توطئه برکناری مصدق و درسهای
قیام سی تیر
دکتر پرویز داورپناه
رفتی و . . . / روز بد آمد / بدچندان چندان /
صد به صد آمد /
باز ایران بلا دیده زندان شد / ما درون خود
زندانی
سیاوش کسرائی
بیش از نیم قرن از حماسهء قیام ملی سی ام
تیرمی گذرد. یادآوری وقایع و حوادثی که در این
روز و روزهای پیش از آن روی داد و گزارشی از
دلاوری و جانگذشتگی های مردم زحمتکشی که پیکره
قیام را تشکیل می دادند و بالاخره درسهای پر
ارزش این قیام برای پیروزی مبارزات
آزادیخواهان ایران علیه استبداد و استعمار
لازم ومفید است.
دکتر محمّد مصدّق می دانست که در دورهء دوم
زمامداری با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد و
نمایندگان وابسته به دربار و شرکت سابق نفت و
آنهائی که مایل به کنار آمدن با دولت استعماری
انگلستان هستند، برای تضعیف و سقوط دولت او،
از پای نخواهند نشست.
مصدق پیکار در جبهه داخلی را به مراتب دشوار
تر از مبارزه با استعمار گران خارجی می
دانست. او با تجارب چهارده ماهه زمامداری بدین
نتیجه رسیده بود، مادام که به مداخلات غیر
قانونی شاه و بستگان او و درباریان، در امور
مملکت پایان داده نشود، هیچ دولتی قادر به
اداره امور کشور و استیفای حقوق ایران، بخصوص
پس از خلع ید از شرکت نفت نخواهد بود.
محمد رضا شاه، گذشته از اختیاراتی که پس از
تغییر قانون اساسی در سال 1328 بدست آورده
بود، با عنوان تشریفاتی فرمانده کل قوا،
نیروهای مسلح کشور را، که عامل قدرتمندی برای
اجرای توطئه های ضد ملی بشمار می رفت،
زیرفرمان داشت. وزرای جنگ، از زمان به قدرت
رسیدن رضا شاه به بعد، از طرف شاه تعیین می
شدند. رئیس ستاد ارتش زیر فرمان شاه بود و
روًسای نیروهای انتظامی نصب و عزل می گشتند.1
تنها محمد رضا شاه نبود که بی اعتنا به قانون
اساسی در همهء امور مملکت مداخله می کرد،
بستگان و نزدیکان او هر کدام، دربار جداگانه
داشتند و فرمانفرمائی می کردند.
اشرف پهلوی، خواهر شاه، متنفذترین فرد خانواه
پهلوی بود. او نیز نه تنها در عزل و نصب
مقامات مملکت دست داشت بلکه یکی از مهره های
موًثر بیگانگان در ایجاد دسیسه و توطئه چینی
علیه نهضت مردم ایران بشمار می رفت.
اشرف در کتابی که سال 1980 منتشر ساخت، به
مداخلات خود در امور مملکت، حتی عزل و نصب
نخست وزیران احمد قوام السطنه و عبدالحسین
هژیر اشاره کرده است ( نگاه کنید بکتاب چهره
هائی در آینه، خاطرات در تبعید، صفحه 89 ـ 110
ترجمه از متن انگلیسی)3
دکتر مصدق در کابینه جدید تصمیم گرفت مسئولیت
اداره وزارت جنگ را بر طبق قانون اساسی، دولت
به عهده بگیرد و برای مقابله با بحران سیاسی و
اقتصادی ناشی از محاصره اقتصادی، اختیاراتی از
مجلس درخواست کند.
روز بیست و پنج تیرماه 1331 دکتر مصدق پس از
سه ساعت مذاکره با شاه، بر سر معرفی اعضای
کابینه خود، بخصوص پست وزارت جنگ، از نخست
وزیری استعفا کرد.1
دکتر مصدق ميگفت: من نخست وزيرم و طبق قانون
اساسی، وزراء مسئوليت مشترکی در برابرمجلس
دارند، پس وزير جنگ را نيز بايد خودم تعيين
کنم و در اعمال او مستقيما نظارت داشته باشم.
متن این استعفا نامه که از رادیو و روزنامه
ها انتشار یافت، بدین شرح بود:
« پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، چون
در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق بدست آمده،
پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب می کند که
پست وزارت جنگ را فدوی شخصا" عهده دار شود و
این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد، البته
بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد
که کاملا" مورد اعتماد باشد و بتواند منویات
شاهانه را اجراء کند. با وضع فعلی ممکن نیست
مبارزه ای را که ملت ایران شروع کرده است
پیروزمندانه خاتمه دهد. فدوی ـ دکتر محمد مصدق
25 تیرماه 1331 »2
روز بیست و ششم تیرماه بنا به اصرار محمد رضا
شاه مجلس شوری ملی بدون حضور نماینگان طرفدار
دکتر مصدق به زمامداری احمد قوام ( قوام
السلطنه ) راًی تمایل داد و روز بعد شاه فرمان
نخست وزیری بنام او صادر کرد و لقب " جناب
اشرف "را که پس از حوادث آذربایجان از او پس
گرفته بود، بی سر و صدا به وی مسترد داشت.
قوام این پیر غلام استعمار که با رسوائی و
فضاحت از ایران رفته بود، با اشارهء دربار به
ایران بازگشت. و زمینه نخست وزیری اش با توافق
مشترک آمریکا و انگلیس در خارج از کشور ترتیب
داده شد.
بازیگر پشت پردهء این حادثه نیز اشرف پهلوی
بود. راجع به این موضوع علی اصغر امیرانی مدیر
خواندنیها می نویسد: " . . . والاحضرت اشرف
چند روز قبل از حوادث خونین سی ام تیر وارد
تهران شد و با قوام السلطنه تماس گرفت و با
نمایندگان مجلس برای زمینه سازی و تحمیل حکومت
انگلیسی منشی عین الدوله وارد گفتگو گردید، به
تکاپو پرداخت و بدون تردید او یکی از مسئولین
روی کار آوردن قوام و حوادث سی ام تیر
میباشد."3
درست در همان روزی که مجلس شورایملی مشغول
انتخاب قوام السلطنه، نخست وزیر جدید بود،
فرمانداری نظامی که مستقیما" به دستور محمد
رضا شاه عمل می کرد اعلامیهء شدیداللحنی "
برای حفظ انتظامات" صادر و سپس ماًمورین
انتظامی با تانک و زرهپوش به خیابانها ریختند
و مجلس را محاصره کردند.4
قوام السلطنه بعد از دریافت فرمان نخست وزیری
اعلامیهء غلاظ و شدادی منتشر ساخته به مردم
کشورما کشتارهای دسته جمعی و تیره روزی وعده
کرد. وی چنین نوشت :
" . . . ایران دچار دردی عمیق شده و با
داروهای مخدر درمان پذیر نیست . . . من به
همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی
بیزارم درمسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس
منزجرم. کسانیکه به بهانهء مبارزه با افراطیون
سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نموده اند لطمهء
شدیدی به آزادی وارد ساخته زحمات بانیان
مشروطیت را از نیم قرن به این طرف بهدر داده
اند.
وای بحال کسانی که در اقدامات مصلحانهء من
اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع
بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند.اینگونه
آشوبگران با شدید ترین عکس العمل از طرف من
روبرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان داده
ام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و
موقعیت مخالفین کیفر اعمالشان را در کنارشان
میگذارم.
حتی ممکن است تا جائی بروم که با تصویب اکثریت
پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی
صد ها تبهکار را از هر طبقه بموجب حکم خشک و
بی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم.
بعموم اعلام میکنم که دورهء عصیان سپری شده و
روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده
است.کشتیبان را سیاستی دگر آمد ــ تهران
27تیر1331 رئیس الوزراء قوام السلطنه3
احمد قوام با زمینه سازی قبلی و توافق مشترک
انگلستان و آمریکا روی کار آمده بود تا بعنوان
یک نخست وزیر قوی و « مطلوب » با غرب سازش کند
و جنبش مردم ایران را خاموش سازد.قوام با
اختیارات وسیعی نخست وزیر شده بود، و به گفته
حسن ارسنجانی که از نزدیکان و محرم راز او
بود، شاه با تقاضای او برای مجلس هفدهم موافقت
کرده بود.
( پیرایه بامشاد، حسن ارسنجانی 1339 )
قوام السلطنه با همهء کارکشتگی و تجربه ای که
در امور سیاسی داشت، در شناسائی اصالت نهضت
مردم ایران، اشتباه کرده بود و همچنین قدرت
مقاومت مردم را در پاسداری از دست آوردهای
مبارزه ضد استعماری، دست کم گرفته بود.
بررسی اوضاع و فعالیت های پشت پرده در آن زمان
حکایت می کند که قوام السلطنه آلت دست دربار،
اشرف پهلوی و چند تن از تعزیه گردانهای سیاسی
شده بود.( مجله خواندنیها شماره 89 )
برخی از « روشنفکران » که به چپ می زنند و
راست می شوند امروز طرفدار پر و پا قرص « حضرت
اشرف » احمد قوام شده اند و فراموش کرده اند
که قوام همیشه منافع شخصی را بر منافع ملی
مردم ایران ترجیح داده و از عوامل قدرت های
بیگانه بود.12
مقاومت مردم ایران در برابر توطئه برکناری
مصدق از روز بیست و شش تیرماه با
انتشاراعلامیهء سی نفر از نمایندگان مجلس
شورایملی که خود را "نمایندگان نهضت ملی
ایران" می نامیدند شروع شد:
" ملت رشید ایران! . . . برای اعلام این
نکتهء اساسی به جهانیان که نهضت ملی ایران هر
گز مقهور دخالتهای استقلال شکنانهءبیگانگان
نخواهد شد و تا حصول نتیجهء قطعی در احقاق حق
و رهائی کشور از چنگال سیاستهای استعماری
استقامت خواهد کرد روز دو شنبه سی ام تیر
ماه1331 در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام
میشود..."
آیت الله کاشانی هم در پاسخ اعلامیهء قوام
السلطنه طی یک مصاحبهء مطبوعاتی اظهار داشت:
" . . . سیاستی که قرون متمادی دولت های
مزدور را بر سر کار میآورد بالاخره حکومت مصدق
را که بزرگترین سد راه خیانت خود میدانست بر
کنار و در صدد برآمد عنصری را که در دامان
دیکتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات
سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها
امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و
قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است برای
چندمین بار بر مسند خدمتگزاران واقعی گمارد."
" . . . احمد قوام باید بداند در سرزمینی که
مردم رنجدیدهء آن پس از سالها رنج و تعب، شانه
از زیر دیکتاتوری بیرون کشیده اند نباید رسما"
اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به
اعدام دسته جمعی تهدید نماید. من صریحا"
میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازمست که
در راه این جهاد اکبر کمر همت محکم بر بسته و
برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار
ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و
سیطرهء گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به
هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد دادکه بدست
مزدوران آزمایش شده، استقلال آنها پایمال و
نام پرعظمت و افتخاری را که ملت ایران در اثر
مبارزهء مقدس خود بدست آورده است مبدل به ذلت
و سرشکستگی شود. . ."(کیهان، 26 تیر )
مردم به محض اطلاع از استعفای دکتر مصدق از
همان اولین روزها در حال اعتراض و اعتصاب
بودند. بیشتر مغازه ها و قسمت اعظم بازار
تعطیل بود و بین مردم و قوای انتظامی پیاده و
سواره با باتون و سر نیزه و تاختن اسب در
میان جمعیت تظاهر کنندگان را متفرق می
ساختند.6
تظاهرات و اعتراض مردم منحصر به شهر تهران
نبود. موج اعتراض در سراسر کشور برخاسته بود و
بنا به گزارش آسوشیتد پرس قبل از سی تیر
بزرگترین تظاهرات از طرف مردم در آبادان رخ
داد.
سیل تلگرافها و نامه ها، مبنی بر اعتراض به
زمامداری قوام السلطنه و پشتیبانی از دکتر
مصدق از اقصی نقاط کشور بسوی پایتخت سرازیر
شده بود.
در خرمشهر و آبادان، کسبه دست از کار کشیدند و
به تظاهر کنندگان پیوستند. در تاًسیسات
پالایشگاه و دیگر بخش های وابسته به
آن،کارگران اعتصاب کردند.2
در جریان تظاهرات و زدو خورد با ماًمورین
انتظامی در تهران و شهرستانها عده زیادی مجروح
شدند.
روز بیست و نه تیرماه شهر تهران به حال نیمه
تعطیل در آمده بود. کارگران کارخانه ها، سیلو،
راه آهن و سرویس های اتوبوس رانی دست از کار
کشیدند. ماًمورین انتظامی پیاده و سواره
تظاهر کنندگان را مضروب و متفرق ساختند. عصر
روز بیست و نه تیرماه زدو خورد بین مردم و
ماًمورین انتظامی نسبت به روزهای پیش شدید تر
شد و کشته ها و زخمی های بیشتری برجای ماند.6
حزب توده هم در اعلامیه ای که جمعیت مبارزهء
با ضد استعمار این حزب در روز بیست و نهم تیر
پخش و نشر کرده بود اعضاء حزب را دعوت به
پیوستن به صف نهضت مردم در مبارزه علیه قوام
کردند.
بدین ترتیب مبارزه خونین مردم ایران علیه
امپریالیسم و عمال آنها یعنی دربار ... و قوام
ادامه پیدا کرد.5
صبح روز سی تیر شهر تهران یکپارچه تعطیل بود.
از ساعت شش صبح مردم دسته دسته از گوشه و کنار
شهر بطرف خیابانهای مرکز شهر و میدان بهارستان
در حرکت بودند.
در تظاهرات، مقاومت وقیام مردم در این روز
همهء طبقات مردم، کارگر، پیشه ور، کارمند،
دانشجو، روشنفکر، بازاری، پیر و جوان و زن و
مرد، در کنار هم بودند.
اولین برخورد در ساعت هفت صبح در بازار صورت
می گیرد تیری به بازوی جوانی اصابت میکند و
قیام شدت میگیرد.و لحظه به لحظه گسترش می
یابد. ( روزنامه کیهان، مورخ سی تیرماه 1331
سرمقاله )
مقارن همین زمان در مقابل دانشگاه ، انبوه
دانشجویان مورد حمله و تیراندازی قرار می
گیرند، پس از این برخورد با شعار" مصدق پیروز
است " خود را به بهارستان میرسانند.
سایر گروهها و اقشار نیز با فریاد های « یا
مرگ یا مصدق » « مصدق پیروز است » « مرگ بر
قوام » با نظامیان و پاسبانان که بسوی آنها
تیراندازی می کردند، درگیر شدند و در نبرد تن
به تن، عده ای مجروح گشتند و با شکستن صف
نظامیان خود را به میدان بهارستان رساندند.
دسته های کفن پوش از بعضی محله های اطراف شهر
بسوی مرکز شهر،عازم بهارستان می شوند،
بهارستان، ناصرخسرو، تمام خیابانهای مرکز
تهران میعادگاه شهادت است.
سرنیزه داران ارتش، تانکها، زره پوشها،
خودروها، نیروی پلیس همه جا گسترده به خیل
مردم جان بر کف به سینه های باز یورش میبرند و
خونهای پاکشان را بر زمین میریزند صدای غرش
تفنگها و مسلسل ها همه جا گسترده و با فریاد
مصدق پیروز است آمیخته شده بود.2
در خیابان اکباتان جوانی که گلوله خورده بود و
در خون خود می غلطید، به دشواری برخاست و با
انگشتان رنگین شده از خون خود بر دیوار کنارش
نوشت « این خون زحمتکشان ملت ایران است. زنده
باد مصدق» و بعد جان سپرد. این مرد شجاع،
دانشجوی دانشکده افسری بود که به قیام پیوسته
بود.6
با اوج گیری قیام به تدریج آثار نافرمانی در
صفوف نظامیان ظاهر شد، و خطر پیوستن افسران و
سربازان به قیام کنندگان و ایستادگی مردم در
برابر نیروهای انتظامی، شاه را سخت نگران
ساخت.
قریب هشتصد تن از مردم تهران زخمی یا کشته
شده بودند...مقارن ساعت چهار بعد از ظهر به
دستور شاه نیروهای ارتش و انتظامی عقب
نشستند.3
متعاقب بازگشت نظامیان به سربازخانه قوام
السلطنه مجبور به استعفا گردید و مخفی شد.
خبر کناره گیری اجباری قوام را حسین علاء وزیر
دربار به فراکسیون نهضت ملی اطلاع داد.
نمایندگان فراکسیون نهضت نیز بی درنگ خبر
مزبور را به اطلاع عامه رساندند و مسئولیت
امنیت شهر را به مردم واگذار کردند.
ساعت هفت بعد از ظهر، هزاران تن از مردم
تهران، عازم خانه دکتر مصدق شدند. رهبر جبهه
ملی در حالی که به شدت می گریست گفت :
« ایکاش مرده بودم و ملت ایران را اینطور
عزادار نمی دیدم . . . سپس افزود؛ ای مردم، من
به جرئت میگویم استقلال ایران از دست رفته
بود ولی شما با رشادت خود آن را گرفتید
(روزنامه کیهان سی و یک تیر31 )
در شامگاه روز سی ام تیر، پیروزی بزرگ دیگری
نصیب ملت ایران شد و آن خبر اعلام راًی دیوان
دادگستری بین اللملی، مبنی بر عدم صلاحیت
دادگاه در رسیدگی به شکایت انگلستان در مورد
نفت ایران بود. این راًی که حقانیت ملت ایران
را در مبارزه علیه استعمار انگلستان ثابت کرد،
پیروزی سی ام تیر را کامل ساخت. و انعکاس
وسیعی در محافل سیاسی و قضائی جهان بوجود
آورد.10
پیروزی قیام سی ام تیر، دکتر مصدق را بار دیگر
به زمامداری رسانید.و برای نخستین بار در دوره
پهلوی، وزارت جنگ در اختیار دولت قرار گرفت.
شاه عقب نشینی کرد. اشرف پهلوی و مادر شاه
بعنوان توطئه گران ضدّ ملی از ایران تبعید
شدند. دفاتر خواهران و برادران شاه که بصورت
دربارهای کوچکی بودند، بسته شدند.
مجلس شورای ملی در جلسه فوق العاده روز دوم
مرداد، قیام سی ام تیر را، بنام " قیام مقدس
ملی" شناخت و شهدای آن روز را "شهدای ملی"
نامید.3
پیروزی سی تیر، حاصل قیام واقعی یک ملت رشید
و زنده بود. این قیام فصل تازه ای را در
مبارزه ملل ستمدیده جهان علیه امپریالیسم گشود
و نشان داد که اگر نیروی ملت در راه آمال و
خواسته های مشروع خلق متشکل و متحد شود و
بدرستی رهبری گردد، پیروزی از آن ملت خواهد
بود.
در تاريخ معاصر ايران روز سی ام تير اهميت
شايان توجهی دارد.
در اين روز که ارتش و دربار بعنوان مراکز
اصلی توطئه استعماری به مردم شناسانده شده و
سرکوب گرديدند، حاوی درسهائی از پيروزی است.
این قیام ملی بر هیچ قرار و مدار قبلی نبود و
هیچ سازمان و حزبی آنرا رهبری نمی کرد. تنها و
تنها متکی به احساس و نیروی لایزال میلیونها
مردمی بود که در سراسر کشور برای پاسداری نهضت
ملی بپا خاستند.
مردمی که وقتی مطلع شدند حکومت ملی در خطر
اضمحلال است بصورتی خود جوش بمیدان آمدند و از
ایثار مال و هستی و خون دریغ نکردند، تنها
بشوق آنکه عزت و استقلال و آزادی خود را دوام
بخشند.
از سی تیر می آموزیم که بهنگام قیام یک ملت
گرسنه، هیچ عامل خارجی تاب مقاومت دراز مدت
ندارد.
از سی تیر می آموزیم که قیم انتصابی ملت ایران
نشویم. مردم بیسواد منافع مادی و حیاتی خود را
بسیار آسان تر و درست تر و زودتر از ما می
فهمند. آنها خود کوههای استوار را از جا
خواهند کرد.
نگاه کنیم به لوح افتخارتعدادی ازجان باختگان
سی ام تیرماه یک هزار و سیصد و سی و یک
خورشیدی که درگورستان ابن بابویه به خاک سپرده
شدند.3
لوح افتخارجان باختگان سی تیر در تهران (ابن
بابویه)
رضا ایوبی ارغند (دوره گر) ـ حسن نیکو سخن
(آهنگر) ـ عباس لـًولـًو (زرگر) ـ محمود عموئی
(آجیل فروش)
ـ نوروز کفائی (یخ فروش) ـ مرتضی دستخوش
نیکو (شاگرد دوچرخه ساز) ـ صفر حنیفه
رحفانی(ریخته گر) ـ قدرت سلیمی ـ اسمعیل عینک
چی ـ هوشنگ رضیان(عطار) ـ غلامحسین
صادقی(بلورفروش) ـ محرم رستمی(خیاط) ـ اسمعیل
وزیری(توتون فروش) ـ امیر بیجار(محصل کلاس
پنجم) ـ جبار رشیدی(کارگر جوراب باف) ـ حبیب
شوقی رضوانی (راننده) ـ سعدی اسکندری ـ پرویز
رجائی(آرایشگر) ـ چهار نفر گمنام.
مصدق در وصيت نامه اش خواسته بود که در
گورستان ابن بابويه در تهران، در کنار گور
کسانی که درسی ام تيرماه ۱۳۳۱ از حکومت او
دفاع کرده و کشته شده بودند، دفن شود.6
محمد رضا شاه از ترس آنکه گور مصدق مرکز تجمع
مخالفان گردد، اين اجازه را نداد.
حکومت فعلی نیز بنا به ملاحظاتی که کسی از آن
آگاه نیست به این وصیت وقعی نگذاشت
خويشاوندان مصدق تصميم گرفتند موقتا" جسد او
را در احمد آباد دفن کنند.
مصدق از آنها خواسته بود که مراسمی برپا
نگردد. حتی سنگ قبر هم نمی خواست. تقاضا يش
اجابت شد.
اکنون او در کف اتاقی به خاک سپرده شده است که
زمانی اطاق غذاخوريش بود.11
افتخار به دهها دلاور گمنام دیگر که در راه
پیروزی نهضت ملی ایران در روز سی تیر در تهران
و شهرستانها جان باختند.
قيام شکوهمند و پيروز سی تير درس استقامت و
مبارزه در برابر استبداد بود. درس استقلال و
مبارزه در برابر استعمار خارجی بود.
درس فداکاری آگاهانه و هدف دار بود، هدفی که
آزادی، استقلال و حاکميت ملی و عدالت اجتماعی
و سربلندی ايران را در حکومت ملی و قانونی
دکتر محمد مصدق برای مدت کوتاهی در پی داشت.
در سی ام تير، ملتی که بگفته دکتر مصدق:
" اقتصاد و سياست و اجتماع او ملعبه اغراض و
اميال نوکران اجنبی بود و هر روز جيره خواران
کمپانی سابق او را به درد و رنج تازه ای می
انداختند... قدرت و نفوذ خود را تحصيل کرد...
به کارخانه حکومت تراشی سفارت انگليس داغ
باطله زد و سرنوشت خود را بدست گرفت." 10
و باز مصدق است که می گوید :
" من آدمی هستم که با این حالت کسالت و با
تمام ناتوانی خودم تا نفس دارم برای آزادی و
استقلال این مملکت مبارزه می کنم و من از این
کار صرفنظر نمی کنم. آن ملتی را که بندهء یک
کمپانی بشود، آنرا یک ملت جلورفته نمی
گویند."10
بگفته هوشنگ کشاورز صدر:
" معنی «وطن» برای او آمیزه ای بود از
«مردم» و «سرزمینشان» و معنی استقلال، جایگاه
شایسته کشورشان در جهان و شک نیست که هیچ کشور
تحت سلطه، از این امتیاز برخوردار نیست."7
و به گفته منیر طه:
"مصدق ، اين معلم راست گفتار و درست كردار
تاريخ ، به ملت ايران آموخت كه حق را ميتوان
گرفت و بايد گرفت . آموخت كه تا ايران از بند
جيره بندي بيگانگان رها نشود استقلال نخواهد
داشت و هرگاه استقلال نداشته باشد آزادي هم
نخواهد داشت و اين استقلال و آزادي را با
استقامت و پايمردي مي توان به دست آورد هرچند
دير به دست آيد."8
و محمد علی موحد می گوید:
" داستان مصدق در خاطرهء نسل ما به « شاهنامهء
آزادی » تبدیل شده است.
این ماجرا برای مردم ما نه صرفا" یک حدیث
تاریخی که یک سرود آزادی است و سرود آزادی سر
از قیدِ زمان بر می کشد. چیزی را می سراید و
چیزی را می ستاید که هنوز اتفاق نیفتاده، یا
به تمام و کمال اتفاق نیفتاده است و آرزو می
شود که در آینده اتفاق بیفتد...وجدان جامعه در
گذشته چیزی را می بیند
و نشانی از گمشدهء خود در آن می جوید. قصهء
گذشته به بن بست رسیده که امید فرجی را برای
آینده رقم می زند
و بازگو کردن آن بهانه ای می شود
برای بیان اشتیاقی شورانگیز که تحقق چیزی
بسیار عزیز را در امروز و فردا آرزومند است."9
چنین باد.
دکتر پرویز داورپناه
منابع و مآخذ:
1 ـ خاطرات و تاًلمات مصّدق / بقلم دکتر محمّد
مصّدق ـ انتشارات علمی تهران
2 ـ مصّدق / باهتمام علی جان زاده ـ انتشارات
همگام تهران
3 ـ جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران و کودتای 28
مرداد1332/ سرهنگ غلامرضا نجاتی ـ شرکت
انتشارتهران
4 ـ در کنار پدرم، مصّدق / خاطرات دکتر
غلامحسين مصّدق ـ نشر فرهنگی رسا تهران
5 ـ من خاک پای اين ملتم / به کوشش پرويز
داورپناه ـ نيمروز لندن، بهار 1375
6 ـ مصّدق، برنامه مستند تلويزيونی در سه قسمت
/ آلما قوانلو ـ 1385 تصوير ايران لس آنجلس
7 ـ تجربه مصّدق درچشم انداز آینده ایران / به
کوشش هوشنگ کشاورزصدر و حمید اکبری ـ چاپ
پاژن
8 ـ مصّدق به ملت و تاریخ ایران اعـتبار داد /
منیر طه ـ 1386 سایت عصر نو
9 ـ خواب آشفتهء نفت، دکتر مصّدق و نهضت ملی
ايران / محمد علی موحد ـ نشر کارنامه تهران
10 ـ تقـريرات مصّدق در زندان / به کوشش
عبدالله برهان با نام رنجهای سياسی دکتر مصّدق
ـ انتشارتهران
11 ـ هـمهء آدمهای شاه / استیون کینزرـ ترجمه
منیژه شیخ جوادی (بهزاد) ـ نشر پیکان تهران
1382
12 ـ کسی که هم از توبره می خورد و هم از
آخور/ منوچهر صالحی ـ 1386 سایت ایران
لیبرال