در هفته گذشته جنگ دامنه داری بین حسن روحانی و برخی روحانیون عالی رتبه جمهوری اسلامی مانند احمد جنتی، محمد یزدی و ناصر مکارم شیرازی درگرفته است. ظاهر ماجرا به بحث های پیچیده و دامنه داری درباره مشروعیت حکومت اسلامی در فقه شیعه و نسبت آن با رای مردم باز می گردد. این بحث ها تازگی ندارند. اگر شما مجله حکومت اسلامی که توسط مجلس خبرگان منتشر می شود را ورق بزنید، با انبوهی نظرات مختلف درباره این موضوع مواجه می شوید. در تاریخ سیاسی معاصر هم از ۱۲ بهمن ۵۷ که آیت الله خمینی در سخنرانی اش گفت: «من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین می کنم … به واسطه اینکه ملت من را قبول دارد»، تاکنون بحث «رای»، مهم ترین بحث بوده، این بحث در دیدگاه های آیت الله خامنه ای هم جزو اولویت های اول تا سوم بوده است.
از منظر فقهی اما کل دعوای ۲۴خرداد تا الان که حسن روحانی و احمد جنتی بر راس دو طیف آن ایستاده اند، ناشی از یک سوتی بود. حسن روحانی ۲۴ خرداد گفت: «امیر المومنین مبنای ولایت را و مبنای حکومت را نظر مردم و انتخاب مردم می داند». او ۳۰ خرداد حرفش را تصحیح کرد و گفت: «مباحث توحید، نبوت، امامت و عدل الهی، مسائلی نیست که بخواهیم درباره اینها بگوییم کسی درباره امامت بیاید رای بدهد» و نه تنها درباره امامت که درباره ولی فقیه هم گفت: «ولی فقیهی که با رای خبرگان حکومت را در دست می گیرد، پیش از این نیز بر مردم ولایت داشته است.» به نظر می رسد اگر حسن روحانی، ۲۴ خرداد کلمه ولایت را نگفته بود و صرفا به حکومت اشاره کرده بود، این همه جنجال پیش نمی آمد. یک نکته دیگر به بحث کلمه انتخاب باز می گردد. برخی چون حسن روحانی، انتخابات را مکانیسم شبیه بیعت در صدر اسلام می دانند ولی امثال احمد جنتی می گویند بیعت از جنس اعلام وفاداری مردم به رهبر است و انتخاب از جنس وکالت دادن مردم به رهبر است، بنابراین با هم همخوانی ندارند. در این میان، حامیان حسن روحانی به سخنان خامنه ای در سه دهه پیش تاکید دارند که گفته است «مشروعیت ولایت و حکومت به بیعت مردم وابسته است». اینستاگرام روحانی هم ویدئوی این سخنرانی را منتشر کرده است. خامنه ای در این سخنرانی، از عبارت «وابسته است» استفاده کرده و این کلمه با «مبنا» تفاوت دارد و همچنین با توجه به تفاسیر مختلف از «مشروعیت»، احتمالا منظورش مقبولیت یا تحقق حکومت امام است، چون خودش هم در ویدئو تاکید می کند: «امیرالمومنین خود را از لحاظ واقع منصوب پیغمبر و صاحب حق واقعی برای زمامداری می داند». طبعا نه تنها «شیخ حسن» که «سید علی» نمی تواند روی حرف «حضرت علی»، حرف بزنند.
اما جنبه سیاسی این چالش در روزهای باقیمانده به «تنفیذ» حکم روحانی توسط آیت الله خامنه ای مهم است:
روحانی ۲۴ خرداد که درباره نسبت ولایت و حکومت با رای مردم حرف زد، نتیجه گرفت که آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای «به شنیدن صدای مردم اهتمام داشته و دارند.» منظورش ساده بود: حرف این ۲۴میلیون نفری که به من رای دادند را بشنوید. مجموعه سخنرانی های خامنه ای از پس از انتخابات ریاست جمهوری نشان می دهد او صدا یا پیام خاصی در این انتخابات نشنیده یا دوست ندارد بشنود. روحانی تلاش می کند صدای طبل رای مردم را بلندتر کند، احتمالا رهبری هم بلندتر بر طبل نظر ولی فقیه خواهد کوبید.
روحانی هم در سخنرانی ۲۴ خرداد و هم در سخنرانی ۳۰ خرداد، برای مستندسازی دیدگاه های خودش مرتب به خمینی استناد کرد. این تکنیک هاشمی رفسنجانی بود. او مرتب سلوک خمینی را به رخ خامنه ای می کشید و از ضرورت بازگشت به عصر امام می گفت. خامنه ای از خمینی تفسیر خودش را دارد، بعضی وقت ها هم که خیلی به او فشار می آورند، به اصلاح طلبان کنایه می زند که اگر بخواهد مثل خمینی برخورد کند، گلایه هایشان خیلی بیشتر می شود.
در مجموع حسن روحانی سعی کرد درخواست به رسمیت شناختن قدرت و اختیارات و دیدگاه رئیس جمهور برآمده از رای اکثریت مردم را با زبان آخوندی به نحوی که به زبان سیاسی اصولگرایان تندرو نزدیک تر باشد، به طرف مقابل تفهیم کند ولی سه دهه گذشته نشان داده که نرود میخ آهنین رای در سنگ جنتی.