[بازگشت به صفحه اول]
از ايران امروز
(به بهانه فراخوان همه پرسی)
اراده باطل، در پوشش كلمه حق
 
مهدی ممكن
image
سه‌شنبه ٢٩ دی ١٣٨٣

عنوان بالا ، ترجمه جمله‌ای است از مولای متقيان ( كلمت الحق يراد بهاالباطل)(١) و بيانی است آشكار كننده نيات خوارجی كه شعار فريبنده «نيست حكمی مگر حكم خدا». اين شعار در روزگاری كه فتنه معاويه مشكل اصلی را تشكيل می‌داد، آوای فريبنده و بی‌محلی بود كه مسائل فراوانی برای خليفه چهارم آفريد و تا كار به شمشير نكشيد، سامان نيافت. در آن دوران هرآينه اراده و انديشه باطلی در پناه حق، بصورت سلاح مردم فريب درمی‌آمد، مشكلات فراوانی ببار می‌آورد تا نخبگان و روشن‌بينان جامعه موفق به رفع فتنه‌ای از اين دست می‌گرديدند كه در موارد بسياری هم موفق نمی‌شدند و فتنه فراگير می‌شد كه ماجرای «پيراهن عثمان» از مصاديق گويای آن بود. اما غامض‌تر و پيچيده‌تر از آنچه گفته شد اينكه كلمه‌ی حقی قبلا وجود داشته باشد و مورد اعتقاد و باور عموم باشد و سپس اراده باطلی برآن تحميل گردد چرا كه در اين شكل بصورت سلاح تحميق درمی‌آيد و مبارزه با آن پيچيده تر و بغرنج‌تر می‌گردد؛، بازهم مصداق روشن آن را از تاريخ مذهبی‌مان مثال می‌زنم و اشاره به حكم عبادی نماز جمعه می‌نمايم كه بر طبق آيه نهم سوره جمعه بر مسلمين واجب گرديد؛ روشن است كه هرآينه حكمی بصورت وحی نازل می‌شد، «حق» بودن آن، مورد شك و ترديد مؤمنين قرار نمی‌گرفت و طبيعی است كه از آلودگی به اراده باطل مبرا باشد. اما همين كلمه حق (نماز جمعه) بارها و بارها از طرف نخبگان و مفتيان شيعه با هوشمندی تحريم می‌گرديد و تا آنجا كه تاريخ شيعه گواه است جز زمان‌ها و موارد نادری، اجرای اين كلمه حق، معلق مانده است؛ سبب تحريم اين بود كه در غالب موارد، بجای اينكه حكم مذكور، وسيله بندگی خدا و نفی شرك باشد، بصورت ابزاری برای تحميل اراده باطل و اغراض حاكمان متجاوز و سركوبگر، درمی‌آمد. به خاطر داريم كه پس از انقلاب سال ٥٧ اين حكم مجددا باشكوه فراوان به اجرا درآمد و مدت كوتاهی با استقبال پرشور مردم روبرو گرديد ولی به سرعت شور و هيجان عمومی و استقبال از آن كاسته شد، و مردم خود بخود بدون اينكه نيازی به نظر نخبگان و هوشمندان و تحريم مفتيان داشته باشند با مشاهده دم خروس‌هائی (٢) دريافتند كه آبشخور اراده باطل حاكم بر اين فريضه به كجا راه می‌برد ؛ هم اكنون هم با نگاهی بر صفوف نماز جمعه پايتخت، می‌توان به ذكاوت و روشن‌بينی اين تحريم عمومی آفرين گفت؛ دوصف اول را چهره‌های آشنای حكومتی تشكيل می‌دهد كه صد البته با اراده خود درنماز حضور می‌يابند ولی غالبا نمازشان نه برای تقرب به خدا بلكه تقرب به مراكز قدرت است و خود نشان دادنی؛ بقيه صفوف را كسانی تشكيل می‌دهند كه اكثرا به اراده خود نيامده‌اند و معمولا نياز جيره مالی است كه انگيزه حضورشان می‌باشد؛ بخشی از وظيفه عبادی سياسی آنهارا هم، تكرار شعارهای «مرگ بر» و «بايد گردد» تشكيل می‌دهد و احيانا بعنوان تعقيبات نماز و كسب صواب بيشتر تا حوالی سفارت امريكا هم راه پيمائی نمايند.
در روزگار ما، دامنه اراده‌های باطل در پوشش كلمات حق، بسيار گسترده شده است و چنان فراگير، كه می‌توان گفت از استثنا به قاعده تبديل شده است؛ اما محور اصلی اين كلمات حق را، ديگر «نماز جمعه» و يا «حكمی نيست مگر حكم خدا» تشكيل نمی‌دهد بلكه محور اصلی به مقوله «دموكراسی» و بنيان‌های آن مثل آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات ، همه پرسی، احترام به آراء ديگران و از اين دست رفتارهای در خور انسان، تحويل يافته است و مصاديق سوء استفاده از آن هم فراوان. اما خوشبختانه در اين زمان رشد وسائل خبر رسانی ارتباط جمعی چنان موجب رشد آگاهی عمومی، برای تشخيص اراده باطل پنهان در پوشش حق، شده است كه غالبا توده مردم در تشخيص حق از باطل بالاستقلال عمل می‌كنند و كمتر نياز پيدا می‌كنند منتظر نظر كارشناسانه نخبگان و روشنفكران بمانند. روزيكه امريكا به بهانه القا كلمه حق (دموكراسی) و كشف تسليحات كشتار جمعی، كشور عراق را مورد هجوم قرار داد؛ به شهادت دوربين‌های رسانه‌های جمعی كه در كوچه و خيابان با مردم عادی عراق مصاحبه می‌كردند، هيچيك از مصاحبه شوندگان، حتی آنها كه بزرگترين هزينه‌ها را در حكومت صدام متحمل شده‌اند، از آشكار ساختن و تشريح وجود اراده باطل نفت خواران، و قصد و غرض اصلی هجوم كنندگان دريغ نكردند. پس از بيش از يكسال جنايت، مهاجمين مجبور شدند بهانه رسوای يافتن سلاح كشتار جمعی را كنار بگذارند ولی همچنان برطبل دموكراسی اهدائی بكوبند؛ طرفه اينكه آنها خود می‌دانند كه دروغ می‌گويند. همچنين می‌دانند كه ملت عراق و تمام دنيا به دروغ بودن ادعای آنها واقف است؛ فقط ممكن است بخشی همولايتی به خواب مانده خودشان تا اطلاع ثانوی از درك جانشينی اراده باطل بجای كلمه حق بركنار بماند.
زمانيكه فراخوان همه پرسی قانون اساسی داده شد، شگفت زده شدم؛ (می‌توان گفت معمازده)، از دو جهت: اولين چيزی كه به ذهنم رسيد اين سؤال بود: آن كدام موش است كه زنگوله را به گردن گربه ببندد؟ مگر می‌شود زنگوله را بطور مصالحت‌آميز بگردن گربه بست؟ بعلاوه بحث همه‌پرسی قانون اساسی كه تازگی نداشت، در مقاطعی رئيس جمهور خاتمی كه شناخت كافی از جناح انتصابی داشت، بدرستی اين پرسش را طرح كرده بود كه: دوبار انتخابات رياست جمهوری و يكبار انتحابات دوره ششم مگر به نوعی، همه پرسی نبود؟!. دومين عامل تعجب مخلص اين بود كه تا آنجا كه تدوين كنندگان فراخوان را می‌شناختم، كوچكترين شائبه‌ای نداشتم و ندارم كه آنها بخواهند در پوشش كلمه حقی (همه پرسی قانون اساسی)، اراده باطلی را به كرسی نشانند ؛ همان‌ها كه تك تكشان هزينه‌های سنگينی به رژيم فقها پرداخته و شناخت كافی از آن دارند، نمونه روشن آن هزينه‌ای بود كه آقای سازگارا در پی نامه «حرف آخر گام اول» تحمل كرد. ظاهرا من تنها كسی نبودم كه شگفت زده شدم چرا كه پرسش‌های فراوان و انتقاداتی كه می‌شد، مبين همين نوع شگفتی از طرف ديگران نيز بود؛ توضيحاتی هم كه از طرف مبتكرين فراخوان داده می‌شد از نظر مخلص چندان ارضا كننده نبود كم‌كم دم خروس‌هائی پيدا شد، اما نه از ناحيه تدوين كنندگان فراخوان، بلكه از ناحيه شماری از امضا كنندگان پهلوی طلب كه هنوز كارنامه گذشته‌شان مفتخر به داغ چماق‌كشی ٢٨ مرداد است ؛ می‌توان گفت تدوين كنندگان فراخوان كه شكل نظام دلخواه را (به هر دليل) در فرا خوان مسكوت گذاشته‌اند فرصتی فراهم آورده‌اند تا قوم مذكور كه بشدت در صددكسب مشروعيت هستند در استقبال و حمايت از فراخوان نسبت به ديگران پيشی گيرند. به هرجهت بايد توجه داشت كه طرفداران بازگشت سلطنت پهلوی، يك نيروی سياسی مدافع راه آزادی و دموكراسی و مشروطه‌خواه و قابل اعتماد نيست كه بتوان دركنارشان گام برداشت؛ وای بسا كه يك عامل مؤثر عدم استقبال از فراخوان، عدم توجه تدوين كنندگان به همين نكته باشد وكسانی را كه از طرح فراخوان ابتدا، فقط شگفت زده شده بودند تا مرز شك وترديد پيش براند. واين نكته ايست كه اتحاد جمهوری خواهان ايران بايد از آن غافل نماند وگوهر اصيل خود را با جنس بدلی معامله ننمايد.

----------------
پی نوشت:
١- خطبه ٤٠ نهج البلاغه فراز يكم.
٢- ظهور شعارهای نا هماهنگ مرگ بر: از امريكا و اسرائيل تا بنی‌صدر و بازرگان و ليبرال

رجوع به مطالب مشابه

[بازگشت به صفحه اول]