بازگشت به صفحه اول

از روز

 
 

 

گفت و گو با علي افشاري:

وظيفه جنبش دانشجويي؛ ايجاد نهضت مقاومت

دانا شهسواري

۱۶ آذر ۱۳۸۴

وظيفه جنبش دانشجويي؛ ايجاد نهضت مقاومت

علي افشاري تا حدود دو ماه قبل عضو شوراي مركز تحكيم وحدت بود. او اكنون براي ادامه تحصيل به اروپا رفته است، و در گفت گو با روز به تحليل استراتژي جديد دفتر تحكيم وحدت و ترسيم فضاي حاكم بر فعاليت هاي دانشجويان ايران پرداخته است.

استراتژي جديد دفتر تحكيم وحدت مبني بر ديده باني جامعه مدني تا چه حدي مي تواند بر فضاي حاكم بر جنبش دانشجويي تاثير گذار باشد؟
ديده باني جامعه مدني اگر چه در فضاي سياسي فعلي كشور ما بازتاب خاصي پيدا كرده است، اما مفهوم جديدي نيست. به هر حال دفتر تحكيم وحدت از سال 76 به اين سو به نوعي ديده باني جامعه مدني را انجام داده است. يعني به عنوان ميزان الحراره جامعه و از يک منظر مراقب و حساس، جامعه مدني را تعقيب و سعي كرده است مشكلات آن را شناسايي و در حد توان آنها را برطرف كند. هم تهديد ها و فرصت هاي آن را شناسايي كند و هم به نوعي روي تقويت حوزه جامعه ي مدني كار نمايد.

اما چيزي كه باعث شد در اين مقطع، اين مسئله بر جستگي بيشتري پيدا كند شرايط خاص سياسي در کشور است. امروز جامعه مدني بيشتر مورد تعرض و تهديد ساختار قدرت قرار مي گيرد. از طرف ديگر به نوعي فرصت جديد تري هم براي ايجاد جامعه مدني فراهم شده است، تا اين تهديد را به فرصت تبديل كند. لذا در اينجاست كه ديده باني جامعه مدني نيروي بيشتري پيدا مي كند. اما در عين حال اين موضوع با توجه به بحث هايي كه پيرامون آن مطرح شده، استعداد يكسري بد فهمي ها را نيز دارد. در واقع اتخاذ استراتژي ديده باني جامعه مدني به معناي تفاوت با رويكرد گذشته دفتر تحكيم وحدت نيست. يعني به لحاظ استراتژيك هيچ تغييري رخ نداده است. ديده باني جامعه مدني به معناي اين نيست كه مجموعه دفتر تحكيم وحدت، رويكرد سياسي و تلاش براي خلق يك فضاي سياسي جديد يا براي انجام فعاليت هاي سياسي جديد را به تعليق در آورد.

نيروي سياسي

اما بحثي كه اكنون وجود دارد اين است كه تحكيم با انتخاب اين استراتژي بر آن است تا از آن رويكرد راديكالي كه مشخصه جنبش هاي دانشجويي است فاصله بگيرد.
اين نوعي بد فهمي است. به نظر من اصلا چنين چيزي نيست. دفتر تحكيم وحدت و اساسا جنبش دانشجويي يك نيروي سياسي در ايران تلقي مي شود و باز به دليل شرايط خاص جامعه ايران و نبود سازمان يافتگي مناسب و موثر احزاب و تشكل هاي سياسي جامعه مدني، عملا بار اجتماعي حركت هاي اپوزيسيوني بر دوش دانشجويان و دانشگاه است. يعني در هر صورت کار ويژه دفتر تحكيم وحدت خلق يك فضاي سياسي است. دفتر تحكيم وحدت از اين مسير خارج نمي شود. اين نوعي بد فهمي است كه از مسئله ديده باني جامعه مدني ايجاد شده است و البته برخي از محافل هم سعي مي كنند به اين بحث دامن بزنند و قصد دارند رويكرد راديكال مجموعه را زير سئوال ببرند.


اگر دفتر تحكيم وحدت در تلاش براي خلق يك فضاي سياسي جديد است، در اين مسير به چه موفقيت هايي دست يافته است؟
رويكردي كه دفتر تحكيم وحدت در طول سه سال اخير داشته است، در دوران جنيني است، دوراني خاص که در قضاوت پيرامون موفقيت و يا شكست آن بايد به اين نكته توجه كرد. همانطور كه فضاي دوم خرداددر روز دوم خرداد 76 ايجاد نشد، بلکه يك دوره جنيني را از چند سال قبل طي کرد. يعني شعله ساكتي بود و ما در آن دوره فراگيري، آن هياهوها و يا به اصطلاح شلوغي را در يک مقطع جنيني احساس نمي كرديم. وضعيت تحکيم هم الان به همان شكل است. البته من فكر مي كنم شرايط سياسي جديد در ايران، اتفاقا فضا را براي فعاليت اين رويكرد اصلاحات ساختاري بهتر كرده و عملا اين فضا دو قطبي شده است. در يک سو محافظه كاري به معناي دفاع از ساخت قدرت موجوداست، ودر طرف ديگر قوه تغيير دموكراتيك ساختار موجود، كه فضاي سياسي ايران را شكل مي دهند.

عملکرد راديکال

اما سياست جديد دفتر تحكيم وحدت مبني بر ديده باني جامعه مدني، كه مفسرين از آن به نوعي تقليل گرايي ياد مي كنند، و تغيير قدرت در ايران و از آن سو انشقاق دوباره در دفتر تحكيم وحدت، همزمان با هم رخ داده است.
به اعتقاد من ديده باني جامعه مدني منافاتي با اينكه دفتر تحكيم وحدت، عملكرد راديكال خود را داشته باشد، ندارد. بحث در رابطه با عملكرد راديكال، و در باره نحوه بروز آن است. عملكرد راديكال قطعا زماني بروز پيدا مي كند. يعني عقلا مناسب است كه ورود پيدا كند تا بحث كار آمدي و موفقيت آن مطرح باشد. هر جا كه مجموعا اين فرصت برايش مهيا باشد به اعتقاد من مي تواند اين عملكرد را داشته باشد. ديده باني جامعه مدني وظيفه اخلاقي جنبش دانشجويي در شرايط کنوني است. تحکيم بايد در حد بضاعت و توان خود در حوزه جامعه مدني فعاليت كند، و به نوعي نهضت مقاومت در جامعه مدني را تاسيس كند و مقابل تعرض هاي ساختار قدرت و حكومت بايستدو كمك كند كه به هر حال بين نيروهاي مختلف جامعه مدني، نوعي همبستگي و اتحاد در حول حراست از دستاورد ها و منافع ايجاد شود.

جنبش دانشجويي همچنين مي تواند همراه ساير جنبش هاي اجتماعي مثل جنبش زنان، جنبش كارگران و . . . كاركردش خلق و اوج گيري دوره جديد جنبش اجتماعي مردم ايران باشد و اينجا است كه به اعتقاد من رويكرد راديكال، ضروري و ذاتي جنبش دانشجويي است و به نوعي سامان دادن به حركت هاي اپوزيسيوني. چون ما اگر بخواهيم اين علت را که در طول صد سال اخير، علي رغم اين همه تلاش و كوشش به دموكراسي نرسيده ايم، شناسايي كنيم به اعتقاد من به اينجا مي رسيم که نبود يك اپوزيسيون ساختار يافته، قدرتمند و كار آمد دليل اصلي اين ناكامي بوده است.

متشکل کردن نخبگان

يعني نظر شما اين است كه جنبش دانشجويي بايد به خلق چنين اپوزيسيوني كمك كند؟
بله، يعني زمينه سازي. اساسا مغالطه و يا يك بد فهمي وجود دارد. جنبش دانشجويي جايگاهش رهبري جنبش اجتماعي نيست. دنبال اين هم اصلا نبوده است. هدف،زمينه سازي شكل گيري ساختاري براي خلق نخبگان و متشكل شدن اين نخبگان است. همانگونه كه قبل از دوم خرداد دفتر تحكيم وحدت اساسا نقش ستاد خاتمي را در عمل ايفا كرد، چون در آن موقع اصلاح طلبان به اين معنا كه نبودند. آن گروههاي سياسي اندكي هم كه بودند هيچ حوزه اجتماعي در اختيار نداشتند. طرف مقابل تريبون هاي نماز جمعه را داشت، مساجد را داشت، سپاه را داشت و . . خاتمي و دولت اصلاحات فقط دانشگاهها را داشت و عملا اين مجموعه دفتر تحكيم وحدت بود كه در آن مقطع، اين اندام را در اختيار اين ستاد قرار داد. مشابه همين هم در فضاي سياسي آينده است.

در آن زمان نوعي همگرايي در دفتر تحكيم وحدت وجود داشت، اما به نظر مي رسد اين همگرايي اكنون بسيار كمرنگ شده باشد؟
در گذشته هم همگرايي به اين معنا كه همه يكسان فكر كنند وجود نداشت. اما در آن مقطع دفتر تحكيم وحدت يك تفاوت داشت: دفتر تحكيم در معرض ديد جامعه مدني و افكار عمومي قرار نگرفته بود. دفتر تحكيم سيري را در اين سالها طي كرده است. شايد به جرات بگويم حجم دانشجويان يا مردم يا گرو ههاي سياسي كه آشنايي با دفتر تحكيم داشتند در سال 76 با اين سالها اصلا قابل مقايسه نيست. جايگاهها، اين جايگاهها نبود. در همان مقطع هم اين اختلافات وجود داشت. در همان موقع كه بحث اين بود كه آقاي خاتمي را انتخاب كنند، داخل شوراي تحكيم چند گرايش وجود داشت. يك گرايش كه به رهبري دانشگاه تهران نزديك بود، طرفدار ري شهري بودند. گرايش ديگري نظر به آقاي بهزاد نبوي داشتند. گرايش ديگري به آقاي سيد هادي خامنه اي نظر داشتند. اما همگان يك چيز را پذيرفته بودند و آن اينكه نهايتا پس از بحث هاي بسيار به آنچه كه نظر اكثريت مجموعه و نظر رسمي مجمع بود عمل كنند. اما اين تفاوتي كه در انشقاق ها خودش را نشان داد، هيچ كدام به معني واقعي كلمه انشقاق يا انشعاب نبوده اند، يعني هيچ كدام پروسه طبيعي را طي نكردند. اين ها با دست اندازي حاكميت، پاره اي از محافل امنيتي و به نوعي دست اندازي هاي برخي از احزاب شكل گرفت. هميشه در داخل تحكيم گرايش هاي مختلفي وجو داشت. در هر مقطعي يك گرايش پيروز مي شد و گرايش هاي ديگر به حاشيه مي رفتند و ديگر حرفي هم از آنان به ميان نمي آمد. اگر مسير دفتر تحكيم را در اين 25 سال بخواهيم بررسي كنيم هميشه اين طور بوده است. اما آن جريان بيروني با دخالت حاكميت و برخي احزاب از مجموعه جدا شده و برخي از عناصر حاشيه اي راهم فعال كرده است. در حال حاضر فراكسيوني در تحكيم طرح ادعا مي كند كه به اندازه انگشتان دست حق راي قانوني و رسمي در مجمع ندارد، اما به اتكاي حمايتي كه از جانب ساختار قدرت مي شود، اين بحث ها را مطرح مي کند، صدا و سيما امكانات خود را در اختيار آن قرار مي دهد، قوه قضائيه برخوردي با آن نمي كند و....

پايان دوگانگي در مشروعيت
به هر حال در چند انتخابات اخير،نظر من اين بود كه تحكيم يك سير تكاملي را طي كرده و اين سير تكاملي يك نقطه پاياني دارد وحالا بايد به طور كامل از حوزه قدرت و حوزه سياسي به حوزه جامعه ي مدني بيايد و به دوگانگي در منشاء مشروعيت خود پايان دهد. در اين صورت ديگر ما شاهد اختلافاتي كه ديديم نخواهيم بود. ضمن آنکه اختلافات به ميزاني هم كه مجموعه توانايي و اقتدارلازم را نشان دهد، از ميان مي رود. كما اينكه علي رغم هياهوهاي بسياري كه انجام شد انتخابات شوراي مركزي انجام شد و براي اولين بار پس از سالها 10 نفر به عضويت شوراي مركزي در آمدند و يك شوراي كامل انتخاب شد.

تفاوتهاي نسلي هم در انتخاب استراتژي ديده باني جامعه مدني موثر بود؟
نسل امروز دانشجويي تفاوتهاي بسياري با نسل هاي قبلي دارد. اولين تفاوت در حوزه خصوصي و فردي است. ما در سنت دانشجويي ايران اساسا حوزه اي به نام حوزه فردي نداشتيم. دانشجو موفق و مثبت به لحاظ ارزشي، دانشجويي محسوب مي شد كه خود را وقف حوزه عمومي كند. اساسا حوزه خصوصي يك ضد ارزش در فعاليت هاي دانشجويي به حساب مي آمد. اما اكنون اين تغيير يافته است. اكنون حوزه خصوصي هم ارزش خود را دارد و خلق يك فضاي مناسب و كسب لذت، مورد توجه قرار است، كه البته اين تحول در سير جهاني جنبش دانشجويي هم ديده مي شود. يعني جنبش دانشجويي فرانسه و آلمان در نهايت به شعار هايي رسيدند كه براي اسلاف آنها قابل پذيرش نبود. آنها اصلا فكر نمي كردند كه يک دانشجوي آوانگار طرفدار مشي انقلابي به مسايل حوزه خصوصي بپردازد. اكنون اين مساله وجود دارد و حوزه عمومي با حوزه خصوصي با هم تناسب داند. لذا دانشجويان بيشتر در رفتارهايي وارد مي شوند كه هزينه چنداني براي آنها در بر نداشته باشد. دومين مساله به انقلاب اطلاعات و انفورماتيك مرتبط است كه در پي آن رسانه هايي مثل اينترنت فعال شدند و اينها تفاوتهايي را در محافل دانشجويي ايجاد كرده است . مثلا امروز الگوهاي دانشجويي در همان الگو هاي مبارزه در اشكال فيزيكي خلاصه نمي شود.
مساله ديگر اينكه اساسا اگر كسي بخواهد قضاوت كند و بگويد جنبش دانشجويي در ايران بد است يا خوب، بلافاصله معيار هايش را معطوف مي كند به فعاليت هاي سياسي، در حاليكه امروزه مقوله فرهنگ هم به اندازه سياست در محافل دانشجويي اهميت پيدا كرده است. به عنوان مثال امروز اهميت نوع لباس پوشيدن براي جوانان كمتر از يك شعار سياسي نيست.
اين است كه تحكيم و يا هر تشكل مدعي كنشگري در فضاي دانشجويي، بايد به اين مسايل توجه كند تا بتواند متاع خوبي را ارايه دهد.

اين نگرش جديد و فضايي كه بر دانشجويان حاكم است، يعني فعاليت با هزينه كمتر، آينده جنبش دانشجويي را تهديد نمي كند؟
قطعا ايجاد نخواهد كرد، چون در ذهنيت و باور دانشجويان تغيير ايجاد شده است. اساسا جنبش دانشجويي، جنبشي هميشگي نيست. اينكه ما دركشورمان جنبش دانشجويي داريم نشانه توسعه نيافتگي است. در جامعه توسعه يافته، به جنبش دانشجويي نيازي نيست. جنبش زماني وجود دارد كه نهاد هاي مدني موجود ناتوان هستند. اگر ساختار دموكراتيك حاكم شود، به جنبش دانشجويي نيازي نيست، مگر اينكه بحث هاي جديد مطرح شود، بنابراين رسالت جنبش دانشجويي به گفته آقاي عباس عبدي نفي خودش است. ضمن آنکه يادمان نرود كه فعاليت هاي دانشجويي، ويژگي سينوسي دارد، يعني فراز و فرود.

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به اپوزيسيون دموکرات