بازگشت به صفحه اول

 

 
 

یکصد و بیست و پنجمین سالروز تولد دکتر محمّد مصّـدق مبارک باد

مصّدق ، پیشوای آزادی

دکتر پرویز داورپناه

 

 

بسیار تیر ها که رها شد به پیکرش

بسیار سنگ ها که شکستند بر سرش

او ، همچنان  رهائی مردم را

فریاد می کشید.

فریدون مشیری

بیست و نهم اردیبهشت ماه ،  یکصد و بیست و پنج سال از تولد دکتر محمد مصدق ، آموزگار آزادی ایران می گذرد.

مصدق جاودانه است. مصدق در وجود همهء مبارزان ضد استبدادی و ضد استعماری زنده است.

مصدق همه جا هست. آن کس که دموکراسی و آزادی را می طلبد ، آن کس که تنها تعین کننده سرنوشت انسانها را اراده ملت می شناسد ، مصدق را در وجود خود دارد و تا بر کنده شدن ریشه های اسارت و وابستگی ، تا برقراری استقلال و دموکراسی و عدالت اجتماعی ، تا دفع استبداد و تحقق آزادی همه جا خواهد بود.

مصدق پیام آور آزادی و فریاد خشم مردمی است که آوای حق طلبانه اش هنوز و شاید برای همیشه درایران و جهان در گوشها طنین می اندازد.    

امّا چرا مصدق از ایران برخاست ؟

ایرانیان همواره در تاریخ افتخار آفرین خود با یورش های بیگانگان و بیگانه پرستان داخلی رو برو بوده که همه ی آن ها را با درایت و همبستگی خود در راه ایرانی ماندن و آزاد بودن در هم شکسته اند.

از این روست که سرداران مبارزه در راه آزادی و استقلال ایران زمین برای همیشه در قلب مردم جای گرفته اند و جاودانه مانده اند.

امروز بر همه جوانان  ، دانشجویان ، زنان و مردان وطن پرست و آزادیخواه ایران فرض وواجب است که نه فقط بخاطر آشنائی عمیق تر با تاریخ یک قرن گذشته میهن و ملت خود و باز نه فقط بخاطر قدرشناسی از خدمات یک آموزگار بزرگ دموکراسی و سردار آگاه و دانا و خردمند سیاسی ، بلکه بویژه به منظور پرتوافکندن بر راه امروز و فردای مبارزه ، در آستانهء یکصد و بیست و پنجمین سالروز تولد مردی که تاریخ زندگی و مبارزاتش آئینه تمام نمای تاریخ مردم و کشور ما می باشد ، بکوشند تا او را بهتر بشناسند.

در حقیقت همانطور که شناختن زندگی مصدق و ارج و مقام مبارزاتش بدون شناختن تاریخ معاصر ایران ممکن نیست ، مبالغه نخواهد بود اگر بگوئیم که تاریخ یکصد ساله اخیر کشور ما بدون آشنائی با راه مصدق مفهوم نخواهد داشت.

دکتر مصدق نخستين شخصيت سياسی بود که با کودتای سيد ضياء الدين و رضا خان ميرپنج مخالفت کرد و آن را نپذيرفت و ابلاغيه کودتا را در فارس انتشار نداد.

دکترمصدق به مکتب و مسلک خاصی بستگی نداشت، او هر گز در مقام رهبری سياسی و در دوران نخست وزيری به مردم که صادقانه او را دوست می داشتند دروغ نگفت و هيچگاه قدمی در راه فريب مردم برنداشت و هر گز بر سر منافع ايران و مصالح توده های ستمکش با بيگانگان و مزدوران آنها سازش نکرد.

دکتر مصدق تزی را عنوان کرد که بعدها از سوی جمال عبدالناصر، جواهر لعل نهرو، مارشال تيتو و ديگرسران کشورهای غير متعهد دنبال شد.

مصدق می گفت: گرسنه می مانيم و آزادی و استقلال خود را از دست نمی دهيم. مصدق بسيار متواضع و آزادمنش بود و خود را خدمتگزار مردم می دانست.

شاید تمامی قدرت پایداری او ناشی از آن بوده است که به آرمان و ایمان خود باور داشت. به خود دروغ نمی گفت و در جمع آوری " مرید و مخلص " به هر دری نمی زد و معتقد بود که اگر " باور " خود را در خط مصلحت ملت بسازد و بپرورد ، دیر یا زود همراهانی صادق خواهد جست و ملت را با خود خواهد داشت.

هیچ شخصیتی را نمیتوان یافت که در مقام مخالفت با دولت های وقت و یا در راس مسئولیت کشورچه در دوران دیکتاتوری رضاخانی و چه در دوران دیکتاتوری محمد رضا شاهی در برابر همه تجاوزات به آزادی ها و اعمال فشارها به آزادیخواهان ، افراد ، احزاب و مطبوعات مانند مصدق ایستادگی و مبارزه کرده و همواره دست استعمار را در پشت دست دیکتاتوری و استبداد منشی نشان داده باشد.

باید دید پدیده مصدق چیست که از یک طرف تا این حدّ مورد عشق و احترام ایرانیان وطن پرست و دموکرات است و از طرف دیگر دشمنان آزادی و ایرانیت با وی عناد می ورزند وتصورمی کنند با تحریف تاریخ  می توانند خدمات ارزنده  او را بی ارزش جلوه دهند. زهی تصور باطل !

 سیاست مصدق بر اساس دو محور اصلی دفاع از استقلال ایران و کوشش برای دموکراسی و آزادی در ایران بود.

دفاع از استقلال کشور ، در ایران قرن بیستم جز از طریق مبارزه با استعمار و امپریالیسم امکان پذیر نبود و مصدق در سراسر زندگی ، مبارزه با استعمار و امپریالیسم را در کلیه وجوه خود وجهه همت قرار داد.

کوشش برای استقرار دموکراسی در ایران جز از طریق مبارزه با استبداد و خودکامگی و اختناق امکان پذیر نبود و مصدق در سراسر زندگی لحظه ای از مبارزه برای دموکراسی و دفاع ار آزادی فارغ ننشست.

اقدامات و اعمال دکتر مصدق و حکومت ملی ایران برای طرد نفوذ استعمار کهنسال و انعکاس افکار و اهداف نهضت ملی ایران در سطح  بین المللی و کشورهای مختلف جهان و راه و روش حکومت ملی دکتر مصدق در داخل کشور و برخورد او با مسائل و پیش آمدهای جهانی و داخلی بازتاب وسیعی در همه محافل اجتماعی و سیاسی کلیه کشورها ، اعم از کشورهای پیشرفته و مقتدر و کشورهای تحت سیطره استعمار برجای گذاشت.

چند ماهی از عمر حکومت ملی مصدق نگذشته بود که نهضت ملی ایران امید ها را بطور عمیق در کشورهای آسیائی و افریقائی زنده کرد و همه چشم ها و قلب ها بسوی ایران ، بسوی نهضت ملی ایران و بسوی رهبر آن دوخته شد و نهضت ملی ایران بعنوان الهام دهنده نهضت های آزادیبخش ملل محروم و کشورهای مستعمره سرمشق مبارزه و نبرد با استعمار جهانی و امپریالیسم قرار گرفت. 

بی تردید نهضت ملی شدن نفت ، ارزنده ترین حرکت تعیین کننده ایست که برهبری دکتر مصدق نه تنها سرنوشت اقتصادی و سیاسی ایران را دگرگون کرد ، بلکه آغازگر راه پویندگان همه مبارزان ستمدیده بود تا به آفرینندگی تاریخ و جامعه خود برخیزند و بدینگونه هنگامه ساز قدرتهای ملی در سراسر گیتی شوند.

دکتر مصدق به جهان آموخت که نیروی انسانی ملت ها و اراده هم آهنگ جامعه های ستم کشیده و استثمارشده از آن چنان قاطعیت و حقانیت انکار ناپذیری برخوردار است که قادر است نظام سبعانه استعمارگران را در اندک مدت درهم بکوبد و به افسانه شکست ناپذیری امپریالیسم پایان بخشد.

 در تاریخ بیست و نهم اسفد ماه  1329 زیر فشار افکار عمومی و مبارزات سرسختانه میهن پرستان ایران ماده واحده ملی شدن نفت به تصویب رسید.

از نظر مصدق تامین استقلال کشور و رفع کامل نفوذ بیگانگان از هر مصلحت و سود آنی دیگری برتر و حیاتی تر بود.

مصدق در مصاحبه ی مطبوعاتی خود در تاریخ سوم خرداد 1330 با مخبرین جراید خارجی میگوید :

" به این دلایل است که بعقیده ملیون ایران ، اولین قدم در راه اصلاحات مملکت رفع شر عمال شرکت سابق نفت است که ملتی را فدای مطامع خود کرده اند ... باید به ملل آزاد جهان اعلام کنید که  آخرین سعی ملت ایران برای نجات خود و شرق میانه همین اقدام ملی یعنی مبارزه با مداخلات بیگانه که بزرگترین آن شرکت سابق نفت است ، می باشد و ملت ایران برای تسلط بر اوضاع سیاسی و اقتصادی خود ناچار است تا آخرین نفس برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت یعنی قطع ایادی بیگانگان از ثروت ملی و استقلال سیاسی خود مبارزه کند."

دکتر مصدق در مجلس شورایملی در تشریح قانون ملی شدن صنعت نفت چنین گفت :

" در پیشنهاد ملی شدن نفت در سراسر ایران نمایندگان جبهه ملی به جنبه سیاسی آن بیش از جنبه مالی اهمیت داده اند و علت این بوده است که به علم الیقین تمام ملت ایران و بخصوص نمایندگان محترم مجلس و کمیسیون نفت میدانند که سرچشمه ی تمام بدبختی های این ملت ستمدیده ، همان وجود شرکت نفت است و بس و شاهد گویای آن وقایع و اتفاقات ، بدبختی های پنجاه ساله اخیر ملت ایران و بخصوص وقایع دو ساله اخیر این کشور و قتل ها و سوء قصدهای متعدد میباشد. شرکت نفت با این تشبثات می خواهد همه مقامات را مرعوب خود نموده و فاسد کند و تقاضاهایی که داشته و دارد ، انجام گردد. بدیهی است که امید ترقی کشور و بهبودی در وضع  زندگانی اجتماعی ملتی که هیات حاکمه آن فاسد باشد ، جز آرزوی خام و امیدواری تشنگان به سراب چیز دیگری نخواهد بود.برای اینکه ما خود را از این وضعیت وخیم خلاص کنیم و برای اینکه دنیا بداند که هیچ دولتی حق نخواهد داشت و نخواهد توانست از معادن نفت ایران کوچکترین استفاده نامشروع بکند ، ما باید صنعت نفت را در سراسر مملکت ملی اعلام کنیم."

دکتر مصدق نه تنها در اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت پیروز شد بلکه کلیه توطئه ها و دسائس سیاسی و اقتصادی دشمن را چه در داخل کشور و چه در مجامع بین المللی نقش بر آب کرد و پس از خلع ید از انگلستان و مبارزه برای قطع ایادی این استعمار کهنه کار با تمام قوا در برابر یورش امپریالیسم تازه نفس آمریکا به مقاومت پرداخت و اجازه نداد که آمریکائیان پا بر جای امپریالیسم انگلستان بگذارند و تسلط یک امپریالیسم ، جایگزین قدرت و نفوذ امپریالیسم دیگر گردد.

در تاریخ سی ام خرداد ماه 1330 دکتر مصدق پیامی برای ملت ایران فرستاد که خلاصه آن چنین است :

" هموطنان عزیز ، در تاریخ ملت ها روزهای درخشان و پر مسئولیت و افتخار و موفقیت کمتر پیدا می شود. ایام عادی و گذران برای همه ملل یکسان است ولی آن ملتی که خوب و شرافتمندانه وظیفه اش را در برابر وطن ، پرچم و تاریخ مملکت ادا کند ، بیشتر از دیگران قدرت اخلاقی و عظمت روحی از خود نشان داده است.

امروز یکی از آن ایامی است که شما هموطنان میتوانید صفحه جدید و مقدسی در حیات اجتماعی و اقتصادی خود باز کنید و پس از پنجاه سال که از استقلال و آزادی سیاسی ما نامی بیش نمانده بود ، دوره نوینی را در برابر نسل معاصر و نسل آینده بوجود بیاورید. رشد و نبوغ سیاسی شما میتواند امروز را مبداء تحول و نهضت اصلاحی آینده قرار دهد...من تردید ندارم که شما هموطنان عزیزم راهی را انتخاب خواهید کرد که با شرافت ایرانیت و با غرور ملی و احساسات وطنی مطابقت دارد...آوازه همت و عزم خلل ناپذیر شما در گسستن زنجیرهای استعمار اقتصادی به گوش جهانیان رسیده و خواهد رسید...من افتخار خدمت گزاری مردم را بالاترین و پرقیمت ترین افتخارات حیات خود محسوب داشته و میدانم بغیر از اطاعت و امتثال فرمان هموطنان محبوب ، هدفی دیگر ندارم."

 و بدنبال آن به پیشنهاد هیات مدیره موقت شرکت نفت ایران  ، تصویب شد که :

" نظر به این که روز بیست و نه اسفند ماه 1329 با تصویب قانون ملی شدن نفت در شانزدهمین دوره مجلس شورایملی صفحه نوینی در تاریخ افتخارات کشور باستانی ایران باز شده و یاد آور رشد ملی و عظمت روح ایرانی و نمودار علاقمندی تمام افراد ملت به حفظ استقلال کشور می باشد ، از این ببعد روز بیست ونه اسفند که دوران جدیدی را نوید میدهد به افتخار ملت ایران بعنوان جشن ملی تلقی و تعطیل عمومی اعلام میگردد. نخست وزیر دکتر محمد مصدق "

سر انجام استعمار و عاملين داخليش آخرين تير ترکش خويش را بصورت کودتای آمريکائی ـ انگليسی28  مردادماه 1332  رها کردند و بدين ترتيب کودتای ارتش ـ اوباش به نتيجه رسيد و حکومت ملی مصدق سقوط کرد. مصدق دستگير و خانه اش غارت شد.

دادگاه مصدق آنگونه نشد که رژيم می خواست. در اين دادگاه مصدق به شهادت مدافعانش دادستان بود. دادگاه تجديد نظر مصدق را محکوم به سه سال زندان نمود. اما پس از انقضای اين مدت نيز مصدق آزاد نشد و در احمد آباد تا آخرين روزهای عمرش زندانی بود در تمام اين مدت رژيم شاه کوشيد با اهانت و اتهام و قلب حقايق تاريخی خاطره اورا در اذهان کدر کند. اما چهره او و خاطره او هر دم درخشان تر و پر جلا تر تجلی کرد.

پيشوای نهضت ملی ايران، مردی که تاريخ زندگيش با زرين ترين برگهای تاريخ نهضت ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری مردم ما عجين است، روز يکشنبه پنجم ماه مارس 1967  برابر چهاردهم اسفند ماه 1345 چشم از جهان فروبست.

مصدق در آخرين دفاع در دادگاه نظامی گفت:

“ در آخرين دفاع خود، آخرين دفاع کسی که می خواهيد او را محکوم کنيد، به منظور هدايت نسل جوان می خواهم از روی حقيقتی پرده برگيرم. اين اولين بار است که يک نخست وزير قانونی مملکت را به حبس و بند می کشند...برای شخص من خوب روشن است...ولی می خواهم طبقهء جوان مملکت که چشم و چراغ و مايهء اميد مملکت هستند علت اين سختگيری و شدت عمل را بدانند و از راهی که برای طرد نفوذ استعماری بيگانگان پيش گرفته اند منحرف نشوند و از مشکلاتی که در پيش دارندهيچوقت نهراسند و از راه حق و حقيقت باز نمانند. به من گناهان زيادی نسبت دادند ولی من خود می دانم که يک گناه بيشتر ندارم و آن اينست که تسليم خارجيها نشده و دست آنها را از منابع طبيعی ايران کوتاه کردم و در تمام مدت زمامداری خود يک هدف داشتم و آن اين بود که ملت ايران بر مقدرات خود مسلط شود و هيچ عاملی جز اينکه ملت در تعيين سرنوشت مملکت دخالت کند نداشتم...”

اما منبع اصلی نيروی مصدق، نيروی شکست ناپذير مردم بود. او فقط به اين نيرو تکيه می کرد، فقط به اين نيرو اعتماد داشت و فقط از اين منبع نيرو می گرفت و ايمان داشت که بالاخره مردم روزی پيروز می شوند.

دکتر مصدق با قاطعیّت می گوید :

"  ولی چه زنده باشم و چه نباشم اميدوارم و بلکه يقين دارم که اين آتش خاموش نخواهد شد و مردان بيدار کشور اين مبارزه ملی را آنقدر دنبال می کنند تا به نتيجه برسد.”

آخرین پیام دکتر مصدق به ملت ایران از دادگاه نظامی شاه بعنوان وداع با مردم چنین است :

" . . . آری تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت را ملی کرده ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ منافع اقتصادی عظیم ترین امپراطوری های جهان را از این مملکت برچیده ام و پنجه در پنجه مخوف ترین سازمان های استعماری و جاسوسی بین المللی در افکنده ام و به قیمت از دست رفتن خود و خانواده ام و به قیمت جان و عرض و مالم ، خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده  این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را در نوردیدم.

من طی این همه فشار و ناملایمات ، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خودم غافل نیستم و به خوبی میدانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی بشود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.

من میخواهم برای آخرین بار در زندگی خود ملت رشید ایران را از حقایق این نبرد وحشت انگیز مطلع سازم و مژده بدهم ؛  مصطفی را وعده داد الطاف حق / گر بمیری تو نمیرد این ورق

حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرفرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت ، کوچک ترین ارزشی ندارد و از آن چه برایم پیش آورده اند هیچ تاًسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحدّ امکان انجام داده ام و من به حس و عیان می بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت هایی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده و خواهد رسید.

عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر یا زود به پایان می رسد ولی آن چه می ماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است.

از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم ماند و این صدا و حرارت را که همیشه در خیر مردم به کار برده ام خاموش خواهند کرد و دیگر جز در این لحظه نمی توانم از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن و پیر و جوان تودیع کنم و تاکید می نمایم که در راه پر افتخاری که قدم برداشته اند از هیچ حادثه ای نهراسند و نهضت مقدس خود را ادامه دهند و یقین بدانند خدا یار و مدد کار آن ها خواهد بود."   

 
 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت ملی