بازگشت به صفحه اول

از ايران امروز

 
 

بیست ‌و پنجم خرداد ۱۳۶۰

مهدی مویدزاده

در آستانه پنجاه وهشتمین سال تاسیس جبهه ملی ایران، ازآن رو که ۲۵ خرداد شصت نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران و جبهه ملی بوده است و اخبار آن بدلیل سانسور شدید در آن روزها امکان انتشار نیافت دراین مقاله به اتفاقات قبل و آنچه در آن روز بوقوع پیوست می‌پردازم:

در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ ناامنی و هرج و مرج در حال توسعه بود. جبهه ملی کشور را سرزمینی بی ترحم و بدون مسئول می‌نامید که در آن کشتار مردم بی‌عقوبت‌ترین جرائم است. دراین ماه جبهه ملی از گردانندگان حکومت می‌خواهد درباره لایحه قصاص که دولت به مجلس داده است امکان دهند تا مردم اظهار نظر نمایند و چماق تکفیر را کنار گذارند. در روزنامه‌هائی که هنوز منتشر می‌شوند خبر از حمله به چاپخانه‌هاست. روزنامه پیام جبهه ملی ارگان جبهه ملی ایران در شماره هفتاد و سه خبر از یورش به چا پخانه‌هایی می‌دهد که این روزنامه را چاپ می‌کنند. روزنامه پیام جبهه ملی به‌علت ممانعت ازسوی گروههای فشار و ترس ونگرانی مراکز توزیع نشریات توسط جوانان ودانشجویان و گاه بزرگسالانی که به جبهه ملی باور داشتند در چهارراههای بزرگ تهران و کوچه و خیابان فروخته می‌شد واستقبال مردم ازآن کم نظیر بود.

خردادسال شصت فرامی‌رسد. این ماه یکی از بحرانی‌ترین ماههای سال شصت و به تعریفی بعداز انقلاب است برنامه‌های برکناری نخستین رئیس جمهور ایران (ابوالحسن بنی صدر) روز به روز به موفقیت نزدیک می‌شود و زمینه‌های عزل او بسرعت شکل می‌گیرد. حذف بنی صدر حذف جناح غیردینی می‌باشد. برای حذف دگراندیشان تشنگان قدرت با استفاده از دین هر گروه و یا جمعیتی را به بهانه‌هایی از صحنه خارج می‌کردند. صدای گام‌هائی که برای برقراری یک نظم یک صدایی مذهبی برداشته می‌شد هرروز رساتر بگوش می‌رسید. تحلیل رهبران جبهه ملی این بود که بزودی جبهه ملی هم تعطیل خواهد شد. تحلیل جبهه آن بود که نباید در انتظار اقدام حاکمیت ماند باید با آن مقابله کرد و در این برخورد نابرابر هرگونه خطری را پذیرا شد. توطئه‌هایی که جبهه ملی را در سال اول انفلاب با همکاری بعضی از دوست‌نمایان از توده مردم دور ساخته بود با به کژراهه رفتن حاکمیت کم رنگ می‌شد. اقبال مردم به جبهه ملی چشم گیرتر شده بود و زمان جبران از دست داده‌ها بنظر می‌آمد چندان دور نیست. مناسبترین میدانی که برای به چالش کشیدن صاحبان قدرت دردسترس بود. بحث لوایح بیشنهادی به مجلس (احزاب – گزینش- پاکسازی کارمندان – مجازات عمومی معروف به قصاص) است.‌ هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران که خاطرات سال ۶۰ او می‌باشد در خاطره روز ۲۴ خرداد ۶۰ می‌نویسد: روزهای بر حادثه‌ای‌ست. کتاب تاریخ ایران به سرعت ورق می‌خورد... تاریخ بسرعت حرکت می‌کند (صفحه ۱۵۳) درآن روزها ماده واحده عدم کفایت رئیس جمهور (بنی صدر) به تصویب مجلس می‌رسد. ودر ۲۶/۳/۱۳۶۰ با امضاء رئیس مجلس رفسنجانی به بنی صدر ابلاغ می‌شود. جناح مذهبی حاکمیت درحال تصرف همه مواضع قدرت است.

جبهه ملی که هیئت رهبریش را آقایان دکتر سنجابی –اصغر پارسا – دکتر یوسف جلالی – علی اردلان و ادیب برومند تشکیل می‌دادند با هیئت اجرائیه مرکب از دکتر مهدی آذر – دکتر مسعود حجازی –دکتر حسین موسویان- مهدی غضنفری –علی‌اکبر محمودیان – قاسم لباسجی و دکتر پرویز ورجاوند. (لازم بیاد آوری‌ست که دکتر ورجاوند در هفته آخر اسفند ۵۹ از هیئت اجرائیه استعفاء داده بود و تا زمان بازداشت در دی‌ماه سال ۶۰ در هیچیک از جلسات حاضر نمی‌شد.) دو هیئت مذکور برای تصمیم گیری درآن شرایط بسیار حساس بطور مداوم علاوه بر شرکت در جلسات خود با کمیته استان تهران جلسات مشترک و مشاوره داشتند و تصمیم برگزاری میتینگ ۲۵ خرداد ۶۰ به اتفاق آراء این سه ارگان اتخاذ شده بود.

گروهها وشخصیت‌های موافق و مخالف

نهضت آزادی در روزهای قبل از ۲۵ خرداد تماسی با جبهه ملی نگرفت و در روز حادثه به نوشته رفسنجانی: بازرگان با اعلامیه‌ای خود را نجات داد (ص ۱۵۷ کتاب عبور از بحران رفسنجانی ) و ساعات بعداز ظهر همان روز رهبر نهضت آزادی برائت جست!! گروه جاما برهبری دکتر سامی علیه جبهه ملی به صاحبان قدرت پیوستند. یکی از گروههای با قدرت آن دوران سازمان مجاهدین خلق یک هفته قبل از ۲۵ خرداد با نمایندگانی از جبهه ملی به مذاکره پرداختند. نمایندگان مجاهدین موسی خیابانی و یعقوبی و چند نفر دیگر بودند واز سوی جبهه ملی آقایان دکتر کریم سنجابی، اصغر پارسا و دکتر سیروس یحیی‌زاده و سه نفر دیگر متناوبا در مذاکرات حاضر بودند. سازمان مجاهدین خلق نوارهائی با صدای خیابانی منتشر کرده که تا حدودی بخشی از مطالب مورد بحث را آشکار می‌کند و نمایندگان جبهه ملی هم در گزارشات درون سازمانی چنین گفتند که مجاهدین خواستار به تعویق افتادن تظاهرات از بیست و پنجم به سی‌ام خرداد هستند. چون از قبل خود را برای آن روز آماده کرده‌اند. سخنان خیابانی نیز که بعد از سی‌ام خرداد می‌باشد نیز این مطلب را تائید می‌کند. و در روز ۲۵ خرداد مجاهدین به اعضاء و هواداران خود دستور داده بودند که به خیابانهای تهران نیایند. سازمان رنجبران از تظاهرات حمایت کرد و شخصیت‌های مذهبی مانند آقایان شیخ علی تهرانی و سید حسین خمینی نیز دعوت جبهه ملی را اقدامی بجا دانستند.

آنچه دربیست و چنجم خرداد شصت اتفاق افتاد

حدود یک ماه قبل از این روز جبهه ملی تصمیم به برگزاری میتینگ و راهپیمایی در روز بیست و پنج خرداد می‌گیرد. علت انتخاب این روز چنین بود که با محاسبات انجام شده و تطبیق دقیق سالهای شمسی و قمری که درباره زادروز رهبر نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق شده بود. (دست خطی از شادروان دکتر مصدق در کتابی با عنوان تقریرات دکتر مصدق تهیه شده توسط سرهنگ بزرگمهر وجود دارد که اگر سالها و ماههای شمسی و قمری را دقیقا محاسبه می‌کردند روز تولد دکتر مصدق ۲۶ خرداد می‌شد) از سال ۵۹ جبهه ملی بمناسبت تولد مصدق این روز را گرامی می‌داشت و مراسمی برگزار می‌کرد و رهبری جبهه بر آن بود که ضمن تجلیل از مصدق اعتراض خود را بگوش ملت ایران برساند. تقاضای مجوز از قبل به وزارت کشور در نامه‌ای به امضاء دکتر مهدی آذر رئیس هیئت اجرائیه فرستاده شده بود که جوابی به آن داده نشد. از گوشه و کنار بگوش می‌رسید که گروههای مسلح وابسته به کمیته‌ها و گروههای شناخته شده فشار معروف به حزب الله که مشغول قلع و فمع طرفداران و اطرافیان رئیس جمهور بودند نخواهند گذاشت گردهمایی و راهپیمایی جبهه ملی با آرامش برگزار گردد. از این روی در بیست و چهارم خرداد شصت در جلسه مشترک هیئت‌های رهبری و اجرائی جبهه ملی ایران که در منزل مرحوم علی اردلان تشکیل می‌شود به این تصمیم نهایی می‌رسند که در صورت یورش حاکمیت در بیست وبنجم به جبهه ملی کلیه اختیارات سیاسی و تشکیلاتی به آقا ی اصغر پارسا، قائم مقام هیئت رهبری وآقای دکتر مسعود حجازی، قائم مقام هیئت اجرائیه تفویض شود تا در شرایط فوق‌العاده حاصله از فردای بیست و پنجم خرداد درگفتگو با یکدیگر درباره خط مشی جبهه ملی در ارتباط با رویدادهای آینده وشکل سازمانی جبهه ملی اقدام نمایند. این نظر همراه با دوراندیشی موجب شد که جبهه ملی در سالهای نگران کننده و دلهره آور دهه شصت هم ارتباط درون سازمانی را محفوظ بدارد و هم به تحلیل و اظهار عقیده نسبت به مسائل مهم بپردازد.
....
بنا برآن بود که در صورت اجتماع در میدان فردوسی سخنران اصلی آقای دکتر سنجابی باشد و در پایان قطعنامه بوسیله آقای دکتر حسین موسویان عضو هیئت اجرائیه و مسئول تدارکات میتینگ خوانده شود و سپس جمعیت با تکرار شعارهای از پیش تنظیم و تصویب شده بسوی دانشگاه تهران برود و در آنجا تظاهرات خاتمه یابد. از بامداد روز بیست‌وپنجم گروه گروه ازعلاقمندان به جبهه ملی بسوی میدان فردوسی بحرکت درآمدند واز طرف دیگر همه نیروهای کمیته‌ها و افراد مسلح معروف به حزب اللهی مراکز مختلف تهران را در کنترل خود گرفتند و با شدت هرچه تمامتر افرادی را که عازم خیابانهای منتهی به میدان فردوسی بود مورد ضرب وشتم قرار می‌دادند. صدها نفر بازداشت و بیمارستانها مملو از مجروحین بود. خبرگزاریهای جهانی اجتماع کنندگان در مرکز تهران و بازار را بیش از یک میلیون گزارش کردند. آقای رفسنجانی در خاطرات خود می نویسد که فقط حزب اللهی‌ها که برای سرکوب ملیگرا‌ها آمده بودند پانصد هزار تن می‌شدند. میدان فردوسی صحنه جنگ وگریز بود هواداران واعضاء جبهه ملی که توانسته بودند بمیدان برسند با گروهی به رهبری آقای‌هادی غفاری، روحانی مشهور وقاضی خشن دادگاههای انقلاب مواجه شدند. او در حالیکه سلاح گرمی برشال کمر خود داشت با ماشین ژیانی بمیدان فردوسی آمد. و بر بالای سکوئی ایستاد و به حمله برشرکت کنندگان درتظاهرات جبهه ملی فرمان می‌داد و مکرر بر ارتداد جبهه ملی حکم می‌راند. بسیاری از جوانان و دانشجویان وابسته به جبهه ملی که مسئولیت انتظامات را در صورت برگزاری تظاهرات داشتند از سوی اطرافیان‌هادی غفاری مورد بازرسی بدنی قرار گرفته درصورت کوچکترین تردید بشدت کتک می‌خوردند و توسط چند مامور با لباس شخصی به محلی که کمیته در انتهای خیابان فردوسی آماده کرده بود منتقل و پس از اذیت و آزار بسیار به بازداشتگاهها فرستاده می‌شدند. شامگاه بیست وپنجم خرداد کم نبودند خانواده‌هایی که بعلت بخانه نیامدن فرزندانشان دربدر سرگردان بودند و کسی پاسخگوی آنان نبود. در اینجا لازم است به نقش عده‌ای از اعضاء حزب توده و سازمان فدائیان خلق اشاره شود که اعضاءجبهه ملی را شناسایی می‌کردند وبه ماموران کمیته‌ها تحویل می‌دادند.

دکتر سنجابی درکتاب خاطرات خود موسوم به: امیدها ونومیدیها صفحه ۳۴۶ درباره روز ۲۵ خرداد ۶۰ چنین می‌نویسد: «در روز بیست و پنجم خرداد ۶۰ می‌خواستیم به مناسبت یک‌صدمین سال تولد دکتر مصدق اجتماع و تظاهرات و در صورت امکان راهبیمائی بزرگی ترتیب بدهیم... در ۲۵ خردادجمعیت کثیری از همه نقاط شهر متوجه محل اجتماع بودند ولی در سر چها ر راهها ومسیرها گروههای مسلح پاسدار و چماقدار راهها را مسدود و به ضرب وشتم و تیراندازی مردم را متفرق کردند و مانع از برگزاری اجتماع و تظاهرات شدند.... با نهضت آزادی تماس داشتیم آنها نه تنها در آن شرکت نکردند بلکه علیه آن اعلامیه مخالف دادند. مجاهدین خلق بما گفتند که اعلامیه مخالف علیه آن نمی‌دهند ولی شرکت نمی‌کنند. اگر تظاهرات صورت می‌گرفت شاید یکی از بزرگترین تظاهرات بعد از انقلاب تهران می‌شد........ چند روز بعد از ۲۵ خرداد ما خانه‌های خودرا ترک کردیم و به حال اختفای مطلق افتادیم و در اختفا بودیم که آقای علی اردلان – دکتر ورجاوند و مسعود حجازی وعده زیادی از فعالین ما را گرفتند و توقیف کردند و یکی از آنها، یکی از بازاری‌های فداکار و رفیق ما بنام دستمالچی را هم اعدام کردند... و درحال اختفا بودیم که شنیدم به خانه ما ریخته اثاثیه آن را غارت کرده و خانه را در تصرف گرفته‌اند.... )

لازم به یادآوری است که زنده یاد دکتر کریم سنجابی ۱۴ ماه بعد از خرداد ۶۰ در تاریخ چهارشنبه ششم مرداد ۱۳۶۱ مطابق با ۲۸ ژوئیه با عبور از کوهستانهای مرزی ایران و ترکیه وارد ترکیه شدند. شرح این ماجرا را می‌توان در رنجنامه هجرت نوشته دکتر کریم سنجابی مطالعه کرد.

رویداد‌های بعد از بیست و پنجم خرداد ۱۳۶۰ در مقاله‌ای دیگر تقدیم خواهد شد.

مهدی مویدزاده آبانماه ۱۳۸۶

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت ملی