برجام که متولد شد، ایده محمدجواد ظریف برای حفظ بچه شان، پیچیده نبود. او مهم ترین تضمین اجرای برجام را « در هم تنیدن روابط اقتصادی با دیگر کشورها» می دانست «که برای کسی صرف نداشته باشد زیر قطعنامه بزند.» زیرساخت فکری ««مذاکرات سطح بالا » با اتحادیه اروپا که مجید تخت روانچی، معاون ظریف مسئولش شده بود، همین ذهنیت بود و ایده کلاسیک تر بازی با کارت اتحادیه اروپا و درگیرکردنش در اقتصاد ایران، طوری که بتوان نفوذ آمریکا را بر برجام کاهش داد یا متعادل کرد و در نهایت حرف مشخص این بود که ورود اروپایی ها می تواند زمین را برای کاشتن سرمایه خارجی مطمئن تر کند، اروپایی ها که بیایند، خیلی های دیگر هم می آیند، از سر اطمینان یا برای جا نماندن از رقابت. این ایده ها، در داخل البته تحویل گرفته نمی شد و حتی با کارشکنی های سطح عالی مواجه شد.
آیت الله خامنه ای از اولین مخالفان بود که در لفافه حرف می زد. او از سال ۹۴ نق زد که رفت و آمد این هیات های اروپایی به ایران فایده ندارد و مرداد۹۵ هم نتیجه گرفت: «اینکه تجّار خارجی بیایند و بروند و هیچ آبی هم از اینها گرم نشود -که تا حالا [هم] نشده- [چه فایده دارد]؟ الان حدود یکسال است مدام میآیند و میروند؛ کاری هم نکردهاند.» نق های رهبری شد سرمشق رسانه های اصولگرا و سپاه که مرتب بنویسند و بگویند نتیجه این رفت و آمد هیچ بوده و کیهان اتحادیه اروپا را «امید پایانی و البته واهی، دولت در اجرای برجام» توصیف کند.
فقط این نبود، تاکید خامنه ای در دیدار با پوتین بر اینکه «همکاریها از جمله در مسائل اقتصادی میتواند بسیار بیشتر از سطح فعلی توسعه یابد» و حمایت از «توافق ایران و چین برای روابط استراتژیک ۲۵ ساله» و تاکید بر «تمایل و نگاه به شرق در فرهنگ ایرانی» و اینکه «غربیها هیچگاه نتوانستهاند اعتماد ملت ایران را جلب کنند»، نشان از این داشت که او مسیر آلترناتیو برای مسیر دولت در ذهن دارد و دوست دارد با کارت روسیه و چین بازی کند. به موازت اینکه خامنه ای می گفت ایران کمک های چین در دوره تحریم را هیچ وقت فراموش نمی کند، رسانه های اصولگرا بر سابقه رفتار اروپایی تمرکز می کردند تا نشان دهند خیانت های آنها را نمی توان فراموش کرد و به تعبیر محمدجواد لاریجانی نشان دهند بین اروپا و آمریکا، «تنها تفاوت آنها در ژست شان است» و پیشنهاد مشخص دهند: «من بجای دولت ایران بودم، نهتنها روابط سیاسی را با فرانسه کاهش میدادم، بلکه قراردادهایی که با این کشور در رابطه با پژو و… داشتیم را معلق میکردم.»
شق سوم هم لولوی «اقتصاد مقاومتی» بود. شاه بیت ماجرا همان بود که خامنه ای در انتخابات به کاندیداها گفت: «به مردم قول بدهید که برای باز کردن گره ها نگاهتان به بیرون از مرزها نباشد» و اسم رمز هم حمایت از تولید داخلی، تولید داخلی که در کار نیست، منظور دادن اقتصاد به خودی ها، همان کار که در جریان اجرایی کردن اصل ۴۴ قانون اساسی کردند و به تعبیر حسن روحانی نتیجه اش شد «دولت با تفنگ». اما در میدان عمل، از فرمانده سپاه تا ستون نویس رجانیوز این اسم رمز را می فهمیدند و فشار می آورند، فشارهایی که نمونه درخشانش در قراردادهای نفتی بود و در نهایت دو نهاد زیرمجموعه رهبری (قرارگاه خاتم الانبیا و ستاد اجرایی فرمان امام) را به زور چپاندند در کنار پیمانکاران بزرگ نفتی، بعد که پول و زور نداشتند پروژه را اجرا کنند، دولت را متهم به خیانت و وطن فروشی می کردند و اینکه خلاف اقتصاد مقاومتی است ما زیر سایه خارجی ها باشیم؛ بهانه پرروها.
اقتصاد مقاومتی برای اقتصادی که در اغلب شاخص هایش از عقب مانده های جهان شده و مهم ترین کانال ارتباطی اش با جهان، فروش نفت است، حرف الکی بود و به تعبیر درخشان دکتر فریدون خاوند، خامنه ای «ایران را در قالب یک قلعه محاصره شده» تصور می کند و این حرفش ناشی از بینش «قلعهای» است ولی زور حرفش زیاد بود و دولت را گرفتار کرد. رهبری نه تنها قرارگاه اقتصاد مقاومتی را به دولت تحمیل کرد، بلکه ادبیات آنها را هم اسیر کرد، همین اول سال بود که محمدجواد ظریف گفت برجام یعنی «برنامه جامع اقتصاد مقاومتی». تعبیرش یاد «مدینه النبی» محمد خاتمی را زنده کرد که آن سال ها به برای کاهش فشار علیه تعبیرهایی چون «جامعه مدنی» به کار می گرفت. بازی همان طور است، این بار در عرصه اقتصاد، وگرنه همانطور که از «مدینه النبی» خاتمی تا حالا هیچ در نیامده، از «اقتصاد مقاومتی» خامنه ای هم هیچ در نیامده و نخواهد آمد، فقط یک مانع است در برابر جهانی شدن اقتصاد ایران و نهایت یک دلخوشی برای رهبر جمهوری اسلامی که اگر دوباره جاه طلبی های سیاسی و موشکی اش به تشدید یا بازگشت تحریم ها منجر شد، چند سال بیشتر می تواند مقاومت کند، رشد و توسعه به درک.
در چنین شرایطی امضای قرارداد ۵میلیارد دلاری با توتال فرانسه یعنی خیلی از این ایده ها و شعارها و حرف ها، حرف مفت بوده است و اگر چیزی در بیاید، امیدی زنده شود، برجام ماند، از راه رفت و آمدهاست نه در قلعه نشستن. از همین زاویه است که تندروها آتش به اختیار شدند و هرچه دروغ و تحریف و جعل بود درباره توتال و قراردادش با ایران نوشتند و پای همه از شورای عالی امنیت ملی تا رشوه مهدی هاشمی را به میان کشیدند تا قرارداد نهایی نشود؛ توتال بهانه بود، مقصود قرارگاه بود.
از: ایران وایر