سایت ملیون ایران

کلاهی که دیگر پهلوی نیست

من نه فیلم‌سازم و نه با هنرهای نمایشی آشنایی جامعی دارم. اما وقتی از دریچه یک مخاطب معمولی به کار جدید ضیا‌ءالدین دُرّی نگاه می‌کنم، آن را در رده‌ی پایین‌تری از سریال پیشین ایشان (کیف انگلیسی) می‌گذارم گرچه آن سریال هم اشکالات تاریخی داشت اما اشتباهاتش مثل «کلاه پهلوی» این قدر محسوس و رو نبود. شاید یک دلیل آن تغییر و دست‌اندازی دیگران به فیلمنامه باشد. سیاست‌های تحمیلی که بیشتر سریال‌های تاریخی صداوسیما را از میانه‌ی راه به هم می‌ریزد درحالی که بیشترشان شروع خوبی داشته‌اند.

من به اینکه فیلمنامه از نظر فن نمایشنامه‌نویسی قوی است یا نه، چون تخصصی ندارم وارد نمی‌شوم اما ناراحتم از اینکه پس از کلی زحمت برای راضی کردن خودم در تماشای شبکه یک (شبکه هر ایرانی)، باید باز هم شرمنده خودم باشم. اصلی‌ترین دلیل وجود این احساس هم، دست کم گرفتن منِ مخاطب از سوی رسانه ملی است. اولین چیزی که در «کلاه پهلوی» توی ذوق می‌خورد، همنشین کردن شخصیت‌های خیالی (فرماندار) و شخصیت‌های تاریخی(علی‌اصغر حکمت) است.

با این که سریال در آغاز سعی در دور شدن از قرائت رسمی در برخورد با روشنفکری دارد اما در میانه به دام قرائتی می‌افتد که جریان روشنفکری را از آغازش یک نقشه‌ی استعماری (خود فروختگی روشنفکران) نشان می‌دهد یا با کمی تخفیف یک جریان بازی خورده (خود باختگی روشنفکران در برابر غرب). به کدام دلیل؟ با رجوع به جمله‌ی معروف «باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شدِ» تقی‌زاده. عجیب است که که این‌ها در تفسیر از تاریخ معاصر هم دلیل نقلی برای مدعای خود می‌آورند. گویی که تقی‌زاده پیامبر آیین روشنفکری باشد! درحالی که به قول زنده‌یاد دهخدا: «حرف نشخوار آدمی‌زاد است.

آدمی حرف هم که نزند دلش می‌پوسد» تقی‌زاده هم اگر جایی آن سخن کذایی لقلقه‌ی زبانش شده باشد، از طرف دیگر درباره نوروز و تقویم ایرانی هم پژوهش کرده است. جریان روشنفکری از آغاز دنبال عقلانی شدن جامعه بود، نه غربی شدن. به گمانم این‌ها عقلانی شدن را هم یک پدیده مختص غربی‌ها می‌دانند که اصرار می‌ورزند تا روشنفکری را غرب‌زدگی ترجمه کنند.

من منکر اشتباه‌های پنداری و رفتاری در روشنفکران نیستیم اما وقتی ما برچسبی را به جریانی می‌زنیم، باید برای مدعای‌مان دلیل بیاوریم. غربی‌شدنی که امثال آقای حداد عادل در برنامه «هنگام درنگ» به روشنفکران می‌چسباند، کجا مطرح بوده؟ در «سه مکتوب» میرزاآقاخان کرمانیِ ایرانگرا؟ (احتمالا از دید آقایان، غربزدگی‌اش هم قانون‌خواهی و مشروطه‌اش است!) یا در کارنامه‌ی محمدعلی فروغی که با تصحیح نسخه‌های خطی نسل جدید را با میراث ماندگار ادب فارسی آشتی داد و برای پایه‌گذاری و ادامه کار فرهنگستان زبان فارسی کمر همت بست؟ فرهنگستانی که اکنون همین آقای حداد عادل در سمت ریاست آن نشسته. دم از غربگرایی زدن از هنگامی مد شد که مرحوم جلال آل‌احمد یک سری چیزها را در کتاب «غربزدگی»‌اش مطرح کرد و آن هم بیشتر به هوچی‌گری می‌ماند تا حرف منطقی.

اما از تلخندهای سریال «کلاه پهلوی» بگویم، یکی وقتی است که مادام فرانسویِ فارسی‌دان، زبان شیرین و لهجه‌دار همه اهالی شهر سامان را می‌فهمد جز زبان سخت و عربی‌زده‌ی یک حاج‌آقا را اما حاجی پاسخ دندان شکن می‌دهد که: «فارسی با عربی اجین شده!» و دیگر روند وارونه تغییر پوشش بانوان است زیرا در شهر خیالی سامان نه تنها زنان پوشش سنتی خود را کنار نمی‌گذارند که «بلانش» مادام فرانسوی و همسر فرماندار هم متظاهرانه به پوشش چادر روی می‌آورد! انگار نویسنده می‌خواسته این تز را بدهد که نه تنها می‌شود واردات تجدد نداشت که شدنی است صادرات سنت داشت! در مسئله کشف حجاب هم گرچه زور رضاخانی را نقض آزادی می‌دانم اما قصه‌ی سریال در نمایش زن آن دوره را نیز تحریف تاریخ می‌خوانم. زن سنتی آن دوره آن‌گونه که مریلا زارعی در نقش همسر مکرمه یک حاجی بازاری در شهر خیالی سامان جلوه می‌کند، نبوده. زن آن روز نسبت به امروز کمتر در متن جامعه حضور داشته و حاشیه‌نشین بوده، به طوری که برای زنان عادت شده بود و گرنه برخی‌شان در کشف حجاب به راحتی قادر نبودند چندین سال پا از خانه بیرون نگذارند. جامعه آن روز در نبود آموزش و نبود امکانات امروزی تاریخ خودش را هم درست نمی‌دانست جز یک سری چیزهای داش‌مشتی که در قهوه‌خانه‌ها از زبان نقال‌ها می‌شنید که شرکت در آن هم مردانه بود. اما در سریال کلاه پهلوی یک زن سنتی ملا مکتبی، اهل یک کوره دهات، تاریخ اروپا می‌داند!؟ فسلفه‌ی غرب خوانده است! نقد بر تجدد دارد! امروز که عصر ارتباطات و اینترنت و ماهواره است و دسترسی به هر اطلاعاتی آسان، خیلی از دانشجویانِ رشته‌های علوم انسانی هم تاریخ اروپا را نمی‌دانند. لذا کاش دست اندکاران سریال هنگام شروع مجموعه «کلاه پهلوی» اشاره‌ی به تخیلی‌بودن آن می‌نمودند تا وقتی این جور چیزهای مضحک را می‌بینیم به حساب تخیلی‌ بودن‌شان بگذاریم و راحت هضم‌شان کنیم.

حسام الدین اسلاملو 

خروج از نسخه موبایل