علیشاه سلطانی
عنوان “قرون وسطا” یا سدههای میانه، نخستین بار در دوره هومانیسم در غرب بکاربرده شد. تاریخ نویسی لیبرال و بورژوازی آنرا زمانی “میان عهد باستان و عصر جدبد” میداند. در تاریخ نویسی مارکسیستی آنرا بخشی از روبنای نظام فئودالی معرفی میکنند.در غالب دانشنامه های معتبر غربی دوره میان سالهای ۴۷۶- ۱۴۹۲ میلادی را قرون وسطا می نامند.
گروه دیگری تعطیلی آکادمی افلاتون درسال ۵۲۹ میلادی در آتن را آغاز سده های میانه غرب و پایان دوره باستان میدانند. اعلان تزهای مارتین لوتر در سال ۱۵۱۷ میلادی برای اصلاح مسیحیت را نیز میتوان پایان قرون وسطا بشمار آورد. اوج فرون وسطا را سال ۱۲۵۰ میدانند که تفتیش عقاید و انگیزاسیون توسط کلیسا برای بازجویی، اعتراف اجباری، و اعدام مخالفین کلیسا به اوج خود رسیده بود.
در سال ۳۹۱ میلادی مسیحیت دین رسمی و دولتی رم شد و از قرن ۱۳ میلادی در دانشگاههای غرب رشته الهیات و مسیحیت تدریس میشد. در طول ۱۰۰۰ ساله قرون وسطا مبارزان اجتماعی و روشنگری بارها خواهان جدایی دولت از دین و کلیسا شدند.
مورخین فرهنگی، مسیحیت غرب را فرزند دین یهود و فرهنگ یونان بوستان و عناصر شرقی خاورمیانه ای میدانند. مسیحیان آنزمان آمدن عیسی را ظهور مسیح موعود دین یهود میدانستند. اومدعی بود که دنیا به آخر رسیده و بزودی دادگاه روز قیامت تشکیل خواهد شد. مسیحیت آغازین کوشید تا دین یهود را اصلاح کند ولی بعدها خود دین مستقلی شد. روحانیون یهودی انتقاد و اصلاحات پیشنهادی عیسی را نپذیرفتند واز حاکم شهر اورشلیم خواستند که با کمک رومیان، عیسی را محاکمه و وادار به سکوت کنند.
زبان عیسی زبان آرامی بود که زبان اداری امپراتوری دولت ایران در خاورمیانه بود. بعدها روحانیون مسیحی خواستند با کمک آثار افلاتون و ارسطو وحی را با عقل اثبات کنند. این کار از طرف پدران مقدس (پاتریس ها) از قرن ۲ میلادی آغاز شد. آگوستین مهمترین روحانی و فیلسوف اسکولاستیک در قرن ۱۲ میلادی زندگی نمود و میگفت کسی به شناخت میرسد که ایمان داشته باشد. اوزیرتاثیرافلاتون، پیشگام الهیات اصلاحگرایانه پروتستانی بود و هدفش آشتی افلاتون گرایی با دستورات کتاب انجیل بود. او خالق کتاب “دولت الهی” نیز است.
فلسفه قرون وسطای غرب با آغاز مکتب مدرسی اسکولاستیک شروع شد. فلسفه مسیحی در طول قرون وسطا کوشید تا از نظرات افلاتون و ارسطو برای ادعاهای خود استفاده کند. فلسفه در سدههای میانه خدمتکار الهیات و دین مسیح بود و صفت مهم آن رابطه و همبستگی اش با کلیسا بود.
پدران مقدس کلیسا یا پاتریس ها با ادعاهای الهی – فلسفی میان قرون ۸-۲ میلادی فعال شدند ومیگفتند وحی باید به پرسشهای دینی پاسخ دهد و نه عقل. هدف فلسفه دینی اسکولاستیکها سنتزی ازایمان و دانش بود و نه شناخت مستقل و آزاد. مسیحیان در آغاز دوره اسکولاستیک فلسفه سکولار را غیرمذهبی و فرزند شیطان دانسته و به آن لعنت و نفرین میکردند. سرانجام میان قرون ۱۴-۱۳ میلادی، دین و فلسفه اسکولاستیک رو به افول نهاد و فلسفه این جهانی از ایمان الهی جدا شد و عده ای خواهان شناخت طبیعت و جهان بدون تکیه بر روبنای تئوریک الهیات شدند و فلسفه بتدریج خود را از الهیات آزاد نمود. در قرن ۱۳ میلادی یک روحانی مسیحی بنام بوناوتنور کتاب مشهور ” زیارت خدا توسط روح ” را نوشت.
پدران مقدس با اشاره به داستان آدم و حوا میگفتند آزادی اراده و تصمیم میتواند موجب گناه و خطا گردد. یک روحانی مسیحی دیگر بنام پاول ترسو آنزمان پیشنهاد نمود که برای اشاعه دین مسیح میان اروپائیان، باید اجبار ختنه کودکان و خوردن گوشت حلال را لغو نمود.
در سال ۵۲۴ میلادی یک روحانی مبارز، قبل از اعدام، در زندان کتاب تالیف شده خود با عنوان “همدردی فلسفه سکولار” را تحویل مسئولین سازمان تفتیش عقاید داد. در دوره باستان تمام علوم خدمتکار رشته فلسفه بودند ولی از زمان ظهور مسیحیت، فلسفه خادم کلیسا و الهیات آن شد. از جمله موضوعات مطرح در کتاب انجیل، مقوله های خدا، روح مقدس، عیسی، جهنم، و بهشت است.
قبل از اینکه فلسفه در پایان قرون وسطا از الهیات جدا شود، پدران مقدس کلیسا از فیلسوفان غیرمذهبی کمک میگرفتند. اندیشه پانته ایستی یونانی که طبیعت را خدا میدانست، همیشه بازار گرمی داشت. از جمله وقایع خاورمیانه در پایان سده های میانه، کوچ تدریجی عشایر ترک از سال ۱۲۵۰ میلادی از آسیای میانه وشرق دریاچه خزر به ایران، قفقاز، آسیای صغیر، و خاورمیانه بود. سرانجام در سال ۱۴۹۳ میلادی با فتح شهر قسطنتطنیه توسط ترکها، دولت روم شرقی منقرض شد.