در زندان رجایی شهر قریب به ۲۰۰ زندانی وابسته به القاعده و داعش نگهداری می شدند که سال گذشته ۲۷ نفرشان اعدام شدند
«حمید» که هشت ماه هم اتاقی زندانیان سلفی و تکفیری بوده، می گوید از آن دسته زندانی مرتبط با القاعده و داعش که با افتخار ادعا می کردند با این گروه ها در ارتباط بوده و آموزش های سخت نظامی را پشت سر گذاشته اند، می ترسیده است.
او معتقد است بافت این دسته از زندانی ها یک دست نیست: «عده دیگری بودند که تحت تاثیر تبلیغات القاعده و داعش قرار گرفته و به علت تظاهرات رفتاری افراطی یا تکثیر کتاب و سی دی، در محدوده کرمانشاه یا کردستان بازداشت شده بودند. البته هیچ کدام از این دو گروه با سایر زندانی ها ارتباط نمی گرفتند.»
بند ده زندان رجایی شهر تا سال های متوالی محل تجمع زندانیان سنی مذهبی بود که به اتهام محاربه به دلیل همکاری با گروه های سلفی به اعدام محکوم شده بودند.
پس از اعدام گروهی از ساکنان بند ده زندان رجایی شهر در مردادماه سال گذشته، اغلب زندانیان وابسته به داعش و القاعده در بندهای مختلف زندان پراکنده شدند.
بر اساس آمار موجود، تا پیش از روز هفدهم خردادماه ۹۶، حدود ۳۰۰ زندانی با اتهام «ارتباط با گروه های سلفی و معاند نظام» در زندان های ایران نگهداری می شدند که البته بعد از وقوع حمله تروریستی در دو نقطه شهر تهران ، تعداد بازداشت شدگان وابسته به گروه های تکفیری افزایش یافته است.
عمده این زندانیان در زندان های رجایی شهر، اوین، قزلحصار، زندان مرکزی سنندج ، همدان و زاهدان در حال تحمل دوران حبس هستند.
«حمید» که شش سال است به یک جرم امنیتی در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر به سر می برد می گوید با زندانیان سنی مذهب اعدام شده، برخورد زیادی داشته: « یک تیم قوی والیبال داشتند. وقت هواخوری چون من هم در این ورزش مهارت داشتم، با آنها آشنا شدم. آنها با ندرت با کسی بیرون از خودشان عیاق می شدند، اما من را به خاطر والیبال به جمع خودشان پذیرفتند »
«بهمن احمدی امویی»، روزنامه نگار و فعال سیاسی هم در خاطراتش به این تیم والیبال اشاره کرده است: « یک تیم والیبال دارند و بعد از ظهرها با بچهها بازی میکنند. گاهگاهی هم دور هم مینشینند و بخشهایی از قرآن را که حفظ هستند، تمرین میکنند. »
بند چهار زندان رجایی شهر دارای سه سالن ده، یازده و دوازده است که هیچ کدام از این بندها به همدیگر راه ندارند. در بند ده، زندانیان سنی مذهب وابسته به داعش و القاعده نگهداری می شدند، بند یازده، محل نگهداری زندانیان عادی و بعضا خطرناک و بند ۱۲ هم محل تجمع زندانیان سیاسی – عقیدتی و امنیتی است.
حمید می گوید به نظر می رسد از سال گذشته تا کنون عمده ساکنان بند ده به بند هفت منتقل شده اند: “در طول مدتی که با آنها معاشرت می کردم، متوجه شدم زندانی های وابسته به القاعده بعد از تمام شدن دوران حبس شان از ایران خارج می شدند، میانه روترها آرام شده و وابستگان به داعش محال ممکن بود در مباحث داخل زندان اظهار پشیمانی کنند و یا حتی بعد از آزادی از تفکرشان برگردند. اما آنچه قابل توجه بود این مسئله بود که آنها به ندرت تحصیلات عالیه داشته یا اهل مطالعه کتاب هایی جز قرآن و کتاب های دینی بودند.»
در زندان رجایی شهر قریب به ۲۰۰ زندانی وابسته به القاعده و داعش نگهداری می شدند که سال گذشته ۲۷ نفرشان اعدام شدند اما تعداد زندانیان سنی مذهب در زندان اوین به مراتب کمتر از زندان رجایی شهر است. آنها در بندهای ۳۵۰، بند چهار، هفت، هشت و بند ۲۰۹ به طور پراکنده نگهداری می شوند.
به گفته حمید « آنها با اینکه اغلب کرد هستند، به جای زبان کردی با همدیگر به زبان عربی سلیس حرف می زنند.»
«احسان محرابی» ، روزنامه نگاری که در طول دوران زندانش، مدتی را با زندانیان القاعده هم بندی بوده در این باره به ایران وایر می گوید: «هم بندی های من با خودشان به زبان کردی حرف می زدند با ما به زبان فارسی. در مورد عربی سخن گفتن شان بحث دیگری مطرح است. آقای امین زاده می گفت بعضی از اعضای خارجی القاعده که برای محاوره، کاملا به زبان عربی مسلط نیستند، به زبان آیات قرآن با هم ارتباط می گیرند.»
این روزنامه نگار به گروهی از این زندانیان اشاره می کند که در افغانستان علیه نیروهای آمریکایی جنگیده بودند: « آنها می گفتند تعدادی از آمریکایی ها را کشته اند. عده ای هم قبل از عضویت در این گروه، کارهایی مانند قاچاق و شبیه به آن را تجربه کرده بودند. برخی مانند «محمد برایی» نیز از روحانیون سنی بودند که در نشست های مذهبی در کشورهای دیگر شرکت کرده و دستگیر شده بودند. طنز ماجرا شاید این بود که در نهایت مدت محکومیت محمد برایی چند برابر زندانیانی شد که می گفتند در عملیات نظامی شرکت داشته اند.»
«احسان محرابی» هم در خاطراتش مثل «بهمن احمدی امویی» از آب شدن تدریجی یخ ارتباط بین زندانیان القاعده و سایر زندانیان سیاسی می گوید: “زندانیان القاعده در ابتدای ورود به بند ۳۵۰ زندان اوین به دلیل دیدگاه های افراطی مذهبی با زندانیان دیگر درگیر می شدند. اما پس از روابط نزدیک رهبران مذهبی آنان از جمله محمد برایی با چهره هایی چون عماد الدین باقی این اختلافات پایان یافت و دیدگاه های افراطی آنان نیز تا حد زیادی تعدیل شد.»
یک گروه دیگر از زندانیان، اتباع خارجی وابسته به داعش هستند که قصد پیوستن به این گروه را داشتند و هنگام عبور از ایران دستگیر شده بودند، به روایت احسان محرابی: ” از جمله آنها، دو مصری بودند که همزمان با آغاز بهار عربی در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می بردند. چهره های جذابی هم داشتند. برخی از زندانیان از جمله «علی ملیحی» و «احسان عبده تبریزی» به زبان انگلیسی با این دو زندانی که یکی از آنها مهندس برق بود، گپ می زدند. این دو گاهی به عمد در مراسم آمار شرکت نمی کردند تا به انفرادی فرستاده شوند. آنها می گفتند در انفرادی فرصت بیشتری برای عبادت دارند.»
آنها به شهادت زندانیان سیاسی مجاور، بخش های زیادی از وقتشان را در زندان صرف خواندن نماز، قرآن و مناسک مذهبی می کنند . «بهمن احمدی امویی» هم از افراط آنها در اجرای مراسم مذهبی سخن گفته است: «روزی ۸ نوبت نماز جماعت در اتاق برگزار میشود. پنج نوبت بچههای القاعده و سه نوبت دیگران. بچههای جنبش سبز، گاهی به بهشتی شیرازی و زمانی به محسن میردامادی اقتدا میکنند. اوضاع آشفتهای شده و کمترین میزان آرامش راداریم. حتی از اتاقهای دیگر هم برای شرکت در نماز جماعت به اتاق ما میآیند.»
در این میان خاطرات «حمید» که کماکان در زندان رجایی شهر به سر می برد، هم شنیدنی است: « یک دوره چهار ماهه هم با یکی از تکفیری ها هم بندی بودم. او از امیرهای گروه «کتائب» بود. امیر آنها شبیه به مرجع تقلید ماست و می تواند حکم کند که مثلا فلانی کافر و مستحق مرگ است. او متولد شهر جوانرود استان کرمانشاه بود. من هرگز در معرض برخورد خشونت بارش قرار نگرفتم اما خودش با جزییات برایم تعریف می کرد که در شرق کردستان دوره های سخت آموزشی دیده و به عراق و افغانستان هم بارها سفر کرده و تعدادی را به درک واصل کرده( این ادبیاتی بود که او برای کشته شدگان به کار می برد). او می گفت جمهوری اسلامی دشمن ما نیست و کاری به فعالیت ها و تبلیغات مان ندارد» ولی تاکید می کرد مردم عادی منطقه برخورد خوبی با این گروه ها ندارند.
حمید تعریف می کند زندانی سلفی تلاش زیادی کرده تا او را با اسلام ناب محمدی که فقط تا ۳۰۰ سال پس از اسلام پابرجا بوده ولی در این دوره از زمان با تحریف مواجه شده، آشنا کند.
یک نکته مهم برای همه زندانیان، آزادی عمل مقطعی برخی فعالان افراطی بوده است. حمید می گوید : “هم بندی من یک روز قبل از انتخابات سال ۱۳۹۲ و در جریان یک درگیری خونین بین نیروهای انتظامی و یک گروه سلفی ایرانی بازداشت شده بود. می گفت اوایلش در مقابل فعالیت شات سکوت کردند و گاهی توجه داشتند، چون از آنها به عنوان اهرم فشار برای کنترل تجاوز احتمالی کردهای عراق و حتی کردهای معترض ایرانی استفاده می کردند اما هر چه زمان گذشت، دایره برخورد و درگیری ها هم بالا گرفت و کار خیلی ها به زندان و اعدام کشیده شد.»
هم اتاقی حمید جزو محدود زندانیان سنی بوده که در کلاس های زبان انگلیسی زندان شرکت می کرده: ” آنها تمایلی برای مشارکت در کلاس های زبان انگلیسی و بقیه کلاس های عمومی نداشتند.»
«احسان محرابی» بخشی از خاطرات شرکت در کلاس زبان انگلیسی زندان را به یاد می آورد: « کلاس های زبان انگلیسی در زندان معمولا توسط زندانیانی برگزار می شد که سال ها در کشورهای انگلیسی زبان زندگی کرده بودند. در یکی از کلاس ها آقای برایی هم حضور داشت. در حین آموزش زبان انگلیسی، من و دیگر زندانیان با او شوخی می کردیم. از جمله وقتی که یک روز درکلاس به انگلیسی درباره if تمرین می کردیم، من از او سئوال پرسیدم که اگر هواپیما داشتی چکار می کردی و دیگر اعضای کلاس یک صدا به شوخی گفتند هواپیما را به برج می زدم. یک بار دیگر که SHALL را تمرین می کردیم، از او پرسیدم shall we dance. به نظر می رسید برخورد اعضای القاعده به مرور با این شوخی ها عادی شده بود در حالی که قبلا شدیدا واکنش نشان می دادند.»
از: ایران وایر