در تاریخ معاصر ایران کارنامه و عملکرد هیچ فردی به اندازۀ دکتر محمد مصدق مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است. حتی مسائل خصوصی و جزئی زندگی او به سان نوع لباس یا رختخواب یا چند سخنش در شرایط خاص هم موضوع مباحث مکرری بوده و هست. این در حالی است که سایر زمامداران برجستۀ ایران هرگز چنین نقد نشدهاند و فقط به کلیات عملکرد آنان به سان وطنفروشی یا دیکتاتوری یا جنایت به سان کشتن مخالفان و غارت کشور و امثال آن پرداخته میشود. دلیل این حساسیت در نقد مصدق آن است که وی نماد «استقلال و آزادی» برای ایران و عملاً در جایگاهی قرار گرفته که بسیاری مبارزان زیر عکس او به مخالفت با دیکتاتوریهای قبل و بعد از انقلاب میپردازند. همچنین بسیاری مدعیان میخواهند از اسم مصدق اعتبار کسب کنند. در نتیجه تلاشهای بسیاری توسط حاکمیتها و گروهها در قبل و بعد از انقلاب و حتی توسط دستگاههای جاسوسی آمریکا و انگلیس برای نقد و تخریب مصدق انجام شده است. اسناد کودتای ۲۸ مرداد هم هنوز بعد از بیش از ۶۰ سال منتشر نشدهاند که نشانگر میزان حساسیت آمریکا و انگلیس است.
با این تفاسیر تلاش شد نقدها و رویکردها و مطالب برجستۀ مربوط به دکتر مصدق تا حدی تنظیم گردد. خلاصۀ کل نقدها و رویکردها در این مطلب تقدیم خوانندگان میشود. بعد به برخی خصوصیات شخصی مصدق پرداخته شده که برخی نقدها به خصوصیات او را هم پاسخ دهد. ولی سخنان معروف مصدق و نظرات بزرگان جهان و ایران دربارۀ او در مقالههای جداگانه منتشر شده است. زندگینامۀ مصدق و اقدامات دولت ملی هم نیاز به فرصت جدائی دارد. ضمناً منابع و اسناد در نوشتۀ پیش رو ذکر نشده که طولانی نگردد ولی تمام نکات مستند است و منابع در مطالب جداگانۀ مربوط به هر بخش ارائه شده است.
فقط نگارنده قبل از پرداختن به ادامۀ مطلب تأکید میکند به تجربۀ سالها بحث دریافته بحث با کسانی که وابستگی عاطفی یا تشکیلاتی به تفکری دارند کاملاً بیهوده است. اینان در بحث در ابتدا دروغ مطرح کرده و بعد که کم بیاورند شروع به سفسطه و طرح مطالب غیر مرتبط کرده و در نهایت کار را به جنجال و دعوا میکشانند تا بحث ادامه نیابد. به واقع برای این افراد فقط گذر زمان و اتفاقات آن ممکن است موجب تغییر روش گردد. پس به خوانندگان محترم توصیه میگردد وقت و توان خود را با بحث با افراد مغرض تلف ننمایند و نهایتاً بیش از یک بار به هیچ مطلبی پاسخ ندهند. اگر کسی خواهان درک حقیقت باشد خودش امکان مطالعه دارد و کسی که مثلاً برای دروغ گفتن پول بگیرد محال است راهش را با صحبت عوض کند. از این رو این مطلب صرفاً برای کسانی تنظیم شده که حداقل به شکل بیطرفانه خواهان شناخت مسائل مربوط به دکتر مصدق باشند.
مشخصات ملی بودن در مکتب مصدق
- ملی بودن در مکتب مصدق در اعتقاد و تلاش برای دو اصل: ۱)استقلال(شامل تمامیت ارضی) و ۲)آزادی(دموکراسی) است. افراد با هر گرایش و تفکری در صورت تلاش برای این دو اصل ملی محسوب میشوند. ملیون از جهت سیاسی بعضاً لیبرال خطاب میگردند گرچه میتوانند گرایش اقتصادی چپ داشته باشند.
- تفکرات ملیون در تضاد با نژادپرستی و ظلم به سایر کشورها یا اقوام است و تطبیق کاملی با مفاهیم حقوق بشری دارد. کسانی که با تفکری غیر از این اسم ملی روی خود میگذارند یقیناً ملی-مصدقی نیستند.
- افراد قومگرا یا معتقد به جهان وطنی هم در صورت تلاش برای دموکراسی و استقلال ایران ملی میتوانند ملی محسوب گردند. البته بدیهی است فعالان حقوق بشر در صورت خدمت به آزادی وطن خود بازدهی بیشتری دارند و این بهترین سبک فعالیت حقوق بشری آنان است. این یادآور سخن معروف «جهانی بیندیش، منطقهای عمل کن» است. حتی برای حرکت به سمت یکی شدن کشورها و برداشتن مرزها هم باید مشابه اروپا اول آزادی و استقلال کشورها تأمین شده و کشورها با رضایت و به مرور به آن سمت حرکت کنند. پس بدیهی است ملیگرائی(آزادیخواهی) تطبیق کاملی با فعالیت حقوق بشری در عالیترین سطوح جهانی دارد.
ملیون و حقوق بشر
- حقوق بشر از ابتدا جزو اصول همیشگی تمام ملیون بوده است. ضمن اینکه تأکید اصلی حقوق بشر و راهکار اصلی اجرای آن با دموکراسی است و در نتیجه ملیون از اصلیترین فعالان حقوق بشر هستند. حتی میتوان گفت تنها طیف سیاسیِ فعال حقوق بشر ایران هستند. پس از دولت دموکراتیک مصدق، ملیون اولین فعالیتهای حقوق بشری را انجام داده و اولین گروههای فعال حقوق بشر توسط آنان تشکیل شده است و فعالیت همیشگی حقوق بشری در کارنامۀ ملیون وجود دارد.
فرمان عزل مصدق از نخستوزیری
- فرمان عزل دکتر مصدق در هر حال نقض صریح قوانین همچون اصل ۴۵ متمم قانون مشروطه(طبق آن هر دستخط شاه برای اجرا باید به تأئید وزیر میرسید) بود و ربطی به عدم وجود مجلس نداشت.
- دکتر مصدق هرگز قبول نداشت که شاه در غیاب مجلس حق دارد نخستوزیر را عزل کند.
نفت
- دلیل عدم امضای طرح لغو امتیاز نفت جنوب در مجلس چهاردهم توسط مصدق آن بود که اولاً آن مجلس به احتمال قوی آن را رد میکرد که بهانه به دست انگلیس میداد. در ثانی لغو یک طرفۀ قرارداد، خلاف حقوق بینالملل و موجب مشکل بود. آن هم وقتی که قوی بیگانه در ایران بود و خطرات زیادی داشت.
- مصدق علیه لایحۀ گس-گلشائیان موضع گرفته و به مجلس نامه نوشت.
- بحث ۵۰-۵۰ شدن منافع نفت توسط رزمآرا هرگز مطرح نشد که مصدق با آن مخالفت کند.
- نفت رکن مهم اقتصاد ایران و تبعات اقتصادی و سیاسی زیادی داشت و بدون تسلط بر آن امکان استقلال کشور نبود. به خصوص انگلیس یک استعمارگر با سابقه و صاحب امتیاز نفت ایران و شرکت نفت هم بازوی آن بود و خیلی در ایران اعمال نفوذ میکرد. قدرت اقتصادی شرکت نفت بسیار عظیم و رفتارهای بسیار بدی با ایرانیان داشت. پس ملی شدن نفت برای احیای استقلال و عدم دخالت انگلیس در کشور ضروری بود.
- مصدق ۵۰-۵۰ شدن درآمد نفت را از اولین مذاکرات در آمریکا قبول کرد و پیشنهاد مشترک مصدق و آمریکا برای انگلیس ارسال شد. در آخرین پیشنهاد رسمی هم ۵۰-۵۰ شدن درآمد نفت را قبول کرد. خود دولت ملی هم نفت را با ۵۰% تخفیف میفروخت.
- انگلیس به شدت خواهان کنترل صنایع نفت ایران بود و حاضر به سازش با مصدق نشد زیرا میترسید ایران الگوئی برای سایرین شده و امتیازات استعماری آن در سراسر جهان به خطر افتد. مصدق هم قاطعانه برای استقلال کشور مقاومت میکرد. انگلیس حتی در آخرین پیشنهاد رسمی درخواست غرامت بابت نفت ملی شده را کرد که خلاف ملی شدن نفت و قوانین بینالمللی بود. اما مصدق اعلام کرد که انگلیس مبلغ مورد ادعایش را مشخص کند یا برای سالیان مشخصی ۲۵% درآمد نفت ایران را ببرد. ولی انگلیس حتی ادعایش را مشخص نکرد. به این لحاظ مصدق نهایت انعطاف را برای حل مشکل با انگلیس نشان داد.
- آخرین پیشنهاد رسمی بابت نفت گرچه حق کنترل صنایع نفت را به ایران میداد اما خواهان غرامت کامل بابت ملی شدن نفت بود که عملاً جنبۀ اقتصادی ملی شدن نفت را منتفی میکرد و مشابه تقسیط کردن قرارداد ۱۹۳۳ بود. مصدق هم نمیتوانست چنین ریسکی کند اما بارها از انگلیس خواست حدود ادعایش را مشخص کند. بعدها مشخص شد غرامت مورد درخواست انگلیس مبلغی بسیار سنگین بود که باعث تسلیم ایران گردد. پذیرش چنان شرایطی از سوی ایران به منزلۀ شکست نهضت ملی و ایجاد بدهی سنگین برای نسلهای آینده بود.
- مصدق برای حل مشکل نفت نهایت انعطاف را با پذیرش ۵۰-۵۰ و پرداخت غرامت نشان داد و از این بابت از آبرویش هم مایه گذاشت و مورد هجمههای زیادی قرار گرفت.
- دولت ملی بارها اعلام آمادگی کرد که به شوروی و بلوک شرق نفت بفروشد اما آنها نخریدند.
- پیشنهاد بانک جهانی برای ادارۀ موقت صنایع نفت ایران متضمن بازگشت انگلیسیها و به رسمیت شناختن شرکت سابق نفت ایران و انگلیس بود. نه تنها خلع ید را منتفی میکرد بلکه سندی علیه ملی شدن نفت ایجاد میشد. اسناد هم نشان میدهد یک طرح کاملاً انگلیسی بود که مصدق در آن دام نیفتاد.
- در بحث دولتی یا ملی شدن نفت اولاً مصدق بارها از شرکتهای خصوصی برای حضور در صنایع نفت ایران در زیر نظر دولت دعوت کرد. در ثانی دولت صنایع نفت را به طرز شایستهای اداره کرد و بعداً هم امکان انتقال آن به بخش خصوصی با نظارت دولت وجود داشت. کشورهای سرمایهداری هم بارها اقدام به ملی کردن نمودهاند.
- با قرارداد ۱۹۳۳ منافع ایران در شرکتهای تابعۀ کمپانی نفت از دست رفت و در هنگام ملی شدن چنان بحثی وجود نداشت. ضمن اینکه ایران حتی نتوانست حقش در ملی شدن نفت را به سرانجام رساند چه رسد به بحث شرکتهای خارج از کشور.
- صنایع عظیم نفت در دولت دکتر مصدق علیرغم خروج کارشناسان خارجی به نحو شایسته و مورد تأئید کارشناسان خارجی راهاندازی و اداره شد.
- حسابهای اولیۀ ملیون برای نیاز جهان به نفت ایران اشتباه بود و به خصوص ایران نفتکش نداشت. ولی بنبست فروش نفت سرانجام در ۲۰ اسفند ۱۳۳۱ شکسته شد و مقداری نفت به ایتالیا صادر و دادگاه آنجا به نفع ایران رأی داد. مشابه همین روند در ژاپن هم انجام شد. همچنین مشکل اصلی ایران برای فروش نفت در نداشتن نفتکش بود که اولین نفتکش در ۱۹ مرداد ۱۳۳۲ خریداری شد. روابط ایران و شوروی هم در اواخر دولت ملی در حال بهبود بود که احتمالاً منجر به فروش نفت میشد. اسناد فعلی نشان میدهد بعد از پیروزی ۲۰ اسفند ایران در ایتالیا، به سرعت دستور براندازی دولت مصدق در آمریکا صادر شد.
- بعد از شکست تحریم نفتی و با توجه به انعطاف مصدق و خطرات شوروی، تماسهای غیر رسمی توسط نمایندگان آمریکا و انگلیس برای تعیین مبلغ مقطوع غرامت با دولت ملی گرفته شد که مصدق استقبال کرد. وی امید زیادی به حل مشکل داشت. اما بیگانگان با آماده شدن زمینۀ براندازی به ناگهان مذاکرات را قطع کردند. به این لحاظ اگر دولت مصدق باقی میماند به یقین سازشی انجام میشد.
- حساب اولیۀ مصدق برای درآمد روزی ۳۰۰ هزار لیره از نفت اشتباه درآمد اما یقیناً به مرور درآمد ایران بسیار افزایش مییافت که کودتا مهلت نداد. حتی حدود ۱۰ سال بعد از کودتا با وجود تمام کاهش درآمدها باز درآمد ایران به آن حدود رسید.
- تصور باطل شدن قرارداد ۱۹۳۳ بعد از اتمام مدت مربوط به دارسی بسیار اشتباه و فاقد هر مبنای منطقی و به منزلۀ لغو یک طرفۀ قرارداد رسمی و اقدامی غیر عملی بود. ضمناً حتی ملی شدن نفت که حقوق قانونی ایران بود به سرانجام نرسید چه رسد به لغو یک طرفۀ ۱۹۳۳٫
- ملی شدن نفت حتی بعد از کودتا موجب افزایش فراوان درآمد ایران و بهبود برخورد با کارکنان ایرانی شرکت نفت و حضور گستردۀ ایرانیان در امور ادارۀ شرکت نفت شده و بسیار مثبت بود. ایران دارای شرکت ملی نفت شد و بعد به سمت قراردادهای با درآمد بهتر حرکت کرد. اثرات نهضت ملی برای حرکت استقلال و آزادی در جهان و ایران هم جای خود را دارد.
- نفت به تنهائی موجب استبداد نیست کما اینکه آمریکا و نروژ درآمد نفتی بالائی دارند. ایران در زمان قاجار و اوج دیکتاتوری رضاشاه درآمد نفتی کمی داشت. انقلاب ۵۷ در زمانی رخ داد که درآمد نفتی بسیار بالا رفته بود. اثرات نفت در بهبود وضع اقتصاد ایران با مقایسۀ ایران و افغانستان مشهود است.
مجلس
- مصدق از شهریور ۱۳۲۰ و در دولتش بر اصلاح قانون انتخابات تأکید داشت اما به نتیجه نرسید. بعد از پایان مجلس شانزدهم انتخابات را با همان قانون مشکلدار برگزار و با تمام تلاشها نتوانست مانع تقلب و اعمال نفوذ دربار و ارتش و متنفذان شده و انتخابات سالمی برگزار کند. حتی یک آخوند شیعه درباری به نام امامی از مهاباد سنینشین نمایندۀ مجلس شده و به ریاست مجلس رسید. مقداری هم درگیری در انتخابات رخ داد. به این دلایل مصدق بعد از افتتاح مجلس بقیۀ انتخابات را متوقف و درخواست اختیار ارتش را نمود تا در فرصت بهتر و با اصلاح قانون انتخابات بقیه انتخابات را به شکل سالم برگزار کند.
- جملۀ معروف هر جا ملت است آنجا مجلس است، ربطی به انحلال مجلس ندارد و مربوط به مهر ۱۳۳۰ است.
- یک اشتباه مصدق دربارۀ مجلس هفدهم آن بود که ابتدا تصور میکرد ۸۰% نمایندگان نمایندۀ واقعی مردم هستند و بعد بارها اعتراف کرد اشتباه نموده است.
- انحلال مجلس و انتخابات جدید در حالت کلی ضد دموکراسی و آزادی و رأی مردم نیست بلکه عملاً به روز رسانی رأی مردم است. در بیشتر کشورهای پیشرفته این مسئله رخ میدهد. کما اینکه در قانون اساسی فرانسه، ایتالیا، ژاپن و… رئیس دولت بدون رفراندوم میتواند مجلس را منحل و انتخابات مجدد برگزار کند. مصدق هم بعد از رفراندوم بلافاصله درخواست برگزاری انتخابات نمود.
- انحلال مجلسی که بسیاری نمایندگانش با تقلب انتخاب شده بودند در راستای حقوق مردم و اصول آزادی و در حالت کلی صحیح بود. مصدق هم برای این کار رفراندوم برگزار کرد که مردم کشور حدود یک و نیم برابر پر جمعیتترین انتخاباتهای گذشته در آن شرکت و تقریباً همگی به دولت مصدق رأی مثبت دادند.
- بحث ترس مخالفان برای دادن رأی منفی گرچه شاید تا حد اندکی بوده ولی در کل بیمعنی است. اولاً همان زمان روزنامهها و مخالفان شبانه روز به شکل علنی به دولت مصدق حمله میکردند و رفراندوم هم برای حفظ امنیت زیر نظر مأموران بود. در ثانی مخالفان به سان کاشانی شرکت در آن را تحریم کردند که رأی بالای مردم پاسخ آنان بود. حالا اگر شرکت کننده کم بود بحث جدائی داشت. ضمناً الزامی برای رأی گیری مخفی در قوانین حقوق بشری و قوانین کشورهای دموکراتیک نیست و مهم آزادی انتخابات است. رفراندوم هم غیر قانونی نبود و هیچ جای قانون منع نشده بود. نوشتن مشخصات در تعرفهها و برگزاری انتخابات در چند روز هم روال همیشگی بود.
- مجلس هنگام عزل دکتر مصدق وجود داشت و برخی نمایندگان در آن حضور داشتند. تاریخ فرمان عزل ۲۲ مرداد بود که مصدق فردای آن روز طی نامهای به شاه فقط درخواست برگزاری انتخابات مجدد مجلس نمود. در نهایت هم مجلس بعد از کودتای اول و در روز ۲۵ مرداد منحل شد. ضمناً رفراندوم برای انحلال مجلس و ابقای دولت بود و اگر مجلس به آن دلیل منحل شد، پس به طور طبیعی دولت هم حداقل تا مجلس بعدی تثبیت شده بود. حتی خود شاه مجلس را در ۲۸ آذر منحل کرد.
- انحلال مجلس سنا با تصویب مدت دو ساله آن توسط مجلس هفدهم بود و در هر حال کاری درست بود زیرا نیمی از نمایندگان آن نه منتخب مردم که توسط شاه منصوب میشدند.
- اختیاراتی که مصدق از مجلس گرفت به شکل موقت بودند و همۀ لوایح در نهایت باید به تصویب مجلس میرسیدند. پس به معنی سلب حقوق مجلس نبود. خود مجلس هم اعطای این اختیارات به مصدق را تصویب نمود. آن اختیارات جهت کارهای ارزشمند به سان پیاده کردن اقتصاد بدون نفت استفاده شد.
- دلیل اصلی برخورد مصدق با مجلس آن بود که مکی با ۴۱ رأی به عضویت هیئت نظارت بر اندوخته اسکناس تعیین شد. در حالیکه دولت مقداری اسکناس چاپ کرده بود و افشای این مسئله توسط مکی کشور را دچار بحران اقتصادی و تورم میکرد. همچنین آن مقطع پیشنهاد مناسبی بابت نفت مطرح شده بود اما همزمان طرح استیضاح دولت مطرح شد و پیشنهاد دهندگان طرح نفتی کارشان را متوقف کردند. همان تعداد رأی مکی نیز برای ساقط کردن دولت کافی بود. تنها راه مقابله با آن در عدم حضور نمایندگان ملی در مجلس تا آخر دوره بود که تقریباً نصف مدت آن باقی مانده بود و آن هم باعث بحران و تنش میشد. به هر روی چون استیضاح در دستور کار مجلس قرار داشت، هر زمان امکان خطر و سقوط دولت وجود داشت. حتی اگر جلسه برای قرائت استعفای نمایندگان هم تشکیل میشد باز آن خطر وجود داشت و بحث چاپ اسکناس هم سر جای خودش بود. به این دلایل اقدام مصدق برای متوقف کردن مجلس از نظر تاکتیکی هم صحیح به نظر میرسد زیرا سقوط دولت منجر به توقف حرکت نهضت ملی میشد.
- برخی نمایندگان به تحریک آمریکا و انگلیس با نهضت ملی مقابله میکردند. توطئهها برای براندازی دولت ملی با حمایت ابرقدرتها و شاه بسیار وسیع و یقیناً در نهایت منجر به سقوط دولت ملی میشد. کما اینکه کودتاچیان ۲۵ سال بعد از آن هم در ایران دیکتاتوری کردند. پس عدم اقدام مصدق علیه مجلس سودی برای نهضت ملی نداشت و تازه باعث بحرانهای بیشتر علیه نهضت ملی میشد. در عین حال رأی مثبت یک و نیم برابر پر جمعیتترین انتخاباتهای قبلی به دولت ملی، مانع ایجاد ظاهر شبه قانونی برای سقوط دولت شد. حمایت مردم از نهضت ملی هم در تاریخ به شکل روشنی به ثبت رسید. ضمن اینکه نشانگر رویکرد اقوام به دولت ملی و رویکرد مردم به روحانیونِ ضد نهضت ملی به سان کاشانی بود. پس از نظر تاکتیکی هم اقدامی بسیار درست و تاریخی انجام شد.
- ضعفهای اصلی نهضت ملی در انتخابات مجلس هفدهم اول ضعف تشکیلات بود که در نتایج و سایر مسائل تأثیر داشت. دوم عدم به نتیجه رسیدن اصلاح قانون انتخابات بود که البته لایحه تهیه اما به دلیل کارشکنی مخالفان تصویب نشد. البته مخالفان در اواخر کار به حدی قوی شده بودند که اصلاح قانون انتخابات بعید بود تأثیری در ماندن دولت ملی داشته باشد.
اقتصاد
- دولت مصدق با وجود تحریم نفتی و عدم کمک خارجی، موازنۀ بازرگانی خارجی غیر نفتی مثبت ایجاد کرد. نرخ تورم در آن دوره متعادل و حتی اقلام مورد نیاز اقشار ضعیف بعضاً کاهش بها داشت. در ماه آخر با تثبیت نرخ ارز تورم در حال کاهش بود. شرایط اقتصادی بسیاری از اقشار ضعیف همچون درآمد و وضع مسکن بهبود یافت و به ویژه بیمۀ تأمین اجتماعی کارگران برای کارگاههای مشمول قانون کار الزامی شد. درآمد رعایا هم افزایش و شوراها برای عمران مناطق روستائی تشکیل شد. کشاورزی در آن دوران رشد کرد و امور زیربنائی و اشتغالزائی افزایش داشت و در عین حال دولت هزینۀ سنگین صنایع نفت را هم پرداخت کرد.
- بابت دیدگاه اقتصادی مصدق اختلاف نظرهائی هست اما او تمام مزایای ممکن برای کمک به اقشار ضعیف و برقراری عدالت اجتماعی را در نظر داشت. ضمناً ملاکهای اصلی او برای فعالیت و انتخاب همکاران سلامت و پشتکار بود و خودش با سلامت و جدیت تمام فعالیت میکرد.
- طبق پیشبینی او تا یک سال بعد اقتصاد بدون نفت کاملاً جا میافتاد. ضمناً در اواخر کار امکان فروش نفت ایجاد شد و شیلات ملی شد و روابط با شوروی بهبود یافت و مذاکره برای استرداد طلاهای ایران در حال انجام بود. به این ترتیب به یقین وضع اقتصادی در حال بهبود بود و با ادامۀ آن روند اکنون ایران دارای یک اقتصاد قدرتمند بود. به این لحاظ اقتصاد بدون نفت دولت ملی یک مدل بینظیر در تاریخ معاصر و یکی از شاخصههای فرعی برجستۀ آن است.
اقوام و شوراها
- مصدق دیدگاه مساعدی به مدیریت بومی و سپردن امور بومی به دست مردم داشت منتها تا جائیکه به استقلال و تمامیت ارضی کشور لطمه وارد نکند. در این راستا خواهان گسترش شوراها و انتخاب شهردار توسط مردم بود و در دولت ملی شوراهای شهر و روستا را تشکیل داد.
- رویکرد محبتآمیز به اقوام داشت و تا حد ممکن خواهان رفع شکایت آنان بود.
- در دولت ملی هیچ مشکل قومی در ایران بروز نکرد. مردم کشور در رفراندوم دکتر مصدق با اکثریت بسیار بالائی و شرکت حدود یک و نیم برابر پر جمعیتترین انتخاباتهای قبلی، دولت او را تأئید کردند.
عدم خشونت شدید دولت ملی علیه مخالفان و دربار
- هنگام سقوط دولت مصدق، به دلیل اقدام قاطع ابرقدرتهای آمریکا و انگلیس علیه دولت و همراهی شاه و ارتش قسم خورده و وضع شوروی، قدرت مخالفان نهضت ملی بسیار برتر بود. دلیل روشن آن این است که ۲۵ سال بعد از سقوط دولت مصدق هم در ایران دیکتاتوری کردند. حتی هنوز ایستادگی و مبارزۀ قاطع برای آزادی در جامعه جا نیفتاده گرچه همواره اکثریت مطلق مردم خواهان آزادی بودهاند. پس اگر مصدق خشونت شدید به کار میبرد و مثلاً برخی مخالفان و دربار را کشتار میکرد، باز آمریکا و انگلیس با کمک عوامل داخلی بسیار آشوب ایجاد کرده و دولت ملی با بحران و مشکلات بیشتری و در نهایت جنگ داخلی ساقط میشد. ضمن اینکه دشمنان در آن حال بهانۀ خوبی داشته و با شدت بیشتری عمل میکردند. پس قانونگرائی مصدق نه تنها ضرری نداشت بلکه یک کار ارزشمند تاریخی بود.
- اگر مردم به سان ۳۰ تیر توان ادامۀ مبارزه را داشتند میتوانستند اقدام کرده و دشمن را شکست دهند اما تسلیم به دیکتاتوری تا ۲۵ سال بعد گویای شرایط است. به این لحاظ مصدق قصد نداشت جنگ و فشار شدید در دو جبهه خارجی و داخلی را به جامعه تحمیل کند و حوادث بعدی درستی دیدگاه او را نشان داد.
ادامۀ راه مصدق در جمهوریخواهی یا سلطنتطلبی؟
- اهداف اصلی راه مصدق دو اصل ۱)استقلال و ۲)آزادی است. پس باید بهترین روش ادامۀ راه او را پیدا کرد که امروزه تقریباً تمامی پیروان راه مصدق معتقدند در ایجاد یک جمهوری دموکراتیک در ایران است. در این راستا شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» شعار اکثریت ملیون است.
- مصدق در دولتش به دلیل خطرات شدید داخلی و خارجی با شاه به ناچار سازش میکرد. قسمی هم برایش امضاء کرد که اگر قانون را رعایت کند جایگاهش محفوظ مانده و کشور جمهوری نگردد. ولی بدیهی است با تخلف شاه امکان برخورد قانونی با او وجود داشت. البته مصدق معتقد بود توان برخورد تند و تنش ندارند کما اینکه بعدها اعلام کرد دلیل سکوتش در فاصلۀ ۲۵ تا ۲۸ مرداد نداشتن قوا بود.
- در عین حال مصدق بعد از سقوط دولت ملی هرگز خواهان ادامۀ سلطنت نشد و حتی سقوط آن سیستم را پیشبینی میکرد. از آن بالاتر تأکید می کرد دکتر فاطمی ترک اولی هم نداشته که نشانگر تأئید رویکرد دکتر فاطمی برای برچیده شدن بساط دربار بود.
- اگر قرار بر تعمیم مشروطهخواهی مصدق به امروز باشد مدلی مشابه یک واتیکان شیعی در قم برای روحانیون و جمهوری شدن بقیۀ کشور میتواند معقول باشد.
دولت ملی و اسرائیل
- دولت مصدق ضمن داشتن دید مثبت به کمک به همۀ مظلومان و از جمله فلسطینیها، اصلاً در صدد دشمنی با اسرائیلِ دهۀ ۱۹۵۰ نبود.(در سرزمینهای قبل از جنگ ۱۹۶۷) در عین حال با احتیاط عمل میکرد و دوستی و حمایت قاطع اعراب را هم جلب میکرد.
دولت مصدق و ابرقدرتها
- مصدق خواهان استقلال ایران از بلوک شرق و غرب و عدم اعطای امتیاز استعماری به هیچ یک از سه ابرقدرت آمریکا، انگلیس و شوروی بود. حتی از رقابت آنها برای استقلال ایران استفاده میکرد. در عین حال دید مثبتی به غرب داشت و خواهان روابط خوب با آنها بود که مدلی مشابه کشورهای فرانسه و هلند بود. به خصوص دید مثبتی به آمریکا داشت.
- مخالف نظام دیکتاتوری شوروی و در عین حال به دلیل موقعیت جغرافیائی حساس ایران تا حد ممکن خواهان حفظ بیطرفی ایران بین شوروی و غرب بود. به تبع خواهان روابط عادی با شوروی بود. بعد از ناامیدی از کمک غرب هم با احتیاط به سمت بهبود روابط اقتصادی با شوروی رفت.
دولت ملی و دستگاه قضائی
- مصدق اعتقاد قاطعی به سلامت دستگاه قضائی و استقلال قضات داشت. در دولت ملی استقلال قضات تأمین و وضع معیشتشان بهبود یافت. مسائلی چون قانونمند کردن استخدام و ترفیع و ایجاد دادگاه ویژۀ قضات و استقلال کانون وکلای دادگستری هم انجام شد. برخی قضات ناسالم برکنار و دیوانعالی کشور تجدید سازمان شد.
امنیت جامعه در دولت ملی
- مصدق در سمت والی فارس و آذربایجان امنیت جامعه در آنجا را به شکل مناسبی تأمین کرد. امنیت در دولت ملی هم تا ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ وضع مناسبی داشت و حتی اقوام با وجود توطئهها تنشی با دولت نداشتند.
کمک آمریکا به دولت مصدق
- دولت آمریکا از سالهای قبل کمک به کشورهای در خطر کمونیسم را مصوب نمود. با توجه به اینکه مصدق ضد شوروی و متمایل به غرب بود، مقدار اندکی کمک اقتصادی به شکل عمدتاً فنی به ایران نمود اما تحت فشار انگلیس کمک چندانی نکرد و حتی وام هم نداد. مقدار بیشتری کمکهای نظامی هم بود که بحث جدائی داشته و برای اهداف آمریکا بود. دولت جمهوریخواهان هم که از اواخر ۱۳۳۱ نه تنها کمکی نکرد که موجب براندازی دولت مصدق شد و بعد کمک بالائی به دولت کودتا نمود.
وضعیت نیروهای مسلح در دولت ملی و رویکرد مصدق به کودتا
- نیروهای مسلح شاهنشاهی قسم خورده به شاه و بسیار وابسته به شاه و تحت نفوذ شدید استعمار بودند در حالیکه طبق قانون اساسی قوا باید تابع دولت بودند. دولت مصدق اقداماتی برای اعطای فرماندهی قوا به دولت و پاکسازی آنها انجام داد. ولی اصلاحات در قوا زمانبر و مشکل بود و ترور افشارطوس رهبر نظامیان ملی هم ضربۀ بزرگی به آن روند زد. عملاً نیروهای مسلح تنها ضعف مهم دولت ملی بود. رویکرد دولت بیشتر آرام نگه داشتن آن قوا بود.
- هنگام کودتا اکثریت مطلق نیروهای مسلح تابع شاه و با کودچیان بودند و وضع دولت در قوا خیلی ضعیف بود.
- بحث خبر فرار هواپیمای شاه بعد از کودتای اول و امکان ساقط کردن یا نشاندن آن دروغ است. فرمانده نیروی هوائی آن زمان با کودتاچیان بود و امکانات لازم برای آن کار هم وجود نداشت.
- مصدق در برخورد با کودتای اول در حدود قانون قاطعیت نشان داد و متخلفان را تا حد ممکن دستگیر کرد. ولی با توجه به خطرات ناامنی و هرج و مرج جانب احتیاط را هم از دست نداد و تلاش کرد به سمت آرامش رود. همچنین تلاش کرد شاید شاه برگشته و بحران مرتفع شود. ولی شاه به پشتوانۀ آمریکا تصمیم قطعیاش را گرفته بود و در نتیجه باید یکی از طرفین کنار میرفت.
- مصدق در گام بعدی تلاش کرد با آرامش و ایجاد شورای سلطنت کشور را به سمت ثبات بیشتری هدایت کند. اما آن کار هم به دلیل قدرت بسیار بیشتر مخالفان ناموفق ماند و دولت ملی سقوط کرد.
- اگر جامعه به سان ۳۰ تیر توان مبارزه داشت راه باز بود اما جامعه توان مقابله نداشت. کودتاچیان به پشتوانۀ آمریکا به حدی قدرت بیشتری داشتند که بعد از ساقط کردن دولت ملی حدود ۲۵ سال در ایران دیکتاتوری کردند. پس حتی اگر تهران در کودتای ۲۸ حفظ میشد باز سقوط دولت ملی قطعی بود کما اینکه کودتاچیان طرح ایجاد دولت در برخی استانها و ایجاد جنگ داخلی داشتند. به این لحاظ مسلح کردن ملیون فقط منجر به افزایش خشونت و جنگ داخلی میشد. همچنین تبعات بدی داشت و نهضت ملی را از مسیر مسالمت آمیز خارج میکرد که بعداً سرکوب بیشتری در انتظار آن بود و فعالیتش مشکل میشد. پس عدم پخش اسلحه توسط مصدق اقدام بسیار درستی بود.
- واکنش دولت به کودتای ۲۸ مرداد ضعیف و بیشتر تلاش برای اقدام قانونی نیروهای مسلح بود که به نتیجه نرسید و تانکها قدرت برتر بودند. اما بعید بود حتی ملیون مسلح هم حریف تانکها شوند.
- در مجموع باید گفت مصدق قوائی نداشت و لذا قانونی و با آرامش جلو رفت تا شاید مشکلات حل گردد یا جامعه ایستادگی کند. اما کودتاچیان به حدی قدرت بیشتری داشتند که ۲۵ سال بعد هم ایران را تحت سلطه گرفتند. در عین حال آن روش مصدق باعث کاهش خشونت و تبعات منفی بعدی برای ملیون و جامعه شد.
دکتر مصدق و حزب توده و سازمان نظامی آن
- حزب توده هرگز قدرتی برای تسلط به ایران نداشت و سلاح نداشت چنانکه بعد از کودتا هم به سلاح بسیار کمی دست یافت. از جهت تعداد هوادار از ملیون بسیار عقب بود کما اینکه در انتخابات مجلس هفدهم تهران یک نفر از آنان پیروز نشد. تنها نقطۀ قوت آنان تشکیلات منظمشان بود که ملیون از آن جهت بسیار ضعیف بودند. اسناد منتشر شده توسط دولت آمریکا بابت کودتا نشان میدهد از نظر آمریکا حزب توده حداقل در آن مقطع قدرت خاصی نبوده و خطر خاصی نداشت. مباحث دخالت آمریکا به دلیل خطر حزب توده هم کذب است. در نهایت حتی اگر خطر کمونیسم وجود داشت باید با کمک اقتصادی وضع ایران به سان اروپا بهتر میشد نه آنکه کودتا و بعد دیکتاتوری ایجاد گردد. از این جهت بحث تأثیر حزب توده در وقوع کودتا کلاً فاقد معنی است.
- حزب توده تفکرات مارکسیستی داشت و کاملاً به شوروی وابسته بود. از دوران مخالفت مصدق با اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی در ۱۳۲۳ با او و ملیون دشمن شده و همواره علیه آنان اقدام میکردند. در دولت مصدق از ابتدا با دولت دشمنی کرده و اعضایش در دوران قیام ۳۰ تیر کمکی نکردند. فقط وقت بالا گرفتن تنش پیشنهاد جبهه مشترک مبارزه با استعمار دادند. حتی در همان پیشنهاد به شدت به ملیون حمله کردند. بعد از ۳۰ تیر تا دوران کودتا هم گرچه روش حزب در ظاهر کمی نرمتر شده بود اما عملاً مخالف بودند و نشریاتشان در بسیاری موارد به سان ملی شدن شیلات به شدت دولت حمله و حتی اهانت میکردند.
- در عین حال حزب توده به کمک همان تشکیلات منسجم یک سازمان نظامی قوی و در نزدیک کودتا امکانات مؤثری در واحدهای اطلاعاتی و نظامی در اختیار داشت. مثلاً سروان همایونی بعد از نصیری از فرماندهان اصلی کودتاچیان و سروان ورقا رئیس دایره مراقبت و اطلاعات شهربانی و هر دو از افسران حزب توده بودند. اینان از مدتها قبل از برنامهریزی کودتا اطلاع داشته و با عوامل آمریکائی و کودتاچیان در تماس بودند و مسائل را به حزب اعلام کردند اما حزب خبری به مصدق نداد. ضمن اینکه نشریات وابسته به حزب توده بارها مینوشتند سرهنگ ممتاز قصد کودتا دارد که در صورت تغییر او کودتاچیان خیلی راحتتر اقدام میکردند. نهایتِ کار آنان اگر ادعایشان واقعی باشد تلفنی است که به شکل ناشناس بابت کودتای اول به مصدق نمودند که آن هم بعید است و نهایتاً تأثیری هم در رویکرد کلی حزب ندارد. در حالیکه مصدق از راههای دیگری هم اطلاعات کودتای اول را به دست آورده بود. به واقع آنان باید از قبل مصدق را در جریان مسائل و به خصوص اقدامات برخی آمریکائیها میگذاشتند که قاطعانه با شکلگیری کودتا مقابله گردد. با این وصف در هر حال کودتای اول شکست خورد.
- در فاصلۀ بین دو کودتا حزب توده مقداری اغتشاش و ناامنی ایجاد کرد که البته عمال سازمان سیا هم بسیار به آن دامن میزدند که جامعه را ناامن نشان دهند.
- حزب توده بعد از کودتای اول از تجدید کودتا مطلع بود و مثلاً رئیس دایره اطلاعات و مراقبت شهربانی با افراد مرتبط با کودتاچیان در تماس و از تجدید کودتا مطلع بود. اما حزب باز با مصدق همراهی نکرد و به دولت خبر نداد. اگر قصد همراهی داشت افسران آن باید با تمام قوا به دولت برای دستگیری کودتاچیان کمک میکردند. از این بدتر در روز ۲۸ مرداد بسیاری افسران مهم کودتاچی عضو حزب توده بودند. کسانی چون فرماندهان کلانتریهای مهم تهران که تظاهرات از آنجا شروع شد، فرمانده تانکهای محافظ رادیو که قادر به کشتن زاهدی بود، رئیس دایره مراقبت اداره اطلاعات شهربانی، فرماندهان بخشی از تانکهای حمله کننده به منزل مصدق و برخی افسران شاغل در تهران از اعضای حزب توده بودند. دو افسر رئیس کلانتری آن روز در کنار زاهدی بوده و امکان کشتن او را داشتند. اما تمام اینان به دلیل عملکرد حزب عملاً با کودتاچیان همراهی کردند. گفتنی است برخی اعضای حزب مدعی اقداماتی به سان خبر دادن یا همراهی با دولت یا عدم امکان برخورد با کودتاچیان در ۲۸ مرداد هستند. این ادعاها حتی اگر راست باشد باز مشابه ادعاهای مربوط به کودتای اول هیچ تأثیری در رویکرد کلی حزب ندارد که آنان امکان اقدامات بسیار زیادی داشتند و بحث ما هم کلیات عملکرد حزب توده است.
- بعد از کودتا برخی افسران حزب ترفیع گرفته و فرماندهی حفاظت فرودگاه هنگام بازگشت شاه به عهدۀ همایونی بود که امکان اقدامات زیادی علیه شاه داشت. بعضاً هم حفاظت جان شاه تحت نظر ورقا بود. محافظ زاهدی هم عضو حزب توده بود. اما حزب عملاً فقط دست روی دست گذاشت تا دولت کودتا قدرتش را تثبیت کند. در نتیجۀ آن خود حزب توده بعد از مدتی به شدت سرکوب شد.
- بدیهی است حزب توده با این امکانات در سازمان افسری قادر بود خیلی به دولت کمک کند و در افزایش قدرت دولت مؤثر باشد که معکوس عمل کرد. اشاره به این هم لازم است که برخی افسران حزب توده با ظاهر مصدقی و حمایت از نهضت ملی موفق شدند در دولت مصدق به مقامهای مهم برسند که بعد به جای حمایت از دولت عملاً به آن ضربه زده و به کودتاچیان خدمت کردند.
- شواهد زیادی این فرضیه را تقویت میکند که حزب توده منتظر سقوط دولت مصدق بود تا بعد از شرایط بهرهبرداری کند. یعنی به شکلی ملیون را تحت تسلط گرفته و با استفاده از وضع جامعه خود بر اوضاع مسلط گردد.
- لازم به تأکید است که نمیتوان به طور قطع و یقین اعلام کرد همراهی سازمان افسران حزب توده با مصدق منجر به پیروزی نهضت ملی میشد اما به هر حال آنان باید وظیفۀ خود را انجام میدادند.
- برخی بزرگان و اعترافهای حزب بعداً به اشتباه در ۲۸ مرداد و نوع برخورد با مصدق اشاره کردند. آنان اگر از مصدق حمایت میکردند شاید وضع ایران و آنان بهتر میشد. چون در هر حال بعد از کودتا به شدت سرکوب شدند اما با حمایت حداقل اقدام مثبتی برای ثبت در تاریخ انجام میدادند که برای خودشان خوب بود.
- بعد از کودتا هم حزب توده با ملیون همراهی نکرد و فقط دکتر فاطمی را پناه داد. حتی نوعی مخالفت با ملیون را ادامه داد کما اینکه بعد از انقلاب با جمهوری اسلامی متحد شده و بعد از خرداد ۱۳۶۰ که تمام اپوزیسیونها سرکوب شدند، حزب توده تا سال بعد هم آزادی فعالیت داشت. مرتب هم به ملیون حمله میکرد. به این ترتیب مخالفت همیشگی آنان با ملیون مشخص است. گرچه به سان بعد از کودتا باز بعد از مدتی سرکوب شدند. به این لحاظ دشمنی همیشگی اکثریت حزب توده با ملیون مشخص است.
- در بحث سازمان افسری حزب توده باید اشاره کرد که قبل از دولت مصدق ایجاد و قدرت گرفته و با رزمآرا هم روابط خوبی داشتند. آمار اینان حداکثر تا ۱۰ درصد افسران اعلام شده که گرچه آمار بالائی برای نیروهای مسلح و عملاً یک سازمان جاسوسی قدرتمند بود، اما بدیهی است قادر به تسلط بر نیروهای مسلح با توجه به نفوذ آمریکا و انگلیس و شاه در آنها نبودند. در دولت مصدق اقداماتی برای برخورد با نفوذ حزب توده در نیروهای مسلح آغاز شد و برخی هم دستگیر شدند. ولی در کل تا یک سال بعد از کودتا هم برخورد تندی با آنان انجام نشده و نهایت تبعید و زندان در کار بود. سرانجام یک سال بعد از کودتا دولت با قاطعیت شدید برخورد کرد و شبکۀ نظامی حزب توده کشف و متلاشی گردید.
- تعداد اعضای سازمان نظامی حزب توده را تا ۵۰۰ و بعضاً بیشتر هم اعلام کردند. اما عجیب است که سال ورود آنان به حزب از مشخصات منتشر شده حذف شده است در حالیکه سایر مشخصات نام و رسته منتشر شد. این به احتمال قوی نشانگر آن است که توسعۀ این سازمان در دولت مصدق چندان نبود. اگر غیر از این بود قطعاً دولت کودتا روی این مسئله به شدت تبلیغ و بزرگ نمائی میکرد. ضمناً تقریباً تمامی افراد مؤثر سازمان افسری حزب قبل از دولت مصدق به آن وارد شده بودند و اسامی چندانی بابت کسانی که در دولت مصدق وارد آن سازمان شدند وجود ندارد. به یقین بخش قابل توجهی هم بعد از کودتا وارد آن شدند. به این لحاظ نمیتوان گفت در دولت مصدق سازمان نظامی حزب توده گسترش چندانی یافت و نظرات برخی مطلعان حزب توده هم تأئید همین دیدگاه است. مگر اسناد مشخصی ارائه گردد که آن هم بعید است چون اگر بود دولت کودتا اقدام میکرد.
- در بحث رویکرد کلی حزب توده به مصدق باید گفت سیاست آنان تابع شوروی و با این دید بود که مصدق عامل آمریکا است که آمریکا را جایگزین انگلیس کند. شوروی هم که میانۀ خوبی با دولت مصدق نداشت و نفت هم نخرید و مطالبات ایران را پس نداد. البته احتمالاً یک دلیل خشم برخی سران حزب توده از مصدق هم آن بود که نهضت ملی عملاً شعارهای زیبا به سان عدالت اجتماعی و مقابله با امپریالیسم را انجام میداد که تا حدی باعث ریزش نیرو در حزب توده میشد. در هر حال اشتباه بزرگ تقابل با مصدق بسیار به ضرر حزب توده و ایران تمام شد و بسیاری بزرگان حزب توده بعداً به آن اعتراف کردند.
- با متلاشی شدن شوروی در حدود ۱۳۷۰ بحث آن تفکرات حزب توده تمام شد. اما به هر حال آن روند باعث شد بسیاری روشنفکران و افراد ارزشمند و افسران لایق در مسیر ضربه به کشور و خودشان قرار بگیرند. این باید درسی باشد برای مدافعان عدالت اجتماعی که قاطعانه در صفوف ملیون فعالیت کنند. کما اینکه بسیاری از ملیون دارای گرایشهای اقتصادی متمایل به چپ هستند و اکنون هم بسیاری کمونیستهای قدیمی در صفوف ملیون هستند. به خصوص امروزه دموکراسی و آزادی اجتناب ناپذیر و حتی روسیه هم جمهوری دموکراتیک است.
- مصدق در برابر حزب توده روش ملایم داشت و هرگز حاضر نشد آزادی قانونی آنان را بگیرد البته بحث نفوذ در نیروهای مسلح جدا است که اقداماتی انجام شد. ضمناً مصدق به خصوص خواهان بهبود وضع اقتصادی اقشار ضعیف بود که تندرویها کم شود.
- بحثی هم وجود دارد که بخشی از اعضای حزب توده در ۲۸ مرداد خواهان اسلحه شدند که مصدق مخالفت کرد. به جرئت باید گفت با توجه به رویکردهای همیشگی خصمانۀ حزب توده علیه ملیون و وابستگی آن به شوروی حتی در بعد از انقلاب، آن کار مصدق کاملاً صحیح بود. تغییر روش یک تشکیلات سیاسی و آن هم وابسته به ابرقدرتها به راحتی و سرعت مثلاً در روز کودتا انجام نخواهد گرفت و به یقین رویکرد کلی آنان در جهت خلاف نهضت ملی بود. وانگهی اگر حزب توده قصد کمک داشت کافی بود سازمان افسری آن وظایف قانونی خود را انجام دهد و اطلاعات را از قدیم به مصدق منتقل میکردند. به این لحاظ اگر سلاح به دست آنان میافتاد حتی به فرض پیروزی به یقین بعداً همان را علیه ملیون و آزادی ایران استفاده میکردند. ضمن اینکه آن کار در آن شرایط بحرانی اثری نداشت و بعید بود آنان بتوانند در برابر تانکها و نظامیان یاغی مقاومت کنند و تسلیحشان فقط باعث خشونت و هرج و مرج شدید میشد. آن هم بعداً تبعات منفی زیادی برای ملیون داشت و موجب سرکوب شدید ملیون میشد.
رویکرد مصدق به دخالت دین در حکومت و نیروهای مذهبی
- دخالت دین در حکومت تا قبل از انقلاب جلوۀ خاصی نداشت و به خصوص دیکتاتوری دینی که اصلاً مطرح نبود. قدرت گرفتن شدید روحانیون به دلیل عملکرد ۲۵ سالۀ آمریکا و شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد بود که تنها به نیروهای مذهبی آزادی فعالیت و شبکۀ مساجد برای کار تشکیلاتی دادند و بقیه سرکوب شدند و در عین حال ظلم شدید بود. از این رو مباحث حکومت دینی در حالت کلی ربطی به نهضت ملی و دولت مصدق ندارد.
- مصدق دکترای حقوق و فردی آزاداندیش و دموکرات بود و کاملاً به جدائی دین از حکومت و وضع قوانین بر مبنای عقل و شرایط روز اعم از آزادی افراد تا جائیکه به بقیه لطمه نزند و حقوق برابر زن و مرد تأکید میکرد. به طور خلاصه به مدلی مشابه دموکراسیهای غربی اعتقاد داشت. همچنین خواهان مدرنیزاسیون و مثلاً حذف تدریجی حجاب بانوان با رضایت و آرامش بود.
- با این تفکرات به هیچ وجه به عقاید مختلف بیاحترامی نمیکرد. حتی تلاش میکرد عقاید دینی را با افکار نوین تطبیق دهد. یعنی به جای دشمنی با دین عملاً تفسیرهای منطبق بر شرایط نوین را از دین بیرون بکشد.
- از قدرت گرفتن روحانیون هراس داشت و با آن همراهی نمیکرد. در دولتش فاصله با آنان را حفظ میکرد و بعداً در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هیچ مطلبی در تأئید آن حرکت ننوشت. در عین حال از همان دوران دولت ملی هشدار میداد اگر غرب روش فشار بر خاورمیانه را ادامه دهد مشکلات بدی ایجاد خواهد شد. تجلی حداقل بخشی از آن امروزه در بنیادگرائی اسلامی در منطقه مشخص است.
- مسائل قضائی یکی از اصلیترین محلهای دخالت دین در امور حکومتی و محدودیت آزادیهای مردم است. مصدق که اولین دکترای حقوق ایران بود، از اولین کسانی بود که برای اصلاحات قضائی و عرفی سازی قوانین جزائی ایران و کلاً ایجاد دستگاه قضائی با سبک مشابه غرب، تلاش کرد. مذاکراتی هم با روحانیون به بهانۀ کاپیتولاسیون و قوانین برای افراد خارجی انجام داد.
- در دولت مصدق جدائی دین از حکومت برقرار و او هرگز حاضر نشد مسائلی به سان حجاب و منع مشروبات و امثال آن را عملی کند. حقوق اقلیتهای عقیدتی در دولت ملی مشابه سایر مردم بود کما اینکه دولت برخوردی با بهائیان یا حتی کمونیستها انجام نمیداد و آنها هم در عقیدۀ خود آزاد بودند.
- در عین حال مصدق در برابر دشمن خارجی و خطر استعمار معتقد به کمک گرفتن از نیروهای مذهبی و دین بود و تلاش میکرد آنان را با دین تحریک کند. چند سخنی که مصدق بابت اسلام بیان کرده اکثراً ناظر به همین مسئله است. کما اینکه هنگام خلع قاجار تلاش کرد نمایندگان را به قرآن سوگند دهد که به قانون اساسی خیانت نکنند. کلیت سوابق نیروهای مذهبی هم نشان میدهد معمولاً مخالف استعمار و دخالت بیگانگان در کشور بودند.
- بابت نقش فدائیان اسلام در نهضت ملی مطالب اشتباه فراوانی منتشر شده است. ترور هژیر ضمن آنکه یک کار فردی بود، نه تنها هیچ سودی برای نهضت ملی نداشت بلکه باعث ضرر موقت شد. آمار شمارش آراء تا هنگام ترور هژیر همواره حاکی از برتری کاندیداهای ملیون و رتبۀ اول مصدق بود. بعد از ترور او دولت برخورد کرد و برخی ملیون را بازداشت کرد و حتی آراء آنان کمتر اعلام شد تا در نهایت انتخابات باطل شد. در تجدید انتخابات هم شرایطی مشابه قبل از ترور هژیر برای کاندیداهای ملیون ایجاد شد. تصور اینکه ترور هژیر موجب راهیابی ملیون به مجلس شد کاملاً اشتباه است.
- ترور رزمآرا ربطی به ملیون واقعی و مصدق نداشت و آنان اطلاعی نداشتند بلکه شواهد نشان میدهد بقائی و اطرافیان دربار محرک ترور بودند. شاه هم بسیار مخالف رزمآرا بود و او باید کنار میرفت. نهضت ملی شدن نفت آن هنگام چنان قدرت یافته و جامعه چنان به هیجان آمده بود که کسی به سان رزمآرا هرگز قادر به متوقف کردن آن نبود. یک روز قبل از ترور رزمآرا اعلام شد کمیسیون نفت فردا ملی شدن نفت را اعلام خواهد کرد. حتی شاه هم قصد داشت مصدق را به جای رزمآرا منصوب کند که تکلیف کار مشخص گردد. به این لحاظ تصور اینکه ترور رزمآرا باعث ملی شدن نفت و قدرت گرفتن ملیون شد بسیار اشتباه است. در عین حال مصدق حتی بعداً نظر مساعدی به قانون عفو قاتل رزمآرا نداشت اما به دلیل تصویب در مجلس و طی شدن روال قانونی مؤظف شد آن را اجرا کند. ولی در همین راستا به هیچ وجه اجازه نداد عکسی از او با قاتل انداخته شود.
- فدائیان اسلام تنها گروهی بودند که بر سر اجرای احکام اسلامی با دولت مصدق تنش ایجاد کردند و حتی ترور دکتر فاطمی توسط بخشی از آنان انجام شد گرچه منجر به قتل نشد. مصدق هم در دولتش روال قاطعیت قانونی در برابر فدائیان اسلام را در پیش گرفت. نه تنها خواست آنان برای ایجاد حکومت اسلامی را نپذیرفت که وقتی تنش ایجاد کردند آنقدر آنان را در زندان نگه داشت که عملاً تسلیم شده و پذیرفتند دیگر مشکل ایجاد نکنند. البته ناگفته نماند در زندان هم شرایط بدی برای آنان ایجاد نکرد و قاطعیت توأم با مقداری مهربانی داشت گرچه هرگز با آنان نزدیک نشد و ارتباط خاصی نگرفت. در هر حال شرایط به شکلی شد که فدائیان اسلام در قیام ۳۰ تیر شرکت نداشته و در دورۀ دولت دوم مصدق بعد از ۳۰ تیر عملاً آرام بوده و مشکلی ایجاد نکردند. یعنی دولت مصدق با یک قاطعیت قانونی آنان را کاملاً مهار کرد. به واقع دولت مصدق به نسبت تمام دولتهای قبل در برابر قانون شکنی فدائیان اسلام قاطعتر عمل کرد.
- گرچه مصدق در دولتش در عمل قاطعتر از گذشته با فدائیان اسلام برخورد و آنان را مهار کرد، اما در کل این نقد وجود دارد که موضع محکومیت قاطع در صحبتهایش در برابر سه ترور آنان نگرفت یا حداقل چنین چیزی فعلاً در دست نداریم. البته بدیهی است موضع مخالف مصدق در آن موارد و به خصوص ترور کسروی باعث تحریک شدید نیروهای مذهبی و دشمنی با نهضت ملی و شاید تکفیر مصدق میشد. اکنون بعد از ۷۰ سال صحبت در آن مورد آسان است. اشاره به این هم لازم است که مصدق چند روز قبل از ترور کسروی با مجلس درگیر شده و قهر کرد و احتمال دارد به ملکش در احمدآباد رفته و از مسائل دور بوده باشد. ضمن اینکه خیانت هژیر و رزمآرا هم سر جای خودش است و در صورت محکومیت ترور آنان باید به اقداماتشان هم اشاره میشد. حتی محکومیت شدید برخورد با آن افراد توسط مصدق عملاً به منزلۀ آن بود که مردم را از مقابلۀ قاطع با عوامل دیکتاتوری بر حذر دارد. در صورتی قیام ۳۰ تیر با ایستادگی مردم در برابر نظامیها به پیروزی رسید که باید به این نکته هم توجه داشت. ولی در مجموع این نقد وجود دارد. این نقد به خصوص از اینجا بیشتر میگردد که برخی ملیون بعداً چند موضع تأئید آمیز نسبت به آن اقدامات فدائیان اسلام گرفتند. البته آن اقدامات ملیون هیچ تأثیر عملی نداشت و فدائیان اسلام در دولت مصدق فرد دیگری از درباریان را ترور نکردند. ولی به هر حال این نقد وجود دارد حالا چه ناشی از اشتباه مصدق و چه ناشی از ضعف به دلیل شرایط جامعه و وضعیت نیروهای مذهبی باشد.
- در عین حال مواردی از عملکرد فدائیان اسلام که شاکی خصوصی داشت روال قانونی خود را طی کرد. مثلاً تا زمانی که مجلس قانون عفو قاتل رزمآرا را تصویب نکرد او در زندان ماند. حتی بعد هم پرونده روال قانونی را طی کرده و نواب صفوی به جرم محرک قتل به دادگاه احضار شد. یا فردی به نام قمی که قاتل دکتر زنگنه بوده و خود را به فدائیان اسلام نزدیک کرده بود، به شکل قانونی محاکمه و حکم اعدام او اجرا شد. این هم نشانگر استقلال دستگاه قضائی در دولت مصدق بود.
- مصدق در ارتباط با آیتالله کاشانی از حمایت او برای مقابله با استعمار استقبال میکرد. در عین حال کاشانی بسیار قدرتطلب و خواهان دخالت غیر قانونی در امور کشور بود. مصدق هم موضع نسبتاً محکمی برای جلوگیری از دخالت خلاف قانون کاشانی در امور کشوری داشت که ناشی از وضعیت حساس دولت ملی و هم به یقین ناشی از نگرانی مصدق بابت دخالت روحانیون در امور حکومتی بود. البته در عین حال بسیار تلاش کرد با مقداری مهربانی موجب عدم تنش با کاشانی شده و در صورت امکان او را آرام کند و امتیازات نه چندان بزرگی هم به او میداد. ولی کاشانی به دلیل قدرت طلبی شدید و تحریکات اطرافیان، به خصوص از بعد از قیام ۳۰ تیر به مرور دشمن شدید مصدق شد و با تمام قوا به مقابله با او و حمایت از کودتاچیان برخاست. در مباحث مکرری خواهان کنار رفتن مصدق و جانشینی زاهدی بود و اسناد نشان میدهد تماسهائی هم با عمال آمریکا داشت. چنانکه در اواخر دولت ملی خواهان استیضاح و برکناری دولت و کاملاً با جناح زاهدی و بقائی و امثال آنان متحد بود و از هیچ دشمنی فروگذاری نمیکرد.
- کاشانی قبل از استعفای مصدق در ۲۵ تیر بحثی بابت جانشینی بوشهری به جای او با وزیر دربار مطرح کرده و مشخص بود نظر مثبت خاصی به مصدق ندارد. پس از استعفای مصدق تا ۲۷ تیر موضع نگرفت اما وقتی قوامالسلطنه بیانیۀ تندی صادر و مخالفان و از جمله نیروهای مذهبی را به شدت تهدید کرد، کاشانی هم به حمایت قاطع از مصدق و مخالفت با قوامالسلطنه برخاست. ضمن اینکه قبلاً هم کاشانی توسط قوامالسلطنه تبعید شده بود و به تبع موجب کدورت و هراسش بود. البته در هر حال کاشانی در قیام ۳۰ تیر به نفع نهضت ملی عمل کرد اما نباید خیلی هم بزرگ نمائی گردد.
- تحریک و نفاق افکنی عوامل آمریکا و انگلیس در رویکرد کاشانی و برخی روحانیون بسیار مؤثر بود و آنان بسیار تلاش کردند روحانیون را به نهضت ملی بدبین کنند. مثلاً با مرکب قرمز و به اسم حزب توده برای روحانیون نامۀ تهدیدآمیز مینوشتند که به زودی شما را اعدام خواهیم کرد. یا زمانی که سگی به نشانۀ قوامالسلطنه در جلو مجلس عینک زده شده بود، نزد برخی روحانیون به سان آیتالله خمینی طوری وانمود میکردند که آن را به نشانۀ کاشانی عینک زدند. همین هم بعدها باعث نقد شدید آیتالله خمینی به مصدق و ملیون بود که اصل ماجرا غیر واقعی است.
- تبلیغاتی که رهبر اصلی جامعه در آن زمان کاشانی بود مشابه ادعاها بابت نقش فدائیان اسلام و اشتباه است. اولاً مصدق همواره نفر اول انتخاباتهای تهران بعد از شهریور ۱۳۲۰ بود و کاشانی گرچه جایگاه بالائی در جامعه داشت اما با نزدیک شدن به ملیون اعتبار بیشتری پیدا کرد. در نهایت هم در مرداد ۱۳۳۲ در اواخر دولت ملی، مصدق رفراندوم برای ابقای دولت برگزار کرد. کاشانی فتوا داد شرکت در آن مبغوض امام زمان و حرام است اما مردم حدود یک و نیم برابر پر جمعیتترین انتخاباتهای گذشته در آن شرکت و با نزدیک ۹۹% آراء به دولت مصدق رأی دادند. این نشان میدهد در آن هنگام اکثریت مطلق جامعه مدافع دولت مصدق بودند. نیروهای مذهبیِ دشمن مصدق هم بسیار تضعیف شده و جایگاهی در جامعه نداشتند. کاشانی مدتی بعد از کودتا هم در جامعه کاملاً مطرود شد.
- لازم به تأکید است اختلاف کاشانی با دولت ملی هرگز بر سر مسائل اسلامی نبود و کاشانی حتی به فدائیان اسلام برای درخواست مواردی چون حجاب اجباری و بستن مشروب فروشی حمله میکرد. درگیری او با مصدق عملاً فقط جنگ قدرت و در عین حال با تحریک اطرافیان مغرض و وابسته به بیگانگان بود.
- نوچههای کاشانی به سان شعبان بیمخ و طیب حاج رضائی از کودتاچیان بودند. البته نه اینکه اینان نقش مهمی داشتند و قدرت اصلی کودتاچیان در نظامیها و به خصوص تانکها بود. کاشانی بعد از کودتا هم تا مدتی روابط بسیار خوبی با دولت زاهدی داشت و مصدق را مستحق مجازات مرگ میدانست.
- نامۀ ادعائی ۲۷ مرداد برای هشدار کودتا توسط کاشانی به مصدق قطعاً جعلی است و بعد از ۲۵ سال در دوران انقلاب به ناگهان منتشر شد. دشمنی کاشانی با مصدق و همراهی او با کودتاچیان اعم از تلاشش برای استیضاح دولت آنقدر عیان است که حتی اگر آن نامه هم واقعی باشد هیچ اهمیتی ندارد. در هر حال هم کاشانی اگر با کودتاچیان نبود میتوانست مردم را آگاه کرده و از دولت حمایت کند.
- برخی روحانیون و نیروهای مذهبی به سان بهبهانی و فلسفی مخالف مصدق و با دولت ملی دشمنی میکردند. البته هرگز قدرت چندانی نداشتند. ضمن اینکه اسناد منتشر شدۀ کنونی به روشنی نشان میدهد بسیاری از جمله این دو از بیگانگان پول میگرفتند.
- برخی روحانیون به سان آیتالله بروجردی دخالت خاصی در امور دولتی نمیکردند که مصدق تلاش میکرد احترام و رضایت آنان تا حد ممکن جلب گردد. مثلاً یک بار در قم درگیری رخ داد که مصدق هیئتی را آنجا فرستاد و رضایت آیتالله بروجردی جلب شد. گفتنی است بعدها آیتالله خمینی در اشاره به این واقعه به تیراندازی مأموران به سوی طلاب تأکید کرد که اشتباه است و همان اعلام رضایت صریح آیتالله بروجردی گویا است. این دسته روحانیون بعد از کودتا با شاه همراهی کردند.
- روحانیون ارزشمندی به سان آیتالله زنجانی، فیروزآبادی، طالقانی هم بودند که از نهضت ملی حمایت کرده و در خط آزادیخواهی ماندند. اینان به مصداق آیه «لا اکراه فی الدین» هرگز دنبال تحمیل و زورگوئی به مردم نرفته و برای آزادی و استقلال جامعه تلاش میکردند.
- در مجموع نتیجۀ عملکرد دولت مصدق آن شد که آزادی و دموکراسی به همراه جدائی دین از حکومت پیاده شد. نیروهای مذهبیِ خواهان اجرای احکام دینی یا مداخلهگر در امور حکومتی به سان فدائیان اسلام و کاشانی بسیار تضعیف و عملاً در جامعه تا حد زیادی منزوی شدند. کما این که فدائیان اسلام عملاً راکد شده و مردم علیرغم فتوای کاشانی یک و نیم برابر پر جمعیتترین انتخاباتهای قدیم در رفراندوم به نفع مصدق رأی دادند. سایر نیروهای مذهبی هم امکان ایجاد تنش خاصی نداشتند. با ادامۀ آن روند قطعاً یک دموکراسی سکولار مناسب در ایران جا میافتاد گرچه جا افتادن کامل جدائی دین از حکومت امری زمانبر است. اما به احتمال نزدیک به یقین عمدۀ روحانیون به مسجد رفته و نهایتاً جائی شبیه واتیکان در قم برای آنان ایجاد میشد. اما غرب به کمک نیروهای مذهبی کودتا کرد و تا ۲۵ سال ایران را تحت تسلط گرفت. در آن دوران هم ملیون سرکوب شده و نیروهای مذهبی قدرت گرفته و همانها شاه را ساقط و حکومت اسلامی ایجاد کردند.
- اشاره به این هم لازم است که مصدق در طول حیات سیاسیاش و هرگاه کار اصلاحی کرد همواره دچار مشکلاتی به اسم دین میشد. در دوران قبل از نخستوریزی در سمتهائی که قرار میگرفت بارها تکفیر شد. در دولتش بارها به اسم دین به او حمله شد. حتی اسناد منتشر شدۀ سازمان سیا نشان میدهد کودتاچیان چقدر تلاش میکردند از حربۀ دین علیه دولت مصدق استفاده کنند. مثلاً تأکید کنند او ضد دین است و قانون نظارت پنج تن از علما بر قوانین مجلس را رعایت نکرده است. بعد از کودتا هم بارها تهمت بیدینی در دادگاه به مصدق زده میشد. آنقدر اتهام بیدینی و ضدیت با اسلام در دادگاه مطرح شد که مصدق اعلام کرد این کارها برای آن است که فرد متعصبی او را به قتل برساند.
قتل حدادزاده
- حدادزاده که در درگیری ۱۰ مرداد ۱۳۳۲ کشته شد به اذعان بستگانش از هواداران دکتر مصدق بود و بستگانش در رفراندوم به نفع دکتر مصدق رأی دادند. دولت کودتا هم هرگز نتوانست آن جنایت را به ملیون نسبت دهد.
مزینی و استخدام شعبان بیمخ
- مصدق هرگز دنبال استخدام جیرهخوار نبود و بعد از کودتا هم چنین چیزی مطرح نشد. مزینی رئیس شهربانی ضد مصدق بود و دولت ملی تا قبل از ۳۰ تیر نفوذ چندانی روی شهربانی نداشت. اگر هم مزینی شعبان را در ۱۵ آبان استخدام کرده که مصدق آن زمان در ایران نبود. پس در مجموع اگر هم چنان مورد استثنائی رخ داده بدون اطلاع مصدق بوده است. ضمناً امثال شعبان بیمخ وابسته به جناح مذهبی و کاشانی و دشمن شدید حزب توده بودند و اقدامات خود را انجام میدادند.
مسائل ۳۰ تیر و دولت قوام
- دولت قوامالسلطنه در تیر ۱۳۳۱ از نظر قوانین مشروطه و عدم حد نصاب حضور دو سوم نمایندگان برای رأیگیری در مجلس غیر قانونی بود و خواست مردم هم سر جای خودش است.
- بابت عدم برخورد شدید دولت با عوامل سرکوب ۳۰ تیر هم مصدق در صدد جلب رضایت و اعتماد دربار بود. امکان اقدام غیر قانونی نداشت که منجر به تنش شدید و بحران شده و بهترین بهانه را به ابرقدرتها میداد. در عین حال دستگاه قضائی در دولت مصدق مستقل بود و تحقیقات قضائی بابت مسائل ۳۰ تیر در دادستانی ارتش ادامه داشت کما اینکه برخی افسران دخیل در سرکوب ۳۰ تیر تا کودتای ۲۸ مرداد در زندان ماندند.
حکومت نظامی و لایحه امنیت اجتماعی
- مصدق در آن شرایط بحرانی و توطئههای وسیع و بروز مکرر تنشها در جامعه، برای متوقف کردن اخلالگران خواهان اختیارات قانونی برای بازداشت موقت و حتی در مواقع حاد تبعید آنان بود. اما آزادی سیاسی و حق انتخاب جامعه سر جای خودش بود. نشریات با آزادی به دولت حمله کرده و در نهایت هم دولت رفراندوم برگزار کرد. ضمن اینکه مورد خاصی از برخورد ظالمانه به کمک این قوانین مطرح نشده است و حتی باز هم عملاً دولت ملی تا حدی با نرمش برخورد میکرد.
کودتای آمریکائی یا مخالفت مردم با مصدق
- شکی در کودتای آمریکائی نیست و حتی بخش کمی از اسناد منتشر شده است. بعد رفراندوم مصدق در مرداد ۱۳۳۲ که مردم یک و نیم برابر پر جمعیتترین انتخاباتهای قبل در آن شرکت و با اکثریت کاملاً مطلق دولت ملی را تأئید کردند، گویا است که اکثریت مردم خواهان مصدق بودند. برخی اسناد و اعترافات کودتاچیان بعد از کودتا هم تأکید بر حاکمیت او بر افکار عمومی است و حتی به مقام نیمه الهی مصدق اشاره میکنند. دولت کودتا هم که هرگز اجازۀ کاندیداتوری و فعالیت به ملیون نداد و بساط دیکتاتوری و سرکوب ایجاد که در نهایت به انقلاب دچار شد.
ادعای کودتا به دلیل ترس شاه از مصدق
- شاه ترسی از مصدق نداشت که بخشی هم به دلیل قسم مصدق بود. در عین حال تا ۲۵ مرداد بحثی از جمهوری نبود. حتی شاه مدتها در برابر فشار دو ابرقدرت آمریکا و انگلیس برای کودتا مقاومت کرد که اگر از مصدق ترس داشت یقیناً طور دیگری عمل میکرد.
وضعیت رعایا در روستاها در دولت ملی
- وضعیت رعایا در روستاها با قوانینی جهت منع بهرۀ اضافۀ مالکان و رسیدگی فوری و خارج از نوبت شکایت بابت آن در دادگستری و افزایش سهم زارعان و تشکیل شوراهای محلی از روستائیان با بودجه ۱۰ درصدی از سهم مالکان، بسیار رو به بهبود بود. حتی برخی رعایا از آن اقدامات و آزادی سوءاستفاده کرده و اخلال میکردند و مالکان را میترساندند.
رویکرد دکتر مصدق به بانوان
- مصدق از معدود مردان نسل قدیم بود که اعتقاد و التزام قاطعی به حقوق بانوان و حقوق برابر زن و مرد داشت. مخالف شدید چند همسری بود و حتی احترام خاصی به حد ملکۀ خانه برای بانوان قائل بود. مشوق فعالیتهای اجتماعی بانوان بود و دولت او اولین بار به زنان حق رأی دادن و انتخاب شدن اعطاء کرد.
ایران دوستی دکتر مصدق و تعاملش با سایر ملل
- مصدق بسیار ایران دوست و علاقهمند به سرافرازی و عظمت ایران در جهان مشابه دوران باستان بود. خدمت به ایران را اولویت میداد و به فرهنگ ایران بسیار علاقه داشت اما معتقد بود باید از نکات مثبت سایر ملل هم استفاده شود. در عین حال خواهان کمک به سایر ملل بود و آرزویش روزی بود که تمام جهان با رعایت قوانین سازمان ملل و حقوق هم در کنار یکدیگر زندگی خوبی داشته باشند.
رویکرد مصدق به تمامیت ارضی ایران
- دکتر مصدق همواره بر تمامیت ارضی ایران(بخشی از استقلال) قاطعانه تأکید و برایش تلاش میکرد. بحث تجزیۀ ایران از موارد استثنائی و شاید تنها موردی است که از او ادبیات تند و تهدید علیه مخالفان به سان رزمآرا استفاده کرده است.
- مثلاً مصدق بابت جزایر سه گانه و بحرین همواره از حق ایران دفاع میکرد. بحث درخواست او برای دخالت انگلیس در بحرین کذب است که آن زمان اصلاً وزیر خارجه نبود. همچنین به شدت مخالف خودمختاری بخشی از ایران بود. در ماجرای آذربایجان با پیگیری او ایران به شورای امنیت شکایت کرد که همان بعدها بهانۀ تهدید شوروی توسط آمریکا و نجات آذربایجان شد.
مصدق در فارس و آذربایجان
- مصدق در خاطراتش اعلام کرده سیاست انگلیس در انتصاب او به سمت والی فارس و آذربایجان نقش داشت. چون آن هنگام تبلیغات کمونیستی بالا گرفته و میخواهستند فرد مناسبی آن مناطق را اداره کند. ولی وی هرگز با استعمار سازش نکرد. شکست دلیران تنگستان و حتی قتل شیخ حسن چاه کوتاهی هم قبل از انتصاب مصدق به سمت والی فارس بود.
مسائل آرمیتاژ اسمیت
- قرارداد آرمیتاژ اسمیت هرگز رسمیت قانونی توسط دولت و مجلس نیافت و دریافت مبلغ توسط ایران عملاً به استناد دارسی بود. همچنین حدود ۶ ماه قبل از رسیدن مصدق به وزارت مالیه سال مالی قبلی تمام شده بود که به احتمال قوی تا آن هنگام حقالامتیاز ایران پرداخت شده بود. مصدق هم به شدت با عملکرد آرمیتاژ اسمیت و آن قرارداد مخالف بود. حتی تا زمانی که او مستشار مالی بود حاضر به قبول سمت وزیر مالیه نشد. عملکرد مصدق در ملی کردن نفت هم گویا است.
مصدق و رضاشاه
- مصدق تا قبل از پادشاهی رضاخان روابط بدی با او نداشت و مدت کوتاهی جزو هیئت مشورتی او بود. بعد با وجود خطرات با جسارت با پادشاهی رضاخان مخالفت کرد. بعد هم حاضر به همکاری با دیکتاتور نشد. حتی در سمت نمایندگی مجلس ششم حاضر نشد برای وفاداری به پادشاهی رضاشاه سوگند بخورد. در مجلس پنجم و ششم کماکان از حقوق مردم و به خصوص آزادی انتخابات دفاع میکرد. بعد از مجلس ششم هم به انزوا رفت و در اواخر دوران رضاشاه دستگیر و تبعید شد. به این ترتیب در سراسر دوران رضاشاه بر اصول استقلال و آزادی و آزادگی ایستاد.
آزادی قبل از دولت مصدق
- ایران بعد از خروج ارتش شوروی مشابه دوران رضاشاه در مسیر استبداد و از بین رفتن آزادی و ادامۀ غارت نفت تا حدود ۴۰ سال بعد قرار داشت. شاه اختیار انحلال مجلسها را به دست آورد و با برخی مخالفان برخورد کرد و در انتخابات هم بسیار اعمال نفوذ میشد. اما ملیون با تشکیل جبهۀ ملی و مبارزه توانستند نفت را ملی کرده و حکومت دموکراتیک تشکیل داده و انگلیس را شکست دهند ولی با ورود آمریکا شکست خوردند.
موضع در برابر مجلس مؤسسان ۱۳۲۸
- مصدق بعد از ناکامی در اصلاح شرایط انتخابات مجلس پانزدهم به انزوا رفت. جایگاه و مقامی هم نداشت که در برابر مجلس مؤسسان در اردیبهشت ۱۳۲۸ اقدام خاصی انجام دهد هر چند حداقل بعدآً انتقاداتی مطرح کرد. ولی از ۱۳۲۹ و ورود به مجلس شانزدهم به شدت به مجلس مؤسسان متقلبانۀ ۱۳۲۸ و اعطای اختیار انحلال مجلسها به شاه اعتراض و علیه آن مسائل اقدام کرد.
بوسیدن دست ثریا
- بوسیدن دست ثریا امری رایج در غرب و از جهت احترام به جایگاه بانوان است. مصدق هم نه اجازه میداد دستش را ببوسند و نه دست شاه را میبوسید و آن اقدام مشابه رسوم رایج غربی و در عین حال برای جلب حمایت دربار در کمک به نهضت ملی بود.
فراماسونری
- تهمت فراماسون بودن دکتر مصدق تا زمان حیاتش مطرح نشد که حربهای برای تخریب باشد و همین نشان از غیر واقعی بودن آن است. مصدق کمتر از یک سال عضو جامع آدمیت بود که به اعتراف خود رائین هیچ بستگی رسمی با فراماسونری جهانی نداشت و اهداف آن مواردی همچون مبارزه با استبداد و تلاش برای آزادی بود ولو آنکه برخی اعضایش هم مخفیانه فراماسون بوده باشند. خود رائین بعد از انقلاب اعلام کرد آن مطلب دروغین جواز چاپ کتاب بوده است.
مصدقالسلطنه
- یک انتقاد هم لقب «مصدقالسلطنه» است که در کودکی به مصدق داده شده بود و گناه مصدق نبود. زندگی او هم که سراسر خدمت به جامعه و لقب واقعی او مصدقالمله میشود.
ادعاهای رشوه و دزدی
- بعد از کودتا در موارد اندکی ادعا شد مصدق رشوه داده یا قبلاً دزدی کرده اما هیچ سندی برایش ارائه نشد که کذب بودن آن بدیهی است. حتی واقعی هم باشد نهایتاً اشتباهی شده و عملکرد بعدی مصدق مشخص است.
تابعیت کشور سوئیس
- صرف نظر از خدمات مصدق به ایران، اخذ تابعیت سوئیس در آن زمان نیازمند ترک تابعیت اصلی نبود و برای گرفتن تصدیقنامۀ وکالت ضروری بود و مصدق تابعیت ایرانی داشت.
سن دکتر مصدق برای ورود به مجلس شانزدهم
- مصدق هنگام ورود به مجلس شانزدهم کمتر از ۷۰ سال سن داشت چون متولد ۱۲۶۱ بود.
ضعف اصلی ملیون در عدم تشیکلات قوی
- ضعف کار تشکیلاتی یک ضعف فراگیر در کل جامعۀ ایران است. مصدق به این منظور خواهان ایجاد جبههای با اتحاد گروههای ملی بود که بتواند توسعه یابد و شاید در آیندۀ نه چندان دور تبدیل به یک حزب بزرگ گردد. به همین دلیل وارد یک حزب نشد که کار درستی هم بود به خصوص که او رهبر کل ملیون بوده و نباید به یک حزب منحصر میشد ضمن اینکه حزب بزرگ هم عملاً ایجاد نمیشد و حتی تا کنون یعنی حدود شش دهۀ بعد هم این مشکل به روشنی مشاهده میشود.
- مصدق اقداماتی برای ایجاد جبهه ملی انجام داد اما جبهه ملی قوی و سراسری ایجاد نشد. ضعف اصلی نهضت ملی هم در نداشتن تشکیلات منظم و سراسری و قوی بود وگرنه اکثریت مردم خواهان آزادی بودند. کما اینکه حدود یک و نیم برابر پر جمعیتترین انتخاباتهای گذشته در رفراندوم مصدق شرکت کرده و به دولت ملی رأی دادند. ولی عدم تشکیلات قوی باعث عدم مقاومت مناسب جامعه بود.
- ضعف تشکیلات ملیون همچنین باعث ضعف شدید ملیون بابت نفوذ در نیروهای مسلح گردید. ضمن اینکه اگر ملیون تشیکلات قوی و سراسری در کل کشور داشتند حتی قادر به ایجاد گارد ملی در کل کشور بودند نه آنکه فقط در تهران امکان آن باشد که سودی نداشته و فقط موجب افزایش خشونت و هزینه گردد.
کلیات ضعفهای نهضت ملی
- ضعف اصلی نهضت ملی در عدم تشکیلات قوی بود که باعث عدم مقاومت قوی مردم شد و در انتخابات مجلس هفدهم و ضعف دولت در نیروهای مسلح هم بسیار تأثیر گذاشت. حزب توده هم از قدیم مقداری در نیروهای مسلح نفوذ داشت و در دولت مصدق هم چنان بود. عدم به نتیجه رسیدن اصلاح قانون انتخابات در دولت مصدق هم از ضعفهای دیگر آن دولت بود. بدیهی به دلیل همان ضعف ارتش و البته وضعیت دستگاه قضائی امکان برخورد قاطع با مخالفان نبود که ضعف دولت بود. همچنین مصدق نتوانست شاه را به قدر کافی تحت نفوذ قرار دهد و در نهایت آمریکا و انگلیس او را وادار به خیانت به نهضت ملی کردند. ضعف دیگر عدم نفوذ قوی در آمریکا و لابی با مقامات آمریکا بود که انگلیس نفوذ بسیار قدرتمندتری داشت. البته در کل در این موارد بعید بود مصدق بتواند کاری انجام دهد زیرا قدرت و نفوذ انگلیس خیلی بیشتر بود.
اشتباهات دکتر مصدق
- مصدق به سان هر انسان اشتباهاتی همچون چند سخن تند(حداقل چهار بار)، مقداری سکوت اولیه در برابر اقدامات مجلس مؤسسان ۱۳۲۸(آن زمان در انزوا بود اما بعد به شدت به آن حمله میکرد)، چند انتصاب اشتباه همچون سرتیپ دفتری، استعفاء در ۲۶ تیر ۱۳۳۱(گرچه به نفع نهضت ملی تمام شد و باعث در اختیار گرفتن فرماندهی نیروهای مسلح)، حساب اولیۀ اشتباه نیاز جهان به نفت ایران(گرچه بعد نفت هم صادر کرد و مشکل حل شد)، تخمین اشتباه بابت مجلس هفدهم که ۸۰% نمایندگان واقعی مردم باشند، اشتباه در دید مثبت اولیه به آمریکا و تا حدی اجازۀ ادامۀ فعالیت مأموران آمریکائی در ایران(از قبل ادامه داشت و در هر حال هم ایران با توجه به خطرات شوروی مجبور به جلب حمایت آمریکا به سان ماجرای آذربایجان بود)، اشتباهاتی در برخورد ضعیف با کودتاچیان و اقدامات ضعیف در برابر کودتای ۲۸ مرداد داشت. برخی هم منتقد غش کردن برخی مواقع او یا پذیرائی برخی مهمانان با لباس غیر رسمی هستند که ایراد بیجائی و نشانگر ناتوانی در یافتن ایراد بزرگ توسط مخالفان است. بابت ترورهای فدائیان اسلام هم برخی منتقد این هستند که او در برابر آن ترورها موضع محکومیت قاطعی نگرفت. البته مصدق در دولتش در این باره قانونی عمل و متهمان را به زندان انداخت و فدائیان اسلام را مهار کرد و هرگز هم آن کارها را تأئید نکرد اما برخی ملیون بعضاً تأئید کردند گرچه تأثیری هم نداشتند. در کل مصدق به یقین اشتباه اثرگذار و حساسی نداشت و اشتباهاتش جزئی بود. مثلاً آن زمان با توجه به اتحاد ابرقدرتهای آمریکا و انگلیس و عمال داخلی آنان، سقوط دولت ملی قطعی بود کما اینکه ۲۵ سال بعد هم بر ایران مسلط شدند. از این جهت چند اشتباه در برخورد ضعیف با کودتا نه تنها تأثیری نداشت که عملاً باعث کمتر شدن خشونت و ممانعت از جنگ داخلی شد.
برخی خصوصیات مصدق
مصدق علاوه بر خصوصیات مهم اعتقاد و تلاش برای استقلال و آزادی که ارکان اصلی فعالیت او بودند، خصوصیات شخصی قابل توجهی داشت که برخی از آنها عبارت است از:
- اعتقاد عمیق به خدا
- برای خدمت به وطن شجاعت و از خودگذشتگی بالائی داشت. مثلاً از معدود کسانی بود که جرئت مخالفت با خلع قاجار را داشتند یا هنگام حضور ارتش شوروی در ایران طرح منع اعطای امتیاز نفت به شوروی را به تصویب مجلس رساند. ملی شدن نفت هم که با شجاعت دنبال و پنجه در پنجۀ ابرقدرتها انداخت. پس از کودتا هم با شجاعت در دادگاه حاضر شده و تا آخر عمر بر مواضعش در زندان و تبعید ماند.
- علاقه و آرمانش خدمت به جامعه و به شکلی عاشق خدمت به جامعه بود. اصلیترین خدمت را هم در تأمین استقلال و آزادی میدانست.
- در کارها بسیار جدی بود و مثلاً در دوران نخستوزیری روزی حدود ۱۴ ساعت کار میکرد. سلامت و جدیت را شروط لازم موفقیت و شاخصههای لازم همکاران میدانست.
- به هیچ وجه قدرت طلب و جاه طلب نبود کما اینکه زمانی به نخستوزیری رسید که حدود ۷۰ سال داشت. هرگز داوطلب کاری نمیشد تا به او پیشنهاد میکردند و بدون اختیارات کافی هم هیچ کاری را قبول نمیکرد. کما اینکه وقتی در نخستوزیری به مشکل برخورد کرد خواهان اختیار ارتش و قانونگذاری موقت شد.
- بسیار قانونگرا بود و در تمام کارها ابتدا تلاش میکرد قانون مناسب تأمین کند. در برخورد با مخالفان و دفاع از حقوق مخالفان هم قانون را در نظر داشت.
- با تخلفات مالی همواره برخورد میکرد و سلامت مالی برایش خیلی مهم بود و مثلاً مالیات هیچ کس را نمیبخشید. تا جائیکه بعد از کنار رفتن از وزارت مالیه دشمنان بسیاری پیدا کرد.
- از نظر شخصیت فردی منزوی بود و تقریباً دوست نزدیکی نداشت. در عین حال در ارتباط با مردم بسیار با احترام و محبت برخورد میکرد.
- اگر جامعه توانائی مبارزه و فعالیت داشت و از او قاطعانه حمایت میکرد او هم وارد کار میشد و اگر جامعه راکد بود او هم به انزوا میرفت. بیش از توان جامعه از آن انتظار نداشت و عملاً در کنار جامعه و در خدمت و همراه آن بود.
- خواهان دخالت مردم برای اصلاح اجتماع بود. از نظر جامعه شناسی معتقد بود یک اقلیت خوب و یک اقلیت بد و یک اکثریت میانه در جامعه هست که اکثریت معمولاً تابع قدرت است. اگر افراد سالم روی کار باشند آنان هم برای اصلاح تلاش میکنند. یعنی عملاً مردم عوام در حالت عادی و تحت تسلط دیکتاتوری تا حدی سکوت میکنند. البته تأکید میکرد وقتی پیمانۀ صبر مردم ایران لبریز شود با حرکت قاطعی اقدام کرده و حق خود را خواهند گرفت. در عین حال در مسائل عقیدتی معتقد بود باید با گذشت زمان و بالا رفتن فکر مردم شرایط تغییر کند و برخورد قهری با عقاید را اصلاً قبول نداشت.
- بزرگان و فعالان جوامع را تقریباً به سان همان سه دسته میدانست که برخی خیرخواه مبارز و برخی فاسد و برخی خیرخواه غیر مبارز هستند که دستۀ سوم عملاً نمیتوانند اثر خاصی در جامعه بگذارند. در کل به وجود رجال یا همان افراد توانا برای جامعه بسیار اهمیت میداد.
- سبک کارش در ادارۀ جامعه با اصلاحات و اقدام تدریجی بود و در عین حال به اصلاحات عمیق و ریشهدار معتقد بود.
- روی خصوصیات اخلاقی و درستکاری مالی همکاران بسیار حساس بود. برخوردش با زیردستان بسیار محترمانه بود و البته با جدیت کار میخواست و ضمناً بسیار اهل مشورت بود. در عین حال معمولاً افراد را یک بار امتحان میکرد و مجدداً اعتماد نمینمود.
- بابت مسائل تشکیلاتی حساس و خواهان افراد سالم و با اهداف مشخص و محدود استقلال و آزادی بود. بارها هم تأکید میکرد تا مردمی دانا و رجالی توانا در جامعه نباشد کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت. ضمناً از نکاتی که باعث تقویت جایگاه او شد سن و تجربۀ بالا، سواد و بینیازی مالی او بود. به جایگاه رهبری هم اهمیت داده و معتقد بود مردم باید آن را تعیین کنند.
- به هیچ وجه به کسی بدی نمیکرد و اگر متوجه اشتباهی میشد شجاعت جبران داشت و به راحتی پوزش خواهی میکرد.
- پایبندی کامل به اخلاق داشت.
- درستکاری مالی کم نظیر که کمترین نقطه ضعف مالی در زندگی او نیست. علاه بر آن بسیار بخشنده و دست و دل باز بود و در عین حال هدیه از هیچ کس قبول نمیکرد.
- در کارهای دولتی بعد از مشروطه حقوق نگرفت و در دوران نخستوزیری حتی خرج دفتر نخستوزیر و کارمندان و سفرهایش و هدایا را خودش پرداخت کرد.
- نیکوکاری بخشی از عملکرد او بود چنانکه بیمارستان نجمیه وقف مادر او بود و همواره آنجا را اداره کرده و به آن کمک میکرد. کمک به اقشار ضعیف و رعایا هم همواره انجام میداد و مواردی به سان اهدای مدرسه هم داشت.
- ساده زیستی بود و اصلاً اهل تجمل و زرق برق و غذای گران و لباس گران و تجملاتی نبود.
- کینهای نبود و حتی بدیهای کاشانی و بقائی را در کتاب خاطرات و تألماتش نیاورده است. حتی به ندرت از بقیه گلایه میکرد.
- رفتاری بزرگ منش داشت و به اهانت سایرین اهمیت نمیداد و برخورد نمیکرد. همچنین اجازه نمیداد از او بت بسازند. بالاترین پاداش کارهای اجتماعی را آرامش وجدان میدانست و فقط خواهان انجام وظیفه بود.
- گفتار و رفتارش بسیار با ادب و محترمانه و با ادبیات فاخر بود و کل سخنان نسنجیدۀ او در طول حیات سیاسیاش شاید به ۵ مورد نرسد.
- صداقت کاملی با مردم داشت به حدی که نه تنها اشتباهاتش را در خاطراتش بیان کرده که مثلاً اینکه زمانی قصد ترک تابعیت ایران را داشته یا قصد عدم دخالت در سیاست داشته را هم در خاطراتش بیان کرده است. در دولتش هم معمولاً روزانه کنفرانس خبری بود.
- بسیار به قول قرار وفادار بود و همچنین قدرشناسی بخش مهمی از خصوصیات او بود.
- نوشتههای چندانی به شکل کتاب ندارد که معروفترین آنها کتاب خاطرات و تألماتش است. اما نطقها و نامههای وی گسترده و بسیار با دقت و ارزشمند تنظیم شده و حاوی نکات فراوانی است.
- از جهت دیدگاه شخصی او به اسلام مجموع شواهد نشان میدهد حداقل التزامی به کارهائی مثل نماز و روزه و حج نداشت و مثلاً به حجاب اعتقادی نداشت. به این لحاظ مسلمان با تعریف رایج حکومتی و تعریف روحانیون نبود اما کشف اینکه اعتقاد قلبی او یا هر انسان دیگری چه بوده عملاً ناممکن و حتی دخالت به آن نامناسب است. البته همسرش فردی مذهبی بود
- اخلاقهای متفرقه او به سان جدی بودن حتی با بستگان، علاقه به مسائل فرهنگی ایران، عدم مشورت در کارهای سیاسی با خانواده و نکات دیگری هم هستند که شاید برای برخی جالب باشند.
خاتمۀ سخن و نتیجهگیری
با مجموع این مسائل مشخص است مصدق در طول زندگی با پاکی و درستکاری کم نظیری زندگی کرد. دولت او هم بسیار پاک و خادم بود و برای اولین بار استقلال و دموکراسی در ایران پیاده کرد. هنوز بعد از بیش از ۶۰ سال از کودتای ۲۸ مرداد تمام تلاش حکومتهای قبل و بعد از انقلاب و حتی آمریکا و انگلیس برای یافتن نقطه ضعف فساد و لکۀ سیاه در زندگی مصدق به هیچ جا نرسیده است. نهضت ملی و دولت مصدق از نظر تاکتیکی هم اشتباه مهم و تأثیرگذاری نداشت که بتوان به عنوان نقد خاصی مطرح کرد. یعنی اشتباهی که مثلاً منجر به سقوط دولت ملی گردد مرتکب نشد و اشتباهات جزئی تأثیری در روال تاریخ نداشتند. به این ترتیب کارنامۀ کلی مصدق و دولتش بسیار روشن و حتی الگوئی برای آزادیخواهان است.
حمیدرضا مسیبیان(Hamosaieb@yahoo.com)
کرمانشاه – ۱۰ اسفند ۱۳۹۵