بازگشت به صفحه اول

 

 
 

سرهنگ جلیل بزرگمهر قهرمان بزرگ ملی و هم رزم دکتر مصدق

منوچهر تقوی بیات

قهرمان که در فارسی باستان کوهرومان( kuhruman )[1] یا کاراندیش گفته می شده ، پهلوان یا کس دلیری نیست که جان خود را فدا می کند بلکه کسی است که کاری کارستان برای مردم انجام می دهد . درتاریخ استعمار زده ی میهن ما چه بسیار نازنینان میهن دوستی که جان خود را در راه خوشبختی مردم ما فدا کرده اند و یاد آنان همیشه گرامی و زنده خواهد ماند. برخی از آن جان باختگان مانند میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، جان خود را به ناچار از دست دادند و بسیاری نیز، در زندان های حکومت های دست نشانده و یا در خیابان ها، از سر شهادت طلبی جان خود را نثار کرده اند.

کشتن و کشته شدن از خرد ایرانی به دور است و جان مردم در فرهنگ ایرانی از گرامی ترین ارزش های هستی بوده است. دشمنان ایران با گسترش اندیشه ی ناپسند شهادت طلبی به ویژه در دوران حکومت اسلامی ، جان صدها هزار جوان ایرانی را بیهوده ازبین برده اند. مرگ هر یک از آن " شهیدان " ، مرگ یک دکتر مصدق و یک سرهنگ بزرگمهر جوان  و ناکام بوده که جان و زندگی شیرین و سود مندشان، به نفع بیگانگان، به تاراج رفته است.     

سرهنگ جلیل بزرگمهر در روز دوشنبه دوم مهرماه ۱۳۸۶ پس از ۹۳ سال زندگی سرافراز و گرامی، بدرود زندگی گفت . سرهنگ بزرگمهر گرچه ۴۵ سال پایانی زندگی خود را در دوران سیاه خودکامگی و ستم گذرانده است اما این سال های پختگی و پیری، سودمندترین و پربارترین سال های زندگی او به شمار می آید. پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی و قانونی دکتر مصدق تا بهمن ۱۳۵۷ و از بهمن ۵۷ تا به امروز چه جان های نازنینی که در راه عشق به میهن و ملت ستمدیده ی ما ، قهرمانانه فدا شدند. اما در درازای این سال ها، کار هیچ قهرمانی در راه میهن دوستی به پای   سرهنگ جلیل بزرگمهرنمی رسد. زنده ماندن و کار سودمند مردمی کردن ، تنها از خردمندان جان بر کف بر می آید ، کشته شدن هیچ دردی را دوا نمی کند بلکه ملت فقیری مانند ملت ایران را فقیرتر و بی کس تر می کند.

درست  ۵۴ سال پیش در همین روزهای پائیزی، کودتاچیان خون آشام در تکاپوی محاکمه ی دکتر مصدق و وزیران دولت قانونی و برخاسته از مردم بودند . عاملان خود فروخته ی کودتا، برپایه ی آموزش هایی که در ارتش دست نشانده و زیر فرمان بیگانگان رواج داشت بر این باور بودند که همه ی افسران را می توانند به اطاعت کورکورانه و خیانت به ایران وادارند. از آن جایی که آن گونه آموزش ها و ارزش های جاه طلبانه در همه به یک اندازه کارگر نیست و نمی شود همه ی مردم را با پول و مقام خریداری کرد ناچار افسرانی که در آن دادگاه نمایشی، نقشی به عهده داشتند همه به اندازه ی سرهنگ آزموده خیانت پیشه و ضدمردمی نبودند. از آن میان افسر جوان حقوق دانی به نام سرهنگ جلیل بزرگمهر را به عنوان وکیل تسخیری ( وکیل ناخواسته ) به دکتر مصدق تحمیل کردند تا مانند دیگر عروسک های خیمه شب بازی دادگاه نظامی، برای کودتاچیان آتش بیار معرکه باشد و با ساز " المأمورُ معذور" خود را هم آهنگ سازد. او از آن روز، نه بر حسب امر کودتاچیان بلکه به آوای ندای درونی خود، نقش تاریخ ساز خود را پی ریخت. او درباره ی« وظیفه ی سنگین وکالت » در صفحه سی ام کتاب ، مصدق در محکمه ی نظامی ، می نویسد: « . . . تصمیم گرفتم که به او مؤمن باشم ، باو خیانت نکنم . . . » و سپس می افزاید :« . . . روزی، وکالت آقای دکتر مصدق را قبول کردم که علی الظاهر همه بدگویی و عیب جویی از مصدق می کردند ـ بدخواهان و مخالفان به اقتضای مخالفت و دوستداران از بیم مخالفان ـ . . . به قول اکثر مردم خود را به خطر انداختم ! »[2]

سرهنگ بزرگمهر در تاریک ترین روزهای زندگی دکتر مصدق نزدیک ترین و با وفاترین یار مصدق بود . او با صفا و صمیمیت خود مهر جاودانه ی دکترمصدق را به جان خرید و به پایه ای رسید که دکتر مصدق ، برای وکالت در دادگاه تجدید نظر، از میان دوستان و مشاوران خود سرهنگ بزرگمهر را خود با میل و علاقه به عنوان وکیل برگزید. خدمات  و وفاداری سرهنگ بزرگمهر به دکتر مصدق و آرمان های ملی مردم ایران ، شاه و کودتاچیانش را خشمگین ساخت و او را پس از جریان محاکمات از کار برکنار کردند. اما او سربلند و شکست ناپذیر به زندگی شرافتمندانه و سرافراز خود ادامه داد. پس از محاکمات چه در زندان لشکر ۲ زرهی و چه در زندان احمد آباد ، دکتر مصدق بارها در نامه های گوناگون خدمات و محبت های سرهنگ بزرگمهر را بر شمرد و از او چندین و چند بار سپاسگزاری کرد.

دکتر مصدق در سال ۱۳۴۵هنگامی که پس از دوازده سال دوری از وی ، در بیمارستان برای آخرین بار از سرهنگ بزرگمهر و از مهر بزرگ وبی کرانش تشکر می کرد نمی دانست که هنوز دنباله ی خدمات بزرگ و تاریخساز سرهنگ بزرگمهر در راه است. گرچه او می دانست که بزرگمهر با چه سختی و با چه خطرهایی اسناد و عکس های دادگاه نظامی و نوشته های مصدق را پاسداری کرده است، اما نمی دانست که این سرباز شریف و میهن دوست موفق خواهد شد که پس از سقوط شاه آن ها را  منتشر کند. اگر دکتر مصدق امروز زنده بود و این کارهای کارستان سرهنگ بزرگمهر را می دید ،آن وقت همان اندازه زبان به ستایش خدمات این قهرمان ملی می گشود که ما و آیندگان وظیفه داریم در بزرگداشت او بگوییم .

سرهنگ بزرگمهر درمقدمه ی کتاب ، مصدق در محکمه ی نظامی می نویسد : « با وجود آنکه در جریان محاکمات و بدنبال آن طی بیست و پنج سال کابوس و وحشت و هراس که نفس ها را در سینه ها حبس می داشت تحت نظر بودم ، از تابستان سال ۱۳۳۳ که دادگاه تجدید نظر پایان گرفت بتدریج به جمع آوری روزنامه های سال های ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ و بعضی از مجلات داخلی و خارجی مربوط به جریان محاکمات دو مرحله ی بدوی و تجدید نظر و تفکیک قسمتهای مختلف به صورت مقدمه و قسمت های پس از آن پرداختم . با اینکه در برابر اشخاصی که از نظر مصلحت اندیشی و خیرخواهی مرا تشویق به جمع آوری یادداشتها و تهیه ی کتاب می کردند ، همه چیز را انکار می کردم و از هراس هجوم مأموران به اصطلاح امنیتی به خانه ، اوراق ، یادداشتها ، و روزنامه ها را از این قفسه به ته صندوق ها و از دولابچه ها به زیرلباسها و از انبار پشت گونی ها به آب انبار متروکه و جاهای دیگر جابجا می کردم . با اغتنام فرصت و به شکرانه  و برکت وزیدن نسیم آزادی در نیمه ی دوم سال ۱۳۵۷ ، به همت همه ی مردم ایران بر آن شدم که آرزوی خود را عملی کنم. »[3]

سرهنگ بزرگمهر با کار خستگی ناپذیر و عشق به میهن و از آن جا که برای تلاش های میهن دوستانه ی دکتر مصدق ارزش فراوان قائل بود در کتاب های گوناگون کوشیده تا جایگاه راستین دکتر مصدق و معنای جنبش استقلال طلبانه ایران را، به مردم میهن ما بشناساند. درتاریخ معاصر ایران کم تر کسی به اندازه ی سرهنگ جلیل بزرگمهر در شناساندن چهره ی واقعی مصدق و درون مایه ی جنبش ملی ایران کارساز بوده است.

برخی از کتاب هایی که تا کنون به کوشش سرهنگ بزرگمهر چاپ و منتشر شده است عبارتند از:

۱- « تقریرات مصدق در زندان » تنظیم از ایرج افشار و چاپ کامل این اثر بنام « رنج های سیاسی  دکتر مصدق »  تنظیم از عبدالله برهان

۲-  دکتر مصدق در محکمه نظامی جلد یک 

۳ - دکتر مصدق در محکمه نظامی جلد دو

۴ - دکتر مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی

۵ - دکتر مصدق و رسیدگی  فرجامی در دیوان کشور با شرحی از ناصر پاکدامن.

۶ - خاطرات جلیل بزرگمهر از دکتر مصدق

۷ ـ خاطرات سرهنگ جلیل بزرگمهر

۸- ناگفته ها و کم گفته ها از دکتر مصدق و نهضت ملی ایران

۹ـ عکس ها سخن می گویند، که شوربختانه من هنوز این مجموعه ی ارزشمند را ندیده ام

زندگی نامه ی سرهنگ جلیل بزرگمهر را می توان چنین خلاصه کرد: او در سال ۱۲۹۳ در آستارا به دنیا آمد. در بیست سالگی به درجه ی ستوان دومی نایل شد. در سی و شش سالگی به درجه ی سرهنگی رسید. علاوه بر دانشگاه نظامی از دانشکده حقوق هم درجه ی لیسانس دریافت کرد. از او علاوه بر نام نیک و تاریخی اش، دو دختر و یک پسر باقی مانده است. او حقوق دان ورزیده ای درباره قوانین ارتشی و جزایی بود، از همین رو در دادگاه بدوی نظامی ، وکیل تسخیری و در دادگاه تجدید نظر وکیل وا قعی دکتر مصدق گردید. بالاتر از همه او انسانی میهن دوست ، پاک ، وظیفه شناس و بیدار بود که می تواند برای آیندگان نمونه ی آموزنده و با ارزشی باشد. نامش جاودان و یادش گرامی باد !

منوچهر تقوی بیات

استکهلم ـ مهر ماه ۱۳۸۶ برابر اکتبر ۲۰۰۷ میلادی


[1]  ـ معین .دکتر محمد . فرهنگ فارسی .تهران . ۱۳۶۰. ص.۲۷۵۵

 [2]ـ بزرگمهر. سرهنگ جلیل ، مصدق در محکمه ی نظامی . تهران . ۱۳۶۳. ص . سی

[3]  ـ همانجا . ص . بیست و سه

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت ملی