بازگشت به صفحه اول

 

 
 

از آنچه باز هم به استبداد خواهد انجامید دوری کنیم

مهدی مویدزاده

برنامه هایی که برای ایجاد مانع در رسیدن به آزادی و استقلال در سرزمین ما وسیله جاه طلبان و عاملان بیگانه لااقل در 55 سال اخیر طرح و پیگیری شده و میشود تشابهات یکسانی دارد و بر نسل جوان ایران است که با بررسی دقیق تر آنچه بر ملت ما گذشته است آگاه و پویا گام بردارد.

از دوران حکومت ملی دکتر محمد مصدق تا به امروز بارها شاهد دسیسه هائی بوده ایم که برای به کژراهه کشاندن نیروهای اصیل و مبارز در داخل و خارج کشور زیرکانه طرح ریزی و به مرحله اجرا در آمده است. بانگاهی به روزگار نه چندان دور پس از بیان برخی از ماجراهائی که سالیان متمادی از آن میگذرد و نشان از تنظیم برنامه هائی وسیع برای ایجاد نفاق در جبهه مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی مردم ایران دارد به آنچه که در دستور کار امروزی مخالفان پویندگان راه دمکراسی است پرداخته میشود.

علاقه و اعتماد ملت ایران براه مصدق و افشاگریهای بموقع رهبر نهضت ملی ایران در دو سال و چهار ماه که نخست وزیر ایران بود مانع آن شد که بموازات نهضت اصیل ملی ایران وابستگانی را در قالب نهضت بریزند و با فریب مردم بخواسته های ضد ملی خود جامه عمل پوشانند.

نظری به وقایع دوران دکتر مصدق بیافکنیم. در کنار او همانگونه که در مجلس شانزدهم اشاره میکند(1) عده ای بنام هواداری از تز دکتر مصدق که آزادی و استقلال است بفریب مردم مشغولند که نمونه کامل آن حسین مکی است. او بظاهر در راه جبهه ملی ایران تلاش میکند، دوشادوش مصدق در بسیاری از صحنه ها حضور دارد. خوش سخن میراند و هزاران نفر او را با لقب سرباز فداکار وطن تحسین میکنند. سخن او را سخن مصدق می پندارند و راهش را راه او. مکی امیدوار است در بزنگاهی نهضت ملی ایران را برای قرارهایی که با بیگانگان گذاشته بود در اختیار گیرد. بر اساس اسناد و مدارک موجود مکی در سفر به امریکا تماسهایی با آمریکائی ها میگیرد و در مصاحبه با خبرنگاران در آمریکا خود را پایان بخش مبارزات ملی شدن نفت میخواند و در بازگشت به ایران زمزمه مخالفت با دکتر مصدق را آغاز میکند. مصدق و یاران وفادارش انحراف مکی را از مسیر خواسته های نهضت ملی ایران اعلام میکنند زیرا که مصدق و پیروانش بند و بست با بیگانگان را که پایمال کننده آرمانهای ملت ایرانست برنمی تابند. نقشه های جاه طلبانه و ضد ملی مکی آشکار میشود. سرباز فداکار وطن سرباز خطا کار لقب میگیرد و تا پایان عمر از صحنه مبارزات ملی طرد میشود ولی نهضت ملی ایران ادامه مییابد.

در پی توطئه های بسیار کودتای ننگین 28 مرداد1332 به دوران دولت دکتر مصدق پایان میدهد. استعمار و استبداد از مصدق و یارانش میخواهد انتقام بگیرد اما مصدق شکست نخورده است. مصدق دارای اندیشه آزادی، دمکراسی و حاکمیت ملی است و این تفکر راه سربلندی و سعادت ملت ایران را بیانگر است، راهش ادامه مییابد. چند روزی از کودتا نگذشته بود که نهضت مقاومت ملی شکل میگیرد توده های مردم راه مصدق را ادامه میدهند و به مبارزه ای سخت علیه حکومت کودتا میپردازند. دانشجویان، بازاریان، اصناف راه او را فریاد میزنند سقف بخشی از بازار برای سرکوب بازاریان برداشته میشود، دانشجویان را در دانشکده فنی دانشگاه تهران به گلوله میبندند و سه آذر اهورائی به شهادت میرسند. اما رژیم شاه ناتوانتر از آنست که افکار مصدق را از نهضت مردم جدا کند. به فکر ایجاد نهضت ملی منهای مصدق می افتد اقدام میکند ولی نهضت ملی بدون مصدق و در نبود او بدون افکار والایش قالبی بدون محتواست، موفق نمیشوند.

و باز هم بسیار نقشه ها برای تهی کردن نهضت ملی و شکل سازمان یافته اش جبهه ملی ایران از اندیشه های مصدق صورت میگیرد که ذکرش سخن را بدرازا میکشاند.

انقلاب به نظام دیکتاتوری سلطنت در ایران مهر پایان میزند. پس از انقلاب مشاهده میشود که همان توطئه ها اما در ایندوره از دو سو یکی نظام تازه بقدرت رسیده و دیگر بازماندگان رژیم ساقط شده برای برون کردن پویندگان راه مصدق از صحنه مبارزات اجتماعی ادامه دارد. در 25 خرداد 1360 با اعلام ارتداد کار جبهه ملی را تمام شده می انگارند ولی این حربه نیز کارآ نیست. گرایش مردم براه مصدق و تشکل جبهه ملی کاستی نمیگیرد و مردم ارتداد را برنامه ای سیاسی برای حذف جبهه ملی از صحنه مبارزات ملی می شناسند. وقایع خونین سالهای 1366 به بعد جامعه را در خفقانی وسیع قرار میدهد.

در سالهای 1369 و 1368 -گروهی در داخل و خارج کشور از فشار حاکمیت بر جبهه ملی بفکر بهره برداری افتاده و انحلال جبهه ملی را مطرح مینمایند. تلاشهای اعضاء جبهه ملی در داخل کشور و پیام دکتر کریم سنجابی به کنگره جبهه ملی اروپا در سال 1369مبنی بر اینکه جبهه ملی خانه ملت ایرانست و احدی حق انحلال آنرا ندارد سدی در راه مخالفین جبهه ملی میشود. از دوران رئیس جمهوری آقای خاتمی که روی دیگری از حکومت جمهوری اسلامی بعنوان دوران کاهش شدت عمل در برابر دگر اندیشان است. جبهه ملی و نام مصدق مورد اقبال بیشتر مردم ایران قرار میگیرد. در آبانماه سال 1382 پلنوم سازمانهای جبهه ملی داخل کشور تشکیل میشود و در آن هفت اصل که مجموعه ای از باورهای جبهه ملی میباشد به تصویب رسیده و اعلام میگردد. در این اصول خواسته های جبهه ملی که استقرار حاکمیت ملی در یک حکومت جمهوری برخاسته از اراده عمومی و لزوم جدایی دین از حکومت و حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور است به آگاهی همه کسانی که میخواهند در جبهه ملی عضویت داشته باشند میرسد. در این راستا جبهه ملی ایران هرگونه حکومت موروثی را خواه نظام سلطنتی شاهان پس از اعلام مشروطه در ایران یا جمهوریهایی که به موروثی شدن انجامیده است و حکومتهای مبتنی بر یک ایدئولوژِی خاص و خلاصه هرنوع حکومت استبدادی را مطرود می شمارد. تجربه به ما آموخته است که از آنچه به استبدادانجامیده است دوری کنیم.

پس این اعلام مشخص و آشکار عده ای این اصل اساسی را در جبهه ملی نادیده گرفته و میکوشند با نفوذ در جبهه ملی داخل و یا خارج کشور بنام جبهه ملی چنین القا کنند که در جبهه ملی نوع حکومت مشخص نیست و همگام با بازماندگان رژیم سلطنتی در سمینارها و کنگره ها همراهی خود را نشان میدهند تا بدینوسیله جبهه ملی را سلطنت طلب معرفی کنند و از اعتبار و اعتماد عمومی نسبت به جبهه ملی ایران به سود عناصری که بطور بنیادی افکاری متضاد با دمکراسی و آزادیخواهی دارند استفاده کنند. در اروپا و آمریکا در برابر شخصیت های اصیل و شناخته شده جبهه ملی اقدام به اعلام ظهور! جبهه ملی های جدید میکنند. نمونه دیگر این حرکت در برنامه رادیو تلویزیون امریکا بتاریخ دوازدهم خرداد 87 کاملا نمایان میشود. دو فرد معرفی شده از سوی مجری برنامه بنام عضو جبهه ملی مطالبی عنوان کردند که با نظریات جبهه ملی در مغایرت تام بود. هیئت رهبری و اجرائی جبهه ملی این سخنانرا با صراحت رد کرد و در بیانیه ای با عنوان هشدار مطالب و نظریات گفته شده در آن برنامه را بطور کلی در تضاد با اصول اعتقادی جبهه ملی ایران و برای لطمه زدن به جبهه ملی ایران دانست. رادیو تلویزیون امریکا بظاهر این برنامه را در پی سمیناری بنام همبستگی که در دانشگاه مریلند امریکا تشکیل شده ترتیب داده بود. که اگر نگاهی اجمالی به پیامهای رد و بدل شده در آن سمینار بیافکنیم خواهیم دید که بغیر از دو سه پیام چند سطری تشریفاتی اکثر سخنرانان و پیام دهندگان از راههای دور و نزدیک نه در مسیر ایجاد همبستگی در جبهه ملی بل در راه از هم پاشی آن افاده  کلام نموده اند. یکی اصرار میورزد که میراث مصدق عامل پراکندگی است و آنچه پیروان مصدق با رفتن زندان و تحمل انواع سختی ها و شکنجه ها متحمل شده اند نه نتیجه داده و نتیجه خواهد داد و لذا جوانان باید راهی نو برگزینند. و دومی که از شیفتگان نظام استبدادی منحط سلطنتی است تظاهر به حمایت از جوانان مینماید که گویا سالمندان قدیمی آنها را به جبهه ملی راه نمیدهند! و مشاهده میکنیم که یکی از دو نفر دعوت شدگان به برنامه رادیو تلویزیون امریکا آقای بهرام بهرامیان با سابقه ای روشن در همکاری با مخالفان جبهه ملی بدروغ خود را رابط بین محمدرضاشاه و سران جبهه ملی بمدت هشت سال معرفی میکند. دروغ آنقدر بزرگ است که نه فقط سودی برای گوینده ببار نمیاورد بلکه با هشداری تند و سریع ازسوی رهبری و اجرائی جبهه ملی تکذیب میشود همزمان با تکذیب از سوی جبهه ملی ایران آقای سیف دبیرکل حزب ملت ایران که از مبارزان آگاه زمان ما میباشد نیز این سخن را تقلب و دروغ مینامد. اقدام قاطع و بجای جبهه ملی عواملی را که در فکرند تا از نام نیک جبهه ملی سود برند نگران میکند. در سایتی شخصی که خبرگزاری جبهه ملی نامیده میشود (میگویند معرف دو فرد مذکور به رادیو تلویزیون امریکا صاحب همین سایت بوده است) خبری میاید که آقای ادیب برومند رئیس هیئت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی آقای بهرامیان را میشناسد و تایید کرده است. و وقتیکه آقای ادیب برومند آن را تکذیب میکند سلطنت طلبان وابسته به خاندان پهلوی و بعضی که بنام جبهه ملی سخنان آنان را تکرار میکنند در خارج کشور و در داخل جبهه ملی هم یکی دو نفری از هشدار بجای جبهه ملی بخشم میآیند. نخست سخن دلسوزانه است! که برنامه رادیو تلویزیون امریکا مگر چه اهمیتی داشت و اینکه سخنان دو نفر ازاعضاء که ارزش پاسخگویی نداشت. اما نمیخواهند توجه داشته باشند که برنامه تلویزیون و رادیو امریکا بینندگان بسیار دارد و منظور برنامه ریزان القاء مطالب در اذهان مردم است و اگر مسئولین جبهه ملی ساکت میماندند سکوت آنها دلیلی بر صحت گفته های غلط تلقی میشد. نویسنده مقاله ای بنام دو دریچه بر باغ سوخته با مغالطه ای شگفت آور تکذیب جبهه ملی و رئیس شورای مرکزی آنرا بلاتکلیفی مینامد. ولی بدون توجه بر آنکه چگونه رد ادعای عواملی که میخواهند جبهه ملی را بی اعتبار نمایند و بدروغهای بزرگی توسل جسته اند بلا تکلیفی است، گر چنین است پس تکلیف چیست؟ نویسنده مذکور در مقام اثبات اینست که آندو نفر شرکت کننده در برنامه تلویزیونی عضو جبهه ملی بوده اند و سخن بجا گفته اند و با این مقدمه خود نتیجه میگیرند (آقای بهرامیان راز مگوئی را فاش کرده اند که ما نباید از آن اطلاع داشته باشیم) آیا همه صغری و کبری چیدن ها برای رسیدن بهمین منظور نیست؟ در هیچیک از کتابهای خاطرات و یا نوشته های سران جبهه ملی ایران در سالهای 50 تا 58 نامی از بهرامیان نیست اما در کتاب در محضر حاجی آقا که شرح مختصری از شکنجه دکتر داوران و دکتر بهبهانی در زندانهای جمهوری اسلامی است. در چند جا او را عضو سازمان سیا دانسته اند و در اسناد منتشر شده سفارت امریکا هم بر این وابستگی مهر تائید زده اند. نویسنده مذکور تکذیب دروغ را بد اخلاقی میداند. غافل از آنکه کوششی عبث است که سران جبهه ملی رابه بی توجهی به اخلاق در سیاست متهم نمود. نه عوامل حکومت شاه در بیست و پنج سال دیکتاتوری بعد از کودتا توانستند نقطه ضعف اخلاقی در سران جبهه ملی بیابند که اگر مییافتند چه ها که نمیکردند و نه نظام جمهوری اسلامی با در دست داشتن همه اسناد و اطلاعات توانست بر آنان تهمتی وارد کند. آقای ادیب برومند هم از همان سران است. سوابق مبارزاتی رئیس فعلی شورای جبهه ملی هم در خود شصت سال پویندگی راه مصدق و هدایت جبهه ملی در شرایطی بحرانی و حساس و بدون انحراف را داراست. بیش از شصت سال مبارزه با حفظ باورهای اصیل جبهه ملی نشان از صداقت و استواری ایشان دارد. در کنار این گفتارها و نوشتارها از مصاحبه یک عضو هیئت اجرائی در داخل کشور با یک سایت اینترنتی که برخلاف اصول تشکیلاتی بخشی از گفتگوهای یک جلسه چند ساعته را با سلیقه شخصی در اختیار آن سایت جهت انتشار قرار داده اند بعضی بهیجان آمدند. مصاحبه کننده بخشی از مطالب را بدلخواه بیان داشته اند و این خود مصداق لااله گفتن والاالله آنرا نگفتن است و معاندین جبهه ملی شادمانه ازین مصاحبه برای سست کردن هشدار جبهه ملی در مقام بهره جستن افتادند که تلاشی مذبوحانه بنظر میاید. یکی از مفسرین رادیو تلویزیون امریکا که معمولا از لندن سخن میگوید و همیشه بر سلطنت از دست رفته خاندان پهلوی و اسفاها سر میدهد نیز برای کمک بعواملی که سازمانهایی بنام جبهه ملی هر روز در اروپا و امریکا میسازند آمده و او که وقتی نام کودتای ننگین 28 مرداد بمیان میاید خشمگین بانگ برمیدارد که اینها را بتاریخ بسپارید هشدار جبهه ملی را مانعی بر در اختیار گرفتن جبهه ملی توسط ساواکیها سابق و دلباختگان سلطنت خاندان پهلوی دانسته است و جبهه ملی را مورد شماتت قرار داده است که این خود دلیلی بر اصالت جبهه ملی است. در پی موضع گیریهای مختلف مصاحبه ای نیز آقای دکتر موسویان رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران در داخل کشور دارد که ضمن بیان اصول و باورهای جبهه ملی ایران نگرانی خود را از اقدامات عناصری بنام جبهه ملی در داخل و خارج کشور بیان مینمایند آنجه در مصاحبه دکتر موسویان بیشتر بچشم میخورد آنست که سخنان وابستگان شناخته شده بیگانگان و گفته ها و تاکیدات بعضی در ایران یکسانست و گوئی از یک منبع سرچشمه میگیرد و باید هشیار بود. (دکتر حسین موسویان که دارای سابقه ای روشن از سالهای 39 به بعد در جبهه ملی ایران است عضو شورای مرکزی از آغاز انقلاب تا به امروز و حدود بیست و نه سال عضو و رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی بوده و چند سال مدیریت داخلی روزنامه پیام جبهه ملی که صاحب امتیاز آن روانشاد دکتر مهدی آذر و مدیر مسئول آن زنده یاد آقای اصغر پارسا بوده را بعهده داشته است موضعگیری های این نشریه که رسما ارگان جبهه ملی ایران بود در جو ملتهب سالهای اولیه انقلاب در مبارزه با انحراف انقلاب تاثیری بسزا داشته است. دکتر موسویان اکنون نیز رئیس هیئت اجرائیه و مسئول تشکیلات جبهه ملی در داخل کشور است) با توجه به برنامه های گذشته برای نفوذ و ایجاد انحراف در جبهه ملی این نگرانی فقط نگرانی هیئت های رهبری و اجرائی جبهه ملی نیست. همه اعضاء و هواداران جبهه ملی ازینکه افرادی میکوشند جبهه ملی را به کژراهه برند نگرانند. جبهه ملی ایران باید با هشیاری کامل با باز بودن درها بروی همه نیروهای معتقد به آزادی و دمکراسی و دیگر اصول و باورهای جبهه ملی برای رسیدن به حاکمیت ملی تلاش کند. رسیدن به حاکمیت ملی هماهنگی همه نیروهای ملی را میطلبد. اتکا به آراء عمومی همان ملت گرائی است، راهی که مصدق بزرگ بما آموخته است و در این راه باید از نفوذ آنانکه در پوشش آزادی و دمکراسی برای استبدادی دیگر مردم را میخواهند بفریبند پیشگیری نمود.

مهدی مویدزاده

سی ویکم تیرماه 1387

 

زیر نویس

1- دردوره شانزدهم نمایندگان جبهه ملی دو گروه بودند: اول آنها که به آزادی و استقلال مملکت ایمان داشتند و هیچ چیز آنها را از عقیده خود منحرف نمیکرد و تا آخرین لحظه در عقیده خود باقی ماندند. دوم آنهاکه آزادی و استقلال را وسیله پیشرفت و مقام قرارداده بودند و از همان اول تشکیل دولت اینجانب سرلشکر زاهدی را نامزد نخست وزیری کردند که من بعد از غائله 23 تیر 1330 از آن مطلع شدم.(از کتاب خاطرات و تالمات دکتر مصدق ص247)

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به نهضت ملی