عبدالحسین طوطیایی، عضو هیات علمی و بازنشسته سازمان تحقیقات کشاورزی
خبر با وجود ابعاد بزرگ و ناگهانش اما همچون سایه ای از خیال آگاهان و دلسوختگان بخش کشاورزی و منابع طبیعی کشور را که سالیانی است اندوهگینانه بر پیکر در حال احتضار آن نشستهاند در خود گرفت.
…. رییس دولتی که در خلال جلوسش بر کرسی اجرا تا کنون، خود یا وزرایش کلنگ بدست در عمق جنگل های لاکان استان گیلان، گلستان و ابر و هر جای سبز فام این سرزمین تف آلود در اندیشه رویایی توسعه، تیغ تیز بر گلوی حیات کشیدند اما این بار گویا عزم بر آن کرده که اصلا کلنگ سبز ستیز خودرا به آب توبه پاک کرده و به سبزه آرایند. شگفتا که بزرگان اجرای این آب و خاک در رویای خواب نوشینشان چه میبینند که اینچنین سراسیمه از بستر آرزوهایشان برخاسته و برآنند که تا آن زمان که در پشت تریبونها هستند بشارت رستگاری بدهند و بنام حیات و زندگانی تیشه به ریشهها بزنند. خبری اینچنین بزرگ و آنهم در دم زدنی، آنچنان صاحبان نظر و دانش را در مهارتی که به زنگار معیشت آلوده شده مات ساخته است که از های و یا هویشان نیز خبری نیست. اگر هم در نشستگان بر کرسی مجلس آه و فغانی برآمده اولا در سرو صدای بستن چمدانها و خداحافظیهای آخرهای دوره ناپیدا و حداکثر اندوه خفته مرگ دریاچه ارومیه را برایشان زنده کرده است.
بررسی حاشیههای بزرگ این دستاورد کوچک مجال بیشتری را میطلبد اما اولین و مهمترین پرسشی که باید از این کلنگ بدستان شتابزده نمود این است که آیا این حق مردم و صاحبنظران دلسوز نیست که از نتایج مطالعات و توجیهات مشاورین و متخصصینی که توانستند بر قامت کلنگ تخریب محیط زیست و منابع طبیعی شما ردای سبز پاره پورهای بپوشانند آگاه شوند؟ مناسبات آلوده شده بسیاری مشاورین با کارفرمای انحصاری و پر قدرت دولتی در این سالهای زیادی که گذشت عمدتا بر این روال بوده که تا بتوانند بر اراده خلل ناپذیر کارفرما مهر تایید بزنند تا مبادا نان نیم پختهشان در تنور فاز یک مطالعات آنان از ادامه معیشت فرو بماند. بنا براین اکثرا تلاش برآن داشته با توجیهات آرمانی و سمت گیری اعداد و ارقام، رضایت کارفرما را بر آرامش وجدان خود ترجیح دهند.
سخن در این وادی هفتاد من مرثیهای بر ترازوی ناتوان وجدان عمومی جامعه میافزاید و برای ذکر مثالی گذرا تنها از بحرانهای زیست محیطی و اکولوژیکی حوزه آبریز کارون نام برد که چسان از بهشت ترسیمی مشاورین، جهنم هایی از شوری بجای مینهند.
نگارنده بر آن خواهد بود تا با انعکاس نظرات فنی و بیان مخاطرات و نامعادلات زیست محیطی این پروژه جاه طلبانه و حتی دستاوردهای اقتصادی مورد تردید آن در آینده اگر که بازنگری در دستان کلنگ بدستان ایجاد نشود لااقل نشان دهم که پوشیدن جامه سبز بر قامت کلنگ تخریب هرگز از زردی رخسار آن نخواهد کاست. در این یادداشت تنها پرسشهای زیر از صاحبان اهرم و کلنگ را مطرح و به داوری وجدان عمومی وامینهم:
۱- با توجه به وجود پتانسیلهای بزرگ تخصصی غیر ذینفع در زمینههای آب، خاک آقتصاد و محیط زیست چنین پروژهای در چه کانونهای شایستهای مورد بررسی و نظر قرار گرفته است و آیا این حق پرسشگران دلسوز نیست که توجیهات، ضرورت، بازدهی و پایداری آن را در اختیار داشته باشند؟
۲- هزاران هکتار از اراضی بی بدیل، گرانبها و پر بازده مناطق شمالی کشور بخصوص مازندران در تمامی این سال هایی که گذشت بی هیچ کنترل مسئولانهای و البته با تدارکات رسانی حیرت انگیزآب، برق، تلفن و گاز و.. به مسلخی بی برگشت روانه نمودهایم. پرسش این است با چه دلایلی این اراضی که حاصل بردباری سازنده میلیون ها سال روند تکاملی طبیعت مهربان بوده است را با بیمهری اجازه داده و میدهید که نابود شود و از آن سوی دیوار استدلالتان با صرف میلیاردها میلیارد هزینه و پذیرش ناهنجاری زیست محیطی قرار است که حداکثر ۵۰ -۴۰ هزار هکتار اراضی غیرحاصلخیز و عمدتا شور و قلیایی گرمسار و سمنان را وارد چرخه تولید نمایید؟ ما با چه عقلانیتی قرار است برای نجات جان یک گوسفند به ذبح گاو تنومندی بپردازیم؟ آیا سالهاست که صدای خود فریبانه بوق اتومبیلهای زانتیا و هیوندا را که جایگزین غرولند حیاتبخش تیلرها و تراکتورهای خطه شمال شدهاند نمیشنویم؟
۳- سازمان حفاظت محیط زیست که سالهاست حراست از امیال جاه طلبانه مجریان صاحب کرسی را تولیت مینماید بایستی در گزارشی پ مخاطب، پیامدهای کاهش سالانه ۵۰۰ میلیون متر مکعب آب از دریاچه خزر، تامین زیرساختها و مصرف انرژی عظیم برای جابجایی این حجم آب به ارتفاعی فراتر از هزار متر و در فاصلهای حداقل ۲۰۰ کیلومتر را به اگاهی عموم برساند.
از: ایران امروز