تأكيد عضو شورای مركزی حزب آينده سازان ايران بر ضرورت همكاريهای وسيعتر گروههای مختلف اجتماعی حول برنامه‌های منسجم

 *  بهروز صفری: هنگامی كه جنبش صنفي- اعتراضی معلمان برای خواسته های خود وارد مبارزه می شود, از هيچ گونه حمايتی از سوی دانشجويان بهره مند نمی گردد. همچنين جنبش كارگري. همينطور طبيعی به نظر می رسد كه وقتی جنبش دانشجويی وارد مبارزه می شود از هيچ حمايتی از سوی معلمان و كارگران و ... برخوردار نباشد. بنابراين نبودن هماهنگی ميان جنبش ها باعث شده تا گروه های مختلف نتوانند از فشار بيش از حد عليه يك گروه بكاهند.

       در نشستی كه به مناسبت سالروز رويداد 18 تير در دفتر مركزی حزب آينده سازان ايران در اهواز برگزار شد، بهروز صفری عضو شورای مركزی حزب كنفرانسی را پيرامون «آسيب شناسی جنبش دانشجويي» ارائه داد.

      وی سخنان خود را با اين پرسش آغاز كرد كه: چرا در قرن اخير با پديده ای به نام "جنبش دانشجويي" مواجه گشته ايم و اصولاً چه خصيصه ای در دانشجويان وجود دارد كه جنبش دانشجويی را به يكی از موثرترين جنبش ها در عرصه سياسی تبديل كرده است؟

      صفری افزود: با صنعتی شدن جوامع و نياز دولتمردان به كارشناسان و بالطبع افزايش چشمگير تعداد دانشجويان, برای اولين بار در تاريخ با يك نيروی سياسی فوق العاده قدرتمندی مواجه می شويم كه به هيچ طبقه اجتماعی خاصی تعلق ندارد و در عين حال به عنوان يك جنبش آوانگارد, بيشترين تاثير را در معادلات سياسی می گذارد.

     وی با اشاره به فرازهايی از تاريخچه جنبش دانشجويی پيش از انقلاب 57 چنين نتيجه گرفت كه اين جنبش عمدتاً يك جنبش چپگرا و با تمايلات غير مذهبی (بجز سالهای آخر دوران پهلوي) بوده است. يعنی تحت تاثير حزب توده و يا نهضت ملي. در تمام اين سالها جنبش دانشجويی (بجز انگشت شمار دانشجويان مذهبي) به علت تمايلات غير مذهبی توان همراه كردن توده جامعه را با خود نداشته.

      بهروز صفری يكی از دلايل غير مذهبی بودن دانشجويان را تعلق آنان به طبقه نسبتاً مرفه جامعه دانست و افزود: در اوايل دهه 50 و مشخصا سال 53 كه قيمت نفت به چهار برابر رسيد و درآمد كشور بالا رفت, افرادی از طبقات متوسط و پايين توانستند راهی دانشگاه شوند. اين افراد به دليل دارا بودن گرايشات مذهبی توانستند تا حدود زيادی سمت و سوی جنبش دانشجويی را رنگ مذهبی بزنند. البته گرايشات عدالت طلبانه قدرتمندی نيز در آنها وجود داشت و به لحاظ ايدئولوژيك تحت تاثير متفكرانی از قبيل دكتر علی شريعتی و آيت الله طالقانی بودند. سازمان مجاهدين خلق برخاسته از اين قشر بود. اين نسل از دانشجويان به دليل مذهبی بودن توان ارتباط برقرار كردن با توده‌های مردم را نيز داشتند و توانستند خيلی سريع جامعه را سياسی كرده و با خود همراه كنند. فرايندی كه نقش عمده را در پيروزی انقلاب اسلامی ايفا كرد.

      صفری ادامه داد: پس از انقلاب بخشی از اين قشر توانستند در ساختار قدرت وارد شوند. در دوران جنبش دانشجويی پس از انقلاب سه مرحله را می توان در نظر گرفت. سال 57 تا شروع جنگ, دوران جنگ, بعد از جنگ تا امروز. در دوره اول فضای نسبتا آزادی وجود داشت. اما بلافاصله دومين مرحله با انقلاب فرهنگی و انحصار كليه فعاليتهای دانشجويی توسط انجمن های اسلامی و دفتر تحكيم وحدت آغاز شد. در اين مدت, كه تقريباً مقارن با جنگ 8 ساله است, هيچ تحركی درميان دانشجويان وجود ندارد و به طور كلی جنبش دانشجويی نداريم. تنها انجمن های اسلامی دانشجويان هستند. اما در اواسط همين دوران در درون نيروهای سياسی كشور و در خارج دانشگاه به تدريج شكاف هايی پديدار شد. دو جناح چپ (سنتي) و راست (سنتي) به تدريج از هم فاصله گرفتند و اين امر با ايجاد شكاف در احزاب آن دوران مثل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و نيز انشعاب روحانيون مبارز از جامعه روحانيت مبارز به طرز كمرنگی آشكار گشت.

      وی افزود: طی سالهای پس از 68 با از ميان رفتن تدريجی نظام پوپوليستی حاكم و چيره يافتن كلاينتاليسم بر نظام سياسی كشور, اين اختلافات عميق تر شد. جناح های سياسی تلاش نمودند تا از دانشجويان برای برتری يافتن بر حريف استفاده كنند. با روی كار آمدن هاشمی رفسنجانی به عنوان رئيس جمهور, جناح راست قدرت چشمگيری يافت. در همين راستا اين جناح كوشيد تا با تاسيس تشكل های موازی با انجمنهای اسلامی دانشجويان اين تشكل ها را تضعيف كند, لذا "انجمن اسلامی دانشجويي" و نيز "جامعه اسلامی دانشجويان" را تاسيس نمودند. در اين شرايط جناح چپ كه از قدرت كنار زده شده بود, شروع به بازنگری در شعارهای خود كرده و اين بازنگری را به انجمن های اسلامی دانشجويان نيز تسری داد.

      عضو شورای مركزی حزب آينده سازان ايران اظهار داشت: نكته ای كه در اينجا از اهميت فراوانی برخوردار است اينست كه توجه كنيم همانگونه كه در قرن هيجدهم در اروپا اشراف بعضاً شعارهای آزاديخوانه ای را مطرح می كردند, و هدف آنها اين بود كه پادشاه بخشی از قدرت خود را با آنان تقسيم كند, شعارهای چپ هايی كه از قافله عقب افتاده بودند و لباس اصلاح طلبی به تن كرده بودند نيز چنين بود. انجمن های اسلامی دانشجويان نقش اول را در انتخاب آقای خاتمی به رياست جمهوری بر عهده داشتند. دو سال پس از انتخاب آقای خاتمی يعنی در سال 78 حمله به كوی دانشگاه آسيب بزرگی به جنبش دانشجويی زد, اما اصلاح طلبان حتی در جهت دفاع از پياده نظام های خود نيز بر نيامدند.

      وی همچنين گفت: به طور كلی جنبش دانشجويی محصول جامعه بسته است. يعنی هنگامی كه دموكراسی به طور ملموسی در جامعه مستقر شد, جنبش دانشجويی نيز به تدريج رو به اضمحلال می رود. جنبش دانشجويی 1968 در اروپای غربی (بويژه آلمان) و آمريكا در واقع ادامه حركت های آزاديخواهانه ای بود كه پيش از جنگ جهانی دوم وجود داشت و با وقوع جنگ متوقف شد. پس از جنگ نيز به علت ضعف دموكراسی در اين كشورها و استبداد رژيم های سرمايه داری حاكم بر آنان به تدريج زمينه های پيدايش جنبش دانشجويی به وجود آمد و در سالهای 67 و 68 شكوفا گشت. اگر چه اين جنبش ها به ظاهر شكست خوردند اما تاثير خود را در دموكراتيزه كردن آن جوامع به خوبی بر جای نهادند. امروز اما جنبش دانشجويی قدرتمندی همانند جنبش 1968 مشاهده نمی شود. تنها در حوادث سياتل و پس از آن بود كه به تدريج جنبش دانشجويی در جنبش های مقاومت عليه جهانی سازی سرمايه داری شركت می جويد.

      صفری يكی از علل افول جنبش دانشجويی در ايران را عدم سازمان دهی مناسب و منسجم در جنبش دانشجويی معرفی كرد و گفت: امروز تنها انجمن های اسلامی دانشجويان و دفتر تحكيم وحدت (كه حتی از برگزاری انتخابات خود نيز عاجز است) تنها سازمانهای مجاز دانشجويان می باشند. بنابراين بايد به دنبال جايگزين هايی برای اين سازمانها بود. اخيراً دفتر تحكيم وحدت بحث "پارلمان دانشجويي" را مطرح كرده است كه شايسته است تشكل ها و نيز دانشجويان آن را پيگيری نموده و در جهت تشكيل آن قدم بردارند.

      مسئول تشكيلات حزب آينده سازان در آذربايجان شرقي،‌ عدم هماهنگی جنبش دانشجويی با ساير جنبشها را از ديگر علل افول جنبش دانشجويی معرفی نمود و عنوان داشت: هنگامی كه جنبش صنفي- اعتراضی معلمان برای خواسته های خود وارد مبارزه می شود, از هيچ گونه حمايتی از سوی دانشجويان بهره مند نمی گردد. همچنين جنبش كارگري. همينطور طبيعی به نظر می رسد كه وقتی جنبش دانشجويی وارد مبارزه می شود از هيچ حمايتی از سوی معلمان و كارگران و ... برخوردار نباشد. بنابراين نبودن هماهنگی ميان جنبش ها باعث شده تا گروه های مختلف نتوانند از فشار بيش از حد عليه يك گروه بكاهند.

      وی در خاتمه گفت: همه گروههای اجتماعی بايد فضا را برای همكاريهای وسيعتر حول برنامه های منسجم آماده سازند. در اين راه دانشجويان می توانند و بايد پيش قدم باشند.