سایت ملیون ایران

پدرام قائمی: رزمایش موشک مهدی؛ منتقدان به جان مهدوی کیا افتادند

مهدی مهدوی کیا ۸ سال بازیکن محبوب هواداران هامبورگ بود

پدرام قائمی، شهروند خبرنگار

او همیشه نماد بارز اخلاق بود. فقط یک بار به حاشیه رفت، آن هم لااقل برای چنین سلبریتی هایی که همیشه مورد توجهاتی بیش از حد هستند عجیب نیست. همان یک باری که در تمام طول دوران زندگی اش لغزید برای تمام دورانش کافی بود. شاید برای همین وقتی در جام جهانی ۹۸ فرانسه مقابل آمریکا گل زد و به ایران برگشت، همسرش روی خط زنده برنامه تلویزیونی گفت: «لحظه ای که مهدی به آمریکا گل زد ناراحت بودم. ما زندگی راحتی میان مردم نداریم.»

او پس از پست اینستاگرامی اش مورد حمله مخالفان خود قرار گرفته است

در زندگی حرفه ای «مهدی مهدوی کیا» که جست و جو کنیم، نداشته و حسرت و افسوسی نیست. مهدی سال ۱۳۵۶ در شهر ری تهران متولد شد، اما اصلیتی اراکی داشت. آقای گل نوجوانان و جوانان تهران شد. بعد به پرسپولیس رسید. پرسپولیس دهه ۷۰ خورشیدی را یادتان هست؟ خداداد عزیزی گفته بود به پرسپولیس نمی آیم چون ممکن است نیمکت نشین شوم. وقتی فقط ۱۸ سال داشته باشی و در تیم «استانکو پاپلوکوویچ» میان ستاره هایی مثل عابدزاده و پیروانی و شاهرودی و عاشوری و میناوند و عبدی و رهبری فرد و دایی، عضو ثابتی از تیم شوی، یعنی ستاره بودن در خون توست. مهدی با پرسپولیس در سن ۱۸ سالگی به تیم ملی دعوت شد و به جام ملت های آسیا رفت. ۱۹ سالگی برای ایران در راه انتخابی جام جهانی ۹۸ فرانسه یک ستاره به تمام معنا بود و بیست سالگی در جام جهانی (بازی قرن) به آمریکا گل زد.

پست اینستاگرامی مهدی مهدوی کیا در حمایت از مسعود شجاعی و احسان حاج صفی

کارنامه اش شباهتی به فوتبالیست های ایرانی که به اروپا رفته اند ندارد. در ۲۱ سالگی به بوخوم رفت. یک سال بعد راهی هامبورگ شد. هشت سال بازیکن هامبورگ بود و به تمام افتخارات رسید. دو سال پیاپی (۲۰۰۳–۲۰۰۲ و ۲۰۰۴–۲۰۰۳) به عنوان بهترین بازیکن سال هامبورگ انتخاب شد. آن قدر محبوب شد که هشت سال، هر زمان توپ زیر پایش می افتاد، (دقت کنیم که فقط و فقط توپ زیر پایش می افتاد) هواداران آلمانی یک صدا فریاد می زدند: «میتی»

تلفظ نامش برای دویچ زبان ها سخت بود، اما به شکلی حیرت انگیز در قلب آنها جای گرفت. نه تنها از سوی مجله کیکر به عنوان بهترین گوش راست فوتبال آلمان در سال ۲۰۰۴ انتخاب شد که حتی از سوی باشگاه هامبورگ میان یازده بازیکن برتر قرن این باشگاه قرار گرفت. نمایش او را مقابل یوونتوس ایتالیا در لیگ قهرمانان اروپا هیچ هوادار هامبورگی از یاد نبرده است.

در کلکسیون افتخاراتش که بگردیم، انتخاب شدن به عنوان جوان اول فوتبال آسیا در سال ۱۹۹۷ و بهترین بازیکن سال آسیا در سال ۲۰۰۳ هم هست. چه چیزی مانده که نداشته باشد؟ آن قدر عاشق کشورش بوده که پس از دوران بازیگری، دنبال مربیگری نرود. در ایران با هزینه شخصی و کمک های اندک اطرافیان، باشگاهی راه اندازی کرده به نام «آکادمی کیا». سراغ نوجوانان و نونهالان می رود. در تمام کشور پایگاه های استعدادیابی راه اندازی کرده و بهترین ها را جذب می کند. بدون دریافت یک ریال، آنها را در تهران اسکان می دهد، شرایط تحصیلی شان را فراهم می کند، به تورنمنت های بین المللی در اتریش و آلمان اعزام می کند و به ادعای خودش آرزو دارد روزی همین بچه ها، آینده فوتبال ایران را بسازند.

نمونه او در فوتبال ایران به راحتی تکرار شدنی نیست. اما ساده هم نخواهد بود. اما همان زندگی حرفه ای مهدی هم با عوامل خارج از ورزش پیوندهایی خورده است. سال ۱۳۷۷ پس از همان گلی که به آمریکا زد، از سوی رهبر ایران مورد تمجید قرار گرفت. در دیدار ملی پوشان با رهبر ایران، هرچند «حمید استیلی» بیشتر از تمام ستاره های آن تیم مورد تکریم قرار گرفت، اما «مهدی مهدوی کیا» به واسطه گلزنی اش مقابل آمریکا و به دستور آیت الله خامنه ای از خدمت سربازی معاف شد. همین، دو سال زندگش اش را پیش انداخت. هرچند که سال ۱۳۷۷ قانونی برای فروش خدمت سربازی بدون غیبت وجود داشت.

مورد دوم برمی گیردد به سال ۱۳۸۴ و یک سال قبل از جام جهانی آلمان. آن زمان خبری پیچید در مورد ادعای دختری که در زندگی مهدی نقش داشت. روزنامه ورزشی «نود» خبر را روی جلد برد. فردای‌‌ همان روز، نامه‌ای محرمانه از وزارت اطلاعات به تمامی رسانه‌ها رسید که در آن تاکید شده بود پوشش هرگونه خبر در ارتباط با مهدوی کیا و سمیرا سمیعی ممنوع است و رسانه متخطی تحت پی‎گرد قانونی قرار خواهد گرفت. «محمد دادکان»، رییس وقت فدراسیون فوتبال بود. او دو سال بعد در گفت‌و‌گو با روزنامه «جهان فوتبال» گفت: «افتخار من این است که کم تر از یک روز، آن ماجرا را حل کردم.»

سال ۱۳۸۸ یکی از هفت بازیکن تیم ملی ایران شد که روز بازی ایران و کره جنوبی، با مچ بند سبز وارد زمین شدند. عملی که نشانه همراهی با موج سبز مخالفان انتخابات ریاست جمهوری در آن سال بود. مهدی هم بین دو نیمه و به دستور «مهدی تاج» نایب رئیس وقت فدراسیون فوتبال، مچ بند را مانند تمام بازیکنان تیم ملی از دست درآورد.

اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۲ خودش هیچ نقشی در تمجید رئیس جمهور وقت ایران نداشت. پس از آن که از فوتبال به شکلی غریبانه در بازی فینال جام حذفی خداحافظی کرد، «محمود احمدی نژاد» نامه ای خطاب به وزارت ورزش و جوانان نوشت و در آن خواهان تقدیر شایسته از او شد. چند ماه بعد، برای خداحافظی اش (در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی) تیم پیشکسوتان میلان را به تهران آوردند. تصویر اشک های او در زمانی که هواداران برایش شعار خداحافظی در آزادی می خواندند جزیی لاینفک از تاریخ فوتبال ایران شده است. (

https://www.youtube.com/watch?v=XRk8eQDx6Ag

اما سعی کرد زندگی اش را از روال خارج نکند. از سیاست دور ماند و هرگز سودا و رویای حضور در شورای شهر یا مجلس را در سر نداشت. حتی به سرمربیگری تیم های ملی و باشگاهی هم فکر نمی کرد. با همین «آکادمی کیا» خوش است. با هدفی مثل سازندگی و پرورش دادن. چیزی که همواره از آن به عنوان فقری بزرگ در فوتبال ایران نام می برد.

دی ماه سال ۱۳۹۵ مهدی میهمان برنامه نود شد. از دردهای فوتبال ایران گفت و فوتبال فقیر (در امکانات و برنامه ریزی) ایران را با آلمان قیاس کرد. بعد کمی هم به جوش آمد. وقتی کلیپی از فساد در فوتبال پایه ایران روی آنتن رفت، مهدی با خشم گفت: «آقایانی که مسئولیت دارید، دیگر چه چیزی باید ببینید؟ چند سال است که همه دارند در مورد این مسائل صحبت می کنند؟ چرا هیچ برخوردی نمی کنید؟ منتظر چه اتفاقی هستید که وسط بیایید؟ کار به آزارهای جنسی بکشد شما وسط می آیید؟»

مهدی صدایش می لرزید و با برافروختگی از فساد اخلاقی و جنسی در فوتبال پایه ایران حرف می زد: «من یازده سال آلمان بودم. وقتی شما در آلمان بخواهید مربیگری کنید باید عدم سوءپیشینه بگیرید، وقتی می خواهید با بچه ها کار کنید و مربی بچه ها باشید باید فراتر از سوءپیشینه بیاورید. اجازه ندهید هر کسی وارد فوتبال پایه این مملکت شود.»

مهدی تقریبا از آن روز پوست انداخت. وقتی با عصبانیت گفت که «بچه ها معصوم هستند. نگذارید دست آلوده هر بیماری به آنها برسد.» مهدی از همان روز تغییر کرد. وقتی در صفحه اینستاگرامش از هواداران خود خواست به «حسن روحانی» رای دهند (و البته پست خود را بعد از انتخابات حذف کرد) برای نخستین بار گرایش های سیاسی اش را هم به وضوح نشان داد. بعد از حملات تروریستی در مجلس تهران، از همه مردم خواست تا بیش از هر زمان متحد باشند. اما ناگهان برافروخت.؛ همین جا در مردادماه سال ۱۳۹۶٫ وقتی «محمدرضا داورزنی» آب پاکی را روی دست مسعود شجاعی و احسان حاج صفی ریخت و گفت که آنها حق دعوت شدن به تیم ملی ایران را ندارند. به این دلیل که مقابل نماینده اسرائیل بازی کرده اند.

مهدی تصویری از شادی مسعود و احسان،دو کاپیتان تیم ملی ایران را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و نوشت: «لحظاتی که باعث خوشحالی مردم ایران شدید هیچوقت از یاد نخواهد رفت. به امید روزى که سیاست دست از سر ورزش بردارد و عمل جاى شعار را بگیرد. ایکاش به فکر زیرساخت‌هاى ورزش، ساختن چند ورزشگاه آبرومند و توجه به ورزش‌هاى پایه این مملکت، از بین بردن فقر، اعتیاد، بیکارى و… بودیم، نه اتفاقات لبنان، سوریه، عراق و… پاینده باد ایران و ایرانی

حتما پیش بینی می کرد که خیلی زود مورد هجوم مخالفان قرار خواهد گرفت. برای همین دسترسی به کامنت ها را برای کاربرانش بست. اما فضای مجازی آن قدر گسترده شده که منتقدانش در کمتر از ۱۲ ساعت برای حمله به او فضاهایی دیگر بیابند.

اگر نام «مهدوی کیا» را در توئیتر سرچ کنید، با هجمه ای نامتعارف از سوی بخشی از کاربران به سوی «مهدی» روبرو می شوید. یکی معافیت سربازی اش از سوی رهبری را به رخش کشید، دیگری نوشته است حرف های مهدی نه از سر عداوت که از روی جهل و نادانی بوده و نباید از سلبریتی ها انتظاری بیش از این داشت. کاربری نوشته وقتی «محسن حججی» به دست داعش شهید می شد مهدی کجا بوده و دیگری گفته است که اگر همین داعش پایش به ایران باز شود، مهدی مهدوی کیا اولین مهاجر به سوی آلمان خواهد بود. یکی نوشته است که سیاست در ورزش وارد شده همان طور که فوتبالیست ها به سیاسیون می گویند پول شان را کجا خرج کنند. منتقدی او را با بچه های ترسویی قیاس کرده که فحش داده و فرار می کند. استدلالش هم این است که دسترسی کاربران به کامت گذاشتن روی صفحه اش را بسته. کسی هم نوشته که مهدی، شایسته مدال بی غیرت وطنی است.

حجم هجوم باور کردنی نیست. او را وطن فروش، بی هویت، داعش وطنی، سلبریتی نادان و بی غیرت خوانده اند. لقب او سال ها موشک بود. هواداران هامبورگ او را به چنین نامی ملقب کردند. حالا نوشته اند که موشک، خانه خودی را هدف گرفته نه آشیانه دشمن را.

شاید باید منتظر برخوردهایی بالاتر باشیم. دستگاه هایی که امروز می خواهند احسان و مسعود حذف شوند، شاید عرصه را به مهدی چنان تنگ کنند که قید تیمداری پایه را بزند و برود. یادمان باشد که مهدی مهدوی کیا شهروند آلمان است.

همین برخوردها، همین کنش های تند و البته شاید نگرانی از سوء برداشت های احتمالی باعث شد تا مهدی مهدوی کیا ساعاتی بعد از این هجمه عجیب، متنی به پست اینستاگرامی خود اضافه کند. نشانه هایی از همان خشم و برافروختگی که یک بار در برنامه ۹۰ از او دیده بودیم، همان فریادهایی که پس از گل‏زنی به امریکا در صورتش هویدا بود، این بار هم در هر کلمه از متنش نهفته است. مهدی نوشته است: «بعضی از دوستان دنبال آب گل آلود هستند. مطلب را نفهمیدند یا به نفع شان نیست که بفهمند. شما لازم نیست مقام بلند شهیدان را به من معرفی کنید؛ چیزی که از کودکی آن را لمس کرده ام. تنها قشری که  همیشه باور داشتم باید دست‎شان را بوسید و احترام گذاشت، پدر و مادر شهیدان هستند. به خاطر فرزندانی که از گرانبهاترین و عزیزترین دارایی‏شان، یعنی جان شیرین‏شان گذشتند. خواهشا پشت این عزیزان پنهان نشوید برای بی احترامی به دیگران. منظور از این پست در اختیار گذاشتن امکانات برای جوانان این مملکت و حمایت از آنهاست و بس.»

یادمان باشد مهدی مهدوی کیا همانی بود که در بازی ایران و عراق (انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲)، پس از آن که پاس گل پیروزی را به «علی کریمی» داد، به سمت جانبازانی که کنار زمین روی ویلچر نشسته بودند رفت و جای شادی گل، آن ها را در آغوش کشید.

از: ایران وایر

خروج از نسخه موبایل