|
|
|||
16 آذر قلب تپندة جنبش دانشجوئي نهضت ملي ايران به رهبري دكتر محمد مصدق با هدف استقلال و دموكراسي براي وطن , در اثر كودتاي ننگين ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توسط آمريكا و انگليس موقتا" شكست خورد و تنها حكومت كاملا" دموكراتيك و ملي ايران به گناه آنكه با ملي كردن نفت دست غارتگران آمريكائي و انگليسي را از اين ثروت ملي كوتاه كرده بود پس از گذشت كمتر از ۳ سال سرنگون شد . ابرقدرت هاي آمريكا و انگليس كه خود را مدعي پيشرفته ترين مدل هاي دموكراسي و آزادي ميدانستند غلام حلقه به گوش خود محمد رضا پهلوي را كه از ايران گريخته بود به كشور بازگرداندند و با تمام قوا به او كمك كردند تا ديكتاتوري مطلق خود را برقرار كرده و هر حركت آزادي خواهانه را در هم بكوبد. مدت كمي پس از كودتا محاكمه دكتر محمد مصدق رهبر جبهه ملي ايران كه به دليل ملي كردن نفت ايران مورد غضب استعمارگران واقع شده بود , شروع شد و اين خود موجب هيجان شديدي در جامعه شده بود.مردم كه در اثر كودتا غافلگير شده بودند همزمان با محاكمه دكتر مصدق واكنش هايي نشان ميدادند كه از جمله آنها ميتوان به تعطيلي بازار تهران اشاره نمود اما رژيم كودتا در پاسخ با خشونت تمام سقف بازار را تخريب و بسياري از افراد را دستگير نمود (اين عمل در قرن اخير بيسابقه است) و قاطعانه با مخالفان برخورد كرد. ۱۲ آذر ۱۳۳۲ خبر تجديد مناسبات ايران و انگليس خشم عمومي را برانگيخت و ۱۴ آذر اعلام شد كه روابط ايران و انگليس برقرار شده است اين مسائل موجب افزايش خشم عمومي بود و البته از همه مهمتر قرار بود تا ارباب بزرگ نيكسون معاون رئيس جمهور آمريكا ۱۶ آذر به ايران سفر كند . پس رژيم كودتا مصمم شد تا با برخوردي خشن دانشجويان را سركوب كرده و ارباب آمريكائي را كه جهت مشاهده نتيجه صرف مليون ها دلار پول توسط سازمان سيا در كودتاي ۲۸ مرداد به ايران آمده بود خشنود سازد , چه حمايت آمريكا از رژيم شاه براي ادامه حيات بسيار ضروري بود و آنان نيز ميبايست مطمئن ميشدند كه صرف مليون ها دلار پول نتيجه بخش بوده است . در آن هنگام فرماندار نظامي تهران فرهاد دادستان از اقوام شاه بود و ۱۵ آذر تظاهرات متعددي در دانشكده هاي دانشگاه تهران صورت گرفت .صبح ۱۶ آذر دانشجويان كه به دانشگاه وارد شدند متوجه حضور كماندوهاي مسلسل به دست در صحن دانشگاه شدند كه اين افراد از نيروهاي ويژه بوده و جانبازان شاه ناميده ميشدند . به گفته دكتر چمران دانشجويان در آن روز بياندازه ساكت و آرام بودند و به سر كلاس ها رفتند و به هيچ اقدام تحريك آميزي دست نزدند چرا كه گرگان تشنه به خون را مشاهده ميكردند . اما جانبازان شاه مصمم بودند تا پيش پاي نيكسون هسته اصلي مقاومت را در هم بكوبند و خفقان لازم را ايجاد نمايند .روز قبل يكي از نگهبانان شنيده بود كه يكي از خونخواران با تلفن ميگفته دانشجوئي را بايد شقه كرده و از در دانشگاه آويزان كرد تا براي همگان درس عبرت شود .لذا گرگها شروع به ايجاد مزاحمت براي دانشجويان نمودند چند گروهبان به يكي از كلاس هاي دانشكده فني وارد شده و در حالي كه استاد مشغول تدريس نقشه برداري بوده يكي از دانشجويان را كشان كشان از كلاس بيرون برده و كتاب هاي او را بر سرش كوبيدند و هنوز در كلاس بسته نشده بود چند گروهبان ديگر دانشجوي ديگري را از كلاس بيرون ميبرند .پس از اين مسائل كلاس ها به هم خورده و دانشجويان به راهرو دانشكده فني رفته و در آنجا مشاهده ميكنند كه نظاميان جلوي دانشجويان را گرفته و آنها را محاصره كرده و برخي از دانشجويان را دستگير ميكنند... يكي از دانشجويان احمد قندچي(عضو نهضت مقاومت ملي) جلو رفته و ميگويد : "بزنيد ما كاري نكرديم , مسالهاي نيست " كه يكي از گروهبانان به سينه قندچي تيراندازي ميكند و او به زمين افتاده و شهيد ميشود.پس از آن با سرنيزه به دانشجوي ديگر مصطفي بزرگ نيا (وي از دوستان گروه هاي چپ در دانشگاه بوده ولي ارتباط تشكيلاتي با آنان نداشته است ) حمله كرده و او را نيز به شهادت ميرسانند و همچنين آذر شريعت رضوي(عضو فعال نهضت مقاومت ملي و عامل توزيع اعلاميه هاي نهضت در دانشگاه ) را نيز به شهادت ميرسانند.آنان به ساير دانشجويان نيز حمله كرده و دانشجويان را به مسلسل ميبندند وحتي آزمايشگاه ها را نيز زير و رو ميكنند و بسياري را دستگير كرده و خون هاي زيادي را در دانشگاه به زمين ميريزند ...
در اثر تيراندازي آب شوفاژها در محوطه جاري شده و خونابه در كف دانشكده جاري ميشود...و تا مدتها اثرات خونابهها بر ديوارهاي دانشكده فني باقي ميماند .يكي از سربازها در هنگام خروج با تاثر ميگويد به ما دستور داده شده بود كه بايد تمام تيرهايمان را مصرف كنيم و من تيراندازي هوائي كردم … دكتر سياسي رئيس دانشگاه در پاسخ مراجعين ميگويد : آقا اينها جانبازهاي شاه هستند و من جلوي اينها كاري نميتوانم بكنم ... شهداي دانشجو را ۱۸ آذر پس از تشييع جنازه مفصلي در امام زاده عبد الله به خاك سپردند و بنا به خواست نهضت مقاومت ملي دانشجويان ايران تا هفتم شهدا به سر كلاس نرفتند و تا چهلم شهدا بازوبند سياه بستند ... نيكسون ۱۸ آذر به ايران آمد و از او پذيرائي مفصلي به عمل آمد و به او دكتراي افتخاري اهدا شد ... طي نامه ۲۱۲۲ مورخ ۲۰/۹/۱۳۳۲ كه از لشكر ۲ زرهي به ركن دو و تمام واحدها و دواير تابعه دولتي فرستاده شد از افراد دسته جانباز به دليل جديت و فعاليت در ماموريت ۱۶ آذر دانشگاه تهران تقدير شد و كليه افراد به دريافت پاداش نقدي و برخي نيز به ترفيع درجه مفتخر شدند... به مناسبت اين حادثه ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو ناميده شد تا يادآور قرباني شدن ۳ دانشجوي بيگناه پيش پاي اربابان آمريكائي شاه و نيز يادآور مبارزات دانشجويان با استعمار و استبداد باشد... در مراسم شب هفت شهدا برادر شهيد قندچي پس از تجليل از دكتر مصدق سخنراني پرمعنائي به اين مضمون ايراد نمود : " برادر من كشته راه ملي شدن نفت است.برادر مرا جلوي پاي نيكسون قرباني كردند.ورود نيكسون به ايران ورود خطرناكي است , هم تاكيد حاكميت آمريكا بر ايران است و هم راهگشاي بعدي سلطه استعمارگران است از اين جهت او متعلق به مردم و ملت ايران بود . او متعلق به تمام كساني بود كه با استبداد و استعمار ميجنگيدند. دكتر شريعتي در اين باره ميگويد : اگر اجباري كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش ميز دم ، همان جايي كه ۲۲ سال پيش آذرمان ( منظور دكتر آذر شريعت رضوي برادر پوران شريعت رضوي ، همسر دكتر ، است ) در آتش بيداد سوخت ، او را در پيش پاي نيكسون قرباني كردند ! اين " سه يار دبستاني " كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند ، هنوز از تحصيلاتشان فراغت نيافته اند ،نخواستند - همچون ديگران - كوپن ناني بگيرند و از پشت ميز دانشگاه ، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند . از آن سال ، چند دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند ، اما اين سه تن ماندند تا هر كه را كه ميايد بياموزند ، هر كه را ميرود سفارش كنند ، آنها هرگز نمي ميرند ، هميشه خواهند ماند ، آنها " شهيدند " اين سه قطره خون كه بر چهره دانشگاه ما همچنان تازه و گرم است . كاشكي ميتوانستم اين سه آذر اهورايي را با تن خاكستر شده ام بپوشانم تا در اين سموم كه ميوزد نَفسُرند . اما نه ، بايد زنده بمانم و اين " سه آتش را در سينه نگاه دارم .آنچه نگرانم كرده است ناتمام مردن نيست .مردن اگر خوب تمام شود ديگران كار را تمام خواهند كرد و شايد بهتر ، اما ترسم از " نفله ًشدن است با دست دشمن سر به نيست كردن و به گردن دوستانداختن .شهيد چمران از بنيانگذاران نهضت آزادي در رابطه با ۱۶ آذر ميگويد :قربانيان ۱۶ آذر با نثار خون پاك خود پيوند دانشگاه و نهضت ملي ايران را استوارتر ساختند ...وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گوئي همه را به چشم ميبينم , صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مياندازد , سكوت موحش بعد از رگبار , بدنم را ميلرزاند, آه بلند و ناله جانگداز مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك ميشنوم . دانشكده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد به راي العين ميبينم ...اكثر دانشجويان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهاي جنوبي و غربي خارج شوند .در اين ميان بغض يكي از دانشجويان تركيد و او كه مرگ را به چشم خود ميديد و خود را كشته ميدانست ،ديگر نتوانست اينهمه فشار دروني را تحمل كند و آتش از سينه پر سوز و گدازش به شكل شعاري كوتاه بيرون ريخت :ً دست نظاميان از دانشگاه كوتاه ً هنوز صداي او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باريدن گرفت و چون دانشجويان فرصت فرار نداشتند ، بكلي غافلگير شدند و در همان لحظه اول عده زيادي هدف گلوله قرار گرفتند.لحظات موحشي بود.دانشجويان يكي پس از ديگري به زمين ميافتادند به خصوص كه بين محوطه مركزي دانشكده فني و قسمتهاي جنوبي سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشيني عدة زيادي از دانشجويان روي اين پلهها افتاده و نتوانستند خود را نجات دهند.نكتهاي را كه هيچگاه فراموش نميكنم و از ايمان و فداكاري دانشجويان حكايت ميكند فرياد «« يا مرگ يا مصدق »» زير رگبار گلوله است. هنگاميكه تيراندازي شروع شد كاسه صبر و تحمل دانشجويان شكست و جوش و خروش درونشان در شعار كوتاه « يا مرگ يا مصدق » به آسمان بلند شد.تيراندازي و كشت و كشتار آخرين مرحلهاي كه دستگاه جنايت پيشه كودتا ميتوانست مرتكب شود و دانشجويان براي جلوگيري از اين حادثه وحشتناك اينهمه صبر و تحمل كرده بودند و تا اين اندازه دندان روي جگر گذاشته و اينهمه اهانت به كلاس و استاد و شكنجة دوستان خود را مشاهده كرده،گرفتاري اينهمه دانشجو را ديده ، باز هم سكوت و آرامش را حفظ نموده بودند كه بهانهاي به دست عمال بيشرم دستگاه ندهند ولي هيات حاكمه در تصميم به كشت و كشتار آن روز خود آنقدر مصر بود كه رفتار دانشجويان نميتوانست كوچكترين تغييري در دستگاه و نقشه پليدشان بوجود بياورد.اينجا بود كه دانشجويان ديگر سكوت را جايز نديدند .اكنون كه كشته ميشوند ،ديگر چرا حرف خود را نزنند ؟ « يا مرگ يا مصدق مرگ بر شاه » چرا بغض و كينه خود را خالي نكنند؟چرا در آخرين مرحله زندگي مقدس ترين نامي را كه پرچم مبارزات آنهاست ياد نكنند؟اين بود كه بغض و كينة آنان تركيد.سوز و گداز درونشان همراه با « يا مرگ يا مصدق » از سينه پردردشان خارج شد.حتي سه نفري كه به شدت مجروح شده بر زمين افتاده بودند ، در حال ناله و درد ، زبان به سخن گشوده با « زنده باد مصدق و مرگ بر شاه » وفاداري خود را به نهضت و تنفر خود را از دشمنان ملت و مسببين كودتا ابراز داشتند.بزرگ نيا به ضرب سه گلوله از پاي درآمد .شريعت رضوي كه ابتدا هدف سرنيزه قرار گرفته به سختي مجروح شده بود ،بر زمين ميخزيد و ناله ميكرد، دوباره هدف گلوله قرار گرفت.قندچي حتي يك قدم هم به عقب برنداشته و در جاي اوليه خود ايستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده يكي از جانيان دسته جانباز با با رگبار مسلسل سينه او را شكافت و او را شهيد كرد.در اين ميان چند نفر از دانشجويان دانشكده افسري كه دانشجوي دانشكده فني نيز بودند ، دوستان دانشجوي خود را هدايت كرده دستور دادند به زمين بخوابند و بدين ترتيب عدة زيادي از مرگ حتمي نجات يافتند … لازم به ذكر است اين جنايت كم نظير كه نظاميان وارد دانشگاه شده و دانشجويان را به گلوله ببندند تا آن هنگام در جهان بيسابقه بود و لذا از سوي كنفدراسيون جهاني دانشجويان اين روز در تمام جهان به عنوان روز دانشجو اعلام شد . البته سالها بعد در آمريكا نظاميان به روي دانشجويان معترض به جنگ ويتنام در دانشگاه آتش گشوده و ۶-۷ نفر از دانشجويان را كشتند و اين جنايت از ۱۶ آذر ايران وحشيانه تر بود .(نشريه حافظ ،شماره ۹،مصاحبه ابراهيم يزدي ،ص۱۲) روندي كه پس از ۲۸ مرداد با حمايت آمريكا در ايران به پيش رفت روز به روز به خشونت بيشتري روي آورد تا جائي كه گارد ويژه دانشگاه تشكيل شد و بسياري از دانشجويان مبارز تنها در زير شكنجه دژخيمان ساواك به شهادت رسيدند و سرانجام انقلاب بزرگ بهمن ۱۳۵۷ حكومت دست نشاندگان آمريكا در ايران را از بنيان بركند و آخرين شاه ايران را به بيرون از كشور پرتاب كرد تا به تاوان جنايت ها و خيانت هايش در حضيض ذلت در مصر بميرد.اما سرنوشت نيكسون نيز بسيار قابل توجه است.پس از ۱۶آذر او دكتراي افتخاري در دانشگاه تهران دريافت كرد.اميرانتظام از اعضاي نهضت مقاومت با قبول خطر و با شجاعت تمام حتي نامهاي را در باب جنايات شاه از طريقي به او رساند اما او هيچ اعتناعي نكرد .او دوست بسيار صميمي شاه بود و حتي در تشييع جنازه او در مصر شخصا" حضور يافت.چندين سال پس از ۱۶ آذر نيكسون كه عضو حزب جمهوري خواه آمريكا بود به رياست جمهوري آمريكا رسيد از اين دوران شاه به قدرت منطقه مبدل شد و نيكسون نيز هم در سركوب داخل به طور كامل از او حمايت ميكرد. ولي نيكسون سرانجام به طرز بسيار زننده و مفتضحانهاي كه در تاريخ آمريكا سابقه نداشته است مجبور به كناره گيري از سمت خود شد . نيكسون تنها رئيس جمهور آمريكا بوده است كه به علت افتضاح بيش از حد مجبور به استعفا شد و ميتوان او را منفورترين رئيس جمهور آمريكا و از بهترين دوستان خارجي شاه سابق ايران دانست. منابع : نشريات چشم انداز ايران ، ايران مهر و ... به کوشش : حميد رضا مسيبيان hamosaieb@yahoo.com |
||||
|