بازگشت به صفحه اول

از ايران امروز

 
 
 

گفتگوی "ايران امروز" با شماری از چهره‌های سياسی درباره بيانيه ٥٦٥ نفره

به يک نيروی سازمان دهنده احتياج است
  • مسعود بهنود: چرا در خارج از كشور كاری، فراتر از صدور بيانيه و انتشار مقاله، صورت نمی‌گيرد؟
  • بابك اميرخسروی: اوضاع مساعد جهانی و حمایت آشکار آن‌ها از جنبش آزادی و دموکراسی خواهی مردم ایران شرایط برای برداشتن گام‌های عملی برای ایجاد یک مرکزیت را از هر لحظه فراهم‌تر ساخته است
  • مريم سطوت: متاسفانه اپوزيسيون در خارج از کشور هنوز قادر نگرديده بر مشکلات دراز مدت خود غلبه کند و در زمينه‌های مشترک هم آهنگی و همسويی پديد آورد.
  • image
     

    مسعود بهنود:
    روح اين بيانيه همان است که در فراخوان رفراندوم هم بود

    مسعود بهنود ، نويسنده و روزنامه‌نگار ، بيانيه انديشمندان و فعالان فرهنگی سياسی در داخل كشور را "مبارک قدمی" می‌داند كه موجب می‌شود از ياد نبريم که اکثريت جامعه ايرانی در دلمرده‌ترين لحظاتش هم زنده و پوينده است".
    وی می‌گويد: « شرايط ايران حساس است. جامعه و نخبگانش در جوشش و در جست و جوی راهی برای گريز از تنگناها بدون آن که دوباره آن آرزوی صدساله به تاخير افتد. آن چه جمعی از آزادی خواهان ايران را، به نوشتن نامه، دادن بيانيه و اعلاميه و گاه توسل به نهادهای حقوق بشری بين المللی ناگزير می‌کند فضائی است در کشور که در آن امکان گردهم‌آئی و مشارکت جمعی برای سياست‌ورزان و نسل آينده آنان که دانشجويان باشد وجود ندارد. حکومت از ترس و بنا به تعبيری از حفظ امنيت ملی، چنين فضائی پديد آورده که به هر شکل مانع گردهم آئی و تبادل نظر نيروهای سياسی بالقوه و بالفعل می‌شود.»

    نمی‌گذارند صاحبان تفکر باهم و با جامعه گفتگو کنند

    بهنود می‌گويد: «داستان دستگيری خانه آقای بسته‌نگار به يادتان هست، چندين فرهيخته و دانشگاهی را به بهانه اين که با هم در خانه‌ای نشسته و دارند گفتگو می‌کنند به زندان‌های انفرادی انداختند و مثلا به منی که به عنوان تماشاچی به دادگاه احمد زيدآبادی رفته بودم دادستان فعلی تهران گفت بهتر بود نمی‌آمدی و با لطف الله ميثمی و دکتر ملکی– که ايشان هم برای تماشا آمده بودند – سلام و عليک نمی‌کردی اين‌ها پرونده شان خيلی سنگين است. در همان زمان به خانواده زندانيان مطبوعاتی نيمه شبان خبر می‌دادند که با خانواده ملی – مذهبی راه نروند که در پرونده زندانی آن‌ها اثر منفی بسيار دارد. بر اجتماعات صلح آميز و گفتگوئی نام‌های خلاصه می‌نهند تا در نظر عوام به آن‌ها جلوه براندازی و امنيتی داده باشد – نامه به رهبر را "طرح او.ال.ال" می‌نامند، به جمع ساده ايرانی‌ها "کنفرانس ننگين برلين" نام می‌دهند – بر وزن "قرارداد ننگين 1919 " -، روزنامه‌هائی را به دلخواهشان نيست "زنجيره‌ای " می‌خوانند و با اين نامگذاری نشانی برای بازجوها و قضات می‌فرستند و تازگی ديدم اين بيماری مانند تمام اخلاق رذيلانه ديگرشان به ميان مبارزان خارج از کشور هم رسيده و "نامه لندن" نام می‌دهند به طرح پيشنهادی رفراندوم که سيلی خور تهرانيانش کنند - يا با دادن صفت "پايگاه دشمن" به روزنامه‌ها، فرمان حمله به آن‌ها را برای دادگستری می‌فرستند و بعد هم در احکام زندانيان همين تکرار می‌شود بی آن که معلوم شود به کدام بند و ماده از قانون جرم است. افشای راز پشت پرده ارتباط گروه‌های فشار با محافظه کاران و روحانيون را "پرونده نوارسازان" می‌گويند و باری چنان می‌کنند که همه می‌دانند تا آن جا که برای اجتماعات حزب رسمی مشارکت هم موانعی به وجود می‌آورند. ديده ايد که روزنامه‌های احزاب رسمی را هم می‌بندند. و همه اين‌ها برای آنست که صدائی جز صدای خودشان در جامعه نپيجد. صاحبان تفکر با هم و با جامعه گفتگو نکنند. تعريفشان را از "امنيت ملی" چنان تنک می‌گيرند که "امنيت هيات ما" معنا می‌دهد.»

    روح اين بيانيه همان است که در فراخوان رفراندوم هم بود

    بهنود معتقد است: «اگر فضا چنان بود كه هر جمع و شخص و گروهی با ديگری گفتگو می‌کرد، می‌توانستند مشترکات خود را بيابيند و اختلاف‌های خود را محترمانه نگاه دارند برای روز داوری عمومی. و از جمله آن که امروزه روز صدايشان را عليه تهديد آمريکا به حمله نظامی به کشور بلند کنند. اما اين‌ها همه نيست و حتی کار دفاع از کشور را هم به خود اختصاص داده و به پشت پرده گفتگوها و معاملات سياسی برده اند. و حالا در فضائی که تحت فشار جهانی پديد آمده تنها اين مقدورست که عده‌ای خطر کنند و بر بيانيه‌ای امضا بگذارند و نظر جمعی خود را درباره نحوه اداره کشور اعلام دارند. از همين روست که من انتشار بيانيه جمعی از آزادی خواهان را که پيکره اصلی آن را هم دانشجويان تشکيل می‌دهد، امری مبارک می‌دانم بی آن که از آن انتظار معجزه‌ای داشته باشم و يا ارائه راهکاری برای بيرون رفتن از بن بست را چشم داشته باشم. روح اين بيانيه همان است که در فراخوان رفراندوم هم بود. اين گونه بيانيه‌ها موجب می‌شود از ياد نبريم که اکثريت جامعه ايرانی در دلمرده ترين لحظاتش هم زنده و پوينده است و باعث شود شعله اميد در دل مردم نخشکد. از همين رو بايد بر تنظيم کنندگان و امضاکنندگانش آفرين گفت و از عيب‌های آن – که از آن جمله است درازا و گستردگی بيانيه که آن را از يک بيانيه سياسی دور و به مقاله‌ای درباره معضلات جامعه نزديک می‌کند – درگذشت.»

    کجاست آن نيرو که می‌تواند حرکتی بيش‌تر ايجاد کند

    آقای بهنود اما از كارنامه آزاديخواهان ايرانی‌ خارج از كشور چندان راضی نيست. "چرا در خارج از كشور كاری، فراتر از صدور بيانيه و انتشار مقاله، صورت نمی‌گيرد؟"
    می‌گويد: «از دل اين بيانيه‌ها که در ميان خوف و با خريدن خطر امضا می‌شود کمبود ديگری رخ می‌نماياند که نبايد از آن گذشت. جامعه دموکراسی خواه ايرانی نمايندگان معتبری در خارج از کشور دارد که رنج غربت پذيرفته‌اند و آزادند. اين جمع در سال‌های اخير در حوزه‌ی مسائل حقوق بشر فوق‌العاده کار کرده است. موتورش هم به باور من همان تجربه‌ای است که از دوران کنفذراسيون دانشجويان ايرانی دارد که قبل از انقلاب فعال بود. در سال‌های اخير هر کس از روزنامه نگاران، سياسی‌ها و دانشجويان به زندان افتاده مطمئن و اميدوار بوده که صدای مظلوميتش در دنيا طنين دارد. اين کاری است که ايرانی‌ها به خوبی انجام داده‌اند و هر کس از ما که به بند بوديم مديون اينانيم، اما عجب آن که اين گروه کثير نيز تنها گاه گاه بيانيه و نامه‌ای می‌دهند که خوب است اما کافی نيست لابد. کجاست آن نيرو که می‌تواند حرکتی بيش تر ايجاد کند. اگر ميليون‌ها ايرانی که در جوامع مردم سالار از امنيت برخوردارند بازتاب واقعی همه آن تحولاتی بودند که در دل جامعه ايران می‌گذرد، کار از اين به سامان تر بود و کنترل و محدود کردن منافذ نفس کشيدن جامعه به اين آسانی نبود. جمعی گسترده که مدام درصد آزادی‌خواهان در ميانشان افزون می‌شود، علاقه به آزادی و آبادی وطن هم در دل آن‌ها موج می‌زند، در عين حال هيچ يک از آن موانع که در داخل کشور هم آئی گروه‌ها را مانع می‌شود در ميانشان وجود ندارد، چرا اين حاصل را نمی‌دهند. چرا در خارج از کشور هم کار از صدور بيانيه و انتشار مقالاتی در وصف آزادی – که خود به جای خود ارزش‌ها دارد – تکان نمی‌خورد. وقتی مانع بيرونی نيست لاجرم بايد گفت اين ديگر مشکلی ساختاری و فرهنگی است و ربطی به گذاشت و نگذاشت حکومت ندارد.»


    بابك اميرخسروی:
    به یک نیروی سازمان دهنده احتياج است

    بابك اميرخسروی از فعالان سياسی با سابقه ايران است كه از زمان نهضت ملی شدن نفت در صحنه سياست ايران حضور فعال دارد. وی می‌گويد "علیرغم برخی کمبود‌ها و ابهامات در بيانيه که امیدوارم در گام‌های بعدی مرتفع شوند، به استقبال آن می‌روم و با آرامش خاطر از این بیانیه پشتیبانی می‌کنم.»
    اميرخسروی ضمن تمجيد از "تحليل دقیق و روشن" بيانيه ، به "مبهم و ناروشن بودن آن در ارائه راه‌كار" نيز انگشت می‌گذارد.

    وی در باره اين ‌بيانيه به "ايران امروز" گفت: «قبل از هر چیز ستایش و مرحبا به این رادمردان و شیرزنان آزادی‌خواه و ایران دوست درون کشور. به کسانی که با شجاعت و خطر کردن، به گونه‌ی وجدان آگاه ملت به آشکارترین و مستدل‌ترین وجه، خواست‌ها و آرمان‌های آزادی خواهان داخل و خارج کشور را در این بیانیه مطرح ساخته‌اند. بنا براین، علیرغم برخی کمبود‌ها و ابهامات که به نظرم وجود دارد و امیدوارم در گام‌های بعدی مرتفع شوند، به استقبال آن می‌روم و با آرامش خاطر از این بیانیه پشتیبانی می‌کنم.»

    جای خالی برخی شخصیت‌های سرشناس

    آقای اميرخسروی می‌گويد: چند مشخصه در این بیانیه برجستگی دارد:
    «اولین مشخصه، فراگیر بودن آنست. تا به حال هیچ ابتکاری توفیق نیافته بود چنین طیف گسترده‌ای را آن هم در درون کشور، گردهم بیآورد. از مهندس بیانی رئیس شورای مرکزی حزب ایران، این پیکار جوی نستوه 90 ساله راه آزادی گرفته تا دانشجویان نوجوان 20 ساله، از گرایشات و طیف‌های سیاسی گوناگون، ازشخصیت‌های برجسته ملی- مذهبی‌ها تا پیشگامان داخلی فراخوان همه پرسی قانون اساسی. از میان اهل مطبوعات تا دانشگاهیان و فرهنگیان و.... همه این‌ها گواه چنین توفیق بزرگ است.
    با این حال، خلاء بزرگ و تاسف بار، نبود امضای شخصیت‌های سرشناس نهضت آزادی و طیف روشنفکران دینی اصلاح طلب در میان این جمع است. در شرایط جمهوری اسلامی، برای پرهیز از خشونت و ایجاد یک آلترناتیو واقعی و کارساز و امید آفرین؛ آلترناتیوی که نطفه‌های آن با این اعلامیه بسته شده است؛ برای پاسداری از خصلت اعتدالی جنبش برای آزادی و دموکراسی و حاکمیت ملت. حضور و شرکت این نیروها، بسیار اساسی است. بباور من، گام بعدی می‌باید در جهت جلب این نیروها و انتشار بیانیه فراگیرتر دیگر، با امضای آن‌ها باشد.»

    تفاوت اين "بيانيه" با آن "فرخوان رفراندم"

    «مشخصه دیگر و امیدوارکننده سند، مرزبندی آشکار و قاطعانه امضاکنندگان بیانیه با هرگونه راهکار خشونت آمیز و اقداماتی است که ممکن است موجب آشوب و ناامنی در کشور بوده و به زیان ملت تمام شود. با همه بنیانی بودن خواست‌ها و زبان بیانیه، واقع بینی و پایبندی به راه وروش و شیوه مسالمت آمیز و نفی راهکار براندازی برای تغییر و تحولات درکشور، مشخصه اصلی و گوهر آن می‌باشد. و این از تفاوت‌های برجسته « بیانیه» با « فراخوان ملی برای همه پرسی قانون اساسی» است. راهکاری که باوجود حسن نیت وسلامت نفس تدوین کنندگان آن، طرحی بود تخیلی، غیر واقعی وناشدنی وتحقق ناپذیر از راه وروش‌ها و شیوه‌های مسالمت آمیز. تدوین کنندگان فراخوان در آغاز براین توهم بودند که با تشکیل «کمیته اقدام برای برگزاری رفراندم» و در پنج گام و با تشویق و تشجیع جوانان و دانشجویان و دیگر اقشار مردم به ناقرمانی مدنی، کلک رژیم را بکنند. شیوه‌ای که در نبود رهبری پرنفود و معتبر، به سرعت به خشونت و آشوب و نا امنی می‌انجامد. وضعیتی که امضا کنندگان بیانیه با احساس مسئولیت، بر پرهیز از آن تاکید ورزیده و هشدار داده اند.»

    تامین حاکمیت ملت از راه مبارزه متحد و پی‌گیر

    به باور آقای اميرخسروی ، بيانيه برغم مطالبات بنيانی بدنبال براندازی نيست. در پی "بازنگری و تغییرات در قانون اساسی" برای تامین حاکمیت ملت به روش "مسالمت‌آميز و تدريجی" است.
    وی می‌گويد: «قرائت و استنباط من ازمجموع سند ، این است که تدوین کنندگان بیانیه، آن چه درسر می‌پرورانند خواست تغییر قانون اساسی در تمامت آن نیست. زیرا دستیابی به آن، راهکار و ابزار و شیوه‌های خود را دارد. و تحقق آن جز از راه برکناری یا براندازی رژیم بر سر قدرت و با توسل به اعمال زور و قهر میسر نیست. می‌گویند: «نه درکف سلاحی برای براندازی»! مضمون خواست آن‌ها بازنگری و تغییرات در قانون اساسی در جهت جمهور مردم و تامین حاکمیت ملت است. سند، نهادهای انتصابی و «در راس آن شورای نگهبان» را هدف قرار داده است. که «جریان حکومت‌‌گر با هدف انحصار قدرت» از آن بهره می‌گیرند. «بیانیه» به درستی «حاکمیت انتصابی» را فاقد
    «شایستگی و صلاحیت مدیریت کشور» می‌داند. و در پی راهی برای حل این معضل بزرگ است. ولی فرمول مشخصی ارائه نمی‌کند. البته از سندی که به امضای 565 نفر از گرایشات گوناگون رسیده است، نباید انتظار پاسخ به همه مسائل را داشت. بدیهی است که برای تامین حاکمیت ملت، دو راهکار اساسی وجود دارد: برچیدن و برکناری نظام حاکم. و دیگری از راه مبارزه متحد و پی‌گیر همه آزادیخواهان برای بازنگری و تغییرات در قانون اساسی. که روندی است تدریحی و مسالمت آمیز. بباور من، سمت و سوی حرکت مد نظر امضاکنندگان بیانيه همین راهکار دوم است.»

    فاصله گرفتن از هواداران بازگشت سلطنت پهلوی

    «مشخصه برجسته دیگر "بیانیه" در مقایسه با "فراخوان همه پرسی قانون اساسی" فاصله گرفتن از هواداران بازگشت دوباره سلطنت پهلوی بر اریکه قدرت است. خطای اولیه‌ای که در ناکام ماندن طرح فراخوان و بروز بدگمانی‌ها و ابهامات، موثر بوده است. این که تدوین کنندگان فراخوان از درون کشور، از مشارکت دادن هواداران سلطنت پهلوی در امضای آن صرف نظر کرده‌اند، پذیرش تلویحی این خطا به قصد اصلاح آنست. امیدوارم استنباط من اشتباه نباشد. فرجام آن می‌تواند به جدائی گرایش طرفدار پروپاقرص همکاری با سلطنت طلب‌ها از طیف جمهوری خواه آن باشد. با پیوستن تدوین کنندگان «فراخوان همه پرسی» در درون کشور به طیف گسترده امضا کنندگان بیانیه و پذیرش پلاتفرم آن‌ها، فکر می‌کنم در عمل مرکز ثقل فعالیت طرفداران فراخوان نیز از خارج به درون کشور تغییر مکان خواهد داد. اگر به این جا بینجامد، آن را هم باید به فال نیک گرفت. زیرا اگر قرار باشد کاری انجام بگیرد و تغیير و تحولی صورت بگیرد، باید در درون کشور و به همت مردم و رهبری نیروهای سیاسی داخل کشور باشد.»
    اميرخسروی می‌افزايد: «برخی از هواداران فراخوان همه پرسی قانون اساسی بیهوده می‌کوشند نوعی این همانی میان بیانیه و فراخوان را در اذهان القا کنند. به جوانبی از تفاوت‌های اساسی و مضمونی آن‌ها قبلا اشاره کردم. اگر قلب این دوستان برای آزادی و پیروزی جنبش دموکراسی خواهی و تامین حاکمیت ملت ایران می‌طپد - و باید اطمینان داشت که چنین است - بهتر است این حرکت امید آفرین و نهال نورس را به حال خود بگذارند تا رشد کند و شکل بگیرد تا بلکه خلاء سیاسی که بشدت فقدان آن همه را رنج می‌دهد، به ترتیبی برطرف شود.»

    دقیق و روشن در تحليل ، مبهم و ناروشن در ارائه راه‌كار

    بابك اميرخسروی می‌گويد: «احساس من این است که هرقدر بیانیه در تحلیل و بررسی اوضاع کشور، دقیق و روشن است، در برخی فرمولبندی‌ها و ارائه راهکار، ناروشن و مبهم مانده است. امضا کنندگان بیانیه «راهکار حتمی و نهائی را گردن نهادن [حاکمیت] به رای و اراده ملی» دانسته‌اند. و خواستار آنند که «ساختار قدرت حکومت، اداره کشور و روابط بین المللی آن... بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر .... طراحی شود». این حرف‌ها متاسفانه بیشتر جنبه پند و اندرز دارد و نوعی مصلحت اندیشی است. از بیانیه برنمی‌آید تا چه باید کرد که حاکمیت به این خواست‌ها گردن نهد؟ احتمال می‌رود نویسندگان بیانیه آگاهانه از ورود در بحثی که اجماع بر سر آن در چنین جمع گسترده‌ای از امضا کنندگان، به آسانی میسر نبود، خودداری کرده‌اند. باید امیدوار بود که اقدام بزرگ پیکارجویان راه آزادی در این حد نماند و به انتشار صاف وساده یک بیانیه ختم نگردد.»

    ابهام در نگاه بيانيه به انتخابات

    «ابهام مهم دیگر، نگاه آن‌ها به انتخابات ریاست جمهموری و کلاً انتخابات در جمهوری اسلامی تا لحظه گردن نهادن حاکمیت به رای و اراده ملی است. می‌گویند: "تجربه هشت ساله پس از خرداد ١٣٧٦، نشان داده است که با این ترتیب اصلاحات مورد نظر مردم امکان پذیر نیست و در بهترین شرایط که مردم امکان اظهار نظر داشته باشند، و حتا با میلیونها رای رییس جمهوری را برگزینند و مجلس موافق او را نیز بر پای دارند، در نهایت رییس جمهور کشور به سطح یک "تدارکات چی" مراکز قدرت و نهادهای غیرانتخابی سقوط خواهد کرد".
    در نگاه اول، دریافت من از اين فراز این است که تدوین کنندگان سند هشدار می‌دهند اگر وضع به این ترتیب بماند و تغییراتی در قانون اساسی در جهت جمهور مردم و حاکمیت ملت صورت نگیرد، اقتدار نهادهای انتخابی ازآن چه که فعلا هست فراتر نخواهد رفت. لذا بازنگری و تغییرات درقانون اساسی را پیش شرط و لازمه تغییر وتحول درجهت "دموکراسی و حکومت قانون وحاکمیت ملت و انتخابات آزاد" می‌دانند. اگر مطلب ازاین قرار باشد، اشکال ندارد و اگر قصد همین باشد، به نظر من کاملا حق با آن‌ها ست. اما بعضی از دوستان رادیکال ما از این جمله تحریم انتخابات را استنتاج کرده‌اند! امیدوارم درنوشته‌های بعدی این ابهامات را برطرف سازند. وگرنه راهکار تحریم انتخابات تا "روز موعود" معنی ندارد و از قاطبه امضا کنندگان آن بعید به نظر می‌آید.»

    احتیاج به یک نیروی سازمان دهنده

    اميرخسروی در پاسخ به اين سئوال كه برای تحقق "رای و اراده‌ی ملی" چه راه‌كار عملی را می‌توان پيشنهاد كرد؟، ضرورت "يك نيروی سازمان‌دهنده" را مطرح می‌كند و می‌گويد شاید تشکیل "کمیته برای انتخابات آزاد" نقطه آغاز اميدآفرينی باشد.
    وی می‌گويد: «به نظر من این اقدام نباید به همین یک بیانیه ختم شود. و یا آن گونه که آقای معین‌فر در گفتگو با رادیو بین المللی فرانسه گفتند درحد «یک هشدار به حکومت» باقی بماند. آن هم اخطار به کسانی که گوش چندان شنوائی به این گونه نغمه‌ها ندارند. برای این که مطالبه اصلی بیانیه اقبالی برای تحقق داشته باشد، احتیاج به یک نیروی سازمان دهنده دارد. شرایط داخلی به ویژه در آستانه انتخابات که در برابر دیدگان کنحکاو نهاد‌ها و قدرت‌های بین المللی جریان دارد؛ وضع نابسانان و درماندگی سیاسی حاکمیت برای اداره امور کشور که بدرستی در بیانیه برآن تاکید شده و قید گردیده است که عاجز و درمانده ازحل معضلات داخلی و خارجی است ؛ و نیز اوضاع مساعد جهانی و حمایت آشکار آن‌ها از جنبش آزادی و دموکراسی خواهی مردم ایران. همه این‌ها شرایط برای برداشتن گام‌های عملی برای ایجاد یک مرکزیت را از هر لحظه فراهم تر ساخته است. شاید تشکیل "کمیته برای انتخابات آزاد" نقطه آغاز امید آفرین پیدایش یک جنبش سیاسی نوین سرنوشت ساز باشد."

    تجربه نهضت ملی شدن صنعت نفت

    «در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز در ابتدا و در آن روزهای تاریک که ارتجاع بر همه چیز مسلط به نظر می‌رسید، حرکت بزرگ اجتماعی با تشکیل «سازمان نگهبانان آزادی» به ابتکار دکتر بقائی برای حفظ آزادی انتخابات دوره شانزدهم مجلس و تحصن دکتر مصدق و یارانش در برابر کاخ شاه با همین قصد و منظور آغاز شد. با آن که تحصن در لحظه بی‌نتیجه ماند، ولی به تشکیل جبهه ملی انجامید و سر آغاز جنبش بزرگ ملی شدن صنعت نفت گردید. و در نهایت نیز، به تغییر توازن نیروها در «قدرت حکومت» به سود نیروهای انتخابی منجر شد. چنین کمیته‌ای، حتی درصورت عدم موفقیت درانتخابات ریاست جمهوری، می‌تواند به مثابه تکیه گاه وهسته رهبری مبارزات سیاسی بعدی، مبدل گردد.»

    نامزدی با پلاتفرم روشن

    «بجاست امضاکنندگان بیانیه در صورت امکان در همکاری با سایر گرایشات سیاسی خارج از طیف امضا کنندگان، و اگر نشد، نامزدی را از میان خود با پلاتفرم روشن، که در آن از جمله موضوع بازنگری و تغییرات درقانون اساسی با موارد مشخص آن قید شده باشد، برگزینند. تا با پشتیبانی همه نیروهای سیاسی آزادی خواه داخل وخارج و حمایت نهادها و مجامع بین المللی، فعالانه در کارزار انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمایند.»

    یافتن زبان مشترک با نهضت آزادی و نیروهای اصلاح‌طلب

    «گام مهم و حیاتی دیگر جستجو و یافتن زبان مشترک با نهضت آزادی و نیروهای اصلاح طلب در طیف بسیار پراهمیت روشنفکران دینی بیرون از حاکمیت و تحقق شعار ایران برای ایرانیان است. نباید از نظر دور داشت که چالش سیاسی اصلی در حال حاضر، میان اقتدارگرایان با کل آزادی خواهان کشور و طرفداران حاکمیت ملت از هر طیف و گرایش است.»

    تعیین شعار محوری

    اميرخسروی در پايان می‌گويد: «تعیین شعار محوری نیز از موضوعات مهم است. هنوز گفتمان سیاسی شاخص خط اصلی فکری «بیانیه»، فرمول بندی نشده است. این گفتمان نمی‌تواند بر پایه همه پرسی برای تغییر قانون اساسی و مجلس موسسان باشد. اصرار بر طرح آن، این ترکیب را نیز ازهم می‌پاشاند. آقای دکتر ملکی در مصاحبه با رادیو فردا صریحا گفت برسر خواست همه پرسی قانون اساسی اختلاف نظر است. دیگر کاسه از آش داغ‌تر نباشیم. شعارمحوری باید به نحوی باشد که اضافه برامضاکنندکان بیانیه، دیگر طیف‌های آزادی خواه طرفدار حاکمیت ملت را نیزجلب نماید. به نظر من آزادی، دموکراسی و حاکمیت ملت احتمالا در شرایط حاضر و در چشم انداز، می‌تواند مناسب ترین چارچوب برای تدوین شعارمحوری وگفتمان سیاسی باشد.»


    مريم سطوت:
    اين بيانيه نشانه‌ای از تحولی بزرگ در درون نيروهای اپوزيسيون است

    خانم مريم سطوت از فعال سياسی و از اعضای رهبری "اتحاد جمهوريخواهان ايران" است. وی اين بيانيه را قبل از هر چيز نشانه‌ی "تحولی ‌بزرگ در درون نيروهای اپوزيسيون" می‌داند.
    خانم سطوت می‌گويد: «ايده‌های مطرح شده در اين بيانيه اول بار نيست که طرح مي‌شود. از مدتها قبل ضرورت تغييرات ساختاری در نوشته‌ها و گفته‌های فعالين سياسی داخل کشور مطرح مي‌شود و رهبران رژيم در موقعيتی نيستند که قادر شوند چنين ايده‌هايی را خاموش کنند. ولی آنچه اين بيانيه را از موضع گيری‌های گذشته متمايز مي‌کند طرح اين ضرورت توسط طيف گسترده امضا کنندگان اين بيانيه و امضا آن توسط بحش وسيعی از فعالين سياسی اجتماعی و چهره‌های شناخته شده کشور است. اين بيانيه نشانه‌ای از تحولی بزرگ در درون نيروهای اپوزيسيون است. اين اولين باری است که اين طيف وسيع از نيروهای سياسی در داخل کشور در زير يک بيانيه و به يک معنی با يک خواست مشترک متشکل شده اند. نيروهایی از طيف‌های گوناگون جبهه ملی ، ملی مذهبی ؛ روشنفکران چپ ، نيروهای جنبش دانشجویی و... متشکل شدن اين مجموعه و اعلام يک خواست مشترک بمعنای اعلام هويت اپوزيسيون بعنوان يک جريان سياسی است و خود اين امر به خودی خود تاثير زيادی بر روندهای آتی خواهد گذاشت. خواسته‌های مطرح شده توسط اين نيرو خواسته‌هايی است که ميتواند وحدت دهنده مجموعه نيروهايی باشد که به آينده کشور مي‌انديشند و راهگشای حل مشکلات کشور باشد.»

    كمبود يك نيروی متشکل مورد اعتماد مردم

    به گمان من آنچه در جامعه ما کمبود آن حس می‌شود نبود يک نيروی متشکل است که مورد اعتماد مردم باشد. نيرویی که برنامه روشنی برای برون رفت از اين بحران در دست داشته باشد و بتواند اعتماد مردم را جلب کند. اپوزيسيونی که برنامه‌هايش مردم را به حرکت در بياورد و مردم حاضر باشند هزینه آنرا هم بپردازند. وضع جامعه چه در داخل و چه در بيرون مرز‌ها بحرانی است، مردم از اوضاع موجود ناراضی هستند. رژيم قادر نيست که اعتراضات مردم را خاموش کرده و يا آنها را مرعوب سازد. امضا کنندگان بيانيه امکانات وسيعی برای بسيج مردم و تاثير گذاری بر اوضاع سياسي ايران دارند. ايده‌های مطرح شده در اين بيانيه تنها بمفهوم اعلام وجود نيرويی است که تغيير مي‌طلبد. گام بعدی حرکت اين نيرو ، تلاش برای تقويت اين گفتمان و تبديل آن بيک نيروی گسترده اجتماعی در داخل کشور باید باشد. اعلام اتحاد همه نيروهای اپوزيسيون در اين هدف و تبليغ مشترک آنها در اين راستا قادر است در تقويت اين گفتمان نقشی تعيين کننده ايفا کند.
    در کنار اين تلاش مشترک، مبارزه مشترک برای عقب راندن نيروی حاکم در همه زمينه‌ها ست. مثلا می‌بايست تمام پيش زمينه‌های يک انتخابات آزاد فراهم شود. اين کافی نيست که تنها اعلام شود انتخابات آزاد است و شورای نگهبان کانديدی را حذف نخواهد کرد. پيش شرط يک انتخابات آزاد ، رهایی زندانيان سياسی ، آزادی فعاليت احزاب ، آزادی بيان و رفع توقيف مطبوعات ؛ امکان کانديداتوری افراد مستقل بدون نگرانی از حذف شدن و امکان تبليغات انتخاباتی آزاد در انتخابات رياست جمهوری . اين پيش شرط‌ها فضای سياسی را برای مشارکت هر چه بيشتر نيروهای مختلف آماده خواهد کرد. حرکت يک نيروی هم آهنگ و حمايت نيروهای اپوزيسيون خارج از کشور از امکانات مساعدی برای موفقيت در اين راستا برخوردار است.

    معرفی نامزد مورد قبول همه طيف‌ها برای انتخابات رياست جمهوری

    مريم سطوت با راه‌كار معرفی نامزد از سوی اپوزيسيون برای انتخابات رياست جمهوری موافق است.
    وی می‌گويد: «به نظر من درست است که اين نيرو در راه طرح گسترده ايده‌های مطرح شده و مسلط کردن گفتمان ضرورت تغييرات بنيادين، يکی از شخصيت‌های شناخته شده و مورد قبول همه طيف‌ها را بعنوان نامزد خود برای انتخابات رياست جمهوری اعلام نمايد. برنامه اين کانديدا مبارزه برای اجرای همان برنامه مطرح شده در اين بيانيه يعنی تغييرات بنيادين است. مهم نيست که مسئولان چه واکنشی نشان مي‌دهند و يا اينکه وی حذف خواهد شد. مهم آنست که از اين طريق ميتوان برنامه طرح شده را در سطح وسيعتری در داخل و خارج از کشور منعکس کرد.»

    آزاديخواهان خارج از کشور چه مي‌توانند بکنند؟

    «اپوزيسيون در خارج ار کشور اگر به تحول جامعه توسط مردم ايران اعتقاد داشته باشد وظيفه مرکزيش تقويت مبارزاتی است که در داخل از کشور صورت مي‌گيرد و در زمينه بين الملی بوجود آوردن امکانات حمايت بين الملی از اين مبارزات. متاسفانه با وجود پيشرفتهايي که در دو سال اخير حاصل گرديده اپوزيسيون در خارج از کشور هنوز قادر نگرديده بر مشکلات دراز مدت خود غلبه کند و در زمينه‌های مشترک هم آهنگی و همسويی پديد آورد. ما در خارج از کشور نه تنها نتوانسته‌ايم تا حال همين خواستها را بصورت يک صدا اعلام کنيم، بلكه حتی در حمايت يكپارچه از همين خواسته‌ها هم دچار مشکل هستيم. تحولات سريعی که در ايران در حال وقوع است به ما اجازه نمي‌دهد که در برداشتن هر گام چون گذشته سالها وقت صرف کنيم.»

     

     
     
    بازگشت به صفحه اول

    رجوع به مطالب مشابه