داستان اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی بزبان ساده
نیما نامداری
این روزها خیلیها از
اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد
تومانی صحبت میکنند.
اما به نظر میرسد اغلب
آنها دقیقا نمیدانند چه اتفاقی افتادهاست. برای
اینکه کمکی به
شناخت مساله کرده باشم مجموعه اطلاعاتی که از موضوع دارم
را تلاش میکنم به
زبان ساده اما خلاصه توضیح بدهم
شاید به درد
بچههایی که علاقمندند اطلاعات دقیقتری داشته باشند بخورد
قبل
از هر چیز باید بدانیم LC یا
همان اعتبار اسنادی چیست؟ معمولا در
عاملههای بزرگ که
فرایند مذاکره و توافق و پرداخت
پول و حمل و
بازرسی و تحویلگیری و …زمانبر و طولانی است فروشنده از
ریدار میخواهد
تعهد بدهد
که در انتهای این فرایند
اگر همه چیز مطابق توافق بود کل پول را پرداخت
کند. برای این
کار به بانک
مراجعه میکنند و بانک یک ضمانتامه به ارزش مبلغی که معامله بر
اساس آن
انجام میشود در وجه
فروشنده و به تاریخ موعد پایان معامله صادر میکند.
یعنی به
فروشنده
تعهد میدهد که معادل این
مبلغ را در زمانی که آنها با هم توافق کردهاند
از حساب خریدار
رداشته و به حساب
فروشنده واریز کند. به این
ند LC میگویند.
طبعا بانک صادر کننده LC باید
پیش از تعهد دادن از طرف خریدار
طمئن شود که او
توان مالی کافی برای اجرای تعهداتش را دارد یعنی یا پول
قد در حساب
داشته باشد یا
وثیقه ارائه بدهد یا اینکه از نظر بانک بر اساس سوابقش
عتبار مالی او
ر حدی باشد که
بانک حاضر به ریسک شده و از طرف او تعهد بدهد. فرق اصلی
LC با
چک در همین ویژگی تعهد اعتبار
ریدار از طرف بانک
است. چون معمولا معاملات
ینالمللی این
گونه پیچیدگیها را دارند اغلب LCها
ارزی هستند یعنی برای مبادله
پول بین دو کشور
استفاده میشوند. اما LC ریالی
هم داریم. یعنی اگر دو
رف یک معامله ایرانی
باشند هم
یتوانند از بانک
بخواهند LC ریالی
برای آنها صادر کند.
خوب حالا در این اختلاس چه اتفاقی
افتاده؟ شخصی به نام مهآفرید
خسروی و شرکایش
تعدادی شرکت ثبت میکنند. این شرکتها با هم معاملاتی انجام
میدهند.
یعنی قرادادهایی بین
خودشان امضا میکنند و از بانک میخواهند برای این
معاملات LC ریالی
(نه ارزی)صادر کند. پس اولا اغلب معاملات واقعی نبوده
عنی خریدار و
فروشنده یکی بودهاند ثانیا چون LC ریالی
بوده نیازی به
کنترلهای ارزی
بانک مرکزی و
وزارت بازرگانی هم نبودهاست. آنها این کار را از سال ۸۵ شروع
کرده و
مه LC ها
در یک شعبه بانک صادرات که در مجتمع فولاد خوزستان قرار داشته
صادر شدهاست.
رئیس این شعبه شریک گروه بوده و در ازای دریافت رشوه دو تخلف زیر
را
انجام میدادهاست:
۱- LC ها
را در دفاتر شعبه و سیستم نرمافزاری بانک مرکزی ثبت نمیکردهاست
پس کسی خارج شعبه از صدور آنها خبردار نمیشدهاست.
۲- صدور LC ها
بدون سنجش میزان اعتبار درخواست کننده (امیرخسروی) بوده یعنی
این آدم نه به این میزان پول در حساب داشته و نه وثیقه ارائه
میکردهاست.
به عبارت دیگر میتوان گفت همه این LC ها
جعلی بودهاند. با این روش حدود
۳۰ LC در
مجموع به
ارزش ۲۸۰۰ میلیارد
تومان صادر شده که رسانهها
آن را به ۳۰۰۰ میلیارد
گرد کردهاند. اما این معنایش این نیست که همه این مقدار پول
به دست آنها
افتاده زیرا به هر حال LC خودش
پول نیست بلکه تعهد مشروط به
پرداخت آن است و
اگر اینها
میخواستند این اسناد را
نقد کنند چون در حساب پول نداشتند عملا مثل چک بیمحل گند
کار در میآمد. به
همین دلیل آنها LCها
را قبل از اینکه موعد سررسیدشان
برسد
«تنزیل»میکردند. یعنی
مثلا اگر یک LC به
ارزش ۱ میلیارد
تومان و با مهلت یک ساله داشتند پس از ششماه آن را به بانک دیگری
برده و به مبلغ ۹۰۰ میلیون
تومان میفروختند. یعنی از اصل
مبلغ که قرار بود
یک سال دیگر دستشان را بگیرد صرفنظر میکردند و با کمی
تخفیف شش ماهه
پول را میگرفتند
به این کار تنزیل میگویند و در نظام بانکی کار رایجی است. تقریبا
شبیه همان کاری که
الان خیلیها با پشتنویسی و خرید و فروش چکهای بیمحل در
بازاریکنند. به این روش موفق شدهاند آن ۲۸۰۰ میلیارد LC را
به مبلغ ۱۷۵۰
میلیارد تومان
تزیل کنند.
یعنی معادل این مبلغ پول نقد دستشان را گرفتهاست.
حالا سوال این است که
اینها چطور LC جعلی
را به بانکهای دیگر میفروختهاند. طبق قانون، بانکی که
یک LC را
تنزیل میکند باید اصل بودن آن را از بانک صادر کنندهLC استعلام
کند
یا اینکه در سیستم نرمافزاری بانک مرکزی اصالت آن را
کنترل کند و چون
این LC ها
نه در سیستم
و نه در دفاتر بانک
صادرات ثبت نشده بودند منطقا باید لو میرفتند اما به
دو دلیل این
اتفاق نیفتاده:
۱- معمولا بانکها
در ثبت اطلاعات LCهای
ریالی اهمال میکنند به همین
لیل نبودن سوابق
یک سند در سیستم الزاما نشانه جعلی بودن آن نیست و در
این گونه موارد
شعب بانکها تلفنی
با هم چک میکنند. یعنی مسئول
بانک تنزیل کننده
به رئیس شعبه بانک صادرات در مجتمع فولاد خوزستان (یعنی همان شریک
دزد) زنگ میزده و
استعلام میکرده که طبعا پاسخ را میشود حدس زد.
۲- این LCهای
جعلی در شعب
۷ بانک مختلف
تنزیل میشدهاند که اکنون محرز
شده دست کم در دو
بانک ملی (شعبهای در منطقه آزاد کیش ) و سامان مسئولان
شعبی که تنزیل
میکردهاند
خودشان شریک این باند بودهاند.
این شعبه خاص بانک صادرات
(به دلیل درجه ۳ بودن)
حق صدورLC بالای ۲ میلیارد
تومان را نداشته
در حالی که اغلب LCها
بالای این رقم بودهاند. همچنین
شعب مناطق آزاد هم
که بیشترین
سهم را در تنزیل
داشتهاند هم قانونا حق تنزیل LCهای
خارج از منطقه آزاد
را نداشتهاند.
سوال
این است چطور این اسناد در این رقمهای درشت در شعب محدودی صادر
میشده اما این
بانکها به ویژه صادرات و
ملی و سامان (و ظاهرا پارسیان) متوجه نشدهاند.
منطقا مبادله
چنین ارقام بزرگی
در یک شعبه کوچک توجه برانگیز باید باشد. باز در بانک صادرات چون
صرفا LC صادر
میکرده و پولی از حسابش نمیرفته شاید بشود پذیرفت اما
بانکهای دیگر که LC را
میخریدهاند یعنی پول از حسابشان خارج میشده خیلی عجیب
است که متوجه
موضوع نشدهاند.
اما قسمت هالیوودی داستان نحوه لو رفتن آن
است. در همه بانکها
رایج است عملکرد رئیس
شعبه را بر اساس میزان نقدینگیای که در شعبهاش
جذب کرده ارزیابی
میکنند و بر
همین مقیاس سالانه پاداشهایی
به آنها میدهند.
رئیس طمعکار شعبه بانک صادرات
که رشوه میلیاردی
میگرفته نتوانسته از پاداش چند میلیونی شب عید صرفنظر کند و برای
اینکه نقدینگی
شعبهاش را زیاد نشان دهد رقم کارمزدی که برای بعضی LCهای
جعلی درشت
میگرفته را در دفاتر
شعبه ثبت میکردهاست. یعنی در دفاتر شعبه کارمزد
برای LCهایی
ثبت میشده
که خود LC ها
وجود نداشتهاند. این مغایرت ساده سرنخ لو رفتن داستان در
بانک صادرات
بودهاست.
نکته جالب دیگر اینکه امیرخسروی با این پولها
سهام شرکتهای دولتی
را میخریدهاست. یعنی در
خرید سهام این شرکتها ظاهرا خلافی رخ نداده اما منبع مالی
آن، پول ناشی از
اختلاس بانکی بودهاست. داستان از اینجا به بعد سیاسی هم
میشود. سوالهای
اصلی سیاسی که این
روزها بین خود حکومتیها مطرح میشود اینها است:
۱- چرا اغلب سهام
دولتی خریداری شده توسط امیرخسروی از طریق مذاکره
یا رد دیون بوده
(نه مزایده یا عرضه در بورس) آن هم عمدتا با سفارش
مسئولان بالای
دولتی؟
۲- چطور دولت و
نهادهای نظارتی کنجکاو نشدند بدانندکسی که در عرض
شش سال بیش از ۴۰۰۰ میلیارد
تومان سهام شرکتهای دولتی را میخرد منشا
درآمدش کجا است؟
۳-همین آدم و
شرکایش یک سال قبل مجوز تاسیس بانک آریا را میگیرند
و برخی چهرههای
نزدیک به معاونان رئیسجمهور هم در تاسیس این بانک حمایت
مالی و اداری
میکنند و بانک
ملت هم با فشار همین مقامات، پذیرهنویسی این بانک را با
برخی تخلفات
انجام میدهد. هیچ
کدام از اینها نمیدانستند این آدم پولش را از کجا آورده؟
۴- ظاهرا یکی از
اعضای خانواده امیرخسروی همراه با یکی از مدیران
سابق دولتی و یکی
از سرمایهداران نوظهور (انصاری) چندین هزار هکتار زمین در اطراف
تهران را تقریبا
رایگان به دست آوردهاند آیا اینها نشانه وابستگی این
گروه به مسئولان
دولتی نیست؟
۵- مدتها است که
از بانک مرکزی خواسته میشود برای نظارت برLCهای
ریالی
دستورالعملهای
مناسب تدوین و
ابلاغ کند آیا بیتوجهی بانک مرکزی ربطی به این اختلاس نداشته؟
این شرحی از کلیت داستان
است که تقریبا از
نظر من قطعی است چیزهای دیگری هم هست که شنیدههای نه چندان موثق
هستند. ببخشید
طولانی و احتمالا خستهکننده شد. بیشتر برای کمک به دوستان
علاقمند نوشتم
که چارچوب موضوع
دستشان بیاید. فکر میکنم نیاز به تاکید هم نباشد که این
مطلب با هدف
تحلیل نوشته نشده و صرفا شرح ماوقع است.