ادیب مستور
سوگ مردان ایرانزمین برای مریم میرزاخانی شاید اظهار ندامتی بر رفتارهای نهادینه شده در درون آنها باشد.
عصرایران؛ طی روزهای گذشته ۲ اتفاق جامعه ایران را تکان داد و مردم را در یک صف و جایگاه همصدا و همنظر قرار داد که محور هر دو زن بود.
آتنا اصلانی، دختری با ویژگیهای برجسته زنانه؛ از معصومیت کودکانه تا مقنعه زنانه.
آتنا فریاد زنانهای است که مردان جامعه قرنها مظلومیت او را گواهی میدهند. همسویی و خروش عواطف مردان جامعه نه همسویی با مظلومیت آتنا که گواهی بر بزرگ بودن زن و کوچک بودن ساختگی آن در طول تاریخ است. کوچک بودن زنی که بزرگ است اما در فکر ما کوچک برساخت شده است.
زن محور برانگیختگی عاطفی و نقطه کانونی احساسات مردم مشرق زمین است. دنیای مردانه شرقیها با زنان هویت و معنی مییابد.
جامعه ایران از دوران باستان همواره زنانه بوده است. محور اصالت خونی زنان بودند و ارتباط با زنان (ازدواج) نقطه انعطاف جامعه کاستی دوران ساسانی بوده است.
تشییع آتنا گواهی بر جایگاه و مقام زنانه است که قرنها به تارج مردان رفته تا تنها مردانگی در ویترین جامعه جلوه نماید. مردانی که خود میدانند بدون زنان ویترین و جامعهای وجود نخواهد داشت.
درد و اندوه زنانه به تاریخ پیوسته است اما در ایران همچنان زنی زن است که بسوزد و بسازد. مرد خود را راضی نگهدارد و از روزنه مردان به دنیا بنگرد.
رنج و اندوه و گریه و اشک و غم همگی زنانهاند و ساخت مردان از آن به دور است.
این ظلم تاریخی اشک مردان در تشییع آتنا را در آورد.
مرگ شوکآور دیگر مرگ ناگهانی مریم میرزاخانی بود.
دختر ایرانی خودساخته که مقام اول جهان در یک رشته سخت مردانه داشت. مقامی که به خودی خود عطش ایرانیان به اول بودن در جهان را ارضا میکرد. شاید پرداختن به مرگ وی برای ارضای توهم “ایران مالک مطلق کل تاریخ” باشد.
اما میرزاخانی تابوهای زنانگی را شکست و بر قله علم فریاد “زنان هم میتوانند” را فریاد زد.
علم مرد و زن نمیشناسد برساختها باید تغییر کند تا استعدادها در جایگاه واقعی قرار گیرند؛ مریم نمونه این استعدادهای نهفته بود.
تصورات ذهنی ما مریمها را زنده به قبرستان روزگار سپردهاند این تصورات باید تغییر کنند تا میرزاخانیها جایگاه خود را دریابند.
سوگ مردان ایران زمین برای مریم میرزاخانی شاید اظهار ندامتی بر رفتارهای نهادینه شده در درون آنها باشد.