یکی از مسئولان رده بالای بیت پس از ماجرای سال ۸۸ می گفت : کی می شود این سید بمیرد و ما راحت شویم / علی توکلی
بحران مشروعیت و محبوبیت رهبری به دلیل رفتار یکه سالارانه و کینه جویانه ی وی پس از دستیابی به این جایگاه ، از سال ۶۸ به این سو رفته رفته رو به کاهش نهاد و در هر برهه زمانی بخشی از نیروهای کارآمد نظام به دلیل روحیات غیر اخلاقی او از دایره خدمت ( با اجبار و یا با میل شخصی ) خارج شدند و برخی از این افراد در داخل کشور مسیری دیگر به جز مشارکت در امور سیاسی را در پیش گرفتند و برخی دیگر نیز مهاجرت به خارج کشور و دور بودن از هیاهوهای این چنینی را به عنوان بهترین روش برگزیدند.
اما به هر حال رهبری در سال ۶۸ از سوی مجلس خبرگان به این جایگاه منصوب شده بود و صرف نظر از بنیه علمی وی که محل تردید اهل فن بود و نیز نوع به قدرت رسیدن او که تحت شرایط خاص اتفاق افتاد ، همگان ضمن قانونی دانستن مسئولیت او ، علی رغم آن که انتقادات فراوانی از عملکردهای غیر اصولی او در دل داشتند اما با رعایت حرمت سعی در حفظ شان جایگاه او داشته هر چند بعضا انتقادات خود را علنی کرده و در مقابل برخی تصمیم گیری های او اعتراض می نمودند اما نهایتا پذیرش خواست رهبری رویه ای بود که از سال ۶۸ تا اواخر دهه هفتاد میان تمامی جناح های سیاسی رایج بود اما هر روز محبوبیت او در میان فعالان سیاسی نسبت به روز قبل کاهش می یافت به گونه ای که در یک نظر سنجی علمی توسط یکی از نهادهای دولتی در اوائل دهه هشتاد وی پانزدهمین شخصیت محبوبیت ایرانیان تلقی می شد ، در آن نظر سنجی خاتمی اول و حتی چهره های ورزشی و هنری چون علی دایی و نیکی کریمی در جایگاهی بالاتر از او قرار داشتند ، این نظر سنجی های علمی در آن زمان هرگز اجازه انتشار نیافتند.
برخی تصمیم های عجیب و غیر اصولی رهبری در اواخر هفتاد مانند برخوردهای کینه جویانه با عبدالله نوری و محسن کدیور و سپس در اوائل دهه هشتاد اصرار بر برگزاری انتخابات غیرقانونی مجلس هفتم و نهایتا حمایت از احمدی نژاد در انتخابات سال ۸۴ و اولین برخوردهای علنی وی با مرحوم هاشمی باعث روند سیر صعودی کاهش شدید محبوبیت او در میان نیروهای متعلق به جناح های مختلف سیاسی از رهبری شد.
اوج کاهش محبوبیت و مقبولیت رهبری که به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ باز می گردد را می توان سقوط آزاد محبوبیت او و در حقیقت از دست رفتن کامل مشروعیت وی دانست ، اگر به عنوان مثال محبوبیت رهبری از ۱۰۰ نمره در سال ۶۸ ، ۸۰ و در اواخر دهه هفتاد ، ۶۰ و در سال ۸۴ ، ۵۰ بوده است ، این کاهش محبوبیت با کاهش نزولی عجیب در عدد ۱۰ همراه بوده است ، و بدون شک نقطه شروع این سقوط آزاد محبوبیت مربوط به خطبه خون ۲۹ خرداد و دستور سرکوب معترضان بود.
بالاگرفتن زمزمه های اعتراضی از حمایت های بی منطق رهبری از احمدی نژاد و سکوت در برابر افسار گسیختگی وی که اعتراض تمامی جریان های سیاسی از منتها الیه راست یعنی موتلفه و روحانیت مبارز تا منتها الیه چپ یعنی نیروهای تحریمی داخل و خارج را به همراه داشت موجب اعتراض و حتی گفتن دشنام به رهبری در جلسات خصوصی اصول گرایان شد و به عنوان مثال بسیاری از حامیان اصولگرای میرحسین موسوی از آن پس بر عدم مشروعیت رهبری و عدم علاقه خود به وی در برخی محافل خصوصی تاکید نمودند این روند حتی در میان برخی فرماندهان سپاه و اکثریت مدیران ارشد نظام نیز جریان داشت.
اینک به ذکر یک نمونه بارز از عدم محبوبیت رهبری آن هم درون بیت اشاره می شود ، میر محمد صادقی یکی از مدیران ارشد وزارت اطلاعات در یک محفل خصوصی اعتراف می کند که وقتی در همان سال ها به بیت رهبری رفته بود یکی از مسئولان ارشد بیت به وی گفته : کی می شود این سید بمیرد تا زودتر ماها راحت شویم.
ناگفته های ایران ما ، از این پس به صورت نوشتاری و هم چنین به صورت فایل های صوتی و تصویری اعتراف هایی از این دست از میان افراد نهادهای خاص و جریان های سیاسی که سنگ عشق رهبری را همواره بر سینه می زنند اما در محافل خصوصی نظری کاملا مخالف با وی دارند را منتشر خواهد نمود تا اوج سقوط آزاد مشروعیت و مقبولیت رهبری حتی در میان نزدیک ترین افراد به وی روشن تر شود.
البته دستگیری جاسوس های موساد در این روزها هم شبهه ای باقی نمی گذارد که بسیاری از دوستداران ظاهری رهبری در حقیقت سر در آخور دیگری دارند و رهبری باید برای جبران این مشروعیت از دست رفته و بازگرداندن نیروهای کارآمد نظام و دلجویی از آنان و نیز اخراج نااهلان و نامحرمان چاره ای اساسی بیندیشد.
از: نگام