به گزارش گروه رحلت خبرگزارى فارس، حضرت آیت الله جنتى، ریاست محترم شوراى نگهبان، بلافاصله بعد از دریافت خبر درگذشت جانسوز آیت الله شجونى، در خانه ى آن مرحوم مغفور حضور یافت و به خانواده ى ایشان تسلیت گفت. آیت الله جنتى، بر خلاف همیشه، به جاى لباس روحانیت، گرم کن آدیداس بر تن و کفش نایک به پا داشت و پیش از گفتن تسلیت به خانواده ى مرحوم شجونى گفت:
«من خیلى عذر مى خواهم که با لباس ورزش خدمت شما رسیدم. من در حال بدن سازى بودم که این خبر تاسف بار به من رسید و من بى فوت وقت خودم را براى عرض تسلیت خدمت شما رساندم. در صورت امکان اگر معجون میوه با نارگیل دم دست است یا اگر نیست یک لیوان آب پرتقال دست افشار لطف بفرمایید ممنون مى شوم.»
آیت الله جنتى دقایقى با اعضاى خانواده ى مرحوم شجونى گفت و گو کرد و خاطراتى از آن مرحوم بیان نمود.
حضرت آیت الله جنتى خطاب به همسر مرحوم شجونى گفت:
«من و شجونى گهگاه گاه گاه گاه، همدیگه رو توو نماز جمعه مى دیدیم. من به او مى گفتم: شجونى! جوک جدید در مورد من چى دارى؟ او پاسخ مى داد: آقا! خیــــلى! خدا عمرتون بده که مردم رو خوشحال و شاد مى کنین! حاج آقا مى دونین راستى قراره از گینس خدمت تون برسن؟! از او پرسیدم: گینس؟! گینس چیه شجونى؟ او به من گفت آقا! گینس کتاب رکوردهاى جهان ه! قرار ه بیان خدمت شما، آزمایش رادیو ایزوتوپ روى شما انجام بدن ببینن کربن ۱۴ شما توو چه وضعیه، بلکه بتونن سن تون رو تشخیص بدن و چون قدیمى ترین بازمانده ى نسل بشر هستین اسم تون رو توو گینس ثبت کنن! خانم! آقاى مرحوم شما منو طورى خندوند که دندون ام رو که تازه لک زده بود و پُر کرده بودم، دوباره خالى شد. همین طور که هی هی هی هی مى کردم به اون عزیز از دست رفته گفتم بازم بگو! دیگه چى میگن شجونى؟! گفت آقا یه روز دیدن، خداوند خیلى عصبانى و خشمگین ه، و رو سرِ فرشته ها داد مى کشه! پرس و جو که کردن دیدن خدا به فرشته هاى بیچاره که مامور تووى آزمایشگاه خلقت انسان بودن، خیلى سخت توپ و تشر مى زنه که شما موقع خلق جنتى، از کدوم ترکیب استفاده کردین؟! نکنه اون ماده اى رو که من تووى گاوصندوق گذاشته بودم و به من عمر ابدى میده بهش داده باشین و قرار باشه اینْ تا ابد روو دستم بمونه؟! گفتم: نمیرى شجونى! هی هی هی هی! خلاصه این قدر جوک در باره خودم شنیدم که تمام مدت نماز جمعه، به جاى این که به دشمن فکر کنم به عصبانیت خدا و آزمایش «ایزوتُف» فکر مى کردم!
خب من باید کم کم مرخص بشم برم ادامه ى بدن سازى. فقط مى تونین دفتر کار شجونى رو به من نشون بدین؟ مى خوام یه دقیقه با روح شجونى تنها باشم و درد دل کنم،،،
به گزارش خبرنگار ما، که در محل حاضر بود، در این لحظه حضرت آیت الله، به اتاق کار آقاى شجونى هدایت شدند. آیت الله وارد اتاق شدند و در را بستند. متاسفانه از گفت و گوى آیت الله جنتى با روح مرحوم شجونى اطلاعى در دسترس نیست.
اخبار بعدى متعاقبا منتشر خواهد شد./.
کد خبر: ۶۶۶
یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵
*****
توضیح تکمیلى ف. م. سخن:
اینجانب بعد از صرف ناهار، چون امروز جایتان خالى آبگوشت داشتیم و تیلیت چرب مفصلى میل نمودیم، دچار چرت ملیح شدیم. من که از درگذشت جانگداز آیت الله شجونى خبر نداشتم، ناگهان ایشان را در مقابل خود دیدم که بر خلاف همیشه که مى گفت و مى خندید، بسیار دمغ و پکر به نظر مى رسید. ایشان بى سلام و علیک به من گفت:
«یه چیزى بهت بگم، اونو میدى بچه هاى «گویا نیوز» منتشر کنن؟ گفتم بله حاج آقا! توو این سایت سانسور نیست و شما هر چى بگى عینا منتشر میشه! آیت الله شجونى، در حالى که عمامه از سرش برداشته بود و وسط سرش را مى خاراند گفت: امروز که من مُردم، این آقاى جنتى که روزگارى با هم حشر و نشر داشتیم اومد توو اتاقم در رو پیچ کرد، اونم با گرمکن ورزشى! بعد مى دونى چى شد؟! عرض کردم: نه آقا نمى دونم! شما بفرمایین چى شد!
هیچى، یه نگاه به در اتاق کرد که کسى اونو نبینه، بعد شروع کرد هی هی هی هی خندیدن! بعد خیلى یواش رو به عکس من کرد و گفت: شجونى! یادته چقدر به من خندیدى؟ چقدر برام جوک مَردُم و جوک هایى که خودت برام درست کرده بودى و به اسم جوک مردم واسم تعریف مى کردى مى آوردى و غش غش مى خندیدى؟ فکر کردى چون من هی هی هی هی مى خندم خوشم میاد؟ دِ اشتباه مى کردى شجونى؛ اشتباه مى کردى! من همه رو توو گور مى کنم خودم توو گور نمیرم! موقع جوک تعریف کردن تو به خودم مى گفتم: بخند شجونى، بخند! برو گیگیگیگینس واسم بیار که منو ایزوتُف کنن! دیدى که تو رفتى و من موندم، و حالا حالاها هم مى مونم. اگه راس میگى حالا پاشو واسم جوک تعریف کن! دِ پاشو دیگه! هی هی هی هی!
دست آخر هم این رو خوند و از اتاق بیرون رفت:
مزن در کسی را / اونم در جنتى // که میزند درت را/ اونم چه جورى، جنتى! هی هی هی هی…
ویدئوى جوک هایى که آقاى شجونى در باره ى آیت الله جنتى براى خود او تعریف مى کرد:
https://youtu.be/nwGDJmpJ0J0
از: گویا