سایت ملیون ایران

ایران دارالعجایب است!

سه چیز و یا سه فاکتور – فزون بر جغرافیا و حدود کشور – از شاخصهای مهم و پایه ای یک کشور متمدن و مردمسالار است؛ که غیر از اهالی خود کشور مردمان دیگر ممالک نیز از روی همین شاخصها به شناسائی و برآورد اوضاع این کشور همت و قضاوت سیاسی می کنند. این سه شاخص عبارتند از:
۱- پرچم کشور ۲- سرود ملی آن کشور ۳- مجلس نمایندگان به اصطلاح مردم!

این سه شاخص یا سه فاکتور در زمان کنونی می توان گفت در تمام کشورها – البته در اکثریّت به صورت نمایشی – اعم از دمکرات و دیکتاتور وجود دارد. اما…
و مهم همین اما است که یک کشور مردمسالار و دارای سیستم دموکراسی را از کشورهای با سیستم بسته و استبدادی و دیکتاتوری جدا می کند. باید صمیمانه اقرار کرد که فرق این دوسیستم از نظر برخورد دولت با ملت را نمی توان حد و اندازه گرفت. زیرا کشورهای دیکتاتوری در همان عهد عتیق جا خوش کرده و لم داده اند و گذشت زمان را نه درک می کنند و نه اهمیّت می دهند. حکومتی چونان فرعونها و خاقانهای هزاران سال پیش درست کرده اند که هیچ نامی برای آن شایسته نیست جز دیکتاتوری محض که تنها یک فرد فرمانرواست! تقریباً اکثریّت مطلق این زمامداران حاصل کودتاهای نظامی اند و یا محصول انقلابات عوام که فرمانده کودتا یا رهبر انقلاب به حکومت می رسد و پسرانشان را نیز جانشین خود می کنند تا حکومت از خانواده بیرون نرود! یا مانند شیخان عرب از پس مانده های امپراتوری عثمانی اند.

در میان کشورهای مردمسالار به عنوان نمونه کشوری مثل ایالات متحد امریکا وجود دارد که حدود ۲۵۰ سال پیش عده ای از فرهیختگانش به عنوان نماینده مردم یک قانون اساسی تهیه و تدوین کرده اند که زمامداری را در این کشور به طور کامل لیبرال دموکرات کرده است. و تمام سران حکومت از بالا تا پائین با رأی و نظر مردم تعیین می شوند. حتا رئیس فرهنگ ناحیه را نیز کارمندان فرهنگ انتخاب می کنند. در این مدت البته طبق نیاز زمان و مکان چند ماده و تبصره به آن افزوده اند که همه به سود مردم است؛ و با رأی خود مردم تأیید یا رد می شود. با وجود دو مجلس نمایندگان و سنا، در مسائل حاد قانون را به رفراندم می گذارند و رأی مردم را پشتیبان آن قانون می کنند.
در این کشورها زمامدار به درستی از مردم می ترسد که مبادا اشتباهی بکند که بار دگر به او ابراز تمایل نکنند و رأی کافی نیاورد؛ و یا حتا «ام پیچ» و برکنار شود. برعکس کشورهای استبدادی که وحشت از حکومت و عواملش همیشه در دل مردم است، در کشورهائی مانند فرانسه، بریتانیا، آلمان، سوئد، نروژ، دانمارک و هلند و دیگر کشورهای دموکرات مردم در کمال آزادی می زیند و هیچ وحشتی از حکومت ندارند و تنها فاسدان و اشرار و دزدان و زورگویان هستند که نه از زمامدار بل از قانون جاری در کشور می ترسند و قانون است که آنان را به مجازات می رساند.

زمانی که نیکسن به سبب واقعه واترگیت که در انتخابات دور دوم ریاستش حزب او برای حزب رقیب در مکانهای حزب چشم الکتریکی و میکروفون تعبیه کرده بودند که از اسرار آن حزب آگاه شوند، و دو خبر نگار ماهر به ماجرا پی برده و حقه را دریافتند و آن را دنبال و در روزنامه ها برملا کردند، که جریانش را لابد چهل سالگان واقفند. به دستور قوه قضائیّه ابتدا معاون او استعفا کرد و زندانی شد. چون پس از تغییر معاون رئیس جمهوری و زندانی کردن او باز هم بر دادگاه متصدی امر معلوم و محرض بود که خود ریاست جمهوری نیز از واقعه مطلع بوده است، او را نیز مجبور به استعفا کردند. برای این که مانند معاونش به زندان نرود، رئیس جمهوری جدید او را بخشید و به این ترتیب از زندان خلاص شد.

من در آن هنگام از یکی از وکلای مهم دادگستری امریکا پرسیدم: «اگر نیکسن استعفا نمی کرد، چه می شد…» پاسخ داد:« مأموران اف.بی. آی به کاخ می آمدند و او را دستبند زده به زندان می بردند…»
اکنون شما این واقعه را با آنچه هر روز در ایران اتفاق می افتد و سران حاکمیّت چونان آشامیدن یک لیوان آب ازهیچ گونه جنحه و جنایت و دزدی و فساد و ارتشا و…رویگردان نیستند و تشت رسوائیشان از بامها افتاده است، مقایسه کنید. بدبختانه چون قوه قضائیّه در ایران نیز دستچین رهبر است، لذا از همه حرامزاده تر و فاسدتر است، و بر جنایات و خباثت آنان به عینی چشم می پوشد تا فساد خودش نیز پوشیده بماند.

حال این سه فاکتور را در ایران بررسیم:
۱- از نظر پرچم که نشان کشور در تمام محافل بین المللی است، ایران عجایب چیزکی ساخته است که تنها سران نادان آن زمان و حالش می فهمند چیست. من به یاد دارم روزهای نخست نحس انقلاب از خمینی که پرسیده شد با پرچم چکار کنند، پاسخ داد همین پرچم خوب است و تنها تاجش اضافی است و آن را بردارید. یعنی شیر و خورشید بماند. اما کسانی مانند رفسنجانی و بهشتی به درک واصل شده و خامنه ای خائن و حرامزاده خود را به او رساندند و رأیِش را تغییر دادند و چنین معجونی را به جای شیر و خورشید گذاشتند که به یکی از حیوانات دریائی شبیه است. این علامت درست علامت سیکهای هندی است و آنان این علامت را در سالنهای جشن و بر روی پرچمشان کشیده اند.
من از هممیهنان خواهش دارم اگر می خواهند در مراسمی از پرچم ایران استفاده کنند تنها به پرچم سه رنگ اکتفا فرموده و اگر از کشیدن شیر و خورشید به هر جهت و عنوان ابا دارند این علامت خرچنگی را نیز حذف کنند. زیرا پرچم ملی فقط پرچم سه رنگ سبز و سفید و سرخ است. نشان شیر خورشید مختص پرچمهای دولتی است. اگر یادتان مانده باشد در زمان رژیم گذشته نیز در چراغانی ها و جشنهای ملی کاسبها و دیگر مردم تنها پرچم سه رنگ بدون شیر و خورشید را نصب می کردند. پرچم با آرم شیر و خورشید ویژه ی جشنها و مراسم دولتی بود و بر روی بام وزارتخانه ها و ادارات این نوع پرچم برافراشته می شد. مردم عادی برای جشنشان از پرچم تنها سه رنگ و فاقد هر گونه نشان استفاده می کردند.

۲- سرود ملی نیز حتا در کشورهای کم استبدادی در وصف ملت و شرح کارهای میهن پرستانه و
وصف شجاعت مردم است. تنها در حکومتهای فوق استبدادی مثل ایران و کره شمالی و…محتوای سرود ملی در وصف و تعریف بی جای کسی است که مرتکب کودتا شده و یه به رهبر انقلاب موصوف است. سرود ملی کنونی ایران نیز شامل همین قاعده ی زشت و کثیف است و سراسر شعرها در وصف خمینی قاتل بیست هزار از مردم ایران است. چنین معجون و عفریتی چرا باید تعریف و توصیف شود؟ این از کارهائی است که دستمال به دستها انجام می دهند. بدبختانه ایران همواره و همیشه دچار این نابخردی ها و خلافکاری ها بوده است. در رژیم گذشته نیز سرود ملی تنها در وصف شاه بود و گویا این مملکت زمین و مردمی نداشت که به آن اشاره شود. سرود چنین می آغازید: «شاهنشه ما زنده با دا…» بنا براین از ماست که برماست!

۳- اما از نظر گزینشها و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و شوراهای شهر و استان نیز ما همان سرنوشت را داریم که در کشورهای استبدادی جاری است. مردم در تعیین نماینده و رئیس جمهوری هیچ از خود حق و اختیاری ندارند و این «شورای نگهبان» است که به جایشان تصمیم می گیرد و به اجرا در می آورد. جالب است که این شورای آخوندی حتا در گزینش اعضای نظام پزشکی نیز دخالت می کند و کاندیداها باید مورد تأیید این گروهی باشد که«ضَرَبَ زَیداً عمرا…» را خوب توجیه و تفسیر می کنند.

ایران کنونی هیچ فرقی با دیگر کشورهای منطقه نظیر عراق و سوریه و کشورهای جنوب خلیج فارس و آفریقائی و حتا کره شمالی ندارد. گزینشهای آنچنانی نباید ما را فریب دهد و بپنداریم در میهنمان دموکراسی را لحاظ می کنند. این گونه انتخابات، گزینش مردمی نیست بل انتخاب ده یا دوازده نفر به نام «شورای نگهبان» است که از کسانی که عاشق ولایت فقیه و شخص رهبرند، تعدادی معرفی می کند و می گویند در بین اینها نمایندگان مجلس یا شخص رئیس جمهوری را برگزینید!
مردم نیز تحقیق می کنند تا ببینند بین آنان کدام یک کمتر بد است، او را در نظر گرفته رأی خود را نصیب او می کنند. شرکت انبوه مردم در جلو صندوقهای رأیگیری نیز شما را به اشتباه نیندازد و فریب ندهد. زیرا مردم هنوز از این که شناسنامه هایشان مهر انتخابات نداشته باشد، می ترسند. از گرفت کوپون می ترسند؛ از استخدام در ادارات و شرکتها واهمه دارند؛ از جواب سربالا گرفتن در ادارات برای انجام کارشان درهراسند؛ از گرفتن پاسپورت و خروج از کشور وحشت دارند؛ از شرکت در کنکور و دخالت دادن مهر انتخاباتی شناسنامه در رد و یا قبولی نیز هراسناکند. و …
هاکذا…
فراموش نکنید که در سیستم شاهنشاهی نیز اوضاع بر همین منوال بود و تنها مرجع تصمیم گیری برای معرفی کاندیداها فرق می کرد که آن زمان به جای «شورای نگهبان» ولایت فقیه، کار را سازمان امنیّت کشور برعهده داشت و این سازمان بود که کاندیداها را برای نمایندگی مجالس شورا و سنا و شهرداری ها بر می گزید و به دولت معرفی می کرد.

بنابراین شرکت چهل ملیون راست یا دروغ در گزینش رئیس جمهوری که از سوی دولت کذاب اعلام می شود، باید پذیرفت که در وهله نخست نباید به راستی و درستی تعداد باور کرد. و در مرحله دوم در صورت صحت، علت همانهاست که برشمردم. پس نباید این رقم و اعداد ما را فریب دهد و آن را پذیرفت. مردم عراق چندین سال پیش در یک رأیگیری ۱۰۰% به صدام حسین رأی دادند؛ و بعد متوجه شدیم به هنگام سقوطش با او چگونه رفتاری شد.

بنابراین چون این سه فاکتور اصلی برای استقلال و آزادی در ایران، جنبه ی مسخره و افتضاح دارد، لذا باید قبول کرد که انقلاب کذائی سال ۱۳۵۷ خورشیدی فراری تنها چند سد هزار نفر را با اعدام و جنگ باعراق به فنا فرستاد و نه تنها بهره ای نداشت، بل برعکس به قعر زمان برگشتیم.

کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۷/۸/۲۰۱۷ ترسائی یا ۱۶/۵/۱۳۹۶ فراری

خروج از نسخه موبایل