[بازگشت به صفحه اول] |
از ايران امروز
|
Dec 04, 04 | 12:12 pm فراخوان رفراندوم، ترديدها و نگرانیها رضا
فانی يزدی
جمعه ١٣ آذر ١٣٨٣ از انتشار فراخوان ملی برگزاری رفراندوم يك هفته گذشت. آقايان علی افشاری، رضا دلبری، ناصر زرافشان، اكبرعطری، محمد ملكی، و عبدالله مومنی در بيانيه جداگانهای با اعلام "كنار نهادن كميته همه پرسی و قرار گرفتن در كنار حاميان اين طرح به توضيح نظرات خود پرداختند. بدين ترتيب، از اصل شكل گيری گفتمان «رفراندم ملی در ايران» دفاع"* كرده و پرهيز از هر گونه شتاب زدگی و سراسيمگی برای برگزاری همه پرسی و با تاكيد بر فراگير شدن سيطره گفتمانی و هژمونيك شدن راهكار رفراندوم در بعد شكلی آن، به منظور "شكل گيری گفتمانی مسلط در ميان مردم و نخبگان سياسی آزاديخواه كشور" به "عنوان روشی مسالمت آميز و كارآمد، ابزاری مناسب و مشروع برای اتحاد و همبستگی تمامی نيروهای تحول خواه و علاقمند به منافع ملی و سرزمينی ايران صرفنظر از ايدئولوژيها و سلايق گوناگون" و برای خروج از "انسداد كنونی و تحرك جنبش اجتماعی" و ترسيم چشم انداز حركت موثر و اميد آفرين، بر هدف خود از طرح گفتمان رفراندوم تاكيد نمودند. اين بيانيه در واقع پاسخی بود به نگرانیهايی كه بخشی از نيروهای سياسی را در حمايت از فراخوان دچار ترديد نموده بود. ترديدها چه بودند: * طرح شعار رفراندوم ذهنی است، هياهو برای هيچ است، قدرت سازماندهی و تهييج تودهای ندارد، و پيش زمينههای آن فراهم نيست. * كميته اقدام بدون هيچ مانداتی خود را به جای مجلس موسسان و كميته اقدام برای رفراندوم و تدوين قانون اساسی گذاشته است. * تركيب كميته اقدام در خارج از كشور بر اساس شايعات موجود مبين ائتلاف از پيش شكل گرفتهای با عناصر شناخته شده سلطنتطلب و مشروطهخواه است، محافل طرف مذاكره در خارج از كشور پيش از صدور فراخوان بيشتر همان تركيب كنفرانس واشنگتن در دو سال پيش هستند. * بعضی از افراد سرشناس مورد مذاكره در خارج از كشور راه حل را در يك اقدام نظامی و مدل عراقی میبينند و كميته اقدام در خارج از كشور قرار است نقشی شبيه كنفرانس لندن عراقیها را برای ما ايفا نمايد. * جنبش اصلاحات درون كشور آمادگی پذيرش حركت رفراندوم را نداشته و هنوز در چارچوب ساختارهای نظام كنونی برای تغيير آن اصرار میورزد. * عدم استقبال چهرههای داخلی نشان از اين است كه اين حركت محكوم به شكست است و شكست آن موجب ياس بيشتر جنبش در درون و خارج از كشور خواهد شد و عملا به همگرايی بيشتر راست و ميليتاريزه شدن حاكميت كمك خواهد كرد. از ترديدها كه بگذريم، گلايهها نيز مزيد بر علت هستند: * چرا با ما تماس نگرفتند، چرا برخی نيروها دور زده شدند، چرا بعضی پيش دستی كردند، چرا برخی رهبر سازی میكنند، و دهها چرای ديگر. بيانيه شش تن از اعضای صادر كننده فراخوان ملی برای رفراندوم اما بدون اينكه بخواهد به تك تك ترديدها و گلايهها پاسخ دهد، با اعلام انحلال كميته اقدام و توضيح درك امضا كنندگان از فراخوان برای همه پرسی، به عنوان يك پروسه و تلاش در جهت شكل گيری يك گفتمان مسلط در ميان مردم و نخبگان سياسی، بر بخشی از ترديدها و نگرانیها فائق آمد. اما از گلايهها نيز كه بگذريم، واقعا چه راهی باقی مانده است؟ مگر نه اينكه تجربه اصلاحات از درون به قول خود آقايان به بن بست رسيده است، مگر نه اين است كه قانون اساسی به عنوان ساختار حقوقی مانع رفع تمامی مشكلات كنونی كشور است، مگر نه اين است كه شورای نگهبان طبق قانون اساسی از حضور حتی نمايندگان اصلاح طلب به مجلس هفتم ممانعت به عمل آورد، مگر نه اينست كه مقام ولايت طبق قانون اساسی و در چارچوب حقوق خود شرايطی را بوجود آوردهاند كه رياست جمهوری منتخب ٢٢ ميليون مردم كشور را به تداركاتچی تبديل نمودهاند و حتی امكان ارائه لوايح به مجلس را با احكام حكومتی مانع میشوند. پس چه راهی باقی است، مگر نه اين است كه ديگر حتی سخنگوی دولت را هم به مجلس راه نمیدهند. بعضی میگويند اول بايد آزادی احزاب باشد، آزادی مطبوعات باشد، آزادی بيان و اجتماعات و تشكلهای مدنی باشد. مگر ما مخالف آنيم. ولی آيا حاكميت به اينها تن داده است يا میدهد. حتما در دل میگوييد اگر حاكميت به اين موارد تن نمیدهد، پس به رفراندوم چگونه تن خواهد داد. مگر قرار است همين امروز رفراندوم انجام شود. چرا فكر میكنيد جوانانی كه در داخل كشور فراخوان ملی برگزاری رفراندوم را اعلام نمودهاند بر اين تصورند كه همين فردا روز رفراندوم خواهد بود، آنها خود اظهار داشتهاند كه "مقصود ما صرفاً فراگير شدن سيطره گفتمانی بعد شكلی راهكار رفراندوم و تجديد نظر در ساختار قدرت مسلط در قالب پيشنهاد و درخواست بوده است لذا ... تشكيل مجلس موسسان و تدوين پيش نويس قانون اساسی جديد خارج از موضوع و نامتناسب با خواست و منظور ما میباشد." مگر نه اين است كه آنها میگويند "به اعتقاد ما در شرايط كنونی هژمونيك شدن راهكار رفراندوم در بعد شكلی آن در وهله نخست ضرورت دارد و برای ادامه آن بايد از هر گونه شتاب زدگی و سراسيمگی پرهيز نمود." حال اگر گرايشاتی به هر دليل با حمايت از فراخوان رفراندوم تلاش میكنند زمينههای يك ائتلاف سياسی را با تضمين هژمونی نيروهای وابسته به سلطنت و مشروطه خواهان فراهم آورند، آيا بايد به فراخوان پشت كرد و يا آن را بايكوت كرد. اگر اين نگرانی وجود دارد كه جريان سلطنت طلب و نيروهای بينابينی در صددند كه شعار رفراندوم را در گروگان خود گرفته و هژمونی آن را بدست گيرند، مطمئنا پشت كردن به فراخوان كنونی و يا احتمالا بايكوت آن زمينههای موفقيت آنها را بيشتر فراهم خواهد آورد. آيا واقعا باور داريد كه حتی در شرايطی كه زمينههای انجام رفراندوم فراهم گردد مردم قرار است به سلطنت رای دهند؟ مگر مشكل كنونی جامعه ما و آنچه باعث انسداد سياسی كنونی گرديده عدم حضور يك پادشاه و يا يك نيروی مقتدر ديگر است. مگر نه اين بود كه با وجود پادشاه در كشور و با تاريخ ٢٥٠٠ ساله پادشاهی به قول خود سلطنت طلبان در كشور مردم انقلاب كردند و در مقابله با ساختار حكومت پادشاهی ، به جمهوری اسلامی رای دادند. پس سلطنت موضوعيت رفراندوم ملی نبوده و نيست. اگر صحبت از رفراندوم است، نه نفی جمهوری كه نفی حكومت ولايی، نفی حاكميت دينی، نفی نقض حقوق بشر، نفی خودسری و اقتدارگرايی است كه موضوع رفراندوم است. نسل ما به همراه پدران و مادران خود يكبار در يك همه پرسی ميليونی دست رد بر سينه سلطنت طلبان زده است. مردم ما اگر جمهوری اسلامی را نمیشناختند، سلطنت را خوب میشناختند و با تجربه از شناخت ساختار حكومتی ديكتاتوری پادشاهی بود كه به دام جمهوری اسلامی افتادند. نسل امروز خوشبختانه جمهوری اسلامی را هم تجربه كرده است، حكومت ولايی دينی را هم لمس كرده است و همين تجربه است كه اين نسل را وا ميدارد تا گفتمان «رفراندوم ملی در ايران» را برای «شكل گيری حكومتی دمكراتيك مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق بشر» رهنمود خود سازد. نسل جديد اعلان میدارد كه به «حكومتی متكی بر آرای اكثريت ملت و بر اساس حفظ تماميت ارضی و منافع ملی و ايجاد روابط مسالمت آميز با جامعه جهانی و تكيه بر ارزشهای فرهنگی و اقتصادی كشور» نياز دارد. راهكار رفراندوم به عنوان مدنیترين شكل و روش مسالمتجويانه در شرايطی كه فضای سياسی كشور از هرجهت مسدود گرديده و هيچگونه چشم اندازی برای تحول در چارچوب ساختارهای كنونی نظام متصور نيست. به عنوان يك شعار استراتژيك كه هدف نهايی آن پس از فراهم شدن زمينههای تحقق آن ايجاد يك تحول دمكراتيك در كشور است، تنها نقطه اميدی است برای آنهايی كه نه چشم به ظرفيتهای دمكراتيك درقانون اساسی داشته و نه به انتظار حضور دوبارههاشمی رفسنجانی در مقام رياست جمهوری به محدود كردن قدرت راستگرايان و بازگشت حكومت دوگانه دل خوش كردهاند و نه به اميد نيروهای غيبی و حضور نظاميان خارجی و عراقيزه شدن ايران دل بستهاند و بر ويرانههای كشور بنای تاج و تخت مینهند. حمايت از اين فراخوان و امضای آن يعنی اعتراض به وضع موجود، يعنی يك تظاهرات چند ده هزارنفری با شعار تغيير ساختارهای كنونی حاكميت جمهوری اسلامی، يعنی نه گفتن به حكومت دينی، يعنی اينكه ما به محافل بين المللی و مردم جهان میگوييم كه میخواهيم سرنوشت كشورمان را خودمان تعيين كنيم و حمايت آنها را میخواهيم، يعنی كه میگوييم با نقض مستمر حقوق بشر و آزادیهای فردی و اجتماعی مردم در كشورمان مخالفيم، يعنی كه خواهان پايان دادن به نابرابری حقوقی ميان شهروندان در كشورمان هستيم، يعنی كه از توسعه اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی در كشورمان دفاع میكنيم، يعنی كه میخواهيم منافع ديپلماتيك كشورمان در تخاصم با دنيای پيرامون فدا نگردد. حمايت از فراخوان يعنی تلاش برای بازگرداندن اميد از دست رفتهای كه ميليونها انسان در سالهای گذشته برای تحول جامعه و استقرار نظامی مردمسالار جنبش اصلاحات در كشور را آفريدند، اميدی كه بدون آن هيچ تحول مسالمت آميزی در جامعه ممكن نخواهد بود. اميدی را كه نه با شعار بازگشت هاشمی و موسوی به جامعه باز میگردد و نه دستهای غيبی با آنچه در عراق كردند موجب بازگشت آن خواهد شد. همان اميدی كه جوانان ما را كوچه به كوچه و خانه به خانه برای جمع آوری آراء بيشتر به جنبش اصلاحات برای تحول در كشور مشتاقانه به صحنه سياست آورده بود، همان اميدی كه ستادهای انتخاباتی آقای خاتمی را كه وعده تحول را داده بود، پر كرده بود از جوانانی كه از وضعيت موجود آن زمان خسته و خواهان تحول بودند، همان اميدی كه به اصلاح طلبان در داخل و خارج مشروعيت بخشيد و افقهای جديدی را بر روی جامعه ما در سالهای گذشته باز نمود و فرصتها آفريد. فرصتهايی كه متاسفانه از دست رفته اند. همان اميدی كه متاسفانه امروز به ياس مبدل شد، چرا كه نه به وعدهها عمل كردند و نه از نيروی ميليونی دوستداران اصلاحات برای مقابله با سرسختی مخالفان مردمسالاری در كشور سود جستند و امروز دوباره باز گشتهاند به دوران سردار سازندگی كه چه بسا حاكميت دوگانه را بازگرداند. غافل از اينكه جامعه را از دست دادهاند، نه تنها جامعه را كه اكثريت كرسیهای مجلس را و مقام رياست جمهوری را نيز، و مهم تر از همه اينكه با اصرار بر بودن در قدرت باقيمانده حيثيت خود را نيز قمار میكنند. حمايت از فراخوان نه اعلان جنگ به حاكميت است كه اصلاح طلبان بايكوتش كرده اند، و نه دعوت از نظاميان خارجی است كه بعضی اينگونه وانمودش میكنند. حمايت از فراخوان تلاشی در جهت آماده كردن پيش زمينههای همان "ظرفيت گسترده و فراگير برای پوشش تمامی بازيگران و نقش آفرينان عرصه سياست ايران اعم از جناحهای مختلف حاكميت و اپوزيسيون میباشد تا ديدگاه و متاع خود را در عرصه عمومی مطرح كنند و انتخاب نهايی را به داوری افكار عمومی بسپارند." پس چه باك اگر متاع پسنديدهای داريم كه به همه پرسی اش بگذاريم. با احترام، رضا فانی يزدی ١٣ آذر ١٣٨٣ ---------------------- *مطالب داخل گيومه نقل از بيانيه شش تن از اعضای كميته اقدام برای همه پرسی است. |