اجرای گروه کُر در شهر قم حاشیههای خاص خود را داشت که در نهایت به اعلام موضع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با امضای آیتالله محمد یزدی منجر شد. برای پرداختن به این موضوع ناچارم ابتدا به تشریح فضای شهر قم بپردازم؛ شهری که همواره در ذهن ایرانیان به عنوان شهری مذهبی شناخته شده است. اگرچه قم به دلیل داشتن یک کانون مذهبی یعنی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و یک محور فقاهتی یعنی حوزه علمیه، نسبت به سایر شهرهای کشورمان وجههای متمایز یافته است، اما باید توجه داشت که هم حرم مطهر و هم حوزه علمیه هر دو مولفههایی هستند که به این شهر وارد شده اند؛ یعنی مردمی با فرهنگ و سبک زندگی خاص خود در این شهر حضور داشتند که توانستند فضای مساعدی را برای پذیرش عناصر مذهبی و فقاهتی فراهم آورند .
مردم قم درطول سالهای متمادی، همواره در حال اثرگذاری و اثرپذیری از دو عنصر یاد شده بودهاند. قرار گرفتن حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در قم با تحت تاثیر قراردادن فضای شهری، همیشه تاثیرات خاص خود را در شمایل ظاهری و ایمان پر شور مردم در جهت ارادت به اهل بیت پیامبر اسلام داشته و در مقابل، احساسات مردم قم نیز به شکلگیری اعمالی در این فضای مذهبی دامن زده است. از این اعمال به ابداع سبکهای جدید عزاداری و گسترش مجالس شبیهخوانی و تعزیه که یافتههای جدیدتری در عرصه شعائر مذهبی به شمار میآیند و ریشه در مظاهر تمدن ایران باستان و فرهنگ خاص مردم قم دارند میتوان اشاره کرد.
مردم قم در بحث فقاهت نیز طی سالهای طولانی به دلیل ارتباط با مراجع شیعه، هم از آنان تاثیر گرفتند و هم برای آنها فضایی فراهم آوردند که با اکرام و احترام، دایرهای وسیعتر برای حضور و نفود بیابند .
اما گاهی نیز نگاههای پرشور مذهبی و فقاهتی در تعارض با هم قرار گرفتهاند. برای نمونه وقتی آیتالله بروجردی متوجه شد که شبیهخوانی در قم وضعیت نگران کننده ای پیدا کرده و با بدعت و تحریف توام شده، دست اندرکاران تعزیه را فراخوانده و به آنان تاکید نمود که شبیهخوانی به این شکل حرام است که یا باید اصلاح گردد و یا از برگزاری آن جلوگیری شود. ایشان به برپایی عزاداریهای آفت زده اجازه نمیدادند (روایت فضیلت؛ غلامرضا گلی زواره، مجله پاسدار اسلام، ش ۱۶۰، ص ۴۱ ) نگارنده این یادداشت ، تاریخ شفاهی شبیهخوانی استان قم را از زبان برخی از آنان شنیده و با این جمله آنها مواجه شده است که: «ما در ده ماه سال مقلد آقا ( آیتالله بروجردی ) هستیم و دو ماه محرم و صفر را از خودمان تقلید میکنیم ». و به این ترتیب بود که مراسم تعزیه ادامه یافت .
اگرچه این تنها نمونه کوچکی است ولی میتواند نشاندهنده بخشی از استقلال مردم قم در مواجهه با مسائل مذهبی و فقاهتی باشد. میتوان گفت این مردم قم هستند که فقها را انتخاب کرده و سبک زندگی تجویزی آنها را الگو قرار داده اند و از آنجا که مختار هستند در عین اینکه خود را مذهبی میدانند، هر زمانی که بخواهند به سبک زندگی دیگری رفتار کنند زیرا مردم قم، مذهبی بودن خود را از فقاهت فقها نمی دانند بلکه وجوه احساسی مذهب، نسبت به بحث تقلید غلبه بیشتری دارد.
امروزه ساختار جدید شهر قم ، تحت تاثیر دنیای ارتباطات متحول شده و حتی به لحاظ فیزیکی بخشهای مختلف شهر متفاوت از هم اند. ساختمانهای علمیه در حاشیه حرم با سبک معماری خاص، پیام ویژه خود را القا میکند و ساختمانهای خیابان صدوقی به مراتب مدرنتر به نظر میرسند و کافههای حاشیه میدان مفتح، صورتی دیگر از شهر را مینمایاند. حتی ظاهر مردم نیز متفاوت است؛ بهنحوی که هم حجاب چادر و هم پوشش مانتو برای بانوان و محاسن بلند و یا صورتهای تراشیده برای مردان، در کنار هم به وفور در شهر دیده می شود.
این فیزیک شهری و چهرههای متفاوت، راوی باورها و ذهنیتهای گوناگون است. در کنار مدارس علمیه و مجالس مذهبی که رونق خاص خود را همچنان حفظ کرده اند، تشکیل کلاسهای موسیقی در قم نشان دهنده این موضوع است که بخشی از مردم این شهر به آموختن موسیقی و نواختن ساز علاقه دارند و این نشان دهنده شکلگیری طیف دیگری از مردم در این شهر است که البته همیشه هم به معنای تضاد نیست، چون افرادی از هر دو طیف در جریان مقابل وارد شده اند و این اتفاق، تشخیص مرزها را مشکل کرده است.
اما چیزی که اهمیت دارد این است که سبک زندگی با سرعت طوفانی در حال تحول بوده و حتی قرائتهای دینی نیز در این شهر دستخوش تغییرات بسیاری شده است. در بخشی، سنتیترین الگوها ترویج میشود و در بخشی دیگر، سیاسیترین نگرشها و حتی در کوچهپسکوچههای آن صدای روشنفکری نیز به گوش میرسد. برای نمونه آنچه استاد رضا بابایی در عین باورمندی به دین با نگاهی روشن بر زبان میآورد، نشان میدهد که به جای درد دین، درد بشریت مطرح شده و طبیعی است که مستمعین سخنان او، فتوامحور نبوده و بلکه به دنبال یافتن راهی برای کاهش رنج انسانها هستند.
این جهانِ تغییر یافته در نگاه مردم قم، اولویتهای جدیدی را میآفریند و حتی مفهوم اصولگرایی و اصلاحطلبی دستخوش تحول میشود. در سال ۹۲ رئیس جمهور روحانی موفق به کسب بالاترین رای شد و در انتخابات مجلس، دو کاندیدا با مواضع تند و رئیس سابق مجلس به کرسیهای بهارستان دست پیدا کردند. دو انتخابات اخیر، از تغییر نگاه مردم قم نسبت به جامعه مدرسین و نهادهای فقاهتی حکایت داشت و نشان داد که کاندیداهای جامعه مدرسین به کسب رای اعتماد از سوی اهالی این شهر موفق نشدند و تنها در انتخابات مجلس، علی لاریجانی از فهرست جامعه به مجلس راه یافت که این رای نیز بیشتر ناشی از جایگاه خود او بود تا حمایت جامعه مدرسین.
حال با این دگرگونیها در نگاه مردم قم، آیا میتوان آنان را به صورت تودهای بیاختیار قلمداد کرد و یا نظر فقها را نظر شهر دانست؟ آیا مردم دیگری جز روحانیت در شهر زندگی نمیکنند؟ آیا کسانی حق دارند، تمام انتخابهای مردم این شهر را در ید قدرت خود داشته باشند؟ آیا وقتی بخشی از فقهای قم با دیدگاه فقاهتی با ترویج موسیقی مخالفند، بخشی دیگر اجازه اظهار نظر و مخالفت دارند؟
برخی اظهارنظرها که در تعارض با مفهوم جمهوریت و حاکمیت قانون بر اساس نظارت و اشراف ملت است، به نوعی اصل حاکمیت را دچار خدشه کرده و در واقع حکومتی ملوک الطوایفی را ایجاد می کند. در دهه اول انقلاب هم افرادی با باورهای فقهی نسبت به آنچه در صداوسیما نمایش داده میشد، اعتراضهایی کردند که با پاسخ کوبنده آیتالله خمینی روبهرو شدند. حال به نظر میرسد شکستن پیدرپی حریم قانون اساسی جمهوری اسلامی با حمله به برنامههای مجوزدار در قامت مدافع خدا و مردم به عادتی همیشگی تبدیل شده است. اگرچه بسیاری از این مواضع برای تضعیف دولت و حاشیه سازی برای وزارت ارشاد صورت می گیرد ولی این اعمال در نهایت برای حیات جمهوریت نظام و جمهوری اسلامی خطرناک خواهد بود.
از: زیتون