اولین بار نام «محمود صادقی» را دی ماه ۹۲ شنیدم. وب سایت «مشرق نیوز» اسنادی منتشر کرده بود از یک نهاد نظارتی-امنیتی (احتمالا سازمان اطلاعات سپاه پاسداران) که تاکید کرده بودند محمود صادقی صلاحیت به کارگیری در سمت «مشاور وزیر علوم و مدیرکل دفتر ارزیابی عملکرد و پاسخگویی» را ندارد.
وزارت علوم به این تذکر توجهی نکرد. او تا تیرماه ۹۴ در همان سمت ماند اما هفتم تیرماه استعفا کرد و وارد گود انتخابات مجلس شورای اسلامی شد.
تلاش نهاد خاص برای حذف محمود صادقی از وزارت علوم نشان می داد به اندازه کافی با او آشنا هستند. با این حال، به نظر می رسد آشنایی آن ها به اندازه ای نبوده است که بتوانند در انتخابات مجلس او را رد صلاحیت کنند.
صادقی در انتخابات، هم در لیست «امید» بود و هم در لیست «صدای ملت» که «علی مطهری» بالای سر آن ایستاده بود. او در گود انتخابات، در میان ۳۰ نفر لیست امید، نفر هفدهم شد با یک میلیون و ۱۶۴هزار و ۳۶۸ رای.
در راس لیست امید و منتخبان تهران، شناخته شده هایی چون «محمدرضا عارف»، «سهیلا جلودارزاده»، «علیرضا محجوب»، «الیاس حضرتی» و «کاظم جلالی» هم بودند. محمود صادقی اما کماکان ناشناخته بود. با این حال، رزومه اش نشان می داد پتانسیل لازم را دارد. اولین مزیتش این بود که حقوق خوانده بود تا مقطع دکترا. دانشیار دانشگاه هم بود. وزن و شخصیت علمی او کاملا به درد مجلس می خورد. آن روزها کسی درباره سابقه حوزه رفتن وی ننوشته بود ولی از پدر روحانی او می نوشتند و این که جانباز است و فرزند شهید. سابقه اجرایی هم داشت. همه این موارد برای یک نماینده مجلس در ساختار سیاسی ایران امتیاز محسوب می شود.
محمود صادقی بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات، کارش را شروع کرد. او بلد بود با رسانه ها حرف بزند و مطلب بنویسد و تحلیل کند. در دو هفته اول پس از انتخابات، به نوعی سخن گوی غیررسمی لیست امید در رسانه ها شده بود. ۲۸ اردیبهشت ۹۵ که دومین نشست «فراکسیون امید» برگزار شد، محمود صادقی در میان هیات رییسه نشسته بود. او اولین خبرها درباره تشکیل فراکسیون امید و کاندیداتوری احتمالی محمدرضا عارف برای مجلس را داد و نوشت درباره ریاست مجلس اگر کسانی بخواهند نظری به نمایندگان مردم تحمیل کنند، باید مقابل آن ها ایستاد و خارج از چارچوب مجلس نباید برای ریاست تصمیم گیری شود.
صادقی، محمدرضا عارف را نماد تغییر می دانست و «علی لاریجانی» را نماد وضع موجود. با این وجود، کسی به این خط و نشان کشیدن او توجه نکرد و صندلی ریاست مجلس با فشار و لابی وزرا و مدیران ارشد دولت روحانی، به علی لاریجانی رسید. دلخوری هم ماند برای محمدرضا عارف و تیم او از دولتی ها که هنوز باقی است.
محمود صادقی سپس در دومین تلاش خود برای عارف، خبر داد که عارف رییس مرکز پژوهش های مجلس می شود. این تلاش هم اما ناکام ماند. او از عارف خواست که رییس «کمیسیون آموزش» شود ولی میلی در کار نبود و رییس فراکسیون امید حاشیه نشینی را ترجیح داد. محمود صادقی بعد مصاحبه تندی علیه تیم لاریجانی انجام داد و گفت از همین اول مشت خیلی ها باز شد. از خودشان هم انتقاد کرد که هنوز کار تیمی را یاد نگرفته اند و به برخی دیگر نیز کنایه زد که از ترس ردصلاحیت شدن، جرات عضویت در فراکسیون امید را ندارند. برخی دیگر را هم «متمرد» نامید و گفت باید با آن ها برخورد شود.
این سخنان با کنایه اصول گرایان مواجه شد. یک وقتی روزنامه «جوان» او را «پلیس نامحسوس اصلاح طلبان» توصیف کرد و وقت دیگر مشرق نیوز نوشت این مصداق «دیکتاتوری حزبی» و «پدرخوانده بازی» است.
با وجود این، محمود صادقی در ماجرای عارف نشان داد که اصل لابی گری را مهم می داند، به کار تشکیلاتی و وفاداری حزبی واقف است، اصل برای او نهاد است و یاد گرفته است که با قاعده بازی کند. کما این که می گفت باید در مجلس فراکسیون های تخصصی تشکیل شود و رفت دنبال تشکیل «فراکسیون شفاف سازی و سالم سازی اقتصاد». خودش هم رییس شد. یعنی نه تنها از علم داران فراکسیون امید شد که یک علم تازه هم برپا کرد؛ علم مبارزه با فساد.
اهمیت این پرچم به بیرون از مجلس هم مرتبط بود. «احمد توکلی»، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی نهاد «دیده بان شفافیت و عدالت» را پایه گذاشته و به مبارزه به فساد سمت و سویی اصول گرایانه داده بود. حالا فراکسیون صادقی می توانست یک رقیب جدی برای او باشد و ادعای مبارزه با فساد را از اصول گرایان بگیرد. رقیب جدی هم شد.
وجه دیگر شخصیت سیاسی صادقی، فعال بودنش در مجلس بود. او در دوگانه «علم الهدی – حسن روحانی»، کنار رییس جمهوری ایستاد. در ماجرای حضور روس ها در پایگاه “نوژه” همدان، نامه به رییس مجلس را امضا کرد و تذکر داد که پروازها باید متوقف شوند. از انتقادات مطرح شده علیه عارف دفاع کرد و به دولت هشدار داد روابطش با فراکسیون امید را بهتر کند و در زمین اصول گرایان بازی نکند. از سفر برخی نمایندگان به برزیل انتقاد کرد و گفت دنبال طرح تحقیق و تفحص از «بنیاد شهید» است که مربوط به فسادهای دولت احمدی نژاد بود. سراغ پرونده های فساد مالی احمدی نژاد در دیوان محاسبات رفت که به گفته او، ۴۸هزار میلیارد تومان بوده است و گفت محکومیت او باید اجرا شود. از باج دادن وزیر سابق آموزش و پرورش به اصول گرایان انتقاد و نامه اعتراض به حکم «نرگس محمدی»، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی را امضا کرد. در توییترش از ظلم بر فروهر و همسرش نوشت و درباره لغو سخنرانی علی مطهری به تندی به وزیر کشور تذکر داد. درباره فساد عظیم در قوه قضاییه نوشت و به صادق لاریجانی هشدار داد که از دخالت نظامی ها در قوه قضاییه جلوگیری و خودش هم از دخالت در امور مربوط به قوه مجریه خودداری کند. وارد ماجرای املاک نجومی و تحقیق و تفحص از شهرداری شد و به فساد عمیق این نهاد اشاره کرد. درباره بازداشت «یاشار سلطانی»، مدیرمسوولِ سایت «معماری نیوز» تذکر داد و از دادستان تهران خواست پرونده اش را سیاسی و امنیتی نکند. از ممنوع التصویری خاتمی انتقاد کرد، درباره مالیات ندادن نهادهای زیر نظر رهبری تذکر داد، درباره حقوق مذهبی اهل سنت گفت و… .
همه این موارد، خبرهای مهمی بودند که در رسانه ها و افکار عمومی بازتاب داشتند و حرف زدن صادقی سبب می شد او بیش تر در کانون توجه قرار گیرد.
همزمان با این فعالیت ها، او به تدریج وارد حاشیه های سیاست شد. چهارم خرداد ۹۵ گفت: «بی برو برگرد تمام سه هزار و هفتصد و خرده ای بورسیه دولت احمدی نژاد خلاف قانون بوده است.»
حرف های او چون نمک پاشیده شد بر زخم اصول گرایان و دانشجویان بورسیه گفتند از او شکایت می کنیم. مقام های وزارت علوم دولت احمدی نژاد موضع گرفتند، او را دعوت به مناظره کردند و اشاره کردند به سخنان آیت الله خامنه ای که گفته بود رسیدگی به بورسیه های غیرقانونی از «غلط ترین کارها» بود.
رویکرد صادقی اما درباره این حملات، عقب نشینی نبود. او اول فاش کرد برخی ماموران سازمان بازرسی کل کشور که مسوول رسیدگی به موضوع بورسیه ها شدند، خودشان بورسیه بودند و بعد خبر داد در کاشان دو میلیارد تومان پول بورسیه ها خرج ستاد «سعید جلیلی» شده است. این خبرها بر خشم مخالفان می افزود و در نهایت به شکایت نماینده کاشان از او منجر شد. حکم جلب دیشب صادقی که اجرا نشد، به ادعای رسانه های اصول گرا، به همین پرونده مربوط است.
حاشیه دوم او، ورودش به پرونده فساد هشت هزار میلیارد تومانی «صندوق ذخیره فرهنگیان» بود که تحت تاثیر حرف های رییس این صندوق که اکنون بازداشت شده، گفت همه فساد مربوط به دولت احمدی نژاد بوده است. ولی بعد عقب نشینی کرد و دست از حمایت کم رنگ خود از رییس صندوق برداشت. این یکی از مهم ترین اشتباهات او در مجلس بود که اصول گرایان هم مرتب به رخش می کشند.
نقطه ضعف دوم او هم لابی گری و حمایتش برای رای دادن به «عباسعلی کدخدایی»، حقوقدان معرفی شده برای عضویت در شورای نگهبان بود که گویا با نظر مثبت عارف رخ داد و سرانجام منجر به رای آوردن بیش تر کدخدایی از مجلس دوران اصول گرایان شد. این اقدام با توجه به مواضع تند کدخدایی علیه اصلاح طلبان، انتقاد برخی اصلاح طلبان را به دنبال داشت.
سومین ماجرای مهم صادقی اما ورودش به داستان حساب های قوه قضاییه بود. ورود او می توانست خیلی مشکل ساز نباشد ولی وقتی صریح و مستقیم از صادق لاریجانی پرسید و کنایه رییس قوه قضاییه را با کنایه دیگری پاسخ داد، کار سخت شد. او در این ماجرا چند کار را با هم کرد؛ نخست این که با سلامی که برای صادق لاریجانی و روزنامه «کیهان» نوشت، یک برند سیاسی برای خودش تولید کرد، حاضرجوابی و شجاعت خود را نشان داد و علیرغم این که صادق لاریجانی گفت حساب های قوه قضاییه با اذن رهبری افتتاح شده اند، دوباره از صادق لاریجانی دعوت کرد که توضیح بدهد و کارت بازی با اذن رهبری را سوزاند.
۲۹ آبان سایت مشرق نیوز نوشت ادبیات دشمن از مجلس دهم به گوش می رسد و محمود صادقی در کسوت منجی فراکسیون امید دارد حاشیه سازی می کند. «مهدی محمدی»، تحلیل گر روزنامه «وطن امروز» چندی بعد او را «بوقچی صدای امریکا» خواند. برای او شاکی خصوصی پیدا شد، دادستان درباره پرونده یاشار سلطانی او را فراخواند، متهم به نشر اکاذیب، دشمنی، اتهام و توهین شد و شبانه به در خانه اش رفتند که بازداشتش کنند.
اطلاع رسانی او درباره تلاش برای بازداشتش هم یک نقطه مثبت در کارنامه اش بود. او پیش از این در توییترش نشان داده بود که خیلی خوب به قدرت رسانه واقف است، رسانه ای که برای رفع فیلترش می کوشد.
تلاش برای پرونده سازی و ساکت کردن محمود صادقی می تواند منجر به توقف پی گیری فساد در بورسیه ها، فساد در بنیاد شهید، فساد در شهرداری و پرونده املاک نجومی، پرونده محکومیت احمدی نژاد در دیوان محاسبات، فساد در حساب های قوه قضاییه و … شود.
صادقی یکی از رساترین صداها در فراکسیون امید و مجلس است و می تواند یک ستون مهم برای فعالیت انتخاباتی اصلاح طلبان در انتخابات شورای شهر باشد و برخی رفتارهای ضدحقوق بشری با زندانیان سیاسی، اقلیت ها و دانشجویان را پی گیری کند. از این منظر، خفه کردن او هواداران زیادی دارد؛ کسانی که احتمالا الان پشیمان هستند چرا سال ۹۲ به توصیه های نهاد امنیتی گوش ندادند و او را از بازی حذف نکردند. هرچند هنوز فکر می کنند دیر نشده است. حمله دیشب به خانه او بدون اطلاع به رییس مجلس، مقدمه این کار بود.
از: ایران وایر