سایت ملیون ایران

رضا حقیقت نژاد: بازی نظام با سر بریده محسن حججی

اسفندماه ۹۲، رضا اسماعیلی، جوان ۱۹ساله افغان که از سوی ایران به جنگ سوریه فرستاده شده بود، در یک درگیری نظامی کشته شد. نیروهای داعش سر او را بریدند و در یک جعبه به نمایش گذاشتند. ششم خرداد ۹۳، عبدالله اسکندری، یکی از فرماندهان نیروی زمینی سپاه در سوریه کشته شد. اندکی بعد تصویر سر بریده شده او منتشر شد که روی نیزه یکی از نیروهای داعش قرار داشت. پس از انتشار خبر سر بریده شدن این دو نفر، برخی رسانه های ایرانی به شبیه سازی های تاریخی بین این دو نفر با شخصیت های شیعه پرداختند ولی آتش ماجرا خیلی زود فروکش کرد.

۱۸ مرداد ۹۶ اما خبر رسید که داعش یک نظامی ایرانی دیگر را که اسیر کرده بود، سر بریده است؛ محسن حججی. تصویر او در لحظاتی پیش از کشته شدن، نخستین سوژه ای بود که مورد توجه رسانه ها قرار گرفت و چهره اش نماد مقاومت توصیف شد. پیش از این رسانه ها هم گزارش داده بودند رضا اسماعیلی هم در هنگام بریده شدن سرش، یا علی گفته و مقاومت کرده ولی جنس مقاومت محسن حججی برای رسانه های نزدیک به حکومت جذاب تر بود، چون ایرانی بود. نیروهای افغان شرکت کننده در جنگ سوریه معمولا به سرعت فراموش می شوند و کلا این رویکرد درباره رضا اسماعیلی چندان عجیب نبود. این حال، چنین رویکردی درباره عبدالله اسکندری هم در پیش گرفته شد و اندکی بعد به فراموشی سپرده شد.

گمانه اول برای برجسته سازی غیرمعمول محسن حججی می تواند به شکست نظامی غیرمنتظره ایران در سوریه مرتبط باشد که پس از ادعاهای مکرر مبنی بر تسلط قوی بر سوریه، رخ داد. ۱۶مرداد۹۶ در جریان یک درگیری در نزدیکی مرز سوریه، داعش اعلام کرد ۶۸نیروی شبه نظامی حامی بشار اسد را کشته است. یک سخنگوی «گردان سید الشهدا» وابسته به نیروهای حشدالشعبی عراق به خبرگزاری رویترز گفت در جریان این حمله ۳۶نفر کشته و ۷۵ نفر زخمی شده اند. یک مقام دیگر این گروه گفته است ۴۷نفر کشته شده اند. بر اساس گزارش رسانه های ایرانی از این تعداد، ۷ نفر ایرانی بوده اند.

فارغ از تناقض های آماری، انتشار ویدئویی از زمان حمله، انتقاداتی را متوجه ساماندهی و پشتیبانی نظامی این نیروها کرد. مجتبی لطفی که در دوران جنگ ایران و عراق فرمانده نظامی بوده، در نامه ای به قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس نوشت: «آیا به نظر شما ابتدایی ترین اقدامات پدافندی برای حفظ جان نیروهای عمل کننده انجام شده بود؟ چه کسی باید پاسخگوی خون به ناحق ریخته نیروهای عمل کننده به ویژه شهید بی سر حججی عزیز باشد؟» روزنامه قانون هم ۲۱مرداد در گزارشی نوشت: «قابل قبول نیست جوانان ایرانی که برای حفظ امنیت مرزهای کشورش به صدها کیلومتر آن طرف تر از مرزهای ایران رفته اند، با اشتباه محاسباتی برخی سیاستمداران جان از خود را دست بدهند … قابل قبول نیست که مانند عملیات کربلای۴، عزیزترین مردان خدا با دستان بسته شهید شوند.»

اشاره روزنامه قانون به عملیات کربلای۴ که سوم دی ماه ۶۵ در جریان جنگ ایران و عراق انجام شد و شکست خورد، علاوه بر شباهت هایی چون تلفات سنگین و اشتباهات فرماندهان، از یک منظر دیگر هم معنادار و مهم است.

اکبر هاشمی رفسنجانی ۲۴خرداد۹۴ در گفتگو با خبرگزاری ایسنا می گوید بعد از شکست در عملیات، «دو نظر بود … یک عده می گفتند عملیات را متوقف و بچه ها را مرخص کنیم … یک عده می گفتند نه! اگر بچه ها بروند و با توجه به اینکه این شکست در بوق می شود، روحیه بچه ها ضعیف می شود، دیگر نمی آیند … به این نتیجه رسیدیم که عملیات را در یک فلش دیگر ادامه دهیم … اگر به رسانه ها مراجعه کنید، می بینید با عملیات کربلای۵، آثار شکست کربلای ۴ از بین رفت.» بر اساس خاطرات هاشمی در عملیات کربلای ۴، «نزدیک به ۱۰۰۰ شهید و ۳۹۰۰ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد.» ۱۱هزار نفر هم مجروح شده اند. این البته آمار ایرانی هاست. در عملیات کربلای ۵ که هاشمی می گوید به کمک آن مسئله کربلای ۴ را حل کرده، ۷۶۵۱ نظامی ایران کشته، ۳۵۲۲نفر مفقودالاثر و ۵۳۲۹۹نفر مجروح شدند. این مدل حل مسئله در جریان حمله تروریستی داعش در ۱۷خرداد۹۶ به مجلس ایران و مزار آیت الله خمینی هم تکرار شد. حمله پر سروصدای موشکی ایران در ۲۸خرداد۹۶ به مقر داعش در سوریه علیرغم ناکامی فنی و نظامی که داشت و فقط دو موشک از شش موشک به هدف اصابت کرد، یک تاکتیک فنی برای سرپوش گذاشته شکست نیروهای امنیتی در مهار داعش در تهران بود.

این روش اما تنها معطوف به ابعاد نظامی نیست. هاشمی رفسنجانی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا درباره رویدادهای پس از عملیات کربلای۴ گفته: « به گونه ای تبلیغات کردیم که اصلا آن مساله حل شد.» در واقع اگر حمله موشکی ایران به مقر داعش را کربلای۵ نظامی توصیف کنیم، تبلیغات گسترده پس از شکست اخیر در سوریه و کشته شدن محسن حججی را می توان یک کربلای ۵ تبلیغاتی توصیف کرد.

نقطه شروع این عملیات تبلیغاتی، پوستری بود که ۱۹مرداد توسط حسن روح الامین طراحی و در اغلب رسانه های اصولگرا منتشر شد. این پوستر شبیه سازی تاریخی بود با واقعه کربلا با حضور نمادین امام حسین سر بریده و خواهرش، زینب که منتظر محسن حججی بودند. «سر بریده» و تشبیه آن به واقعه کربلا و سرنوشت امام سوم شیعیان که سوژه قدرتمندی برای مورد توجه قرارگرفتن در جامعه ایران است، در روزهای بعد نقطه ثقل اغلب پیام ها، نوشته ها و تصویرسازی های مربوط به محسن حججی بود، از قاسم سلیمانی که در پیامش به «حلقوم بریده» او سوگند خورد تا احمد جنتی در پیامش او را چون اباعبدالله حسین توصیف کرد که «به وجه الله نظر کرده.» موجی که در پایین دست هم جاری بود و بسیاری از کاربرانی که در توییتر در شوک و غم نحوه کشته شدن حججی بودند، بر این شبیه سازی تمرکز داشتند. در یکی از این توییت ها، منار صباغ، مجری المنار، نوشت: «همیشه سعی می کردم عاشورا و ماجرای حسین شهید و شمر لعین را تخیل کنم … امروز دیدم و دیگر تخیل نخواهم کرد.» تبدیل تخیل به واقعیت، مهم ترین هدف این تصویرسازی بود.

تصویرسازی معطوف به چند توییت و پیام نبود، دستور که صادر شد؛ سیل آمد. پوسترِ و نماهنگ، روضه و مداحی، شعر، مستند، طومار، مسابقات ورزشی و کتاب خوانی و …، نمادهای محیطی، تندیس سازی، رونمایی از تمبر، گرامیداشت های متعدد که گاه زنده از تلویزیون پخش شد، تبلیغ سبک زندگی محسن حججی، گفتگو و تحلیل های متعدد، راه اندازی کمپین، پخش و نصب پوسترها در شهر و … نشان از یک برنامه سیستماتیک و هماهنگ داشت که خرج زیادی هم داشت. لقب سازی های هدفمند هم دسر ماجرا بود: فرزند ایران، خادم المهدی، ژن برتر، آتش به اختیار واقعی و … مقام های دولتی هم کم نگذاشتند: اسماعیل زمان، کربلایی دوران و … دامنه شبیه سازی ها طوری گسترش یافته که ماشین حمل پیکر او نیز شبیه به نمادهای کربلا طراحی شده تا با طراحی کارناوال اربعین گونه ای که نظام دوست دارد تماشا کند، متناسب باشد.

دیدارهای گسترده و پیاپی مسئولان دولتی،‌ حکومتی و نظامی و مذهبی با خانواده حججی و سفر آنها به مشهد، موج دوم این تصویرسازی بود. این تصویرسازی یک سویه داخلی هم داشت. مسئولان متوجه بودند باید بر موج توجه اجتماعی به حججی سوار شد، یکی می خواست کماکان قهرمان بماند، یکی می خواست وجه اصولگرایی اش پررنگ بماند، دیگری می گفت درست است اصلاح طلبیم ولی از این بخش عقب نمانده ایم. پیام ها و اهداف متفاوت بود ولی دقیقا در راستای موج بود.

تصویرسازی های چندجانبه اما متمرکز بر شخص حججی نبود. روزنامه خراسان ۲۱ مرداد در یادداشتی با اشاره به محل درگیری نوشت: « آن خیمه بر جای مانده و آن غروب دلگیر و ابرناکی آسمان و … تداعی سال ها روضه و عبارات مقاتلی ست که از عاشورای ۶۱هجری شنیده ایم.» در واقع در این تصویرسازی، سوریه هم کربلا توصیف می شد. کربلاسازی سوریه یک تاکتیک ساده برای مشروعیت بخشی به حضور نظامی ایران در سوریه در افکار عمومی ست، قبلا هم مداحان خوانده بودند: «تو سرها عجب شوریه، تو دل ها عجب نوریه / راه قدس که از کربلا، میگذره از دل سوریه.»

در میانه تصویرسازی ملی از محسن حججی، زهرا عباسی، همسر محسن حججی در یک گفتگوی تلویزیونی در جمله ای چالش برانگیز گفت: «محسن سر داد تا روسری نرود.» این جمله با واکنش منفی بسیاری در فضای مجازی مواجه شد و رسانه های اصولگرا با درک آسیب زا بودن آن، از برجسته کردنش خودداری کردند تا شکافی که قرار بوده با برجسته سازی حججی ترمیم شود، سرباز نکند. حجت الاسلام محمدرضا زائری هم ۱۱شهریور۹۶ در روزنامه خراسان در نقد این ماجرا نوشت: «کاش در مراسم تشییع جنازه اش به مخاطب ملی و گسترده بیندیشیم و اشتباه ناخواسته همسر شهید در تقلیل دادن جهاد او به روسری را تکرار نکنیم. این ظرفیت ها برای نجات جامعه زیاد نیست و از فرصت هایی چنین باید با وسواس و احتیاط برای وحدت آفرینی و گردهم آوردن همه مردم بر سر یک نقطه اشتراک و اتفاق نظر عمومی بهره برد.» رویکردهای زائری برای معناسازی از این رویداد چندان دلخواه اصولگرایان نیست ولی هدف مشترک بود.

علی خامنه ای او را حجت خداوند و نمونه ای از رویش انقلاب خواند، قاسم سلیمانی گفت او تربیت شده مسجد است و همه دعوای ما با عالم بر سر مسجد است، جعفری، فرمانده سپاه گفت حججی محصول درخت تنومند انقلاب ست، سردار حسین سلامی، جانشین فرمانده سپاه حججی را «نشانه ایمان واقعی و تزریق روح مقاومت در یک جامعه» توصیف کرد، صادق لاریجانی گفت او شهادت او نحوه حیات جوانان انقلاب را ترسیم کرد،‌ حدادعادل گفت او نمونه اخلاص، بصیرت و ایثار بود، احمد جنتی که مثل کاظم صدیقی،‌ شهادت حججی را برکت و مظهر سفره رحمت الهی می دانست، تلویحا خواست شوری که برای گرامیداشت حججی ایجاد شده، چهل روز ادامه داشته باشد، احمد خاتمی گفت «پیام شهادت حججی، پرانگیزه بودن نسل سوم انقلاب است»، محمدی گلپایگانی حججی را نماد ولایت پذیری دانست، سعید جلیلی گفت شهادت حججی نشان می دهد روح جهادی در نسل امروز تداوم پیدا کرده، هفته نامه خط حزب الله او را «الگوی جوان مومن انقلابی» خواند، محمدحسین صفارهرندی گفت او آتش به اختیار واقعی بود، حسن عباسی گفت ما حججی قهرمان داریم ولی به تبلیغ سوپرمن دست ساخته یهودی ها مشغولیم،‌ ابراهیم فیاض تحلیل کرد: «شهید حججی مانند شهدای شروع جنگ، آغاز و ابتدای حرکت عظیمی محسوب می شود»، پناهیان گفت اگر پدر و مادرش لقمه حرام به او داده بودند، اینگونه نمی شد و …

تک تک این واژه ها از رویش، جوان مومن انقلابی، روح جهادی، مقاومت و نسل سوم انقلاب تا سبک زندگی و قهرمان سازی و لقمه حرام، در سال های اخیر معناهای تولیدشده توسط دستگاه های حکومتی با محوریت آیت الله خامنه ای بوده اند که بعضا با انتقاد و چالش هایی در میان خود جوانان وابسته به نظام همراه شده اند. دستگاه های تبلیغاتی سعی کردند در متن و حاشیه رویداد کشته شدن حججی به تبلیغ آن بپردازند، حداکثرسازی کنند و آن را مایه وفاق و اجماع قرار دهند. در واقع هدف از تصویرسازی معطوف به «سر بریده»، تلاش برای فروش این معنا به جامعه نبود، جامعه خودش خریدار چنین معنایی ست، برجسته سازی این معنا برای جلب توجه بیشتر و فروش کالاهای دیگر بود؛ معناهای دست ساز نظام.

هدف هم فقط یک گروه خاص نبود. سایت مشرق نیوز در تحلیلی نوشت شهادت حججی مثل حادثه پلاسکو «ریز و درشت، چپ و راست، مذهبی و سکولار را گرد هم و زیر پرچم ایران جمع کرد» و «تا یک تعریف از شهادت را ارائه دهند» و این موضوع مهر اثباتی بر این شد که «وحدت ملی حول مسائل گفتمانی انقلاب اسلامی نه تنها از بین نرفته، بلگه این گفتمان هر زمان امکان بازسازی و بازتولید این مسائل را خواهد داشت … مسائل مربوط به نهضت در انقلاب اسلامی به بن بست نرسیده و انقلاب ادامه دارد و وارد مسیر بوروکراتیزه شدن نشده است.» این تحلیل رویای نویسنده ست ولی هدفی است که تعقیب شدنش در ماجرای شهادت حججی بیش از هر زمان دیگر محسوس بود. در نگاه نیچه ای به ماجرا، جمهوری اسلامی در چهارمین دهه حیات خود بیش از هر زمان دیگر نگران پوچی و فرو ریختن ارزش های خویش ست؛ این دوره، دوره بحران معناست. واکنش، عجله، خشم، وفور تبلیغات، شکاف های درون گروهی، هزینه های سرسام آور، نمادسازی و انبوه رفتارهای دیگری که از جانب نظام سیاسی و حامیانش دیده می شود، برخواسته از همین دوران ست. میل افراطی و تلاش وافر برای بازگرداندن پیکر بی سر محسن حججی که منجر به انجام یک معامله بزرگ با داعش و رها کردن ۶۷۰نفر از عناصر داعش از حلقه محاصره شد، دقیقا از نیازی می آید که اکنون حس می شود. این نیاز را در ماجرای تشییع جنازه شهدای گمنام، شهدای غواص، سربازان کشته شده در سیستان و بلوچستان و مدافعان حرم می شد دید، ماجرای خاص محسن حججی نقطه اوجش بود.

حسن رحیم پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ۲۴مرداد۹۶ در سخنانی علیه دو فوتبالیستی که مقابل یک تیم اسرائیلی بازی کرده بودند، گفت: « این تیپ آدم ها برای منافع شخصی احتمالا حاضر باشند با سر بریده محسن حججی هم فوتبال بازی کنند.» او دقیقا داشت جمهوری اسلامی را توصیف می کرد. بازی ادامه دارد.

از: ایران وایر

خروج از نسخه موبایل