محمد رضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ نویس، بیش از دو سال است که در زندان است. او هشت ماه در انفرادی های زندان رجایی شهر بوده و از سال گذشته به زندان قزلحصار منتقل شده است. او در بخشی از نامه ای که از درون زندان برای مسئولان سازمان عفو بین الملل و همچنین گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد نوشته است، می گوید؛ “… من تنها زندانی سیاسی ای هستم که اکنون به مدت ۱ سال است که در میان جمعی از اشرار و جانیان و سارقان و مجرمین خطرناک و بیماران روانی محبوس شده ام. در واقع تیمارستان و گداخانه و زندان را در هم ادغام نموده و نام «ندامتگاه کرج» بر آن نهاده اند. افراد روان پریش و خل و چل محلات شهر و همچنین متکدیان و کارتن خوابها و معتادان ولگرد و بی خانمان را در هر کجا می یابند هر روزه به این زندان منتقل می کنند. در حدود ۱۰ هزار تن آمار این زندان می باشد که در هر سالن کم و بیش ۶۰۰ زندانی و گاهی تا هزار نفر نگهداری می شود. در اتاق هایی به مساحت ۲۰ متر مربع ۴۰ تن محبوسند. در زمانهایی جمعیت هر اتاق تا ۵۷ نفر نیز افزایش یافته است. تمامی توالت ها، کف حمام ها و کف سالن ها مملو و انباشته از زندانی است. در اینجا محلی برای خوابیدن، خرید و فروش می شود. وفور و مصرف مواد مخدر از قبیل شیشه و کراک امری عادی و همه گیر است. انواع بیماریهای واگیردار همچون ایدز و هپاتیت و گال و سل شایع است. وجود و فراوانی شپش و ساس واقعیتی عادی و پذیرفته شده است. به لحاظ بهداشتی این زندان به کانال فاضلاب شبیه است. سهمیه و جیره مواد شوینده و بهداشتی که در هر ماه توزیع می شود به اندازه مصرف یک روز فرد زندانی است. حمام ها با ظرفیت بسیار کم، فاقد آب گرم است و برای استفاده از همان آب سرد هم باید مدت زیادی در صف و نوبت ایستاد.
بهداری زندان در حد تجویز چند عدد قرص مسکن برای تمامی دردها و بیماری ها، کارکرد بهتر و مفیدتری ندارد. اکثر بیماران تنها پس از فوت آنهم به جهت تنظیم گواهی فوت توسط پزشک، به بهداری زندان انتقال داده می شوند. در اینجا افراد به علت ابتلاء به بیماری های جزئی و ساده، که با چند روز بستری شدن در بیمارستان و انجام مراقبت های پزشکی به سهولت بهبودی خواهد یافت، بی سر و صدا فوت می شوند. آمار مرگ و میر در زندان ندامتگاه کرج همچنانکه در دیگر زندان های ایران هرگز در هیچ کجا منعکس نمی شود. وضعیت غذایی و کیفیت خورد و خوراک و مقدار سهمیه و جیرۀ غذا تأسف انگیز است. جیرۀ غذایی به اندازه ای کم و ناکافی است و کیفیتی نازل دارد که دیده شده است که زندانیان بی کس و کار و بی پول که توانایی خرید مواد خوراکی از فروشگاه زندان را ندارند، حتی برای دریافت یک بسته بیسکویت، به خودفروشی و عمل لواط تن داده اند.
روز نخستی که وارد این زندان شدم از حضور این همه شرور و چاقو کش و نزاع و درگیری و خون و خونریزی دچار شوک شدم. در این زندان هیچ کدام از مفاد آئین نامه زندانها و هیچ یک از حقوق زندانیان رعایت نمی شود. در این زندان نظم و انضباط و آرامش سالن ها و اتاق ها نه توسط زندانبانان رسمی، بلکه بوسیله خود زندانیان که تعمداً از میان اشرار خطرناک انتخاب می شوند، و مجموعاً به نام انتظامات خوانده می شود برقرار می گردد. اینان نیز از هر فرصتی برای زورگیری و ضرب و شتم و کتک زدن دیگران استفاده می برند. در این زندان برای ارائه هر گونه خدماتی که علی الاصول، جزو وظایف پرسنل رسمی زندان است، از زندانیان پول دریافت می کنند.
مشکلات من در این زندان بیشمار است. به دلیل اینکه به بیماری های متعددی از جمله دیسک کمر و دردهای عضلانی، سینوزیت مزمن، سنگ کلیه، ورم غده پروستات و مشکلات دستگاه گوارشی و مجاری ادرار مبتلا هستم و به دلیل سن زیاد (۵۲ سال) تحمل حبس در چنین جهنمی را برایم دشوار ساخته است، در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۱ از مدیریت زندان جهت درمان و استراحت کتباً تقاضای ۱۰ روز مرخصی نمودم که پاسخی داده نشد و سپس در تاریخ ۱۷ تیرماه ۹۱ طی نامه ای رسمی از دادستان کرج درخواست مرخصی استعلاجی کردم که وی نیز نامه ام را بی پاسخ گذاشت. پیش از این نیز با تقاضای انتقال من برای انجام معاینات پزشکی و انجام سونوگرافی در مرکزی بیرون از زندان که همواره و طبق مقررات زندان با مراقبت شدید ماموران و در غل و زنجیر انجام می گیرد هم موافقت نگردید. همچنین تلاش های من و خانواده ام جهت انتقال از این زندان به زندانی با شرایط قابل تحمل نیز تاکنون بی نتیجه مانده است.
نظر به اینکه من در زندان مرکزی کرج (ندامتگاه کرج) هیچ گونه امنیت جسمی و جانی نداشته و در هر لحظه و هر روز در معرض ابتلا به بیماری های شناخته و ناشناخته قرار دارم و هم اینکه احتمال ضرب و جرح و حمله و تعدی و خشونت از سوی اوباش و اشرار و مجرمین خطرناک نسبت به من وجود دارد، بنابراین در اینجا و توسط همین یادداشت اعلام می دارم که به هر دلیل و علتی اعم از بیماری و یا هر حادثه و اتفاقی در این زندان فوت شوم، شخص علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی مسئول مستقیم مرگ من می باشد. زیرا که اتهام اصلی که موجب آن محکوم به حبس گشته و تاکنون در زندان بسر می برم توهین به شخص ایشان است.”
ما حامیان مادران عزادار ایران در لوس آنجلس، ضمن محکوم کردن وضعیت غیر انسانی زندان های ایران، در حمایت از خواسته های انسانی و حقوق بشری محمد رضا پورشجری و تمامی زندانیان سیاسی و عادی، از مجامع حقوق بشری میخواهیم که رژیم ایران را وادار به اجرای معاهدات و ضوابط بین المللی و حقوق بشری، که ایران از امضا کنندگان آن است، کرده، و اجازه ندهند که حقوق انسانی زندانیان زیر پا گذاشته شود.
ما حامیان مادران عزادار ایران در لس آنجلس، این شنبه نیز(۲۴ ماه نوامبر)، چون شنبههای گذشته، در محل گرد هم آئی همیشگی خود، اسکله ی شهر سانتامونیکا، تقاطع خیابان کلرادو و بلوار اوشن، از ساعت سه تا شش بعد از ظهر جمع می شویم تا با برپائی نمایشگاهی از جنایتهای جمهوری اسلامی، نمایش فیلمهای تظاهرات و مقاومت مردم ایران و پخش اخبار مربوط به اعدامهای اخیر و احکام جابرانه و قرون وسطائی که بطور روزانه از طرف بیدادگاههای رژیم خونخوار جمهوری اسلامی علیه ی آزادیخواهان وطن ما صادر میشود، رهگذران را درجریان آخرین جنایات مافیای مذهبی حاکم بر ایران قرار دهیم.
به امید همراهی شما!
حامیان مادران عزادار ایران در لس آنجلس