سایت ملیون ایران

داشتن حق سیاسى به معناى داشتن دانش سیاسى نیست

مى گویند مردم ایران همه یک پا سیاست مدارند!

مى گویند براى همه چیز تخصص لازم است، الّا سیاست و سیاستمدارى!

مى گویند در جمهورى اسلامى، هر «آقا» و «آقازاده»ى خودْعقل کلْ پندارى مى تواند اراده ى سیاسى اش را بر کرسى بنشاند!

مى گویند اپوزیسیون حکومت اسلامى، هر کدام براى خودشان حرفى مى زنند و هر کدام براى خودشان نظر سیاسى صادر مى کنند!

مى گویند راننده هاى تاکسى هم، براى هر سوال سیاسى پاسخى در آستین دارند، ایضا ما هم مى توانیم به هر سوال سیاسى پاسخ گوییم!

*****

این ها واقعیت است. در عالم سیاست ایران، هیچ چیز بر سر جاى خود نیست. ما مردم ایران، داشتن حق سیاسى را، با دخالت در امر سیاسى و داشتن صلاحیت براى کار سیاسى یکسان مى گیریم.

مى گویند خارجى ها از سیاست کشورشان چیزى نمى دانند و در این مسائل اظهار نظر نمى کنند.

حرف یاوه اى ست که ظاهرا یک عده عوام بى سواد و بى فرهنگ را در نظر دارد که از سیاست کشورشان و از سیاست جهان هیچ نمى دانند، مانند کسانى که معتقدند امریکایى ها یکى از رسوم شان، رها کردن باد شکم در جمع است و این کار را عیب نمى شمارند. خیر. آن هایى که عیب مى شمارند را شما ندیده اید و نشناخته اید و احتمالا با لمپن جماعت و افراد فاقد فرهنگ اجتماعى برخورد داشته اید. بر همین منوال است عقیده ى ما ایرانیان نسبت به بى اعتنایى یا نادانى سیاسى خارجیان.

خارجى ها، در کشورهاى پیشرفته، با دنبال کردن سیاست، به دنبال احقاق حقوق خود هستند و در جایى که دخالت در سیاست، مثلا از طریق تبلیغ و ترویج یا راى دادن، به نفع شان باشد، قطعا در آن دخالت مى کنند. افراد با فرهنگ خارجى نیز، نه تنها مسائل داخلى کشورشان را بر سرنوشت شان موثر مى دانند، بلکه مسائل خارجى را نیز به همان اندازه موثر دانسته، به دنبالْ کردنِ اتفاقات جهانى و تاثیر آن ها بر سیاست کشورشان مى پردازند.

ما ایرانیان در بسیارى چیزها، دچار اعوجاج بینش و دانش هستیم. تقصیر خودمان هم نیست. کمبودهاى آموزشى، مشخص نکردن حد و حدود دخالت در امور و در هم آمیختن معلومات عمومى با معلومات تخصصى، عواملى ست که به کج بینى و کج اندیشى ما منتهى شده است.

ما، اگر زبانى غیر از زبان مادرى بلد باشیم، وقتى با یک خارجى سخن مى گوییم، احتمالا از نظر وسعت معلومات مان او را تحت تاثیر قرار مى دهیم و اگر تعریفى از او بشنویم، قطعا امر بر ما مشتبه خواهد شد که بیش از خارجى ها مى دانیم، حال آن که این طور نیست و مجموعه ى اطلاعات پراکنده، از ما فرد متخصص در آن امر نمى سازد.

علوم امروز، اغلب داراى دو بخش نظرى و عملى ست.

براى ما عمل، در رشته هاى فنى و کاربردى و در حد وسیع تر، علوم تجربى، معنا مى یابد، مثلا کسى بر اساس دانش پراکنده، جرات نمى کند و به او اجازه داده نمى شود که مثلا هواپیمایى را بلند کند یا بنشاند، یا شخصى را زیر تیغ جراحى ببرد، یا حتى کار ساده اى مانند رانندگى انجام دهد.

این کارها، نه تنها نیاز به دانش نظرى دارد، بلکه باید به طور عملى نیز دوره هاى آن را گذراند و مهارت هاى لازم را براى انجام آن ها کسب کرد.

در ایران، از دوران دبستان تا پایان تحصیلات عالى، همواره به دانش نظرى، آن هم بر اساس حفظیات بها داده مى شود، و آزمایش و عمل در جهت تکمیل نظر، به خاطر کمبودهایى مانند نداشتن آزمایشگاه هاى مجهز و معلمان مبرز و بودجه هاى لازم، یا اصلا انجام نمى شود یا کمتر انجام مى شود. طرح هایى مثل مرحوم طرح کاد نیز به جاى فایده رساندن، ذهن دانش آموز را به بیراهه مى بردند چرا که آموزش دهندگان فاقد پایه هاى علمى براى کارى که مى کردند بودند لذا این طرح بعد از حدود ۱۰ سال اجرا، مثل بسیارى از طرح هاى بی پایه از دور خارج شد.

در کشورهاى پیشرفته اما، آموزش نظرى، همواره با کار عملى همراه است و نهادهاى آموزشى کار عملى را به بعد از استخدام موکول نمى کنند. لذا، دانش آموز یا دانش جو، نه تنها در زمینه ى نظر، بلکه در عمل نیز با آن رشته و حرفه آشنا مى شود و دوره هاى عملى را به طور واقعى، در جاهاى مربوط به آن مى گذراند. مثلا یک دانشجوى علوم سیاسى، بعد از طى دوره اى کوتاه و آشنا شدن با نظریات سیاسى، به جاهایى مثل نهاد هاى تصمیم گیرنده، یا قانون گذار، یا وزارت خانه هایى که امور خارجى را رتق و فتق مى کنند، اعزام مى شود و سیاست را در معناى عملى آن مى بیند و مى آموزد.

سیاستمداران کشورهاى پیشرفته ى اروپایى، اغلب تحصیلکردگان رشته سیاسى معینى هستند و کار عملى خود را از پایه آغاز کرده اند و اندک اندک رتبه گرفته به مقامات بالاتر رسیده اند.

بنابراین سیاست فقط حرف زدن نیست و تصمیم کلان گرفتن بدون داشتن پشتوانه ى علمى و عملى نیست که مثلا من یا فلان کس که خود را اهل سیاست مى نامد و از صبح تا شب پاى رایانه به صادر کردن نظر هاى مشعشع مى پردازد به انجام آن بپردازیم و براى ملت، سرنوشت تعیین کنیم! آرى، خارجى هاى با فرهنگ این کار را نمى کنند و کار سیاست را چنین آسان و سهل نمى گیرند.

آن ها داشتن حق سیاسى را مساوى با سیاستمدار بودن نمى پندارند و از حد خود که همان داشتن اطلاعات عمومى در خصوص کشورشان و جهان است پا فراتر نمى گذارند.

خودسیاستمدارپندارى و خودمغزکل پندارى، عامل عقب ماندگى ما و دلیل نپیوستن ما به یکدیگر است. ملتى که هر یک از آحادش خود را در زمینه ى سیاسى مغز کل پندارد و حاضر به شنیدن سخن اهل تخصص نباشد، با جا و بى جا ساز خود را خواهد نواخت، و همیشه دست به دعا خواهد بود که کاش از ترکیب نت هاى ناهمگون و اصوات گوشخراش، سمفونى گوشنوازى ساخته شود و اعضاى پریشانْ فکر چنین ارکسترى، او را به عنوان رهبر ارکستر انتخاب کنند، بلکه از این نوازنده هاى ناهمگون و خودْمختار، ارکستر فیلارمونى لندن و وینى به وجود آید!

از: گویا

خروج از نسخه موبایل