آیت الله منتظری: یک روزی همان زمزمه جنگ بود. حالا جنگ شروع نشده بود. صدام یک حرفهایی زده بود. من رفتم خدمت امام. اما تو همین خانه آقای یزدی، محمد یزدی مقابل خانه …. من رفتم خدمت ایشان گفتم آقای … قاعده است در دنیا هر جا انقلاب میشه یک هیات های حسین نیت میفرستند برای کشورهای مجاور و با آنها مذاکره میکنند. آنها را دلگرم می کنند که شما علیه آنها مثلا نمی خواهیم قیامی چیزی بکنیم و اینها و روابط را حفظ میکنند اینها، که آنها را وحشت نگیرد و ما این کار را نکردیم. هنوز دولت موقت روی کار بود و ما این کار را نکرده ایم. الآن زمزمه جنگ صدام دارد … نمیدانم چی چی میگوید. بهتر است آقای … و این به ضرر است باید این کار را کرد. امام گفت ول کن بابا کشور را چی …. گفتم آقا ما که نمیتوانیم دور کشورمان دیوار بکشیم. ایشان گفتند ما میخواهیم دور کشورمان دیوار بکشیم. … خواست با من مباجثه کند … ما می خواهیم دور کشورمان دیوار بکشیم … که من می خواستم ایشان را وادارم که دولت موقت را وادار کند یک هیات های حسن نیت به این کشورهای مجاور بفرستند و ایشان قبول نکرد.