کلا ما یک جور خیلی خاصی دیندار هستیم به این شکل که ارزشها و فرایض دینی و اسلامی مان یکجوری تعریف شده که قبل از اینکه خود مسلمانان و مومنان ملزم به رعایت آن باشند، دیگرانی که لزوما مسلمان هم ممکن است نباشند، موظف هستند که آنها را رعایت کنند… به عبارت دیگر ما «مسلمین به عُنف» هستیم و تا نتوانیم به ضرب و زور یک عده ای را در مناسک و اعتقادات و عباداتمان با خود همراه کنیم، مسلمان بودن و انجام فرایض اصلا برایمان معنا و مفهوم پیدا نمیکند… نگاه کنید به همین مساله حجاب… حجاب ظاهرا یک توصیه قرآنی ست به زنان مسلمان و مومن…بنابراین وقتی میگوئیم «حجاب» اولین معنایی که به ذهن متبادر میشود قاعدتا باید پوشش زنان مومن و مسلمان باشد… ولی خب اینطور نیست… اولین چیزی که با شنیدن کلمه «حجاب» به ذهن متبادر میشود مجموعه ای گسترده از فعالیتهایی ست که این حجاب را به هر قیمتی ولو به زور بر سر غیرمومنان و غیر مسلمانان نگاه دارد… جالب اینجاست که نه در قرآن اجباری برای حجاب به همه ی زنان وجود داشته و نه در صدر اسلام که انقدر مورد علاقه علمای ماست چنین بوده… ولی خب روحانیون عزیز ما وقتی به حکومت رسیدند ظاهرا خواستند میخشان را محکم بکوبند و اصطلاحا گربه را دم حجله بکشند و این توصیه ی قرآنی به زنان مومن تبدیل شد به حکم «یا روسری یا توسری» که مومن و غیر مومن و مسلمان و غیر مسلمان نمیشناسد.
یا مثلا فردا ماه رمضان شروع میشود که خب در این ماه مسلمانان نیت کرده و یکماه از خوردن و آشامیدن در طول روز خودداری میکنند و از برکات و فراید آن هم در این دنیا و هم در آن دنیا بهره مند میشوند… ولی خب در کشور ما اگر قرار باشد مسلمانان مناسک خود را به جای بیاورند و ثواب خودشان را هم ببرند و غیر مسلمانان هم زندگی عادی خود را داشته باشند که نمیشود… به همین خاطر ماه رحمت خدا میشود ماهی که اگر ناغافل توی خیابان ضعف کنی و بخواهی چیزی بخوری مسلمین به مناسبت همین ماه پر از رحمت با هفتاد و چهار ضربه شلاق چنان از خجالتت در می آیند که دیگر از این غلطها نکنی و این سزای کسی ست که بخواهد مهمانی خداوند را بپیچاند و از برکات این ماه برخوردار نشود… این شده است چکیده ای از ماه رحمت خدا که ما میتوانیم با پوست و گوشت و استخوان خود درک کنیم… چرا اینگونه است؟ بعید میدانم بزرگترین مراجع تقلید و متفکران اسلامی هم بتوانند به این «چرا» یک پاسخ عقل پسند و قانع کننده بدهند… ظاهرا همین است که هست و پرچمداران اسلام باید اقتدار خودشان را یکجوری نشان خلق الله بدهند.
حالا باز جای شکرش باقی ست که نماز خواندن جوری نیست که بشود موقع اذان به زور مردم را در کوچه و خیابان به خط کرد و وادارشان کرد نماز بخوانند… احتمالا روی این هم خیلی علمای ما فکر کرده اند و فعلا بزرگترین افسوسشان همین است که چرا راهی پیدا نمیکنند که این ستون دین را هم یکجوری حواله خلق الله نمایند تا پنج بار در شبانه روز اقتدار اسلام را در سطح جامعه ساری و جاری کنند.
البته نگران نباشید… فقه ما پویاست و «مسلمین به عُنف» همیشه راه حلی برای فرو کردن اقتدار اسلام، در زندگی انسانهایی که تحت سلطه شان هستند پیدا میکنند.
از: ایران وایر