سایت ملیون ایران

کودتای ۲۸ مرداد

گفتگو با ستاره صبح:
جزئیات مرگ مشروطیت و زایش استبداد 
اشاره: مازیار حسینی – جنبش ملی شدن صنعت نفت را می‌توان ادامه راه انقلاب مشروطیت و پیش‌زمینه شروع انقلاب اسلامی دانست. دکتر محمد‌مصدق و تعدادی از آزادی‌خواهان ایرانی، در فضای نیمه‌بازی که پس از تبعید رضا‌شاه پهلوی ایجاد شده بود، با حمایت مردم وارد مجلس شدند و راه تضمین استقلال ایران و اخراج استعمارگران و بویژه استعمارگر پیر یعنی امپراتوری بریتانیا که بر صنعت نفت ایران چنبره زده بود را در پیش گرفتند. اما این جنبش دموکراسی خواهانه ملت ایران، با کودتای ننگین انگلیسی- آمریکایی ۲۸ مرداد سرکوب شد. در این زمینه ستاره صبح گفتگویی را با دکتر سیدحسین موسویان، تحلیلگر تاریخ معاصر انجام داده است که در پی می‌خوانید: پیشینه کودتای ۲۸ مرداد به چه زمان باز می گردد؟ و چه طور شد که مصدق درصدد ملی کردن صنعت نفت برآمد و شاه به ایتالیا فرار کرد؟
وقتی در سال ۱۲۸۵ در ایران انقلاب مشروطیت اتفاق افتاد، در منطقه خاورمیانه و بسیاری از کشورهای جهان مشروطیت و قانون‌اساسی و پارلمان وجود نداشت و پدران فرهیخته ما در آن سال‌‌‌ها به پا خاستند و خواستار ایجاد پارلمان و برگذاری انتخابات و نگارش قانون‌اساسی شدند و در نهایت مشروطیت به ثمر رسید. اما خیلی زود با مخالفت‌هایی مواجه شد. اول مخالفت محمد‌علی‌میرزا که با تحریک روس‌ها مجلس را به توپ بست و اینچنین یک دوران تازه‌ای به نام استبداد صغیر شکل گرفت و در پی آن قیام مسلحانه ستارخان و باقرخان از تبریز و یپرم‌خان از گیلان و صولت‌الدوله قشقایی از جنوب کشور و سردار اسعد از ایلات بختیاری آغاز شد و آن‌ها به تهران آمدند و آنجا را گرفتند و دوباره مشروطیت را اعاده نمودند. اما مشروطیت هنوز یک نهال نوپا بود که رضا‌خان با کودتای ۱۲۹۹ استبداد و دیکتاتوری جدیدی را در لباس و با ظاهر مشروطیت برقرار کرد. او مجلس تشکیل می‌داد، ولی مجلسی که نمایندگان آن را خودش تعیین و تصویب می‌کرد و روانه مجلس می‌کرد. این جریان تا سقوط رضا‌خان در ۱۳۲۰ و جنگ جهانی دوم ادامه داشت. 

پس از سقوط رضا‌شاه، دکتر مصدق که از استبداد ۲۰ ساله جان سالم به در برده بود در مجلس چهاردهم وارد انتخابات شد و به عنوان نماینده اول تهران به مجلس راه یافت. دکتر مصدق همان زمان در مجلس چهاردهم پایه نهضت ملی را گذاشت و خواسته‌های آزادی‌خواهانه انقلاب مشروطیت را تأیید کرد و درخواست‌های استقلال‌طلبانه را مطرح کرد و در جایگاه یک شخصیت ملی برجسته و یک رهبر‌ ملی قرار گرفت و درهمان سال‌های بعد از شهریور ۱۳۲۰ بود که فضای نیمه‌بازی در کشور ایجاد شد و دکتر مصدق هم از این فضا استفاده کرد و نهضت ملی را پایه‌گذاری کرد که در سال ۱۳۲۸ منتهی به تشکیل جبهه‌ملی ایران شد و با تشکیل جبهه‌ملی، به همراه چند تن از یارانش به مجلس شانزدهم وارد شدند و در مجلس شانزدهم طرح ملی شدن صنعت نفت را در سراسر کشور مطرح کردند و دکتر مصدق در اول اردیبهشت ۱۳۳۰ با شرط اینکه قانون ملی شدن صنعت نفت را به اجرا بگذارد قبول مسئولیت کرد و نخست‌وزیر ایران شد. 

دکتر مصدق پیش از ملی کردن صنعت‌نفت، گام‌های بلندی در راه پیشرفت و توسعه کشور برداشت که از جمله آن‌ها می‌توان به این موارد اشاره کرد: پایه‌گذاری سازمان تأمین‌اجتماعی و لوله‌کشی آب‌شهری را از تهران شروع کرد، به‌طوری که قبل از آن مردم از آب جوی‌هایی که در خیابان‌ها حفر شده بودند و کاملا غیر بهداشتی بودند برای مصرف خورد و خوراک خود استفاده می‌کردند. مصدق شیلات را که در اختیار روس‌ها  بود از چنگ آن‌ها  در آورد و آن را ملی نمود و ماهی‌گیری در دریای مازندران را در اختیار ملت ایران قرار داد. وی گام‌های مهم دیگری هم برداشت که برای نمونه ۵ درصد از درآمد شهرداری‌ها را به ساختن مدرسه‌ها اختصاص داد و با همین قانون تعداد زیادی مدرسه برای آموزش و پرورش ساخته شد. 

صرف‌نظر از این اقدامات اصلاحی چون دکتر مصدق به طور کامل به دموکراسی و موازین دموکراسی اعتقاد داشت، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی تظاهرات و… را در دولت خود به وجود آورد. دکتر مصدق با ملی‌کردن صنعت نفت درآمد حاصل از آن را از چنگال شرکت سابق نفت انگلیس به درآورد و گفت که این در‌آمد برای صاحبان واقعی آن یعنی ملت بزرگ ایران است و وقتی از توطئه‌های انگلیس که در راه ملی‌ شدن‌ نفت‌ سنگ‌اندازی می‌کرد، مطلع شد به شکلی متمدنانه با انگلیسی‌ها قطع رابطه کرد و سفارت انگلیس را تعطیل نمود و اتباع انگلیسی را از ایران اخراج کرد و گام‌هایی به این شکل برداشت که باعث سرافرازی و غرور ایران شد و واضح است که قدرت‌های جهانی این اقدامات اصلاحی بزرگ و درخواست‌های استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانه را تحمل نمی‌کردند. 

چون می‌دیدند ایران در این منطقه حساس خاورمیانه الگوی آزادی خواهی می‌شود و بنابراین نخست خود دولت انگلیس که دستش از منابع ایران قطع شده بود شروع به طرح‌ریزی برای سرنگون کردن دولت دکتر مصدق کرد و بعد هم حکومت سلطنتی ایران را با خودش همراه کرد و این کودتای ننگین به وقوع پیوست. طرح کودتا را سرهنگ «وود هاوس» مقام برجسته «اینتلیجنت‌سرویس» انگلیس ریخت و بعد این طرح را به آمریکا برد و در آمریکا آن را به تصویب «جان‌فاستر‌دالس» وزیر خارجه دولت «آیزنهاور» و «آلن دالس» که رئیس CIA بود رساند و بعد از اینکه تأیید آن‌ها را گرفت، به تصویب آیزنهاور رئیس‌جمهور آمریکا هم رسید و کودتا وارد مراحل اجرایی شد. برای اجرای کودتا نخست یکی از مقام‌های CIA به نام «کرمیت‌روزولت» که رئیس بخش خاورمیانه‌ای CIA  بود فرماندهی را در اختیار گرفت و بعد ایادی استعمار و استبداد دست به دست هم دادند و پروژه کودتا را پیش بردند.
در حقیقت کودتا در دو مرحله انجام شد. یکی در ۲۵ مرداد که شکست خورد و یکی هم در ۲۸ مرداد که دولت ملی را ساقط کرد. در کودتای اول، شاه فرمان عزل دکتر‌مصدق را نوشته بود و خود به شمال، به سمت کلاردشت سفر کرده بود و منتظر بود که ببیند این برنامه اول کودتا اجرا می‌شود یا خیر و وقتی اجرا نشد و با شکست روبه‌رو شد، شاه از آنجا به رامسر و از آنجا به بغداد و سپس به ایتالیا فرار کرد. این نحوه فرار شاه از کشور بود. کودتای نخست به این صورت بود که بعد از اینکه نصیری فرمان عزل را ساعت یک بعد از نیمه‌شب با ماشین‌های پر از سرباز و با تانک به دکتر مصدق ابلاغ کرد. دکتر مصدق گفت که چرا این فرمان باید نیمه‌شب و با تانک و سرباز به نخست‌وزیر ابلاغ شود؟! بنابراین دستور داد محافظان منزلش سربازان و فرمانده‌شان که شخص نصیری بود را خلع سلاح کردند و خود نصیری را در گاراژ منزلش زندانی کرد و اعلام کرد که کودتایی اتفاق افتاده است البته گروه‌های دیگری از همین کودتاچی‌ها دکتر فاطمی، وزیر‌خارجه و آقای ایرج‌زاده و آقای مهندس حق‌شناس را بازداشت کردند. به هر‌حال صبح دکتر‌مصدق اعلام کرد که کودتا شکست خورده و بازداشت شدگان آزاد شدند و وقتی کودتا شکست خورد شاه از همان جا به بغداد پرواز کرد و به اتفاق ملکه ثریا اسفندیاری بختیاری به ایتالیا گریخت. 

مرحله دوم کودتا روز ۲۸ مرداد اتفاق افتاد و متأسفانه نیروهای نظامی که هوادار کودتا بودند، رادیو را اشغال کردند و از طریق رادیو شروع به شعار دادن بر علیه دولت‌ملی دکتر‌مصدق کردند و روحیه مردم را خراب کردند و فضل‌الله زاهدی که بعدا نخست‌وزیر دولت کودتایی شد آنجا سخنرانی کرد و اعلام کردند که دکتر مصدق و دکتر فاطمی قطعه‌قطعه شدند و اینچنین روحیه مردم را خراب کردند و با تظاهرات مثلاً مردمی که به‌وسیله یک مشت اراذل و اوباش مثل دارودسته «شعبان‌بی‌مخ» و «طیب‌ حاج‌‌رضایی» و «حسین رمضان‌یخی» و با تعدادی زنان بدکاره خانه فساد تهران ترتیب داده بودند و در خیابان راه افتاده بودند و شعار جاوید شاه سر می‌دادند و علیه دکتر‌مصدق تظاهرات می‌نمودند و می‌خواستند وانمود کنند که این یک قیام مردمی است. در حالی که یک کودتای نظامی بود و لشکر گارد شاهنشاهی دست اندرکار اصلی آن بود. چند صد نفر از نظامیانی که دکتر مصدق آن‌ها را از ارتش تصفیه کرده بود (چون می‌دانست که عامل بیگانه و در صدد ضربه زدن به دولت ملی هستند و بنابراین آن‌ها را از ارتش اخراج کرده بود) نیز نقش مهمی در این کودتا بازی کردند. صرف نظر از آن، تعدادی هنگ‌نظامی از جمله هنگ‌کرمانشاه به فرماندهی سرهنگ تیمور بختیار و هنگ اصفهان به فرماندهی سرهنگ فرزانگان و هنگی از رشت به طرف تهران حرکت کردند و نیروهای انتظامی هم به همراه کودتاچیان بودند و برادران رشیدیان را هم تجهیز کرده بودند. 
باور چنین مسئله‌ای بسیار ساده‌لوحانه است. این امپریالیسم انگلیس و آمریکا دولت ملی و دموکرات و استقلال‌طلب و معتقد به موازین دموکراسی را در ایران تحمل نمی‌کردند. چون آن را الگویی برای تمام کشورهای جهان سوم و منطقه خاورمیانه و حتی سایر نقاط دنیا و در بین کشورهایی که تحت استثمار و استعمار بودند، می‌دیدند و بنابراین مصمم به برکناری دکتر مصدق بودند و می‌توان گفت که از روز اول تشکیل دولت مصدق در حال توطئه برای براندازی آن بودند تا اینکه ۲ سال و ۴ماه بعد، ماجرای کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاد. همان روزی که در مجلس جمال امامی (یکی از نمایندگان درباری) نخست‌وزیری را به دکتر مصدق پیشنهاد کرد، این پیشنهاد مزورانه بوی توطئه می‌داد. 
چرا که پیشنهاد کرد که شما نخست‌وزیری را قبول کنید تا قانون ملی شدن نفت را اجرا کنید در حالی که همان موقع سید ضیاء‌الدین طباطبایی که وزیر دربار شاه بود و منتظر بود وقتی در مجلس جمال امامی پیشنهاد نخست‌وزیری به دکتر مصدق می‌کند دکتر مصدق پیشنهاد را رد کند و شاه، سید‌ضیاء را به مجلس برای نخست‌وزیری معرفی کند. منتهی دکتر مصدق با هوشیاری موقعیت را تشخیص داد و وقتی پیشنهاد صورت گرفت، بلند شد و گفت بله من قبول می‌کنم و اینچنین این افراد  تیرشان به سنگ خورد و نتوانستند این ترفند را به کار ببرند. 
انگلیسی‌ها  فکر می‌کردند مانند دفعات قبل دکتر‌مصدق پیشنهاد نخست‌وزیری را رد می‌کند و آن‌ها سید‌ضیاء را نخست‌وزیر می‌کنند بنابراین از روز اول در حال توطئه‌چینی بودند. اول اردیبهشت دکتر‌مصدق نخست‌وزیر می‌شود. ۲۳ تیر مأموران شهربانی در خیابان، مردم را به تیر می‌بندند و چند نفر را می‌کشند تا چوب ‌لای‌ چرخ حکومت ملی بگذارند. بعد از آن هم پشت سر هم توطئه‌چینی می‌کردند. مانند توطئه ۹ اسفند و ماجرای ۳۰تیر ۱۳۳۱ که مردم با شجاعت خون دادند و دکتر مصدق را برگرداندند. بنابراین مسئله برکناری دکتر مصدق  هم جزو برنامه استعماری انگلیس و آمریکا و هم ایادی استبداد داخلی که در رأس آن‌ها دربار بود که تحمل حکومت دکتر‌مصدق را نداشتند. دکتر‌مصدق هم می‌خواست این ثروت زیر‌زمینی ملت ایران برای نسل‌های بعدی بماند و صرف عمران و آبادی کشور و کارهای کلان زیرساخت‌های اقتصادی شود. به هر حال آن پیشنهاد را دکتر مصدق رد کرد، به این دلیل که نمی‌خواست ملی شدن صنعت‌نفت ناقص بماند و می‌خواست که ملت ایران به طور کامل از این منابع بهره‌مند شود.
آن‌ها مدعی هستند که توده‌ای‌ها این اطلاعات را به دکتر مصدق داده‌اند و دکتر مصدق هم این‌طور که شواهد و قراین نشان می‌دهد از آن برنامه کودتای ۲۵ مرداد مطلع بود و بنابراین توانست با آمادگی کودتا را خنثی کند و نصیری و سربازانش را خلع سلاح کند و کودتا را به‌هم بزند. اما اینکه حزب‌توده ممکن است اطلاع داده باشد درست است. چرا که بعداً کیانوری و مریم فیروز ادعا کرده بودند که با تلفن به دکتر مصدق مطالبی را انتقال داده بودند. ظاهرا از قول نظامیانی که عضو حزب توده و در لشگر گارد بودند، اخباری به آن‌ها رسیده بود.

ولی در برابر کودتای ۲۸ مرداد حزب توده هیچ عکس‌العملی نشان نداده بود زیرا که شوروی هم با کودتاچیان همراه شده بود و به آن‌ها اجازه عکس‌العمل نداد. 
اسناد منتشر شده از  CIA و اینتلیجنت سرویس نشان می‌دهد که مسئله کودتا را با اتحاد ‌جماهیر‌شوروی هم در میان گذاشته و تأیید آن‌ها را هم گرفته بودند و به همین دلیل حزب توده هم که به فرمان آن‌ها کار می‌کرد هیچ عکس‌العملی در مقابل کودتا نشان نداد و به این دلیل که شوروی با انگلیس و آمریکا همدست شده بود که البته شوروی هم یک دولت ملی دموکرات و استقلال‌طلب را در ایران مخالف منافع خود می‌دانست و نمی‌خواست که در ایران الگویی از یک حکومت ملی شکل بگیرد. زیرا تشکیل حکومت ملی در ایران با تئوری‌های انترناسیونالیستی که شوروی مطرح می‌کرد در یک راستا قرار نمی‌گرفت. بانک ملی دکتر مصدق که از نظر اقتصادی بسیار تحت فشار بود چندین بار ۱۱ تن طلایی را که ایران از شوروری طلب داشت را مطالبه کرد چون به آن پول نیاز داشت.
اما شوروی پول را پرداخت نکرد، اما دوماه پس از کودتا شوروی همان ۱۱ تن طلا را به دولت زاهدی که رئیس دولت کودتاچی بود تحویل داد. بنابراین شوروی هم با کودتاگران همدستی کرد. در میان حزب توده هم ممکن است جناح‌هایی ‌بودند که اصیل باشند و بخواهند کاری انجام دهند، اما به دستور سفارت شوروی از این کار خودداری کردند. گفته شده است که حزب توده به افرادش آماده باش داد و عده زیادی از افراد حزب توده در منازل جمع شدند. حتی گزارش آمد که در یک خانه صد متری ۱۲۰ نفر از افراد حزب توده جمع شدند که به طور یکپارچه با کودتاچیان مقابله کنند، کمیته مرکزی حزب توده به این افراد فرمان داد هیچ کاری نکنند و منتظر دستور باشند و بالاخره دستور از سفارت شوروی آمد که واکنشی نشان ندهند و باید متفرق شوند.

منابعی که این ماجرا را از جهت حزب توده نقل می‌کنند می‌گویند که که ملی‌های همراه مصدق خیلی تندرو بودند و وقتی که کودتا انجام شد از هواداران دکتر مصدق یعنی گروه‌های ملی فقط دکتر فاطمی اعدام شد اما پس از کودتا حدود ۲۰ تن از اعضای حزب توده اعدام شدند و همین را دلیلی بر مقاومت حزب توده در برابر کودتاچیان می‌دانند.


بعد از اینکه کودتا پیروز شد، آمریکا وانگلیس به اوضاع مسلط شدند و آن‌ها دلشان نمی‌خواست حزب توده که دست‌نشانده شوروی بود هم در اینجا قدرت بگیرد. پس شروع به قلع‌و‌قم کردند مخصوصاً اینکه افراد نظامی حزب توده را سرکوب کردند و عده زیادی از افسران توده‌ای ارتش اعدام و یا به حبس ابد محکوم شدند. به دلیل خشم و عصبانیتی که دربار و اشرف پهلوی نسبت به سرمقاله‌های تند دکتر فاطمی که در روزنامه باختر امروز منتشر می‌شد، داشتند. به مقامات آمریکایی مثل روزولت گفته بودند که نمی‌توان از دکتر فاطمی گذشت و باید اعدام شود و به این ترتیب هم عمل کردند. رهبران دیگر جبهه ملی هم به زندان رفتند و مرارت‌های بسیار کشیدند و فردای کودتا هم کسانی که از جبهه ملی حمایت می‌کردند سازمان نهضت مقاومت ملی را بنیان گذاشتند و با کودتا مبارزه کردند، البته  به‌‌جز دکتر فاطمی افراد دیگری هم اعدام شدند مانند کریم پور‌شیرازی روزنامه‌نگار شجاع ملی که در زندان کشته شد یا افسری به نام سرگرد سخایی که در کرمان کشته شد و جنازه‌اش را در خیابان به ماشین بستند و به صورت فجیعی او را از بین بردند.
بیشتر دلیل شخصی داشت. اگر به مقاله‌ها‌ی دکتر‌فاطمی در روزهای بین ۲۵ تا۲۸ مرداد و به سخنرانی که روز ۲۶ مرداد در میدان بهارستان انجام داد مراجعه کنید، می‌بینید جملاتی که دکتر فاطمی در سخنرانی خود به کار برد کافی بود تا برایش تاوانی جز اعدام در نظر نگیرند او در آن سخنرانی گفت: 
«مردم بزرگ ایران من امروز صبح فاحشه خانه‌های سلطنتی(کاخ‌های سلطنتی) را مهر و موم کردم»که مردم هم او را تشویق کردند. 
اگر به سرمقاله‌های او دسترسی داشته باشید می‌توانید بببنید که تا چه حد به دربار تاخت و زمانی که دکتر مصدق سفارت انگلیس را تهدید کرده بود، دکتر فاطمی در سرمقاله‌ای گفته بود «تا زمانی که دربار پهلوی وجود دارد، انگلستان احتیاجی به سفارت‌خانه در ایران ندارد» یعنی دربار پهلوی نقش سفارت‌خانه را دارد. 
البته این گفته گزافه‌گویی نبود و حقیقت داشت. می‌دانیم که شاپور ریپورتر عامل مهم اینتلیجنت سرویس انگلیس در دربار شاه بود و مرتب رفت و آمد داشت و  حتی می‌گفتند اجازه داشت به اتاق خواب شاه هم وارد شود و با شاه ملاقات و صحبت کند و یا «ارنست پرون» که از همان موقعی که شاه ولیعهد بود به عنوان عامل اینتلیجنت سرویس همراه شاه شده و به ایران آمده بود.

این افراد در دربار نفوذ داشتند. عوامل شناخته شده دیگری هم بودند مثلا ً برادران رشیدیان که سه برادری بودند که عامل شناخته شده اینتلیجنت سرویس بودند.
به نقل از: احترام آزادی
خروج از نسخه موبایل