اينجا دانشگاه است، دانشگاه تهران: دانشكده
فنی-علیاصغر
خداياری
وقتي انجمن اسلامي دانشكده فني از او براي نشست با دانشجويان و پاسخ به
پرسشهاي آنان دعوت كرد، به سرعت پذيرفت. همه چيز عالي به نظر ميرسيد. هفته
قبل در روزنامهها خوانده بود كه در نظرسنجي از دانشجويان اين دانشكده دوم
شده است و اكنون اميدوار بود با شركت در اين جلسه بتواند خود را به رتبه اول
برساند. قبل از رسيدن فرمانده گروه حفاظت براي كنترل امنيتي و گروه تبليغات
براي تهيه فيلم، عكس و خبر در تالار شهيد چمران مستقر شده بودند، لحظه به
لحظه بر جمعيت سالن اضافه ميشد. پشت ميكروفن كه قرار گرفت سالن مملو از
جمعيت بود. دانشجويان خاطرات خوبي از او و همكارانش در ذهن داشتند. رفتار
منطقي نيروهاي تحت فرمان او در خرداد 82 باعث شده بود تا آن ذهنيت تيره
تيرماه 78 تا حد زيادي از اذهان زدوده شود. اكنون لباس سبز همكاران او براي
دانشجويان پيامآور امنيت و آرامش بود. سردار همچنان ايستاده بود و آرام و
متين، اما قاطع و بااقتدار سخن ميراند. سعي داشت با تلفيق سادگي، متانت،
مردمي بودن و در عين حال اقتدار از خود تصوير يك رئيسجمهور مقتدر و كارآمد
را در اذهان بنشاند. به طور مرتب از جمعيت متراكم عكس و فيلم تهيه ميشد.
اوضاع عالي پيش ميرفت، به طوري كه ميشد از اين جلسه سيدي «صندلي داغ 2» را
تهيه و روانه بازار تبليغات كرد. چه بسا اين فكر به ذهن سردار هم خطور كرده
باشد. سخنراني كه تمام شد نوبت پاسخ به پرسشها بود. ابتدا سؤالات كتبي و
بعد پرسشهاي شفاهي. پرسشگران اصرار داشتند كه او صريح، روشن و بدون ابهام
پاسخ بگويد. از شكنجه وبلاگنويسان توسط نيروهاي تحت امر او سؤال شد، از نامه
تهديد به ]...[ او و همقطارانش به خاتمي در تيرماه 78 پرسش كردند، از حكم
حكومتي پرسيدند و... هر لحظه بر شور جمعيت اضافه ميشد و صداي تشويق و كف زدن
جمعيت سالن را به لرزه درآورده بود، اما اين ابراز احساسات نه براي پاسخ و
پاسخگو، كه براي پرسشها و پرسشگران بود. در چهره مخاطبين سمج هيچ نشانهاي
از قانع شدن ديده نميشد. سردار با اين كه ايستاده بود، ولي واقعاً احساس
ميكرد بر روي يك صندلي داغ نشسته است. اينجا دانشكده فني دانشگاه تهران
است، ظاهراً صندلي اندكي جابهجا شده است و صندلي زير پاي فرمانده واقعاً داغ
بود. اينجا دانشگاه است.
|