سایت ملیون ایران

زمینه‌های بازگشت به جنگ سردی که می‌تواند داغ شود

اکنون از همه سو بوی چنین جنگی به مشام می رسد. جنگی که اگر به راه بیافتد، بسیار ویرانگرتر از جنگ جهانی دوم خواهد بود، زیرا که این بار تنها یک هیتلر در جهان نیست که همه علیه او متحد شوند. هیتلرهای مسلح به تسلیحات اتمی و غیراتمی ویرانگر بی شمار شده اند

از هر گوشه جهان بوی جنگ می آید: در برلین، یک کامیون به میان مردمی می زند که در بازار کریسمس میلاد مسیح را جشن گرفته اند. داعش بی درنگ ادعا می کند این حمله کار یک “سرباز اسلام” بوده است. راستگرایان آلمان هم، برای آن که فرصت را از دست نداده باشند، خواستار کنترل مرزها، تعطیل مسجدها، اخراج فوری “تروریست های بالقوه” و تقویت شدید نیروهای امنیتی می شوند.

هنوز مرکب چاپ این خبرها در روزنامه ها خشک نشده، از اربیل خبر می رسد که در انفجار دو بمب در برابر دفتر حزب دموکرات کردستان ایران هفت نفر کشته شده اند. پنج عضو حزب، یک مامور امنیتی اقلیم کردستان و یک کودک.

در دورانی که عراق و سوریه در میان شعله های بلند رقابت های بین المللی و منطقه ای می سوزند، اقلیم کردستان عراق تنها منطقه ای است که روی آرامش به خود دیده و در این آرامش قدم هائی به سمت توسعه و ترقی نیز بر می دارد.

آیا حالا که با سقوط حلب به دست نیروهای ارتش سوریه سر جمهوری اسلامی در این کشور موقتا کمی خلوت شده، تهران قصد به راه انداختن جنگی دیگر دارد؟ آیا اظهارات دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، درباره ورود این حزب به جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، این انگیره را تقویت نکرده است؟

تحولات منفی یی که می توانند جهان را به سمت یک جنگ بزرگ و فراگیر بکشند، در سالی که به پایان آن می رسیم سرعتی هولناک گرفته اند.

در همان ساعاتی که برلین و اربیل به آوردگاه تروریست ها تبدیل شده اند، به نوشته روزنامه دی ولت آلمان، کرملین اعلام می کند: “یا نظمی جدید، یا بی نظمی”. منظور از بی نظمی اگر هرج و مرج و آشفتگی و آنارشیسم در جهان غرب نباشد چیست؟

ولادیمیر پوتین، از زمان الحاق شبه جزیره کریمه به خاک روسیه و تقویت نظامی جدائی خواهان شرق اوکراین، کشورش را به لحاظ اقتصادی در شرایط سختی اداره می کند. تحریم ها، به عنوان اهرم فشار غرب، بی تاثیر نبوده اند. اما او، درست در دورانی که بازی را در عرصه اقصادی به غرب باخته بود، با مداخله نظامی جدی در سوریه، توانست در عرصه سیاسی ورق را برگرداند و برگ برنده را به دست بگیرد.

پوتین و نقطه ضعف های غرب
اکنون، نه تنها اتحادیه اروپا، که ایالات متحده آمریکا و ناتو نیز ناگزیرند مسکو را جدی بگیرند و از سطحی برابر با پوتین برخورد کنند. اگر این تحولات به بازگشت اهرم توازن میان شرق و غرب، یا شمال و جنوب منتهی شود، نکوهیده نیست. اما در جهان امروز بیش از رقابت سازنده، زمینه برای تنش ها و درگیری های بزرگ فراهم است:

– در پی خروج بریتانیا، تشدید بحران مالی ایتالیا و اوج گرفتن حمله های تروریستی در فرانسه و بلژیک و آلمان، اتحادیه اروپا چنان درگیر مشکلات خود شده که نمی تواند نقش روشن و سیاست یکچارچه ای در سطح جهان داشته باشد.

– ایالات متحده آمریکا نه تنها در بسیاری نقاط جهان در باتلاق جنگ های خودافروخته فرو رفته، بلکه با ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید واشنگتن، سال هائی پرابهام و همواره آماده انفجار در پیش خواهد داشت.

– در این خلاء قدرت، پوتین می تواند بیاندیشد که پس از اثبات اراده خود در کریمه و اوکراین و سوریه، در رودرروئی دیپلماتیک همراه با تهدید و تطمیع با غرب هم می تواند پیروز میدان باشد. به ویژه اگر تلاش های تازه او برای نزدیکی بیشتر با چین، تقویت پیمان شانگهای و تبدیل خامنه ای و اردوغان و اسد به پشتیبانان منطقه ای سیاست جهانی مسکو به استحکام بلوکی منتهی شود که قرار است جای خالی بلوک شرق پیشین را در معادلات جهانی بگیرد.

این روند می تواند جهان را بار دیگر به همان شرایطی برگرداند که تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی در دوران جنگ سرد داشت. با این تفاوت که آن جنگ سرد پس از یک جنگ داغ شانس کمتری برای شعله ور شدن داشت، اما یک جنگ سرد دیگر، در شرایط امروز می تواند هر لحظه به یک جنگ داغ هولناک تبدیل شود. خودکامگان و دیوانگان شبیه هیتلری که امروز اهرم های قدرت را در بسیاری از کانون های بحرانی جهان در دست دارند، کم نیستند. پوتین و ترامپ تنها دو تن از آن ها هستند.

ترامپ، اسرائیل و ایران
در چنین شرایط خطرناکی، پاره ای از اقدامات دونالد ترامپ، نفت پاشیدن روی آتش است. گزینش دیوید فریدمن، وکیل طرفدار ادامه سیاست شهرک سازی اسرائیل به عنوان سفیر آمریکا در این کشور، تیغ دادن به کف زنگی مست است. این کار در عمل بهانه سازی برای یک جنگ دیگر میان اسرائیل و فلسطین است که این بار اگر شعله ور شود بعید نیست جمهوری اسلامی را نیز مستقیم وارد مهلکه کند.

جمهوری اسلامی، اکنون با پیروزی دست کم ظاهری در حلب، خود را در جایگاه بزرگ ترین قدرت نظامی خاورمیانه می یابد و بعید به نظر می رسد که در صورت افروخته شدن آتش میان اسرائیل و فلسطین از ستون پنجم خود حزب الله لبنان استفاده نکند.

در ماه ژوئیه امسال یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: “صدها هزار موشک ویرانگر و دوربرد در سرزمین اسلام منتظر اشاره یک انگشت بر ماشه هستند تا اسرائیل را با خاک یکسان کنند.

آقای ترامپ تنها با تعیین فریدمن به عنوان سفیر خود در اسرائیل مقدمات یک جنگ تازه میان اسرائیل و فلسطین را فراهم نکرده است، بلکه اظهارات او در این مورد بسیار تحریک آمیزتر است. او هنگام معرفی سفیر جدید آمریکا در اسرائیل گفته است: “اطمینان دارم که او می تواند در راه استقرار صلح قدم های بلندی بردارد و خوشحال است که بتواند این هدف را از داخل سفارت آمریکا در اورشلیم، پایتخت همیشگی اسرائیل دنبال کند”.

آقای ترامپ، آنقدر کودن نیست که نداند نه تنها فلسطینی ها و مسلمانان، نه تنها اتحادیه اروپا و جامعه جهانی، که حتی خود آمریکا هم تا به حال هرگز نپذیرفته است که اورشلیم پایتخت اسرائیل باشد، بلکه حتی در پیمان اسلو که در سال ۱۹۹۳ با میانجی گری واشنگتن میان اسرائیل و فلسطین به امضا رسید، قرار بر این شد که شرق اورشلیم پایتخت کشور مستقل فلسطین شود.

با توجه به این پیشینه، نه تنها انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به اورشلیم، بلکه تنها حرف زدن از آن، به معنای دامن زدن به شعله های جنگ خونین دیگری است که می تواند تمام خاورمیانه را برای سال های طولانی درگیر کند.

در این میان، جزیره آرامش ظاهری یی هم که جمهوری اسلامی در سایه ایجاد وحشت و سرکوب در داخل و مداخلات برون مرزی در میان مرزهای جغرافیائی ایران ایجاد کرده، به شدت تهدید می شود. کافی است به تهدیدهای تازه رهبر جمهوری اسلامی بازگردیم که همین یک هفته پیش گفت: “اسرائیل تا ۲۵ سال دیگر از نقشه زمین حذف خواهد شد”. جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران هم تهدید کرد: “اگر جنگی درگیر شود، اسرائیل و حاکمان عرب را نابود می کنیم”. در واکنش به این تهدیدها بود که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر راستگرای اسرائیل گفت: “تهدیدها می تواند عواقب وخیمی برای ایران داشته باشد”.

جنگی ویرانگرتر از جنگ جهانی دوم
از زمانی که آمریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی به افغانستان و دو سال پس از آن به عراق حمله کرد، آغاز دورانی قابل پیش بینی بود که می توانست به پیش بینی ساموئل هانتینگتون در کتاب “جنگ تمدن ها” بیانجامد.

اکنون از همه سو بوی چنین جنگی به مشام می رسد. جنگی که اگر به راه بیافتد، بسیار ویرانگرتر از جنگ جهانی دوم خواهد بود، زیرا که این بار تنها یک هیتلر در جهان نیست که همه علیه او متحد شوند. هیتلرهای مسلح به تسلیحات اتمی و غیراتمی ویرانگر بی شمار شده اند.

پس در آستانه سال نوی میلادی آرزو کنیم که جهان بیش از آنچه تاکنون رفته است، در مسلخ کنسرن های تسلیحاتی و باتلاق نفرت پراکنی های قدرت طلبان خشک سر و تحقیرشدگان جهان پیرامونی و لایه های فرودست کشورهای صنعتی فرو نرود.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل