[بازگشت به صفحه اول]
از ايران امروز




Dec 09, 04 | 12:47 am

پاسخ به يك سری ناسزاهای اديبانه
به مخالفين طرح رفراندوم!

مليحه محمدی
image
پنجشنبه ١٩ آذر ١٣٨٣

ايران امروز نشريه‌ای است كه در آن نميتوان به راحتی به ديگران بد وبيراه گفت ضوابط مديريت اين نشريه در حفظ پرنسيب ها به گمان من گاهی به دخالت در ابراز عقيده آزاد آدمها هم می‌كشد! اما خوب اهل قلم هم ننشسته‌اند كه زيرشان آب بيفتد . راههايی هميشه هست برای گفتن آنچه نسبت ناروا به ديگران باشد و در كسوت و ظاهری كه جناب سردبير هم هيچ مدرك محكمه پسندی برای جلو گرفتن از آن نداشته باشد. ١ـ ميتوان از هيچيك از افراد يا آدمهايی كه قرار است مورد تهاجم قرار بگيرند و به انواع ناهنجاری ها منتسب گردند نام نبرد. ٢ ـ ميتوان بقول دكتر حصوری در همين ايران امروز"لايه نازكی از ادب" بكار زد و هر چه خواست گفت. ٣ ـ ميتوان بدون اينكه شماره يك اعلام كرده باشی شماره ٢ زد؛ واين يعنی كه قبل وقوع اختلاف نظرهايی در اتحاد جمهوريخواهان اين مطالب در دست نوشتن بوده است.
مقدمه بی ارتباط با متن كافی! اشاره من به مقاله‌ای است كه آقای علمداری با عنوان "در باره فراخوان برای رفراندم، مخالفان و موافقان..." نوشته‌اند و در مقدمه با نگاه عاقلی اندر خيل سفها! اين فراخوان و اين آخرين محصول نبوغ سياسی را! سببی برای "بلوغ فكری ايرانيان" ارزيابی كرده‌اند! و می‌دانيد از جايگاه خيلی والا كه برخوردار باشيد حتا نخواهيد گفت، يعنی نميتوانيد بگوييد ما ايرانيان! شما يك طرف ايستاده ايد و دنيا يكطرف!
باری ! در اين رساله مخالفان پيوستن به اين رفراندم به چهار دسته بد و بدتر تقسيم شده‌اند.
دسته اول: تنها دسته‌ای كه از بدترين تحقيرها در امان مانده است و منطقش آنقدر محكم است كه ايشان نتوانسته بنوازدشان، آنانی هستند كه " اين خواست را زودرس می‌دانند و در برابرآن ادامه خواست آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی انتخابات را مناسب....." استدلال اين دسته را ايشان اينگونه پاسخ داد ه‌اند " آيا مشروط كردن خواست رفراندم برای تشكيل مجلس مؤسسان، به كسب آزادی‌های مذكور، با توجه به روند بسته شدن بيشتر فضای سياسی، بی آنكه فشار جدی برقدرتمداران اصلی حكومت وارد شود، تعليق به محال كردن خواست تشكيل مجلس مؤسسان برای تغيير قانون اساسی، تنها اهرم دگر گونی آرام جامعه به حاكميت مردم، نيست؟ " و پاسخ داده‌اند كه: " به نظر من جمهوری اسلامی در صورتی كه فشاری از جانب مردم و جامعه جهانی بر آن وارد نشود پتانسيل اجرای هيچ كدام از اين دو خواست، يعنی ١- رفراندوم، ٢- آزادی احزاب، مطبوعات و انتخابات را ندارد." اموری مانند آزادی احزاب و آزادی مطبوعات را روندی و پروسه‌ای هستند، با رفراندم كه قرار است اصل حاكميت را زير سؤال ببرد برای مردم و برای حكومت در يك رده اهميت قرار داده‌اند و رهنمود داده‌اند كه " بايد زاويه نگرش را تغيير داد و به جای تكيه بر پتانسيل حاكميت، به پتانسيل جامعه انديشيد؛ و روشن كرد كه كدام خواست به بسيج همگانی مردم و در نتيجه جلب پشتيبانی جهان به سود دمكراسی و رعايت حقوق برابر شهروندان در ايران بيشتر كمك ميكند." جالب است! درك ايشان از پتانسيل جامعه نه ميزان آمادگی جامعه برای وادار كردن حكومت به اين اقدام سترگ، است ؛ بلكه مشكل را اين ديده‌اند كه خواست حداكثری مردم را كسی طرح نكرده تا بسيجشان كند. يعنی نه اين است كه مردم ايران هيچ آمادگی برای وارد شدن به حوزه های پرهزينه از خود نشان نمی‌دهند بلكه شعار مناسبی برای بسيج خود نمی‌يابند! و آورده‌اند كه: " اين خواست روشن و مشخص، و با برداشت تجربی مردم كه جمهوری اسلامی اصلاح پذير نيست، همآهنگ است."
استدلال جالب ديگری كه ايشان برای پيشبرد اين خواست حداكثری دارند اين است: "خواست آزادی‌های اشاره شده در بالا، يعنی آزادی احزاب، مطبوعات، و انتخابات تكرار شعار‌های شكست خورده اصلاح طلبان دولتی است كه خط راست به آن تن نداده و نمی‌دهد، خواست رفراندوم اما تغيير ساختار قانونی اين نظام را مورد نظر دارد و احتمالاً با جلب مردم ايران و جامعه جهانی اميد واری نوينی در جامعه برمی‌انگيزد." جالب است نه؟ اگر مردم و جامعه جهانی به آن جلب شوند آنوقت اميدواری نوينی در جامعه! بر می‌انگيزد. مگر جامعه نه يعنی همين مردم؟ مردم اگر جلب شوند بعد اميدوار ميشوند؟ يا بايد اميدوار بشوند تا جلب شوند؟ پيش بينی شيرينی هم اينجا اتفاق می‌افتد: " افزون برآن، اين خواست اگر با همت همگان همه گير شود، بخشی از اصلاح طلبان دولتی كه از سياست انحصاری خط راست به تنگ آمده اند، و وضيعيت را برای كل نظام و آينده روحانيت و اسلام در ايران بطور جدی خطرناك می‌بينند را نيز به خود جلب خواهد كرد." و پيشنهادی هم اينجا هست كه قابل بررسی است: "خواست آزادی‌های اشاره شده به آن در بالا همواره و هنوز مطرح بوده و هست، ولی توان بسيج همگانی را نداشت و ندارد." توجه كنيد "و ندارد" اما با اينحال "طرح شعار رفراندوم هيچ مغايرتی با ادامه خواست آزادی‌ها بالا كه همواره مطرح بوده است ندارد." اينكار به هر حال مفيد است می‌دانيد چرا؟ به اين دليل: " اگر خواست رفراندوم همه گير شود و جمهوری اسلامی آنرا نپذيرد، طبل عدم مشروعيت خود را در ايران و جهان بلند تر خواهد نواخت."
چه كسی اين استدلال های برخاسته از نفس خود را ادله سياسی می‌نامد؟ كجا مردمی كه تا كنون به هيچ رويداد منفی سياسی هيچگونه واكنش اعتراضی بروز نداده اند، آمادگی عقب نشاندن اين رژيم را تا پای تن دادن به رفراندم نشان داده اند؟ كجا اتفاقاتی كه در آذربايجان، گرجستان، و اوكراين افتاد در ابعاد كوچكتر حتا پس از يكی از حق كشی های انتخاباتی در ايران افتاده است؟ می‌گوييد مردم رهبری ندارند؟ هنوز هم ندارند. چرا بايد رهبری گروهی را از درون اينترنت بپذيرند؟ اصلأ چند درصد از اين ٦٠ ميليون به اينترنت دسترسی دارند؟ كدام رابطه تاريخی و زنده‌ای ميان مردم ايران و زندانيان سياسی شان امكان رهنمود گرفتن جامعه را از آقای زرافشان و يا برخی دانشجويان تحكيم وحدت را محتمل كرده است؟

دسته دوم: گروه ديگری از مخالفان طرح كه بدتر ند و بايد بر جای خود بنشينند، آنهايی هستند كه " ضمن طرح ايراد بالا، يا بدون طرح ايراد بالا، از در هم آميزی سلطنت طلبان با اين حركت نا خرسند‌اند و آنرا مخدوش كردن صفوف تفكيك شده جمهوری خواهی از سلطنت خواهی... می‌دانند." اما به زعم ايشان " اين نا خرسندی بی پايه است." چرا؟ برای اينكه عده‌ای كه بدنبال تشكيل جبهه هستند و اين فراخوان را با جبهه عوضی گرفته‌اند در حاليكه " فراخوان يك فرايند (پروسه) است، و فرسنگ‌ها ازشكل و محتوای يك جبهه فاصله دارد." يعنی ما بايد بپذيريم كه اگر با تداخل صفوف جمهوريخواهان با دشمنان قسم خورده شان يعنی سلطنت طلبان مخالف هستيم برای اين است كه ما به دنبال جبهه هستيم! و نيز بايد بپذيريم كه ".. .و آن دوستانی كه بدنبال جبهه هستند از سرشت جبهه درك ندارند و..." و اين يكی مهم است و يكی از احكام بواقع محكم اين رساله است : " و يكی دانستن آن با شبكه اينترنتی حامل اسامی كسانی كه كمترين شناختی از يكديگر ندارند"!! حق كاملأ با ايشان است اين يك شبكه اينترنتی است حامل اسامی كسانی كه كمترين شناختی از يكديگر ندارند! و بهمين دليل است كه اين كسان برای بزرگترين اقدام سياسی ممكن با هم جمع شده‌اند! و راستی چقدر غريب و باورنكردنی ست كه سياستمدارانی مهمترين طرح سياسی خود را با مخالفان تاريخی و ماهوی خود تدارك كنند. الا آقايان! اينها صاحبان و برپادارندگان ساواك و ربايندگان ميليونها سرمايه مردم ايران هستند كه مؤتلفين شما شده‌اند! اينها كودتاچيان عليه اولين دولت ملی ايران هستند كه امروز تازه از شعبان بی مخ قهرمان ساخته‌اند و مصدق را كودتاچی می‌نامند! اما آنكس كه اين بی پرنسيبی را برنتابد از ديد جناب علمداری انديشه‌اش " خام انديشی و صرفا ناشی از آرزوهای احساسی و فرصت‌طلبی‌های تشنه رهبری است" آری جناب نويسنده ما خام‌انديش و تشنه رهبری هستيم نه شما كه اميد تحقق همه آرمان و اعتقادتان را به يك شبكه اينترنتی حامل كسانی كه يكديگر را نمی‌شناسند بسته‌ايد!!!

گروه سوم: سومين گروه از محكومين مورد نظر ايشان كه به همين بدی گروه اخير هستند، "سلطنت طلبان افراطی و تماميت خواه هستند كه فقط به رفراندوم بعد از براندازی جمهوری اسلامی اعتقاد دارند. به عبارت ديگر مسئله آنها استقرار دمكراسی در ايران نيست. آنها به چيزی كمتر ازبر گشت سلطنت پهلوی تن نخواهند داد. به همين دليل اين گروه در پی اعلام پشتيبانی برخی از سلطنت طلبان معقول و معتدل از فراخوان، دامنه فحاشی و ناسزا گويی خود را به آنها نيز گسترش داده‌اند." ياللعجب مگر جنابان مشروطه خواهان قرار است به چيزی كمتر ازبازگشت سلطنت پهلوی رضايت دهند؟ مگر بند سوم منشور حزب مشروطه قيد نكرده است كه از هيچ تلاشی " برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگذار ‏نخواهيم كرد.‏"؟ اخيرأ آقای داريوش همايون در يك مناظره با دكتر براتی ميهمان اطاق پالتالك اتحاد جمهوريخواهان بود. به اين بحثی كه می‌گويم آقای براتی، آقای مهدی فتاپور عضو هيئت سياسی اتجاد جمهوريخواهان و بسيار چهره‌های ديگر می‌توانند شهادت دهند و مباحثات هم احتمالأ ضبط شده است. با توجه به بند مذكور از اساسنامه حزب مشروطه از آقای داريوش همايون سئؤال شد كه در صورتی كه خدای ناكرده حادثه‌ای برای آقای رضا پهلوی پيش آمد چه می‌شود؟ و ايشان صريح و روشن فرمودند كه: هيچ! ما ديگر وظيفه‌ای نخواهيم داشت!

اما گروه چهارم كه آقای علمداری نام برده‌اند آنقدر مورد تنفر ايشان قرار دارند كه دريك پاراگراف سه خطی تكرار پی در پی كلمات توطئه و مسموم خوانندگان ايشان را بنوعی گيج می‌كند كه بعيد است بتوانند بدانند كه منظور ايشان چه كس يا كسانی هستند كه نظر توطئه آميز شان بعدأ قرار است مورد بهره برداری جمهوری اسلامی قرار بگيرد ! اين پاراگراف چون چيزی جز بيان احساسات پنهان نيست بهتر است كه كامل بيايد : "گروه جهارم كه از فرهنگ مسموم تئوری توطئه تغذيه می‌كند، اين حركت را نيز توطئه می‌خواند. به دليل ويژگی شخصييت‌های پذيرنده تئوری توطئه، اين افراد می‌كوشند تا فضای سياسی را نيز مسموم كنند. از اين فرهنگ، و پتانسيل مسموم كننده آن در ميان ايرانيان، جمهوری اسلامی بهره برداری فراوان خواهد كرد."
ضمايمی هم بر اين رساله البته در دل آن آورده شده است تا انعكاس آن برای خواننده تنها ابراز انزجار يك استاد دانشگاه معتقد به آزادی انديشه، از مخالفان سياسی اش نباشد! مثلأ اينكه مدافعان رفراندوم هم با اينكه خيلی خوبند اما ممكن است خدای نكرده اشكالاتی داشته باشند از اين قبيل كه بخواهند اينجا را جبهه‌ای برای پيشبرد نظر سياسی خودشان بكنند!!!ــ و لابد فراموش بكنند كه اين يك تشكل اينترنتی ست كه درآن می‌توان همه كار كرد مگر پيشبرد انديشه سياسی! ــ
در اينجا اما چون محرك های قوی عاطفی برای راندن قلم وجود نداشته است، ايشان مطالبی آورده‌اند كه نعوذ بالله همه اش عليه مدافعات خودشان ازاين طرح است. ايشان در مذمت دوستانی كه فرموده‌اند كه ما قبلأ از اين طرح بی نظير صحبت كرده ايم نوشته اند: " آنچه در طرح خواست رفراندوم و تشكيل مجلس مؤسسان مهم است، نه طرح آن، بلكه چگونگی رسيدن به آن ( حل معما) است، نه دادن شعار آن، بلكه عملی كردن آن است. زيرا رفراندوم در خلا انجام نمی‌گيرد. نهاد برگزار كننده‌ای می‌خواهد."!!! و حتا در ادامه آورده‌اند كه: " آنچه امروز نيز مانده است كه پاسخ روشن تری يابد، توضيح دقيق و روشن و مرحله به مرحله همين چگونگی است." يعنی آنچه كه اينك مانده است تمام مسئله است! بسيار خوب بگذريم.
بعد ايشان نوشته‌اند كه "بر خلاف آرزوی بی پايه اين افراد، فرايند خواست رفراندوم برای تشكيل مجلس مؤسسان نه فرصتی برای جبهه سازی، بلكه اگر باشد، فرصتی برای خود سازمان سازی، وتفكيك بيشتر نيرو‌های سياسی حول پلاتفرم استراتژيك خود و......." يعنی همه وارد يك شبكه اينترنتی می‌شوند با انديشه های متخالف سياسی تا در آنجا فرصتی برای خود سازمان سازی، وتفكيك بيشتر نيرو‌های سياسی حول پلاتفرم استراتژيك خود بيابند! عجيب نيست؟!
و سپس از بس كه اين فراخوان مهمترين ويژگی اش "همه باهم" است، و از بس كه اين همه باهم در تاريخ ما بد نام است، نويسنده محترم مجبور است كه بگويد اينطور نيست: " ايرانيان آموخته‌اند كه ضمن اعلام رسای آنچه نمی‌خواهند، آنچه می‌خواهند را نيز با صدای بلند بيان كنند واز سياست مبهم همه با هم عليه دشمن مشترك دوری جويند." اينكه ايرانيان يكبار آن كار را كردند ثابت شده است ولی اينكه ديگر نخواهند كرد بخصوص كه شما اكنون داريد به همان عمل دعوتشان می‌كنيد ثابت نشده است.
و در پايان ايشان رمز استقبال اينترنتی از اين راهبرد سياسی را می‌گشايند: "رمز استقبال از اين فراخوان چيست؟"
نخست شكست اصلاحات درون حكومتی از يك سو، و مسدود شدن كليه راه‌های تنفس سياسی در ايران توسط گروه حاكم كه اميد مردم را برای هرگونه اصلاحی خشكانده است؛ و دوم، پيش گام شدن جوانان، دانشجويان و دانشگاهيان مبارز، خلاق ، نوگرا و نو انديش همراه با چند چهره سياسی شناخته شده در درون ايران است." اصلاحات حتا وقتی پايه در حكومت داشت پيروز نشد حالا قرار است رفراندمی كه می‌خواهد قانون اساسی نظام را عوض كند از بيرون و از طريق اينترنت اينكار را بكند! خوب اين بهتر نيست؟ مسالمت آميز است و برای مردم ايران كه بيش از اين حاضر به پرداخت هزينه نيستند جذابيت دارد! و اگر همه يا حداقل نيمی از مردم امكان دسترسی به اينترنت را داشته باشند و حتا اگر ندارند به اين طرح اميد ببندد، از آن جايی كه در هيچ محكمه جهانی از محاكمی كه آقای علمداری می‌گويد قرار است به دولت ايران فشار بياورند، اين اسناد اينترنتی معتبر نيست، فشار خارجی ناممكن و فشار داخلی هم كه مجازی بوده است. در نتيجه اعتماد و اطمينان مردم ايران به هر چه اپوزيسون است باز هم بيشتر خواهد شد.
بخصوص كه بقول اقای علمداری "يادتان باشد كه چهره ملی، دمكرات و خوش نام كه اعتماد همه ی ايرانيان را جلب كند در ميان اپوزسيون برون مرز بسيار ناياب است. "
تأسف بار است! در ايران مردم درگير مشگلات اقتصادی خودند. صحنه سياسی جامعه شاهد خشن ترين درگيری ها ميان دو گروه اصلاح طلب و محافظه كار برای نفوذ در انتخابات رياست جمهوری است. رئيس جمهور شورای نگهبان و قوه قضائيه را مورد حمله قرار می‌دهد استانداران دولتی توسط نيروهای راست دستگير می‌شوند و زندانی، و اپوزيسيون به جای انديشيدن چاره‌ای و يافتن راهی برای مشاركت در مبارزه جاری در ايران مشغول جمع آوری امضای اينترنتی ست!
اين نيرويی را كه اپوزيسيون ايرانی در خارج كشور مصروف اين كار بی حاصل كرد اگر متوجه پی گيری خواست های روزنامه نگاران كه آزادی شان پيش شرط آزادی ديگران است می‌كرد؛ شايد قاضی مرتضوی جرأت نمی‌كرد وبلاگ نويسان را با توبه نامه بيرون بفرستد و انجمن دفاع از آزادی مطبوعات را نيز علنأ تهديد كند. اما دريغا باز اپوزيسيون ايرانی پا به توپ در يك زمين مجازی می‌دود و مبارزه هم در ايران براه خود می‌رود. باز خواسته های معين و محدودی كه می‌تواند راهگشا باشد، زمينه و راه طرح خود را نمی‌يابد و اپوزيسيون بار ديگر اميد كاذب می‌آفريند و شعاری كه قادر به تحققش نيست. آقايان مردم ايران همين گونه به ما بی اعتماد شدند.

مليحه محمدی ٩ دسامبر ٢٠٠٤


‍[بازگشت به صفحه اول]