افزایش بیکاری؛ مشکلات بازار ارز، سکه، نرخ سود بانکی ... و وعده  ۲/۵ ‌میلیون شغلی که محقق نشد

چهارشنبه, ۱۷ اسفند, ۱۳۹۰ 

هزینه‌های پنهانی است که در کشور ما به آن کمتر پرداخت ‌می‌شود چون کمتر قابل اندازه‌گیری است بیشتر به چشم نمی‌آید و فکر ‌می‌کنیم که هزینه‌های اضافه ما ناشی از افزایش نرخ ارز است در حالی که هزینه‌های دیگری هم هست که به دلیل بی‌ثباتی که در مدیریت بنگاه‌ها و عدم برنامه‌ریزی دقیق به دلیل مشکلاتی که پیش می‌آید صنعتگر و تولید‌کننده متحمل ‌می‌شود.

وضعیت و شرایط پیش روی اقتصاد کشور پیچیده شده است و از کارهای کارشناسی مبتنی بر ساختارهای نظام‌مند علمی و روشن برای حل مسایل کلان اقتصادی اخبار برجسته کمتر به گوش ‌می‌رسد.

عده‌ای بر این باورند که برشمردن مسایل و مشکلات مفید نخواهد بود چراکه درمان بیماری اقتصاد ایران نیازمند داروهای متعدد و متفاوت است. در این میان، اگر یک دارو باشد که این بیمار را حیات تازه ‌ببخشد، داروی ثبات در تصمیم‌گیری‌هاست. طبیعتا مسایل کلان اقتصاد ایران فراوانند که از آن جمله می‌توان به مشکلات بازار ارز، سکه، نرخ سود بانکی و غیره اشاره کرد، ولی بیماری اقتصاد کشور را می‌توان با ترمیم سلول‌های آن، جان تازه‌ای بخشید.

در واقع، لازم است به مسایل خُرد اقتصاد کشور – در سطح بنگاه‌ها و شرکت‌ها – توجه بیشتری شود، زیرا ثبات در تصمیم‌گیری در اقتصاد ایران ناچیز است و تصمیماتی هم که گرفته می‌شود در بسیاری از موارد بدون کار کارشناسی و تخصص است.

درخصوص مسایل روز اقتصاد کشور که تاثیر جدی نیز بر واحد‌های تولیدی و بنگاه‌های اقتصادی می‌گذارد حسین ساسانی دبیرکل و عضو هیات‌مدیره کنفدراسیون صنعت در گفت و گوی شرق مورد بررسی قرار گرفته است:

از مسایلی که طی ماه گذشته شاهد آن بوده‌ایم نوسانات نرخ ارز در کشور بود که حتی قیمت دلار از مرز دوهزار تومان هم گذشت که این افزایش نه‌تنها مردم بلکه صنعتگران و بنگاه‌های اقتصادی را هم شوکه کرد. تاثیر این نوسانات را بر تولید و صنعت چگونه می‌بینید؟
من می‌خواهم صحبت‌هایم را با جمله‌ای از البرت انیشتین شروع کنم و آن اینکه اگر می‌خواهید در زندگی و روابط خود تغییرات جزیی به وجود آورید، به انگیزه‌ها و رفتارتان توجه کنید. اما اگر می‌خواهید گام‌های بنیادین بردارید و اساس زندگی‌تان را عوض و دگرگون کنید، نگرش و اندیشه خود را تغییر دهید. نوسانات نرخ ارز از جمله مشکلاتی است که طی چند سال اخیر به عناوین مختلف تکرار شده است. اما به دلیل اینکه در حل مشکلات از نگرش‌های مختلف و ایجاد تحول در اندیشه‌ها بهره کمتری گرفته‌ایم، به دلایل اصلی و ریشه‌ای ایجاد‌کننده معضلات کمتر توجه کرده‌ایم و تمرکز خودمان را معطوف به راه‌حل‌های مقطعی و سطحی کرده‌ایم. به همین دلیل دستاورد چشمگیر و قابل توجهی ندارم و راهکارها، سازندگی لازم را ندارند. البته این راهکارها سبب می‌شود در مقطعی از زمان، تب و تاب این نوسانات کم شود و درد تسکین یابد، اما به محض اینکه با پدیده جدیدی در محیط اقتصادی روبه‌رو می‌شویم و عامل تحریک‌کننده دیگری از راه می‌رسد، دوباره همه مولفه‌های اقتصادی به هم می‌ریزند و هر بار شدیدتر از دفعه قبل گریبان ما را می‌گیرند. اگر روش‌های یافتن راهکارها و تصمیم‌گیری‌ها به همین منوال ادامه داشته باشد باید انتظار پدیدار مشکلاتی از این دست و با این محتوا باشیم و چند صباحی دیگر مشکل نرخ ارز دوباره از سرگرفته خواهد شد ولی این بار با یک شکل و ظاهر دیگر، ولی باید توجه داشت که ریشه آن همان ریشه‌ای است که در سنوات گذشته بوده و در حال حاضر نیز وجود دارد. واقعیت این است که در حال حاضر به دلیل اینکه به نوسانات نرخ ارز به عنوان یک مشکل اصلی توجه نمی‌شود، نمی‌دانیم که چه کار باید کرد تا نرخ ارز هم‌سو با سایر مولفه‌های اقتصادی شود و دیگر شاهد این‌گونه مشکلات نبوده، در آینده بتوانیم برخی از مشکلات اقتصادی کشور از جمله نرخ بیکاری و تورم را کاهش یا نقدینگی را به سوی بانک‌ها سوق دهیم. متاسفانه عملا چنین اتفاقی نمی‌افتد و شاید این یک عادت فرهنگی است زیرا تا زمانی که درد به نقطه اصلی نرسیده به دنبال درمان آن نیستیم. این به یک فرهنگ عمومی و همه‌گیر در کشور ما تبدیل شده است که نه تنها در فعالیت‌های اقتصادی بلکه در تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های اقتصادی کشور نیز وجود دارد. در حال حاضر برخی از موضوعات اقتصادی به حال خود رها ‌شده‌اند و وقتی یک موضوع مشکل‌ساز ‌می‌شود آن وقت تازه برای حل کردن آن به دنبال راه‌حل هستیم. در چنین شرایطی طبیعی است که در آن مقطع زمانی نمی‌توان راه‌حل درستی پیدا کرد. متاسفانه ما برخی از عضوهای اقتصادی را ناخواسته از بدنه اقتصاد جدا و ناکارآمد ‌می‌کنیم.

در این چندماه شاهد آن بودیم که مسوولان درخصوص افزایش یک‌باره نرخ ارز سکوت کرده بودند. این رفتار مسوولان را چگونه تحلیل ‌می‌کنید؟
در چند ماه گذشته شاهد به اوج رسیدن اختلاف نرخ ارز در بازار آزاد و دولتی بودیم. مسوولان نیز در این مدت در سکوت به سر ‌می‌بردند. امروز مسوولان باید به سکوتی که در این مدت اختیار کرده بودند پاسخ دهند. در حال حاضر این سوال مطرح است که چرا سکوت اختیار شد و بعد از آن به یک‌باره اعلام کردند، دلار باید تک‌نرخی و با قیمت ۱۲۲۶ تومان خرید و فروش شود. مگر مسوولان این امکان را نداشتند که بعد از چند روز از اتفاقاتی که در بازار ارز افتاده بود این کار را انجام دهند پس چرا این تصمیم را بعد از نزدیک به یک ماه انجام داده‌اند. باید مسوولان یک پاسخ روشنی در این زمینه بدهند چراکه یکی از وظایف اصلی مسوولان این است که در مقابل تصمیم‌‌هایی که ‌می‌گیرند پاسخگو باشند.

با توجه به اینکه در چند سال اخیر شاهد اتخاذ تصمیمات از سوی مسوولان بوده‌ایم به نظر، این تصمیمات تا چه میزان با کار کارشناسی بوده است؟
باید به این نکته توجه داشت که قبل از اینکه دنبال این باشیم که چرا نرخ ارز طی این چند سال نوسان داشته باید دنبال پاسخ این سوال بود که چرا باید تصمیماتی گرفته شود که نتایج آن برای اقتصاد کشور دردساز شود. اگر بر این باوریم که در کشور چه در اقتصاد بخش خصوصی و چه در اقتصاد بخش دولتی هم تخصص و هم تجربه پشت این تصمیمات است پس چرا شاهد این همه بی‌ثباتی در اقتصاد کشور هستیم. باید توجه داشت که این همه بی‌ثباتی در تصمیم‌های اقتصادی باعث بی‌اعتمادی در جامعه می‌شود.

چه زمانی می‌توان انتظار داشت یک فرد می‌تواند منافع ملی را به منافع خود ترجیح دهد؟
زمانی یک فرد ‌می‌تواند به فکر منافع ملی باشد که ببیند تصمیمات درست و کارشناسی گرفته ‌می‌شود و یک مهارت و تجربه و دانش لازم پشت این تصمیمات وجود دارد آن وقت ‌می‌توان انتظار داشت یک فرد به عنوان یک شهروند و یک ایرانی به عنوان یک وظیفه از این تصمیمات حمایت کند حتی اگر این تصمیمات به ضررشان باشد ولی وقتی با این تصمیمات همراهی کرد و دید که این همراهی نه برای کشور و نه برای فرد نتیجه ندارد آن وقت بی‌اعتمادی ایجاد ‌می‌شود.

نوسانات نرخ ارز تا چه اندازه ‌بر اشتغال تاثیرگذار خواهد بود؟
با توجه به اینکه واحدهای صنعتی و بنگاه‌های اقتصادی قبلا با مشکلات تامین مالی روبه‌رو بودند و از طرف دیگر وقتی نرخ ارز که قرار بود با قیمت ۱۱۰۰ تومان در اختیار آنان قرار گیرد و به یک‌باره ‌می‌شود ۱۲۲۶ تومان مجبور هستند با این میزان دلار مواد اولیه کمتری خریداری کنند و این باعث ‌می‌شود تا خط تولید با کمترین ظرفیت کار کند و تولیدکنندگان و صنعتگران مجبور خواهند شد دست به تعدیل نیرو بزنند. بنابراین قطعا شاهد افزایش بیکاری در کشور خواهیم بود و اگر تعدیل نیرو هم صورت نگیرد کارگران در کارخانه‌ها بیکار خواهند بود که این امر باعث کاهش نرخ بهره‌وری خواهد شد. ضمن اینکه وقتی نیروی کار در یک بنگاه صنعتی بیکار باشد مدیریت کردن این نیروی کار بسیار سخت خواهد بود. وقتی این اتفاق ‌می‌افتد نرخ بیکاری افزایش پیدا می‌کند و اشتغال که از اهداف دولت است محقق نخواهد شد.

غیر از هزینه‌هایی که از نوسانات نرخ به تولیدکنندگان متحمل شده آیا هزینه‌های دیگری نیز به آنها اضافه شده است؟
هزینه‌های پنهانی است که در کشور ما به آن کمتر پرداخت ‌می‌شود چون کمتر قابل اندازه‌گیری است بیشتر به چشم نمی‌آید و فکر ‌می‌کنیم که هزینه‌های اضافه ما ناشی از افزایش نرخ ارز است در حالی که هزینه‌های دیگری هم هست که به دلیل بی‌ثباتی که در مدیریت بنگاه‌ها و عدم برنامه‌ریزی دقیق به دلیل مشکلاتی که پیش می‌آید صنعتگر و تولید‌کننده متحمل ‌می‌شود. باید توجه داشت که در اقتصاد دنیا یک‌سری ریسک‌ها طبیعی است و در بنگاه‌های اقتصادی وجود دارد مثل ریسک اعتباری و غیره که اینها را تولید‌کننده محاسبه و اقدام به فعالیت ‌می‌کند‌ ولی متاسفانه در اقتصاد ایران یک ریسکی اضافه شده و به نظر می‌آید که در هیچ جای دنیا وجود ندارد و آن ریسک تصمیمات خلق‌الساعه است یعنی شب می‌خوابیم و فردا صبح با یک دستورالعمل و یک تصمیم جدید روبه‌رو می‌شویم. این ریسکی است که بنگاه‌ها در ایران با آن روبه‌رو هستند و باید آن را مدیریت کنند و بخشی از توانمندی و ظرفیت خود را باید به آن اختصاص دهند و این خود افزایش هزینه و کاهش قدرت رقابت را در پی دارد.
با توجه به اینکه یکی از برنامه‌های دولت ایجاد ۵/۲‌میلیون شغل است آیا با این تفاسیر ‌می‌توان انتظار داشت که این امر محقق شود؟
عوامل طی این چند وقت دست به دست هم داده‌اند که شاهد افزایش نرخ بیکاری باشیم. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که بیکاری‌ای که در حال حاضر در جامعه بسیار زیاد است بیکاری پنهان است که متاسفانه در آمارها هم محاسبه نمی‌شود.

درخصوص بیکاری پنهان توضیح بیشتری دهید.
وقتی کارگران در کارخانه‌ها حضور دارند اما به دلایل مختلف از جمله نبود مواد اولیه کالایی تولید نمی‌کنند که بتوانند به تولید ملی کمک کنند و ارزش افزوده داشته باشند این خود یک نوع بیکاری پنهان است که باید با برنامه‌ریزی و تصمیمات درست آن را در کشور که متاسفانه روز به روز در حال افزایش است کنترل کرد و کاهش داد یا مشاغل کاذبی که تولید ارزش افزوده نمی‌کند و مشاغلی که افراد از سر اجبار و ناعلاجی به آن روی آورند، اینها شغل کاذب است. به عبارت دیگر هر نوع کاری ارزش افزوده استاندارد را نداشته باشد و در خدمت افزایش تولید ناخالص ملی نباشد و میزان بهره‌وری را کاهش دهد از مصادیق بیکاری پنهان محسوب می‌شود.

یکی از تصمیماتی که گرفته شده است افزایش نرخ سود بانکی است، در این زمینه چه نظری دارید؟ رشد نرخ بانکی چه تاثیری می‌تواند بر تولید داشته باشد؟
افزایش و کاهش نرخ سود بانکی یک تیغ دولبه است. وقتی تصمیمات به موقع انجام نمی‌گیرد و موضوعات در نظر گرفته نمی‌شود وقتی به تنهایی به افزایش یا کاهش نرخ بهره نگاه ‌می‌کنیم خواهیم دید که چون بدون برنامه و بدون اتصال به مولفه‌های اقتصادی است باعث ‌می‌شود قدرت تامین منابع مالی بنگاه‌ها کاهش پیدا کند و در حال حاضر که بانک‌ها نمی‌توانستند نیاز نقدینگی مالی بنگاه‌ها را تامین کنند با این شرایط که نرخ بهره افزایش یافته باعث خواهد شد که خود بنگاه‌های اقتصادی به دلیل بالا رفتن هزینه‌های مالی کمتر به سراغ اعتبارات بروند اما از طرف دیگر اگر این نرخ افزایش نمی‌یافت قطعا تمامی منابع مالی به سمت سرمایه‌گذاری مولد حرکت نمی‌کرد و وقتی نرخ بهره پایین باشد پول‌های در دست مردم در بانک سپرده‌گذاری نمی‌شود و به سمت بازارهای دیگر از جمله ارز، سکه و فعالیت غیرمولد حرکت می‌کند. این هم یکی از مشکلات اصلی واحدهای صنعتی در این چند سال بود که نتوانستند منابع مالی و نقدینگی خود را تامین کنند.

طی چند سال گذشته که نرخ سود بانکی به صورت دستوری کاهش یافت چه پیامد‌هایی به همراه داشت؟
تعیین نرخ تسهیلات مبادله‌ای بانکی که دستوری در کشور کاهش یافت معضلاتی را برای اقتصاد و تولید به همراه داشت هرچند تحلیل هر یک از تبعات و پیامدهای ناشی از این کاهش نیازمند ارایه داده‌ها و اطلاعات یکپارچه است که به دلیل نبود یک پایگاه و سیستم اطلاعاتی یکپارچه و تحلیل آنها، قضاوت نهایی را با مشکل روبه‌رو می‌کند حتی اطلاعاتی که در این خصوص هم وجود دارد دسترسی به آنها آسان نیست. اما می‌توان در یک نگاه کلی پیامدها و عوارض ناشی از کاهش نرخ سود بانکی طی چند سال اخیر را که در برخی موارد پیامدهای جبران‌ناپذیری بر اقتصاد کشور داشته است این‌گونه اظهارنظر کرد که بر اثر این تصمیمات اقتصاد ایران در حالت رکود تورمی به‌سر می‌برد و این شرایط شتاب بیشتری به خود گرفته است، کاهش نرخ سود بانکی اثر تورمی با رشد بالای نقدینگی را بر سطح عمومی قیمت‌ها داشته است، ارزش ریال در برابر سایر ارزهای خارجی به شدت کاهش یافت، حجم مصارف دولت در طول این چند سال افزایش یافت و از همه مهم‌تر بانک‌ها به صندوق امانات وجوه تبدیل شده‌اند و جذابیت سپرده‌گذاری از بین رفته است و موارد دیگر که اگر بخواهیم آنها را عنوان کنیم بسیار زیاد است هر کدام اقتصاد کشور را با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو کرده است که در برخی موارد نمی‌توان راه‌حلی برای آن در نظر گرفت.

چه کار بایدکرد؟
اولا وقتی اقدامی صورت ‌می‌گیرد و تصمیمی گرفته ‌می‌شود باید چندین سال پیش که کاهش داده شد صورت نمی‌‌گرفت و باید ‌می‌گذاشتند که این نرخ بهره با یک‌درصد بسیار کم و در یک پروسه زمانی افزایش پیدا کند. و این امر باعث می‌شد که نه فشار بر بنگاه‌های اقتصادی بیاید و نه نقدینگی که در دست مردم است به سمت بازار دلالی برود. چون تصمیمات در یک فرآیند براساس پایه‌های علمی اقتصاد گرفته نمی‌شود و این عواقب را به وجود ‌می‌آورد چون تصمیم نه به موقع است و نه درزمان و فضای درستی گرفته شده است چون فضای اقتصادی ملتهب است و تصمیم که گرفته ‌می‌شود آن را ملتهب‌تر خواهد کرد. در حال حاضر صاحبان صنایع هم نمی‌دانند چه کار باید بکنند.

از: کلمه

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به سیمای نظام 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران