حماسه قیام ملی سی
تیر
دکتر محسن قائممقام – نیویورک
".... ای مردم من به جرأت
میگویم که استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با
رشادت خود آنرا نگهداشتید.... ایکاش مرده بودم و ملت
ایران را اینطور عزادار نمیدیدم.... " دکتر مصدق
خطاب به مردمی که در غروب سی تیر برای بردن خبر پیروزی
به خانه او هجوم برده بودند.
حماسه قیام ملی سی تیر 1331،
نقطه اوجی در نهضت ملی ایران
(این مقاله در
دنباله و جزئی از پاسخگوئی به حملاتی است که هر روزه و
بطور سیتماتیک به دکتر مصدق و نهضت ملی ایران در جریان
است. در این سلسله مقالات سعی میشود وقایع آن دوران را
درامان از وارونه نویسیهای تاریخی و جعلیات حاکم بر
نوشتههای منتشره، که همراه غرض ورزیهای کوته نظرانه است،
در مجموعهای گردآوری شود. چه سیاست گروههای وارونه نویس
تاریخ دوران حکومت ملی دکترمصدق در این است که ما را در
مقابل هزار وارونه نویسی سر در گم نمایند. در این میان اگر
فرصتی بود به برخی از مطالب طرح شده ایشان نیز پاسخگوئی
مشخص خواهم نمود. جه شرح درست و قایع بهترین پاسخگوئی به
جعلیات و وارونه نویسی ایشان میباشد. با فرا رسیدن 30 تیر
این بخش را جلو تر عنوان میکنیم:
نهضت ملی ایران
در سالهای پس از شهریور 1320 و سقوط دیکتاتوری رضاشاهی
بتدریج و با سرعت شکل گرفت و با رهبری خردمندانه دکتر مصدق
در ملی کردن صنایع نفت در سراسر کشور و خلع ید از شرکت
انگلیسی نفت، که در تار و پود سیاسی و اقتصادی مملکت رخنه
کرده بود، بستن کنسولگریها و سپس سفارت انگلیس راه برای
قدرت گیری یک حکومت ملی باز گردید. دکتر مصدق پس از پنجاه
سال مبارزه در راه دستیابی به هدفهای نهضت مشروطه که
همانا استقرار حکومتی ناشی از اراده ملت بود ریاست دولتی
را قبول کرد که بتواند در راه تحقق حقوق مردم ایران اهرمی
باشد و برای برقراری آزادی در ایران پیشگامی نماید.
اقدامات شجاعانه و مجدانه دکتر مصدق در این راه که با
صمیمیت و صداقت زاید الوصفی آکنده بود پشتیبانی بیدریغ
مردم آگاه ایران را بسوی خود کشید. و این حمایت ملی
ایرانیان از دکتر مصدق پایه اصلی قدرت او و در نتیجه اهرم
اصلی پیروزیهایش در عرصه سیاست و مبارزه با استعمار و
ارتجاع داخلی گردید.
مصدق برای انجام اصلاحاتی که
در برنامه حکومتی خود داشت هر روز با سد بزرگتری از جانب
عمال شرکت سابق نفت، شاه و دربارش و سایر عوامل ارتجاع
داخلی روبرو میشد. حزب توده هم بخش " روشنفکری " ارکستر
مخالفت با نهضت ملی و دکتر مصدق را رهبری میکرد. مجلس
هفدهم تشکیل شد و در همان شروع کار در انتخابات هیأت رئیسه
نشان داده شد که بدلیل حضور قدرت ارتش در شهرستانها،
نمایندگان ارتجاع در آن اکثریت یافتند. در انتخابات هیأت
رئیسه، دکتر سید حسن امامی، امام جمعه تهران، که در مواقع
سفر شاه دعای سفر برایش میخواند، با 39 رأی در برابر 31
رأی برای دکتر معظمی، کاندید جبهه ملی، بریاست مجلس انتخاب
شد. با حضور چنین مجلسی تنها برگ برنده مصدق پشتیبانی بزرگ
مردم بود و مردم نیز از هیچ حمایتی از مصدق، رهبر صدیق و
خردمند خود دریغ ننمودند. فرصتها کوتاه بودند و
برنامههائی که مصدق اعلام کرده بود یا در ذهن خود داشت
فراوان. مصدق با تشکیل مجلس جدید بنا بر سنت استعفا داد و
در معرفی کابینه بعدی بمنظور جلوگیری از دخالتهای دربار و
ارتش گوش بفرمان شاه و کنترل نابسامانیهای انتخابات و
سایر امور سیاسی در مملکت، تصدی وزارت جنگ در کابینه را
برای خود خواستار شد. و از سوی دیگر با گرفتن اختیارات از
مجلس تصویب لوایح اصلاحاتی او ضرورت نداشت که درپیچ و
خمهای بوروکراسی مجلس ماهها و احیانآ سالها بانتظار
بنشینند. لذا تقاضای اختیارات قانونگذاری از مجلس را نمود.
کاری که در دورانهای دیگر هم انجام گرفته بود. و با فشار
مردم درخارج از مجلس بتصویب مجلس رسید. ولی شاه از قبول
مصدق بعنوان وزیر جنگ امتناع کرد. مصدق این بار بعنوان
اعتراض و اینکه "... با وضع فعلی ممکن نیست مبارزاتی را که
ملت ایران شروع کرده است پیروز مندانه خاتمه یابد " از
نخست وزیری استعفا داد. استعفای مصدق احساسات مردم در
میدان مبارزه را شعله ور ساخت و در اوج مبارزات خود برای
بیرون راندن استعمار انگلیس از مملکت و بر قراری حکومت
مردم بر مردم سر انجام قیام نمودند.
بدنبال
استعفای مصدق
با استعفای مصدق 40 نفر از 42 نفر
مجلسیان گوش بفرمان شاه قوام را به نخست وزیری انتخاب
کردند. و 28 نفر از نمایندگان " فراکسیون نهضت ملی ایران "
تصمیم مجلس را خلاف قوانین مملکتی " اعلام کردند. قوام با
فرمان شاه نخست وزیر شد و در اولین اعلامیه خود در نخستین
روز نخست وزیری با انتخاب کلماتی که تنها در حکومت دوران
محمد علی شاه میتوانست بکار رود مردم را چنین مخاطب قرار
داد " وای بحال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال
نمایند..... حتی ممکن است تا جائی بروم که باتصویب اکثریت
پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی صدها نفر را
از هر طبقه به موحب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره
روزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده و
روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتیبان
را سیاستی دگر آمد!" به قوام قول اختیارات تام داده شده
بود. اشرف و مادر شاه هر دو مصرآ در پای انجام قول بودند.
انتشار چنان اعلامیهای با انشای دوران استبداد صغیر از
همان جهت ناشی میشد. قوام در انتظار و بدنبال انحلال مجلس
بفرمان شاه بود تا بتواند کارها را تمامآ در قبضه خود
بگیرد. شاه هم تنها میخواست از کارائی قوام که بارها
شاهد آن بود استفاده کند ولی دلیلی نداشت در حالیکه مجلس
همه تمامآ در اختیارش بود قوام را با دست خود حاکم کل
نماید. در عین حال قوام هم پیر و مریض شده بود و قوام
گذشته نبود که در مقابل شاه مقاومت بیشتری نماید و تنها با
درشتگوئی علنی علیه شاه در برابر دیگران هنوز بدنبال حفظ
قدرت پیشین خویش بود. و مهمتر از همه دوران هم دوران
سالهای پیش نبود و مردم در یک مبارزه بزرگ ضد استعماری،
مردم دیگری شده بودند و غرور و آگاهی ملی که ایشان را
درمقابل قدرت استعماری بریتانیا بمیدان مبارزه کشیده بود و
پیروزیهای بزرگی که در سالهای گذشته نصیبشان گشته بود و
نیز حضور رهبر خردمند و مبارزی چون دکتر مصدق در پیشاپیش
نهضت، روحیهای برای مردم ساخته بود که تاب سد بندی در
برابر جنبش بزرگ خویش را بر نمیتافتند و نیروی بزرگ ایمان
به حقانیت مبارزه و اعتماد به رهبری مورد اعتماد آن مردم
را تا ایثار جان خود برای حفظ جنبش ملی کشانید.
قیام شکل میگیرد.
مردم با دعوت
آیت الله کاشانی و نمایندگان نهضت ملی از ساعت 5 صبح روز
سی تیر به خیابانها قدم نهادند. مثل همیشه تهران مرکز اصلی
مبارزه در میان شهرهای دیگر بود. قیام سی ام تیر ماه در
بیشتر شهرهای بزرگ نیز شکل گرفت. بسیاری " کفن پوش " از
کرمانشاه و همدان بسوی تهران بحرکت آمدند..... شعارهای "
مرگ بر قوام" ، "زنده باد مصدق " و شعار تاریخی " یا مرگ
یا مصدق! " که ترجمه فرانسه آن " Mossadegh ou la mort "در
بالای روزنامه فرانسوی معروف لوموند نقش بست، خیابانها را
پرکرده بود. مردم در شهری که به میدان جنگ شبیه بود با
شهامتی خارق العاده جلوی تانک و سربازان مسلح به مقاومت
برخواسته بودند. در محلهائی از مقاومت مردم در شهر
افسرانی و سربازانی در مقابل مردم اسلحه خود را بزمین
گذاشتند. در پای دیوار سفید رنگ حزب زحمتکشان ملت ایران تا
روزهای بسیاری پس از سیام تیر این نوشته دردناک جوان
دانشجوی دانشکده افسری که با خون خود بر دیوارنوشته بود
همچنان بچشم میخورد: این خون زحمتکشان ملت ایران است امیر
بیجار. در این چند روزه رفت و آمدها و فعالیتهای
گروههای مختلف بسیار بود از جمله درصبح سی ام تیر چند نفری
ازنمایندگان مجلس طرفدارنهضت ملی بدیدار شاه رفتند و با
عتاب فراوان اوضاع را باو گفتند و او در این جلسه به علاء
نخست وزیر دستور داد که از جانب او از قوام بخواهد تا
استعفا دهد. مردم حماسه آفریدند و شاه و سپس قوام
تسلیم شدند. و قوام از ترس خشم مردم پنهان گردید.
سیام تیر ماه اوج نهضت ملی
ایران
مصدق با پشتیبانی قاطبه مردم آگاه مملکت
نهضت بزرگی را بوجود آورد که نه تنها مردم بدنبال کسب
استقلال از دست رفته خود از چنگ استعمار بهوش آیند و نیز
طلب آزادیهای از دست رفته خود در عرصه مملکت را از ارتجاع
داخلی بنمانید بلکه رفته رفته به اندازه قدرت خود در انجام
آنچه بعهده دارند واقف گردند، تا حدی که در برابر شاه،
ارتش، شهربانی و قوام برای دفاع از دست آوردهای خود و
ادامه نهضت ، شجاعانه سینه سپر نمایند! تا مصدق رهبر نهضت
با شکوه ملی ایران بتواند همچنان برای حفظ استقلال ایران
که دستخوش توطئههای استعمار گردیده بود و آزادی و دمکراسی
در ایران که هیأت حاکمه وابسته آنرا از مردم سلب نموده
بود، بمبارزه بحق و پا بر جای خود ادامه دهد! هرچند دکتر
مصدق در خاطراتش مینویسد که " استعفا " یک اشتباه بود، چه
امکان داشت بآسانی قدرت از دست او و مردم خارج شود. ولی در
عمل جریان مسیر دیگری را پیمود و توطئهها و کوششهای شاه،
خانواده شاه بخصوص اشرف و مادر شاه و دربار، شخص قوام
السلطنه و پشتیبانان خارجی آن دربرابر طوفان مقاومت مردم
ایران در هم نوردیده شد. و سی ام تیر ماه اوج قدرت
گیری نهضت ملی ایران و رهبری آن دکتر مصدق رقم زده شد.
آیا قوام میتوانست موفق شود؟
قوام
مسند نخست وزیری را در سن 80 سالگی پذیرفته بود. در حالیکه
از نظر جسمی بیمار بود و زیر نظر پزشک قلب معالجه میشد.
سی تیر نشان داد که مردم تا پای جان از حکومت ملی دکتر
مصدق پشتیبانی نمودند. لذا مقابله با مردم تنها از راه
استفاده از نیروی نظامی امکان پذیر بود و تاریخ نشان داد
که در آن شرائط حکومت بیش از چند ساعتی نمیتواند در برابر
مردم بایستد. در آنزمان نیروهای آزمند خارجی هم برنامه
مشخصی برای پشتیبانی از یک جریان نظامی علیه حکومت ملی در
ایران را نداشتند. چنانچه سفرای ایشان نیز اهمیتی به
تقاضاهای کمک قوام ندادند. آنچه روی داد نشان داد که تنها
بر دریائی از خون و بر روی سرنیزه میتوانستند حکومت
نمایند. و چنان نیروی نظامی و رهبری مصممی در کار نبود. و
آقای قوام صرفنظر از نبودن یک برنامه مشخص سیاسی ارتجاع،
که مجلس بماند یا نماند، آقای قوام، آنطور که بایشان اشرف
پهلوی قول داده بود مرد آهنین و قدرتمند ایران شود ، که
اعلامیه صادره اش هم بر این حکایت داشت، یا در خدمت شاه که
مثل همیشه تصمیم گیری در شرایط سخت برایش مقدور نباشد،
بماند. شاهی که بر این اندیشه بود که قضیه با روی کار آمدن
قوام مثل مسأله آذربایجان بشکل سیاسی حل میشود، درحالیکه
مقاومت مردم کار را بشکل دیگری تبدیل کرد، آشکار بود که در
سن 80 سالگی و با بیماری شدید قلبی، که یکسال هم بیشتر پس
از آن نتوانست دوام بیاورد، مرد این میدان از نظر جسمی هم
نبود. حالا چگونه آنهائیکه جویای " نام "اند و حرفهائی که
بخیال خودشان کسی نگفته را میزنند و خشم روشنفکران آگاه
را بر این بیهوده گوئیها شعله ور میسازند ، چگونه
میخواهند باور شود که در سی تیر اگر مصدق موفق نمیشد
قوام مسأله نفت را حل کرده بود. اولآ ادامه چنان حکومتی
بدون پشتوانه برنامه ریزی شده خارجی که در کودتای 28 مرداد
بوجود آمد عملی نبود. در ثانی این افرادی که معلوم نیست
معلق بعدی شان کدام است. دیروز دنبال چپ امروز دنبال راست،
مسلمآ فردا سرافکنده و با فکری مغشوش از اینهمه معلق زدن و
بیهوده سرائی، حساب آنرا نمیکنند که مهمترین مبارزه مردم
از صدر مشروطه و تا بامروز بر قراری حکومت مردمسالار بوده
است. حال از کی حکومت مردمسالار را با کمک هندرسن و یا
میدلتون میتوان برقرار کرد؟، این سؤالی است از این آقایان
روشنفکر نما؟ آیا حکومتی که با کودتای 28 مرداد بوجود آمد
سبب روی کار آمدن "جمهوری اسلامی" نشد؟ آیا مردم ما هنوز
دنبال کسب هدفهای نهضت مشروطه که آزادی و دمکراسی بود،
نیستند؟ آنهائیکه این حقایق را میبینند و به استقرار
دمکراسی و آزادی در ایران معتقدند و مثل آقایان که " هر
لحطه بشکلی بت عیار درآمد " فکر نمیکنند، برای رهبری قوام
السلطنه در حل مسائل ملی ایرانیان، سینه چاک نمیکنند!
حساب دکتر جلال متینی کمی با آن روشنفکر نماها فرق
دارد. آقای دکتر بهرام مشیری یکی از دانشوران ارجمند
ایرانی خارج از کشور در برنامه تلویزیونی خود در پاسخگوئی
باین ژاژخوائیها علیه نهضت ملی ایران و دکتر مصدق یاد آور
گردید که یکی از مدرسین دانشگاه مشهد برایش حکایت میکرد
که زمانی جلال متینی در تصدی ریاست دانشگاه مشهد بود
حادثهای نظیر بانک زنی رخ داد و در آن دانشجوئی مورد
اتهام قراز گرفت ولی ساواک مشاهده کرد که هیج راهی برای
اثبات آنکه این دانشجو در سر کلاس حاضر بوده یا نه در دست
ندارد. لذا ساواک رئیس دانشگاه، در آنزمان جلال متینی، را
مأمور انجام حضور و غیاب دانشجویان مینماید و ایشان
استادان را مسؤل کار مینماید. و متینی جمعه به جمعه
لیستها را تحویل ساواک میداده است. آن مدرس ادامه میدهد
که دکتر علی شریعتی که یکی از استادان بوده دفتر سیاه کوچک
حضور و غیاب را بر روی میز میکوبد که من این کار را
نمیکنم و میدانم فردا مرا به "اداره آب و برق" خواهند
برد. دکتر بهرام مشیری از یکی از صاحب منصبان ساواک که در
ردههای بالای ارتشی است و در خارج از کشور زندگی میکند،
شخصآ نسبت بروابط متینی با ساواک جویا میشود و او میگوید
بدلیل امنیتی بودن موضوع پاسخ دقیق نمیتواند بدهد ولی " او
( متینی ) کار و وظائفش را خوب انجام میداد ". و با این
ترتیب دلیل به ناگهان سیاسی شدن این استاد ادبیات فارسی و
کتاب نویسی علیه دکتر مصدق روشن میشود.
سیر
رویدادها پس از قیام سی تیر
مردم در قیام ملی
سی ام تیر ماه با شاه ، ارتش، شهربانی و قوام روبرو بودند.
و عده بسیاری از ایشان در این قیام کشته و بسیاری مجروح
شدند. تنها سی و چند نفر از ایشان در قطعه خاصی در قبرستان
ابن بابویه نردیک شهر ری بخاک سپرده شدند. مجلس بمناسبت
شهدای سی ام تیر روز دوم مرداد را روز عزای ملی اعلام کرد
و در شهرها تعطیل عمومی اعلام شد. سیر جریانات حس
انتقامجوئی مردم روز بروز افزایش میداد. از آنجا که شاه
خود را در پشت صحنهها نگهداشته بود و حمله بشخص شاه زمان
دیگری را طلب میکرد قوام تنها آماج حمله مردم گردیده بود.
دکتر بقائی که در آنزمان نفر دوم، پس از آیت الله کاشانی
در رهبری سیاسی سی تیر شناخته میشد در سخنرانیهای خود
شدیدآ ارتشیها و بخصوص نمایندگان ارتجاعی مجلس را تحت
حملات مستقیم و شدید قرار داده بود. از او نقل میکنند که
در خطاب به افسران مهاجم به قیام گفته بود ".. ما به زن و
فرزندانشان هم رحم نخواهیم نمود.. " و خطاب به نمایندگان
ارتجاعی مجلس گفته بود: "... مردم 41 نفر نماینده ارتجاع
را به 41 تیر چراغ برق میآویزند... ". رئیس مجلسی که به
قوام رأی اعتماد داده بود، دکتر سید حسن امامی، امام جمعه
تهران و استاد دانشکده حقوق، ( در شعارهای آتشین مردم در
تظاهرات خیابانی آن چند روزه مقاومت " امام لندنی " ) روز
سوم پس از انتخاب مجدد مصدق به نخست وزیری از ریاست استعفا
و باروپا رفت و آیت الله کاشانی که محبوبیت فراوانی در
میان مردم کسب کرده بود به ریاست مجلس انتخاب شد. کاشانی
هرگز در مجلس نیامد و نواب رئیس مانند مهندس رضوی جلسات
مجلس را اداره مینمودند. ساکت کردن مردم و جلوی بلوا و
شورش مردم علیه شهربانی و ارتشیان را گرفتن بسیار فوریت و
لزوم میطلبید و لذا آیت الله کاشانی و دکتر مصدق
اعلامیهای صادر کردند که طی آن از ارتشیان و قوای مسلح
مملکت پشتیبانی شده بود. این اعلامیه در کنار اقدام دولت
دکتر مصدق در برکناری و تعقیب قانونی رؤسای مسؤل انتظامی
روز سی ام تیر از ایجاد اعتشاشات و ایجاد بی نظمی در
انتقام گیری مردم جلو گرفت.
مردم در برقراری
نظم در خیابانها شرکت نمودند
در عصر سی ام تیر
مهندس حسیبی، نماینده بسیار محبوب در میان مردم، که آشنائی
مردم با او از دوران خلع ید و خدمت مؤثر او در کارشناسی
نفت در مبارزات نهضت ملی اعاز میشد، اولین کسی بود که پشت
میلههای مجلس رفت و خبر استعفای قوام را بمردم اعلام
داشت. و شادی و پای کوبی مردم در خیابانها آغاز گردید.
مهندس حسیبی از رهبران نهضت ملی در مجلس و از اعضای بالا
مرتبه حزب ایران بود و بدلیل تمایلات مذهبی به آیت الله
کاشانی و مذهبیهای دیگر نزدیک بود. با شرایطی که در شهر
پدید آمده بود نیروهای انتظامی از ترس انتقام گیری مردم
در خانههایشان مانده بودند. مهندس حسیبی از سوی طرفداران
نهضت ملی مسؤل انتظامات شهر گردید. و احزاب مختلف جبهه ملی
و بطور عمده حزب زحمتکشان ملت ایران افرادشان را در سراسر
شهر مأمور انتظامات شهر نمودند. شخصآ بخاطر میآورم که
افراد حزب بازو بند انتظامات به بازوهایشان بسته بودند و
در چهار راهها که معمولآ پاسبانها قرار داشتند به راهنمائی
حرکت وسائل نقلیه پرداختند. و نیز این خبر بسیار با ارزش
بود که در آمار جرائم شهردر شب 31 تیر ماه، که مردم
انتظامات شهر را بعهده داشتند، هیچگونه گزارشی مربوط بدزدی
یا سایر جرائم در روز بعد گزارش نشد.
معرفی چند
چهره در حول قیام باشکوه 30 تیر
آیت الله سید
ابوالقاسم کاشانی: کاشانی در زمان جنگ دوم پس از اشغال
ایران بدلیل مبارزه علیه انگلستان به فلسطین تبعید شده
بود. او در میان مردم بآزادیخواهی آنهم در کسوت روحانی
بسیار محبوب بود. کاشان یکبار دیگر در واقعه 15 بهمن سال
1327 پس از تیر اندازی به شاه به لبنان تبعید شد که سال
بعد با تلگراف منصور نخست وزیر وقت بایران باز گشت و مورد
استقبال بسیاری از مردم تهران از جمله دکتر مصدق قرار
گرفت. کاشانی در تبعید اول با مفتی اعظم فلسطین ملاقات
داشت و در بازگشت هوادارانش برای " جهاد " علیه اسرائیل
امضاء جمع میکردند. من در کلاسها بالای دبستان شاهد جمع
آوری این امضاها حتی در دبستانها بودم. ولی آیت الله
بروجردی و بهبهانی علیه آن برخاستند و موضوع جهاد خاتمه
یافت. کاشانی در آغازحرکت نهضت ملی ایران به پشتیبانی جدی
از دکترمصدق و ملی شدن نفت پرداخت. او در ابتدای حکومت
دکتر مصدق که فدائیان اسلام پس از دوره کوتاهی طرفداری
ازحکومت ملی دکتر مصدق بمخالفت شدید با حکومت مصدق پرداخته
بودند، جانب مصدق را گرفت. فدائیان اسلام تقاضای بستن
"روسومات " را داشتند و مصدق میگفت این کار مجلس است و نه
دولت و کاشانی سخت بدفاع از حکومت مصدق دفاع نمود. او گفت
امروز وقت این صحبتها نیست، شنیدنی است که فدائیان اسلام
اینکار را درست در هنگامی که صحبت بستن کنسولگریهای
انگلیس مطرح بود ، شروع نمودند. و در همین مقاله خواهیم
دید که در زمانیکه کاشانی با مصدق در افتاد قانون " منع
مسکرات و افیون " را در اواخر کار بتصویب مجلس رسانید که
با جریان کودتا روبرو شد و کلآ فراموش گردید.
کاشانی شخصیت بزرگی در تاریخ نهضت ملی ایران بشمار
میرود. پشتیبانی او از دکتر مصدق در کسوت روحانی برای
نهضت ملی ایران بسیار معتنم بود. آیت الله کاشانی از
معدودی از روحانیون طراز اول است که در صف اول مبارزات ضد
استعماری و آزادیخواهی در ایران قرار گرفت. شرکت فعال او
در مقاومت در برابر ارتجاع در قیام ملی سی ام تیر در
موفقیت این قیام تأثیر بسزائی داشت. چون در آنزمان که مصدق
کنار رفته بود شخصیتی بجز مصدق میبایست در رهبری کار قرار
گیر. شخصیتهایشناخته شده نهضت ملی در قالب فراکسیون نهضت
ملینقش بزرگی در رهبری را بعهده داشتند ولی برای مردم
ایران رهبری یک شخص مورد اعتماد اهمیت ویژهای دارد و
کاشانی در این مقام در آنزمان برای مردم ایران شناخته شد و
در جلو همه قرار گرفت. اعلامیه بدون تزلزل او علیه حکومت
قوام، با اینکه نزدیکان قوام در خلوت دنبال جلب توجه او
بقوام بودند، اعتقاد راسخ او را بادامه نهضت ملی ایران
نشان میداد. در مصاحبه مطبوعاتیش در قبل از سی تیر گفت "
من بزودی قوام را ازاله خواهم کرد! ". لغت " ازاله" در
فرهنگ دینی برای پاک کردن " نجاست " بکار برده میشود! که
هم خود خواهی آخوندی او در کلمه مشهود بود و هم کمتر از
خودخواهی قوام در اعلامیه اش نبود! متأسفانه مخالفت او با
دکتر مصدق، که در پی آمدهای سی ام تیر خواهد آمد و شرکت
در توطئههای در جهت واژگون کردن حکومت ملی دکتر مصدق، همه
آن احترامات را در میان طرافداران بی شمارش از او سلب
نمود. و حکومت جمهوری اسلامی از این امر نزدیک سی سال پس
از آن بهره برداری بسیاری علیه آزادیخواهان نمود و مایهای
برای جعل در تایخ و تاریخ سازی در تاریخ معاصر ایران پیدا
کرد. در این وارونه نویسی تاریخ بزعم خود برای حذف مصدق از
تاریخ، کاشانی را که در عمل خدمات زیادی در ملی کردن نفت
انجام داده بود، یکجا ملی کننده نفت در ایران خواندند.
همانگونه که شاه در تاریخ نویسی جلو تر از آن خود را بانی
ملی شدن نفت در ایران معرفی نمود. هر کس در زمان قدرتش
خواست از این نمد کلاهی برای سر خود بدوزد در حالیکه این
کلاه برای سر شاه خیلی گشاد و بی معنی بود و بسر آیت الله
کاشانی یاد آور تلخی از دوران دوم زندگی کاشانی و بسیارغم
انگیز بود.
کاشانی هیچگاه در برابر شاه نایستاد.
تبعید او پس از ترور شاه در سال 27 هم با رزم آراء بود تا
شاه و او هرگز آنرا از چشم شاه ندید. در جوامع دینی شنیدم
که شاه در سی ام تیر از کاشانی پرسیده بود که بمانم یا
بروم و او پاسخ داده بود که بمانید. و وقتی وقایع 9 اسفند
را مرور میکنیم که کاشانی از شاه خواسته بود که بماند و
اینکه وقتی پس از در افتادن با مصدق، وقتی کاشانی در
بیمارستان بستری شد و کسی از مردم و طرفدارانش در بازار
بدیدنش نیامدند، شاه در بیمارستان از او عیادت نمود. تأئید
استفسار شاه و پاسخ کاشانی است.
مخالفت مردم با
کاشانی پس از جدا شدن از مصدق بسیار زیاد و خشم آلودبود و
تنها برای آنکه حد مخالفت و نوع مخالفت را نشان بدهم ، که
البته طرف مقابل بسیار شدید تر و وسیع تر این نوع مقابله
را انجام داد، به شعر کریم پور شیرازی پس از برکناری
کاشانی از ریاست مجلس در زمان مخالفت او با مصدق توجه کنید
که در زیر کارکاتور او در روزنامه اش " شورش" که با لگد از
کرسی ریاست مجلس به پائین صندلی انداخته شده بود میخوانیم
: تو کجا سید جاسوس دنی/ تکیه بر صندلی مؤتمن الملک زنی!
کاشانی شخصیتی بود آزادیخواه و بسیار جلو تر از هم
کسوتانش در این راه قدم برداشت، در مقایسه با آنهائیکه
فتوی قتل کسروی را در محضر دادگاه صادر میکردند و یا در
دوران اسید پاشی بصورت زنان بی حجاب در بازار، بدست
فدائیان اسلام، رویشان را بسوی دیگری مینمودند و در ته دل
از این جنایات خوشحال بودند. خیلی از اینگونه " طراز بالا
"ها جلو تر بود. مهمترین ضعف اخلاقی کاشانی جاه طلبی
بسیار او بود چه با توجه باین نقطه ضعفش بآسانی امکان پذیر
بود تا توجه او را نسبت به مسائل مهمی تغییر داد. تکیه
کلمه او چه بشوخی و چه بجدی کلمه " بی سواد " بود که باز
خود خواهی آخوندی و همرنگ عوام الناس بودن را باهم ادغام
کرده بود. مرتب در حال نوشتن توصیه برای این آن بود که
آنهم یکنوع نمایش قدرت بود و اگر احیانآ اجرا نمیشد
میتوانست برنامههائی را خراب کند. کاشانی بسیار شجاع بود
و همین خصلت اورا در بسیاری امور پیش قدم میکرد. من با
بسیاری از رهبران جبهه ملی، در دورانهای پیش ، بطور خصوصی
در باره کاشانی پرسش نموده ام تمامآ او را آدمی در سیاست
عامی میخواندند که جاه طلبی اش سبب اقدامات بآن گونه اش
علیه مصدق شد. کسی حاصر نبود مثل شعر بالا او را تا آن حد
تخطئه کند. الهیار صالح در خاطراتش در بازگشت از امریکا پس
28 مرداد نقل میکند که کاشانی همشهری و دوست قدیمی اش نزد
او آمد وهر دو از این اتفاقات اظهار تأسف نمودند و اضافه
کرد اگر او در ایران بودشاید نمیگذاشت که میان او و دکتر
مصدق چنین شکاف وسیعی پیدا شود. کاشانی در هنگام خداحافظی
از پیش صالح با چشمانی گریان عبایش را بگردن صالح انداخت و
خواست برای او و مملکت دعا نماید! و صالح صحبت از رفتار
توهین آمیز و نامناسب سپهبد زاهدی با کاشانی مینماید.
نقطعه ضعف کاشانی که خود خواهی او بود مورد استفاده دشمنان
نهضت ملی قرارگرفت. من در بخش " پی آمدهای سی تیر " در
افول زندگی سیاسی کاشانی بیشتر خواهم نوشت.
در
اسناد بیرون آمده از کودتا ی28 مرداد صورتحسابهای
دلارهائی که خرج شده همگی باقی است. برخی را بنام افراد و
برخی با " کد " بدون نام مشخص ذکر شده است. درآنجا " کد "ی
هست که نام معلمی است که بدلائلی که بعد از کودتا پیدا شد
حدسهائی به شناسائی او میشود زد. و یکی بنام کاشانی است
که ده هزار دلار به احمد آرامش پرداخته اند که به کاشانی
بدهد. اینکه آیا او اطلاع داشته یا نه و آیا بنام او گرفته
اند و بدست او نرسانده اند و یا آنرا باو داده اند و بنام
CIA نداده اند، روشن نیست. ولی آنهائیکه کاشانی را
میشناختند، چه مذهبی و چه غیر مذهبی اورا آدمی که بمال و
منال دنیا اعتنائی نداشت معرفی میکنند و از موردی که شاه
پس از جدا شدنش از مصدق در بیمارستان خواست چکی را باو
بدهد و او چک را پس فرستاد یاد مینمایند. بسیاری از
آنهائیکه رشوه و پول از ثروت مردم به جیب زده اند این خصلت
را در دورانهای مختلفی از زندگی شان نشان داده اند مانند
قوام السلطنه و در مورد کاشانی نمونهای از این نوع رشوه
گیری و یا اخاذیها در طول زندگی اش دیده نمیشود.
من در پیامدهای 30 تیر، که پایههای شکست نهضت
ملی در این دوره را میساخت نشان خواهم داد که چگونه
مخالفتهای سرسختانه کاشانی و اعوانش هچون بقائی و مکی
نهضت بزرگ ملی ایران را به تراژدی شکست کشانید. در جائی که
حائری زاده یکی از شرکاء ایشان در مجلس 18 در بحث قرارداد
کنسرسیوم گفت " از طلا کردن پشیمانیم ما را مس کنید "، و
نشان میدهد که از بد حادثه ایشان دیر خبردار شدند! و مرده
کاشانی پس از 30 سال در دوران جمهوری اسلامی به جعل سند
پرداختند که کاشانی برای مصدق نامهای نوشته است که در آن
با کودتا مخالفت شده است. نامه ایکه تا 30 سال بعد صحبتی
از آن در میان نبود!
قوام السلطنه : سیاستمدار
بزرگی بود که در چند دهه از حساس ترین دوران تاریخ معاصر
ما در عرصه سیاست ایران نمایشگر عمدهای بود. عباس
شاهنده، مدیر و سردبیر روزنامه " فرمان " که اغلب نقش
میدان دار را در میان حامیان قوام در حزب دمکرات قوام و یا
ترتیب متینگها به طرفداری از قوام السلطنه داشت. نمایشاتی
نظیر رژه افراد حزب دمکرات در میدان سپه در برابر قوام در
آبان 1325 که هم از رجال " حزب باد " و دنباله روان و
باصطلاح آنزمان سر سپردگان سیاستهای استعماری انگلیس
استفاده میکرد و هم از سپورهای شهرداری و کارمندان دولت
و حمالهای سرچشمه فریدون توللی از شعرای ملی بنام آن
دوران در شعر زیبائی از قول شاهنده خطاب به قوام اوضاع و
احوال قوام و اطرافیانش و حکومت او را بخوبی نشان میدهد:
" تو آنکسی که بدوران حکمرانی تو/ جلمبری چو من از خیل
رهبران گشتم... "
شاهنده که بسیار با قوام نزدیک
بود و از رهبران حرب دمکرات قوام شناخته میشد در باره
قوام مینویسد " قوام السلطنه دارای دو شخصیت متمایز و
متضاد است. یکی قوام السلطنه در جبه صدارت و دیگری قوام
السلطنه خانه نشین. قوام السلطنه خانه نشین مردی است
متواصع، خوش صحبت، بذله گو... صمیمی... و در جبه صدارت
مردی است متفرعن، خودخواه، سنگدل، بی گذشت و مستبد..... "؛
در اعلامیه سی تیر کاشانی میخوانیم: " احمدقوام عنصری که
در دامان دیکتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات
سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است. و بارها امتحان خود
را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر
کرده است برای چندمین بار بر مسند خدمتگذاران واقعی گماشته
اند.... " و در تجمع نمایندگان گفت "... آخرین پردهای که
امیدوارم تکرار نشود اجانب بازی کردند روی کار آوردن قوام
بود... " قوام را همه بهمین صورت میشناختند. در برابر
کاری که اراده مینمود هیچ مسأله و مهمی جلو دار او
نمیتوانست باشد. و همین خصائص سبب شده بود که نیروهای
ارتجاعی در دورانهای لازم اورا بر صندلی صدارت به نشانند و
از درایت و ابهت او در دورانهای سخت بهره گیرند. این
دورانها در دهههائی از تاریخ معاصر ایران مکرر دیده شده
است. و ذکر تمامی آنها بکتابی نیاز مند است و اینگونه
کتابها تا کنون در چندین عنوان نوشته شدهاند.
دو
اقدام قوام بسیار سیاستمدارانه و در جهت خدمت بمملکت صورت
پذیرفته است. برای او مردم در هیچ جا حساب نمیشدند ولی
برای کشور، که خود بارها در صندلی نخست وزیری و یا وزارت
در آن قرار گرفته بود، معنی داشت. یکی قضیه آذربایجان بود
که با وجودیکه محققآ تنها هشدار امریکا بود که جلوی
استالین را گرفت ولی اگر سیاستمدار آگاه ، هوشمند و زیرکی
مانند قوام السلطنه در کار نبود معلوم نبود که کار چه گونه
فیصله یابد و حتی معضل احیانآ میتوانست بشکلی، با معامله
روس و امریکا بر روی ایران، خاتمه پذیرد. کار با ارزش دیگر
قوام مخالفت صریح او در نامه بشاه در مورد تشکیل مجلس
مؤسسان و تغییر قانون اساسی و حق انحلال مجلس برای شاه بود
که با صراحت و بسیار قوی و روشن از قانون اساسی دفاع کرده
است. این نامه از چنین سیاستمداری در آن زمان برای آگاه
نمودن بسیاری از مردم ناآگاه بسیار لازم و بموقع بود.
بهمین دلیل است که قضاوت افراد را در موارد مختلف میتوان
و درست است که جداگانه برآورد کرد. قوام نه تنها در سی تیر
در برابر مردم ایستاد و کشتار مردم برایش معنی انسانی
نداشت و همه چیز را از دریچه کسب قدرت برای خود مینگربست
بلکه در دورانهای دیگر حکومتش هم باز محک سیاستش همیشه بر
تعیین و حفظ قدرت در مدار خود دور میزد. حالا اگر این دو
کار ارزنده هم باز در همان مدار قرار میگرفته است مهم
نیست چه مهم تر آن بوده که هر دو کار بنفع مردم و کشور
ایران صورت پذیرفته است.
مجلس 17 بلافاصله پس از
30 تیر اورا " مفسد فی الارض " خواند تقاضای محاکمه او
بعنوان قیام مسلحانه علیه ملت ایران و مصادره اموالش را
نمود. " من در پیامدهاشرح خواهم داد که این موضوع را با
استفاده از احساسات مردم علیه قوام، علم مخالفت با حکومت
دکتر مصدق ساختند که دولت در احرای این قانون اهمال
میکند. این موضوع را بیشتر خواهم شکافت و تنها در اینجا
بسرعت اشاره میکنم که از نظر دکتر مصدق و طرفدارانش اولآ
" مصادره اموال " از نظر قانونی در دایره حقوق دادگستری
است و نه مجلس و دیگری اینکه با محاکمه قوام، موضوع شاه و
شرکت اصلی او در ایجاد آنچه پیش آمد فراموش میشد و قوام
بعنوان مسبب همه فاجعه محکوم و مجازات میشد. و فرمانده کل
قوا در این " قیام مسلحانه علیه ملت ایران " که به قوام
نسبت داده شده بود، بدون هیچ دادخواستی، بعنوان کسی که
بالاخره استعفای قوام را از او گرفته از همه این جنایات
مبّرا میشد!
محسن قائم مقام – نیویورک 19 ژوئیه
2007 Email: mgg19@Columbia.
edu
در بخش دوم - معرفی چند چهره و چند نهاد دیگر
در گرد قیام ملی سی ام تیر :نقش شاه، دربار، خانواده شاه:
اشرف و مادرش، دکتر بقائی، حسین مکی و اقلیت بعدی، حزب
توده، و نیز نقش فراکسون نهضت ملی در مجلس و نقش شخصیتهای
نهضت ملی ایران در مقاومت مردم ، نقش مطبوعات ،باختر
امروز، شاهد، دستههای ارتجاعی و نشریاتشان. مصدق، امضاء
در پشت قرآن، مشروطیت، قانون اساسی و شاه: سیاستهای خارجی
و 30 تیر ، خواهد آمد.
و نیز پیامدهای سی ام تیر:
آغاز پیدایش اقلیت مخالف دولت ملی دکتر مصدق و نقش اقلیت
در روند و سرنوشت جنبش ملی ایران و حکومت ملی دکتر مصدق
،گفتگو خواهد شد.
بخشی از کتابهائی که برای نوشتن
این مقاله استفاده شده است : کتاب بسیار ارزنده " قلم و
سیاست، از استعفای رضا شاه تا سقوط مصدق" ، تألیف زنده یاد
محمدعلی سفری، خبرنگار فقید باختر امروز؛ " میرزا احمدخان
قوام السلطنه، در دوران قاجاریه و پهلوی، تحقیق و نگارش
دکتر باقر عاقلی، که اگر از برخی قضاوتهای آن چشم پوشی
نمائیم مجموعه خوبی از قسمتهائی از تاریخ معاصر را جمع
آوری نموده است؛ خاندانهای حکومتگر در ایران، دکتر باقر
عاقلی؛ وقایع سی ام تیر، تألیف حسین مکّی؛ خاطراتی از
الهیار صالح، باهتمام دکتر سید مرتضی مشیر؛ خاطرات جلیل
بزرگمهر از دکتر محمد مصدق؛ رویدادها و داوری، 1329-1339 ،
دکتر مسعود حجازی؛ خاطرات سیاسی، دکتر فریدون کشاورز؛
خاطرات و تألمات ، بقلم دکتر محمد مصدق؛ خاطرات دکتر مظفر
بقائی کرمانی، مصاحبه کننده حبیب لاجوردی؛ خاطرات دکتر
کریم
سنجابی؛
|