دیوانسالاری دینی و نظامی در ایران در دههی شصت بر شور انقلابی بازمانده از سال ۵۷ و امواج جنگ سوار بود و نیازی به توجیه نظری خود نمی دید. در دههی هفتاد با اوج گیری بروز و نشر اندیشههای دمکراتیک، حاکمیت قانون، جامعهی مدنی، عرفیگرایی، اصلاح دینی و آزادیهای مدنی دیوانسالاری دینی و نظامی غیر از نظریهی ولایت فقیه چیز دیگری برای عرضه نداشت و از همین جهت به تکفیر و تفسیق مخالفان و منتقدان، بستن روزنههای بروز اندیشههای رقیب و سرکوب نویسندگان و روزنامه نگاران و هنرمندان منتقد پرداخت. در همین دهه بود که قتل دگر اندیشان و تعداد نشریات بسته شده اوج گرفت.
در همین دوره بخشی از حاکمیت به فکر افتاد که نهادهایی برای مقابلهی فکری با موج اندیشههای منتقد در کنار تداوم عملیات سازمان سرکوب تاسیس کند. این حرکت در دوران احمدی نژاد با یکدست تر شدن حاکمیت و اوج درامدهای نفتی قوت بیشتری پیدا کرد. در دوران وی دهها موسسهی مطالعاتی که کارشان ترویج و تبلیغ ایدههای خامنهای و احمدی نژاد بود (و نه پژوهش و مطالعه) شکل گرفت و موسسات قبلی توسعه پیدا کردند. کارکرد این موسسات توجیه غرب ستیزی حاکمان و روحانیون، بسط نفوذ اسلامگرایی شیعه در منطقه، تمامیت خواهی مذهبی حکومت (تحت عنوان ترویج سبک زندگی اسلامی، دین حداکثری، تکلیف مداری)، بسط نظریهی توطئه و کاربرد موردی آن در دورهها و موضوعات مختلف، ابدی معرفی کردن حکومت دینی، بینیازی جامعه به علوم غربی، تسریع اسلامی سازی علوم انسانی (که بعد از شکستهای دههی شصت در این حوزه مورد توجه خامنهای و شرکا قرار گرفت)و علوم تجربی مورد نیاز (مثل بیولوژی و فیزیک و شیمی که کاربردهای نظامی برای حکومت دارند)، نفی علوم انسانی غربی، و بسط ایدهی حکومت جهانی اسلام (شیعه) بوده است. اگر به برنامهها و موضوعات مطالعاتی این موسسات نگاه کنید هر یک از آنها را می توان در یکی از مقولات فوق جای داد.
در این نوشته عمدهترین این موسسات را با سال تاسیس و اهداف و برنامههایشان معرفی می کنم:
دانشکدهی مطالعات جهان در دانشگاه تهران، ۱۳۷۵
فواد ایزدی عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران نگرش حاکم بر اعضای این موسسه و برنامههای مطالعاتی آن را به روشنی بیان کرده است: «اگر شما به کشورهای استقلال یافته از شوروی سفر کنید، می بینید هر چیزی که آنجا درست کار می کند برای زمان شوروی است. رهبران شوروی اگرچه مستبد و آدم کش بودند ولی آن منطقه را به یک ابر قدرت تبدیل کردند. مشکل اصلی شوروی این نبود که اقتصادش ضعیف شد، بلکه مشکل تغییر باورهای نخبگان سیاسی بود. چرا که همان اقتصاد نیمه جان هم امکان ادامه حیات داشت. آن چیزی که مشکل ایجاد کرد و باعث فروپاشی شوروی شد، آن بود که فکر افراد تغییر کرد.» (تابناک ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵) او نگرش نظامیان و روحانیون حاکم را به خوبی بیان کرده است.
افراد، عناوین تحقیقاتی و جهت گیریهای موسسه کاملا هم جهت با نگرش خامنهای بوده است. سایت موسسه می گوید: “این ایده [تاسیس این دانشکده] در سال ۱۳۸۰ با رهبر حکیم جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیت الله خامنهای طرح موضوع شد.”
محمد مرندی که در دوران جنبش سبز توجیه کننده ی سرکوبها و کشتارهای حکومت در رسانههای غربی بود نیز عضو این موسسه است و کار او در حوزهی شناخت امریکای شمالی است. محمد مرندی که یکی از بنیانگذاران ایده راه اندازی یک مرکز برای کشورشناسی بود، به مدت سه سال ریاست دانشکده مطالعات جهان را بر عهده داشت.
از سه کتاب منتشر شده توسط این دانشکده دو کتاب در مورد فضای مجازی است که در واقع نگرانی اسلامگرایان را از رسانههای جدید منعکس می کند (و ربط آنها به مطالعات کشورهای جهان روشن نیست) و کتاب سوم ترجمهای در مورد روند هویت یابی روسیه است که خامنهای و نظامیگرایان با نگاهی که به روسیه دارند می خواهند از روی آن الگو برداری کنند.
بنیاد صدرا، ۱۳۷۳
این بنیاد تحت نظر محمد خامنهای برادر علی خامنهای فعالیت می کند و سالانه دو میلیارد تومان بودجه از دولت دریافت می کند (۱۳۹۳). این بودجه صرف گردهماییهای بیحاصل و نشر دوبارهی آثار قبلی (آثار ملاصدرا پیش از تاسیس این بنیاد همه منتشر شده بود) و حقوق کارکنان نزدیک به رئیس بنیاد می شود. علت وجودی آن نیز انتشار مقالاتی است که دیدگاههای اسلامگرایان شیعه را در مورد موضوعات مختلف از جملهشان زنان یا مسئلهی حقوق بشر بیان می کند. به عنوان نمونه در برابر ایدههای حق محور منتقدان نظام، این بنیاد از تکلیف محوری سخن می گوید: “داشتن تکلیف برای انسان بمراتب مهمتر از داشتن حق است، زیرا نشانه بلوغ روحی و استعداد و شعور درک خیر و شر، و داشتن اختیار و آزادی اراده است.” (مقالهی نگاه اسلام به زن در سایت این بنیاد)
برای بالا بردن ارزش زن در اسلام به آیات و روایاتی که زن را به خانه داری و تولید مثل محدود می کند اشاره نمی کنند بلکه واقعیات تاریخی در جوامع دیگر را تحریف می کنند: “در مقابل بیارزشی نقش اجتماعی زن در فرهنگ رومی و یونانی و در ایدئولوژی یهودی و مسیحی، اسلام بالعکس به زن در اجتماع نیز نقش مهم داده و در عرصه سیاست و احراز حقوق اساسی خود از جمله انتخابات اعضای حکومت، نقش او با مرد یکسان است.” (همانجا) مقاله نمی گوید در کدام متن از فرهنگ رومی و یونانی یا دین یهود و مسیحیت زنان بیارزش بودهاند.
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۳
هدف این پژوهشگاه مبارزه با دستاوردهای فکری بشر از طریق نشان دادن “سستپایگی مسلکها و مکاتب بشر پرداخته و نظامهای استوار بر آنها”ست. روحانیونی مثل علی اکبر رشاد و عبدالحسین خسرو پناه که با ایدهی اصلاح و نواندیشی دینی مخالفت جدی داشتند این موسسه را برای مقابله با افرادی مثل سروش و دیگر نواندیشان دینی تاسیس کردند. این موسسه نیز مثل دانشکدهی مطالعات جهان و بیناد صدرا با جهت گیریهای رهبر جمهوری اسلامی کاملا هماهنگ است و توسط وی حمایت می شود. سایتهای اینترنتی این موسسات همه به نظر مثبت خامنهای در تشکیل و تاسیس خود اشاره می کنند. کرسیهای نظریه پردازی در سال ۱۳۸۲ تحت نظر این پژوهشگاه به راه افتاد تا نظریه پردازی در کشور را تحت کنترل حکومت در بیاورد اما این ایده به سرعت رو به مرگ رفت و امروز اثری از آن دیده نمی شود.
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰
این پژوهشگاه وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی قم است و گروههای مطالعاتی مختلقی دارد مثل مهدویت و آینده پژوهی (۱۳۷۷)، و مطالعات تمدنی (۱۳۸۰). در دههی ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ این موسسه کار خود را محدود به مطالعات اسلامی معمول محدود کرده بود اما از سال ۷۷ به بعد و احساس خطر خامنهای از جریان اصلاحات فعالیتهای خود را به حوزههای سیاسی تر بسط داد و در سال ۱۳۸۰ هویت و سازماندهی تازهای پیدا کرد.
این دو گروه عمدتا در چارچوب برنامهی غرب سیزی و داعیهی مدیریت جهانی شکل گرفتهاند. به عنوان نمونه گروه مطالعات اسلام و غرب از سال ۱۳۸۲ با عنوان هسته غربشناسی فعالیت اولیه خود را آغازکرد و از آبان ماه ۱۳۸۶ با عنوان گروه پژوهشی مستقل با رویکرد تمدن سازی اسلامی به بررسی بنیانهای فکری و مبانی ارزشی اسلامی، نظامهای عینی و الگوهای عملی، و مناسبات بیرونی دو جهان اسلام و غرب رسمیت یافت. این گروه با هدف ایجاد ساختار مطالعاتی پایه و پژوهشهای تمدن سازی رقیب در برابر غرب، در پی ارائه تفسیری نو از تمدن اسلامی در پرتو شرایط زمانی جدید است و برنامهی سیاسی حکومت در بسط حوزهی نفوذ و کشورگشایی را تدوین می کند.
مرکز مطالعات فرهنگی- بینالمللی، ۱۳۶۹
این مرکز وابسته به وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است. اهداف و فعالیتهای عمده این مرکز شاملاست بر مطالعه و تحقیق در زمینه فرهنگ و تمدن اسلام و ایران و همچنین شناخت ساختار و جریانهای فرهنگی در جوامع گوناگون و زمینههای مشترک فرهنگی ایران با سایر جوامع تا از این طریق امکان تاثیر گذاری بر آنها فراهم شود. این مرکز در معاونت بین الملل وزارت ارشاد تاسیس شد اما با تاسیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که تحت نظر خامنهای (و نه دولت) کار می کند به این سازمان انتقال یافت. این مرکز نیز بر اساس رهنمودهای خامنهای موضوعات مورد توجه خود را انتخاب می کند مثل بیداری اسلامی (یک بخش مستقل) و جنبش وال استریت را اشغال کنید (در بخش مطالعات امریکا).
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۶۷
این موسسه وابسته به وزارت اطلاعات است. بسیاری از آثار این موسسه متن بازجوییهای انجام شده در وزارت اطلاعات است. اسناد ساواک در اختیار این موسسه است و تنها کسانی که از منظر وزارت اطلاعات مطالبی را به رشتهی تحریر در بیاورند به آن اسناد دسترسی دارند. اعضای این مرکز تاریخ معاصر را از منظر امنیتیهای جمهوری اسلامی (که شبیه به خامنهای می اندیشند) مهندسی و عرضه می کنند تا رژیم روحانیون را بهترین حکومت و دیگر رژیمها را فاسد و ضد ملی معرفی کنند.
مرکز الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت، ۱۳۹۰
منشأ تشکیل مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به برگزاری نشست اندیشههای راهبردی در حضور خامنهای برمی گردد. سایت این مرکز فکر تاسیس آن را به خامنهای نسبت می دهد: “مقام معظم رهبری در نخستین نشست اندیشههای راهبردی علاوه بر تحلیل مفهومی و مشخص ساختن ابعاد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، ظرف ساختاری مورد نیاز برای پیشبرد تدوین الگو را نیز مشخص فرمودند. ایشان در سخنان خود به تأسیس مرکزی اشاره نمودند که هدایت و راهبری تدوین الگو را بر عهده خواهد گرفت: یک مرکزى هم براى این کار لازم است که این مسئله را دنبال کند؛ این مرکز را ان شاء اللَّه تشکیل خواهیم داد.”
هدف این مرکز “تعمیق و توسعه تفکر، تحقیق و نظریه پردازی درباره مبانی، اصول، شاخصها و دیگر ابعاد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تکامل فرد و اجتماع بر اساس تعالیم و ارزش های متعالی اسلام ناب محمدی” ذکر شده است. این مرکز با گفتمان سازی می خواهد فکر کردن افراد را در قالبهای خاصی قرار داده و جهت دهد.
فرهنگستان علوم اسلامی قم، ۱۳۵۸
این موسسه با هدف اسلامی سازی همهی علوم از جمله فیزیک و شیمی و ریاضیات تاسیس شد. بعد از مرگ منیر الدین حسینی، مهندسی اجتماعی و مهندسی تمدن نیز به موضوعات کار این موسسه اضافه شد.
این کسب و کار اسلامی سازی علوم همچنان پر رونق است و حکومت بر پروژهی غیر ممکن تولید جامعه شناسی و روانشاسی و اقتصاد و باستان شناسیو … اسلامی هزینه می کند. از همین جهت موسساتی که در این زمینه فعالیت می کنند همچنان تاسیس می شوند. موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه (تاسیس ۱۳۸۴) نیز رسالت خود را تولید علوم انسانی با اتکا به مطالعات اسلامی معرفی می کند.
موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام، ۱۳۸۶
این موسسه در پی ارائهی طرحی برای تمدن اسلامی است و این کار را می خواهد با باور به حداکثری بودن دین، راهبردی و برنامه ساز بودن گزارههای دین، مدیریت دین بر زندگی بین المللی، تمدن سازی، و حکومت ولایت فقیه بر جامعه جهانی انجام دهد. این موسسه خود را یک ان جی او معرفی می کند بدون آن که روشن سازد منابع خود را از کجا تهیه می کند. این نهادها در ایران همه بودجهی خود را از بخش دولتی و حکومتی می گیرند و عنوان نهاد غیر دولتی برای آنها فریب آمیز و گول زننده است.
موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۴
مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی تحت نظارت رهبر جمهوری اسلامی اداره میشود و رییس و مدیر آن از سوی وی تعیین میشود. این امر به محمد تقی مصباح یزدی واگذار شده است.
پژوهش وتولید علم در حوزه علوم انسانی اسلامی و نقد نظریههای سایر مکاتب، از رسالتهای اصلی حوزه معاونت پژوهش این موسسه معرفی شده است. تولید علم اسلامی در حوزه علوم اسلامی و دفاع مستدل از اندیشههای نوین اسلامی، تدوین آثار فاخر در عرصههای گوناگون دانش اسلامی و علوم انسانی، تدوین متون درسی برای بخش آموزش حضوری و سایر مراکز وابسته به مؤسسه و تبادل علمی با مراکز حوزوی و دانشگاهی در داخل و خارج کشور از جمله برنامههای معاونت پژوهش در راستای تحقق چشمانداز ده ساله مؤسسه و نیل به اهداف پژوهشی آن است.
کارکرد این نهادها
موسسات تبلیغاتی جمهوری اسلامی مثل سامان تبلیغات اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی (با مسئولیت تبلیغ دین در داخل) و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (با مسؤولیت تبلیغات دینی خارج ازکشور) از اعضا و آثار تولید شده در نهادهای فوق برای فعالیتهایشان استفاده می کنند.موسسات فوق همه خوراک لازم را برای تبلیغات سیاسی و دینی حکومت را فراهم می کنند. این تبلیغات عموما متمرکز هستند بر دوبال مکمل اسلامگرایی شیعه که استبداد دینی و جهانگشایی هستند. چارچوب برنامههای آموزشی و (ظاهرا) تحقیقاتی این موسسات محدود به ایدئولوژی اسلامگرایی و خطابههای سیاسی خامنهای است. اینها همه مولود خامنهای و برنامهی حکومتداری و سلطهی وی هستند.
ارزیابی عملکرد
اعضای هیئت علمی موسسات فوق عموما روحانیون و فارغ التحصیلان نزدیک و باورمند به اسلامگرایی هستند و مطالبی که ارائه می دهند هیچگاه جنبهی گزارشی، تحلیلی و انتقادی نداشته است. از همین جهت است که دانش عمومی نسبت به جهان پیرامون در ایران علی رغم وجود این موسسات هیچ تغییری پیدا نمی کند. این موسسات به جای آگاهی بخشی معمولا کارکرد بسط نادانی و جهل دارند و نبود آنها حتما بهتر از بودشان است. سایتهای اینترنتی این موسسات به هیچ وجه به دنبال آگاهی بخشی نیستند.
وقتی سرمایههای کشور در حوزهی تحقیقات صرف چنین مطالعات بیپایه و اساس و بیحاصلی برای کشور می شود طبعا نمی توان ادعاهای حکومت مبنی برپیشرفت علم را در کشور باور کرد. اگر علم مساوی با تبلیغات سیاسی و مذهبی باشد البته این رشته شاهد تورم و بزرگ شدن بوده است. کارکرد واقعی این موسسات توزیع بودجههای عمومی و دولتی به دیوانسالاری دینی در کشور است. اگر امروز همهی این موسسات تعطیل و بودجهی آنها قطع شود هیچ خللی به فرهنگ و جامعهی ایران وارد نمی شود بلکه فضای جامعه از بسیاری از آلودگیهای فکری و عقیدتی (مثل غرب ستیزی و تمامیت خواهی دینی) پاک می شود.
از: رادیو فردا