یکایک ملت در برابر قانون برابر باشند ، بوجود نیامده است .

چرایی آن را از تاریخ بشنویم

           به سده نوزدهم میلادی باز می گردیم ، از ضعف و ناشایستگی حاکمان سفله پرور ، این دوره را  عصر بی خبری  نام نهاده اند ، به طوری که در درازای سلسله ی قاجار ، انگشت شمار دولت مردانی که اندیشه تغییر ، توسعه و آزادی در سر داشتند و دغدغه استقلال ایران در دل ، چون عباس میرزا ، قائم مقام و امیر کبیر در بیداری ملی و آغاز خیزش مشروطه سهمی شایسته ایفا کردند ، ولی آنگونه که خواستند جامعه دچار تحول ریشه ای نشد چرا که ملت در خواب گران فرو رفته بود . به قول اقبال مصلح خاور زمین :

ای غنچه ی خوابیده چو نرگس نگران، خیز      کاشانه ی ما رفت به تاراج غمان ،خیز

دریای تو دریاست که افزون نشد و کاست      از خواب گران ، خواب گران ، خواب گران، خیز

ناتوانی و فساد حاکمان ، تباهی نظام اداری و مدیریتی ، ستم های بی انتهای شاه و وابستگان درمرکز و حاکمان او در شهرها ، بی قانونی و بی نظمی ، بی سوادی ، جهل عمومی ، نظام آموزشی قرون وسطایی ، اقتصاد عقب مانده ، عقاید خرافی مطامع استعماری ، واگذاری امتیازات اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی به بیگانگان و از سویی در اثر فشار استبداد چند صد ساله و عادت به قبول و تسلیم ، بسیارند کسانی که روحشان از سموم استبداد بیمارو ناتوان شده است و در نتیجه اعتماد به نفس از میانشان رخت بربسته و روانشان حال تسلیم و رضا در برابر هرگونه بیدادگری به خود گرفته است .

حاصل آنکه ، ضعف نفس و نداشتن اراده در آنها وجود ثانوی شده بود ، که هرگاه سخن از اصلاحات و تحولات می شد        می گفتنند ما چه کاره ایم ؟

بر روی همه اینها تصویری بود از جامعه ی ایران که تمامی آنها همچون صدای ناقوسی ، از نیاز تغییر و تحول خبر می داد . مشروطه پاسخی بود به همه این کاستی ها ، ناکارآمدی ها و شکست ها .  

           مشروطه ایرانی  به گواه تاریخ که از نیم قرن پیش ازآن زمینه اش به تدریج فراهم می شد و بزرگانی چون  قائم مقام و امیر کبیر  جان بر سر آن نهادند و صدها نفر از انسان های متفکر با سلیقه های گوناگون ولی سرشار از صداقت و پاکی که راستی ، یکرنگی و مهر وطن در وجودشان موج می زد همچون :  رشدیه ، اسد آبادی ، ملک المتکلمین ، ملکم خان ،      آخوند زاده ، بهبهانی ، محمد خیابانی ، واعظ اصفهانی ، یپرم خان ، میرزا آقا خان و ...... و دیگر مبارزان در ترویج اندیشه آزادیخواهانه و ضد استبدادی نقش تعیین کننده ایفا کردند . یاد همه آنان گرامی باد و از دیگر سوی جنبش های ضد استعماری نظیر تنباکو و رهبری میرزای شیرازی و به موارد یاد شده نیز می توان از نقش نشریات روشنگر در این دوره همچون       حبل المتین ، قانون ، صوراسرافیل ، عروة الوثقی و باختر در بیداری و مقاومت ملی نام برد و دژخویی استبداد با کشتار مشروطه خواهان در باغ شاه ، یورش به مشروطه خواهان در تبریز و به توپ بستن مجلس شورای ملی در تهران آغاز شد تا نهال پر امید مشروطه را بخشکاند ولی از یک گوشه کوچک ایران فریاد آزادیخواهی فرزندان راستین ایران زمین به گوش    می رسید وآن محله ی امیر خیز تبریز بود که ستار خان و یاران او سنگر گرفته بودند و مصمم کمرهمت برای نجات آزادی بسته بودند .

             سروران ، دغدغه مشروطه خواهان آب و نان نبود آنان دغدغه ی آزادی ، استقلال و عدالت داشتند .  به توپ بستن مجلس و کشتار مبارزان هم راه فرار استبداد نشد و ایرانیان پاک نهاد و با شرف هیچگاه بند اسارت بیگانه و خفغان استبداد را نپذیرفتند و  ستارخان ، باقر خان ، کوچک خان ، شیخ محمد خیابانی و یارمحمد خان کرمانشاهی و دیگر دلاوران ایران زمین  در تهران ، رشت ، اصفهان و کرمانشاه و جای جای ایران باهمه مشکلات به نبرد بی امان برخاستند ،  تا خودکامگی برافتد و حکومت قانون برمسند نشیند و فرزندان برومند میهن اینگونه با تحمل رنج بسیار بستر سازان مشروطه شدند .

حاصل سخن : رهبران مشروطه از علمای بزرگ تا روشنفکران وطن پرست مبارزان و آزادیخواهان سلحشور، مشروطه را آوردند تا استبداد نباشد و از مهمترین دستاوردهای آن پرورش بزرگمردانی  چون دکتر محمد مصدق ، دهخدا ، مدرس ، دکتر فاطمی و...... و شاعرانی چون  بهار ، نیما ، عشقی ، فرخی و عارف  بوده است .

              امسال که یکصدمین سالگرد خیزش ملی مشروطه با چهلمین سالگرد درگذشت بزرگمردی که از پرورش یافتگان مشروطه ایرانی مصادف شده  اینجا برمزارش گرد آمده ایم تا از او بگوییم  و از رمز و راز ماندگاری اش در سینه ملتها .

           مصدق به راستی که بود ؟  درباره او و زندگی سیاسی و ابعاد ملی و جهانی این شخصیت سخن بسیار گفته و نوشه شده است . امروز برآنم با سپاس از هیات امنای قلعه ، در زمانی که در اختیار دارم از زاویه دیگر به شخصیت این بزرگمرد این "پیر احمد آبادی " که جهانیان را به خروش آورد و کمر بزرگترین استعمار جهان و قدرقدرتی رهبران آن چون چرچیل ها را شکست ، نور بتابانم .

           مصدق  این " روبنده ی بساط چپاولگران غرب و دزدان بازگشته دریایی " با  الهام از مشروطیت و هدفهای آن که حاکمیت ملی ، آزادی ، عدالت و حکومت قانون بود پای به میدان مبارزه ای نابرابر در سیاست نهاد .

مصدق  در نطقی که در مجلس شورای ملی در روز 6 تیرماه 1329 در مخالفت با دولت رزم آرا  ایراد کرد . جمله ای دارد که گویی برآیند تمامی خواسته ها و آمال مشروطه خواهان راستین بود .  که صد سال است در فضای سیاسی ایران از مشروطیت تا امروز پژواک دارد . او گفت : "اگر از راه آزادی و دموکراسی بتوانیم کاری کنیم ، از طریق اختناق زور و قلدری برای مردم نمی توانیم کاری انجام دهیم ." رزم آرا  در جوابی عوامفریبانه می گوید : " این حرفها که شما می گویید برای مردم شام      نمی شود ." مصدق پاسخ می دهد برای همه عصرها و نسل ها می گوید : که حکومت زور و قلدری ممکن است یک شب یا حتی چند سال به مردم نانی بدهد  ولی تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند ، هیچگاه صاحب نان نمی شوند و باید همیشه سر بی شام زمین بگذارند .

           از برکت مشروطیت و در سایه آن نهاد ها ، شخصیت هایی رشد کردند هرچند در اقلیت بودند همچون مصدق که زمان برای تنفس اجتماعی نیافت با اینهمه او چنان در تاریخ ایران و جهان اثرگذار شد که به ذخیره اخلاق سیاسی بدل گردید ،  بطوریکه او را پیشوا و آموزگار رهایی ملل خاور زمین از بند استعمار و استبداد لقب داده اند . از قلم نویسنده ، ارجمند موحد در کتاب پر ارزش "خواب آشفته نفت " ، داستان مصدق در خاطره نسل ما به شاهنامه آزادی تبدیل شده است .

ماجرای مصدق برای ملت ایران نه صرفاً یک حدیث تاریخی که یک  سرود آزادی  است .

           اکنون  پس از 53 سال از سقوط دولت ملی مصدق بزرگانی در سیاست جهان بر این باورند که بن بست کنونی جهان در خاورمیانه معلول سرنگون کردن مصدق است .

جوانان عزیز : بزرگداشت مصدق بزرگداشت مردمسالاری است .  

           پس از صدها سال حکومت فردی در ایران پس از دو سده خواری و توهین و تحقیر غرور ملی از سوی بیگانگان تا بدانجا که شاه کشور با اجازه سفارت انگلیس به جنوب ایران و با اجازه سفارت روس به شمال کشورش می رفت .  با ملی کردن صنعت نفت و بیرون راندن عوامل این تحقیر و خواری ها ، غرور ملی و خود باوری را به ملت ایران باز گرداند .

           مصدق  به جهانیان و دنیای زیر سلطه نشان داد که از راه های مدنی بدور از خشونت های میهن برباد ده با تکیه به رای راستین ملت ، با احترام به قانون و رعایت حقوق بشر و با مراجعه به افکار عمومی جهان و داشتن درایت و  منطق می توان به حاکمیت ملی و مردمسالاری دست یافت .

           کودتای مشترک آمریکا – انگلیس با حمایت شوروی ، بازتاب شکست ابرقدرتهای حاکم بر جهان آن روز بود که خورشید در سرزمین هایشان هرگز غروب نمی کرد ،آنهم بدست ملتی که از مدیریت دانا و توانا ، خردمند برخوردار بود که البته بدون همکاری عوامل مزدور خود فروش بومی و دشمنی کسانی که خواست های خود را مقدم برمنافع ملی و مصالح کشور می پنداشتند ، امکان پذیر نبود . با اینهمه آرای عمومی  ملتهای جهان را پشت سرخود آورد و رسوایی را برای همیشه تاریخ به پیشانی استعمارگران کوبید .

           مصدق در برابر اعمال نفوذ و زیاده خواهی برخی از این چهره های خودفروش وطن برباد داده به صراحت می گفت :

مردم به آزادی رای داده اند نه حفظ و حراست از قوانینی که حقوق مسلم مردم را تامین نمی کند . آنچه ابرقدرتها را بر آن داشت دولت مصدق را سرنگون کنند ، تنها جبران ملی شدن صنعت نفت نبود ، زیرا با آمادگی ایران برای فروش نفت مشکلی برای تامین انرژی بوجود نمی آمد . خطر کمونیسم هم که مطرح کرده اند به تایید مدارک رسمی  افشا شده ی خودشان با وجود داشتن حکومتی ملی و قدرت گرفتن حزب های ملت گرا و مستقل در ایران منتفی بود . ترس دولت های محافظه کار و استعماری جهانخوار از الگو شدن مصدق و گسترش موج ملت گرایی و دموکراسی خواهی ملل و به خطر افتادن منافع آنها در سراسر جهان بود که با ملی شدن کانال سوئز در مصر به تاسی از مصدق ، موج آزادی خواهی از مرزهای ایران عبور کرد و ملتهای در بند چون کنگو ، مصر ، یوگوسلاوی و اندونزی به این راه گام نهادند . اثر مهم دیگری که ملی شدن صنعت نفت ایران داشت ، هنر و آگاهی مصدق بود در چاچوب قانون های بین المللی که در قطعنامه 1954 سازمان ملل متحد حق حاکمیت دائمی را بر منابع طبیعی و اینکه ملت ها حق دارند به نحو مقتضی از این منابع بهره برداری کنند ، گنجانده شد  و این نیز هدیه ای بود از سوی مصدق و خدمتی بود از سوی ایران مردم سالار به همه ملت های جهان و مصدق جهانی شد .

           مصدق آنگاه که از سوی مجلس شورای ملی ، رویداد سی تیر بعنوان قیام ملی شناخته شد . در تبلور این خواست ملت برای اعاده نخست وزیری او ، منبع الهام جدیدی بود که به او و عملکرد او تاکید و مشروعیت ملی دوباره و تازه ای می بخشید . این امر به او قدرت و اعتماد به نفس بیشتری بخشید تا به زمامداری باز گردد ، آن هم مجلس از 64 نماینده 62 نفر به او تحت وزیری مصدق را تمایل دارند و از 42 سناتور 33 نفر در مجلس سنا رای موافق دادند که این رویداد مصادف بود با روز اعلام رای دیوان دادگستری بین المللی مبنی بر عدم صلاحیت خود در رسیدگی به اختلاف ایران و شرکت نفت انگلیس و پیروزی دیگر مصدق و این همزمانی برای مصدق و هوادارانش بسیار خوش یمن بود .

           در این گیرو و فضای احساساتی عده ای فریاد انتقام سر دادند از جمله بقائی و چند تن از همفکران و همکاران او و با اصرار هرچه تمام تر به مصدق فشار وارد می کردند که انتقام بگیرد ولی  مصدق مرد قانون بود و عاشق ایران و ایرانی . او بیشتر علاقمند بود اختیارات و اعتماد ملی را نسبت به خود در راه پیشبرد اهداف ملی ناوابستگی و سربلندی ملت بکار گیرد تا انتقام و کشتن و حذف مخالفان .

           مصدق املاک ضبط شده توسط رضا شاه را به دولت بازگرداند و بخشی از بودجه وزارت دربار را قطع کرد و به وزارت بهداری داد ، و ابوالقاسم امینی را به وزارت دربار منصوب کرد و شاه را از برقراری ارتباط مستقیم با دیپلمات های خلرجی منع نمود و ازهراقدامی علیه صاحبان مطبوعات و روزنامه ها به شدت جلوگیری کرد .

           سپس اختیارات 6 ماهه ویژه از مجلس گرفت تا بتواند قانونی را که برای حل مشکلات مالی ، اصلاحات انتخابات ، قضایی و آموزش و پرورش ضروری می داند وضع کند .

           قانون مالیات جدید وضع کرد که بار مالیاتی را از دوش مصرف کنندگان کم درآمد بر می داشت . وزرای دادگستری ، کشور و فرهنگ را مامور اصلاح ساختارهای قضایی – انتخاباتی و آموزشی کرد . با اینهمه  هر 3 روز با دو توطئه و           راه اندازی اعتصاب از سوی دشمنان منافع ملی و وابستگان در طول زمامداری روبرو بود ،  ولی این توطئه ها لحظه ای از ایمانش به راهی که از مشروطه آموخته بود نکاست . شهادت یارانی چون مدرس ، فرخی ، عشقی ....... هرگز در اراده آهنین  او به دفاع از استقلال ایران خللی وارد نساخت و همچنان جان برکف به دفاع ازمیهن و منافع ملی کمر بسته بود .

           به راستی مصدق که بود ؟ که پیاممان داد، " فرزندان وطن با چشمان باز مراقب خانه کهنسال خود باشید " ، هر بار به دیدنش می آیم و یا به نوشته هایش مراجعه می کنم ، چون ناقوسی هشدارم می دهد که میهن تان را دریابید و تنهایش نگذارید. عزیزان امروز توطئه های مرگ بار پیرامون میهن مان شنیده می شود که باید مراقب باشیم .

           سروران عزیز جامعه ای که تاریخ و پیشینه تاریخی اش دستخوش تحقیر قرارگیرد و بر بی ارزش جلوه دادن غرور ملی پای فشرده و نسبت به نماد ها و اسطوره هایش کم توجهی شود . آن جامعه به بی هویتی سوق داده می شود . مدیران چنین جوامعی با رفتارشان فراهم کنندگان و بستر سازان نفوذ بیگانه خواهند بود و به دنبال این از خود تهی شدن هاست که رواج فساد در اکثر زمینه ها بروز خواهد کرد از سقوط اخلاقی، دروغ ، اعتیاد ، بیکاری ، گرانی ، دلمردگی جوانان و از همه مهمتر فرار مغزها فزونی می گیرد و بیگانه آزمند بفکر تجاوز می افتد ، غافل از اینکه ایرانیان در دفاع از خانه شان با همه   اختلاف ها یکدل هستند .

           عزیزان :  در آستانه هزاره سوم قدرت ملت ها را پادگانها و سربازان پرشمار به تنهایی به نمایش نمی گذارد به فروپاشی شوروی با آن قدرت نظامی افسانه ای بنگریم ، درس عبرتی است .

           امروز درک ژرف از مقتضیات جهان و گسترانیدن آن در سطح ملی با بهره گیری از خرد جمعی تعین کننده است.

امروز بازسازی وجدان ملی وهمبستگی ملی تنها راه ملت برای خروج از بن بست های پیشرو و تهدید های استعمار جهانخوار است .

           چه کنیم تا همبسته شویم  باید در راستای یگانگی ملی هرچه در توان داریم فروگذار نکنیم باید به بستر فرهنگی - تاریخی مشترکی که کثرت گرایی  است روی آوریم . کثرت گرایی فرهنگی – قومی توام با مردم سالاری به این روال ارزش و اعتبار اقوام از فارس ، آذری ، کرد ، بلوچ و عرب را تقویت کرده حسن مشارکت را در آنها زنده می کنیم و ثبات میهن مان ایران تضمین و تقویت می شود .  در تصمیم گیری های کلان جامعه همه سهم داشته باشند و اصول فراموش شده قانون اساسی را بویژه دربخش حقوق ملت اجرا کنیم تا احساس جدائی از میانمان برود و یگانگی ملی جایگزین آن شود و یگانگی در سایه همدردی و برابری حقوقی به دست می آید .

           کلام آخر ، سیاست سرنوشت همگان است و مردان سیاست باید همگان را از همه چیز آگاه دارند همانطور که در زندگی مصدق هیچ چیز پنهان نبود .

بودم آنگاه که نوباده و خرد                                     پدرم تنگ در آغوش فشرد

یادم آمد به رخم بوسه زنان                                    گرم و لرزنده زفرط هیجان

گفت ای نوگل شاداب بهار                                      وطنت را پسرم دوست بدار

 با سپاس 

 پاینده ایران                    

متن سخنرانی حسین شاه اویسی در احمد آباد

14 اسفند 1385 خورشیدی

 
 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت ملی