در ماه اخیر دو مقاله به نگارش درآوردم و در هر دوی آن به دسیسه ای علیه کردها اشاره کردم، در شبِ رفراندوم استقلال کردستان عراق هشدار دادم که این جشن و پایکوپی دیری نمیپاید که به اشک و خون تبدیل خواهد شد. حال پس از یک ماه ازاین واقعه به روشنی مشاهده کردیم که چه اتفاقی در کرکوک رخ داد.
چالشِ امروز کردها استقلال نیست و شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که مشکل اساسی احزاب کرد، عدم رهبریت نخبگان سیاسی دراین سالها بوده است. متاسفانه در ایران پس از حذف دکترقاسملو و در ترکیه حبس اوجالان وهمچنین در عراق هم باکمرنگ شدن نقش مام جلال طالبانی، رهبریت احزاب کرد مسیری را درپیش گرفتند که نادرست بود. شاید امروز عدم وجودِ این نخبگان است که شاهد چنین رفتارها و برخوردهایی از سوی شهروندان اقلیم ویا حتی کردهای ایران هستیم. زیرا دراین سالها احزاب بودند که باید خود را موظف به آگاهی رسانی شهروندان شان می کردند.
زمانی که رهبری حزب دمکرات به دستِ افراد کم خِردی همچون بارزانی و مصطفی هجری بیافتد، نباید انتظار داشته باشیم که یک عضو در سطوح پایین ترِ این حزب، آگاهی سیاسی داشته باشد. بنابراین این احزاب سعی در آگاهی رسانی تاریخی وسیاسی مردم کرد دراین دو دهه نداشته اند و درنهایت، و درکمال تاسف گروههای مختلفِ رسانه ای کرد به دلیل خلاء حاصل ازاین عدم آگاهی سیاسی، مجبور به خبرسازی های دروغ شده و همانند خبررسانی وضعیت کرکوک، از توهمات خبری استقبال می کنند. چگونگی و جایگاه اکنونِ اقلیم عراق دقیقا همانند یک مدرسه شده است که کودکانی درآن محیط با احساسات زودگذر تنها شلوغ بازی درمی آورند، اما در واقعیت مدیر مدرسه همراه با خط کش وارد می شود و همه را ساکت می کند.
هدف بارزانی از اصرار بر رفراندوم استقلال اقلیم چه بود!؟
آیا بارزانی که بر روی ِ رفراندوم استقلال کردستان پافشاری می نمود، مفهوم و تعریف استقلال را می داند؟
چگونه ممکن است که از آغازِ یک استقلال، رهبرش دستش را برای کمک جلوی دُول غربی و اسراییل دراز کند!!
آیا گاندی، مصدق و یا ماندلا برای استقلال مردم و کشورشان از دولت یا دولت هایی یاری جستند!؟
ویا اینکه آیا دولت بارزانی توانایی نظامی، اقتصادی و اجتماعی را برای شروع و ساختن یک کشور را دارا بود!؟
استقلال به شرایطی گفته میشود که یک ملت، کشور یا دولت توانایی خودگردانی و حاکمیت بر سرزمین خود را داشته باشد. بعنوان مثال در کشوری همانند سوییس بهترین شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را برای رفراندوم تمام شهرهایش دارد. به طوری که تمام شهرای این کشور به شکلی خودمختار، هم صاحب پرچم و هم دارای نظام سیاسی جداگانه و هم زبان و فرهنگی مستقل می باشند(به غیراز وزارت جنگ و امور بین الملل که سیاستها در کلیت کشور تصمیم گیری می شود). با تمام این اوصاف، هیچگاه این اتفاق روی نمی دهد و درنهایت تمام این تفاوتهای سیاسی،اجتماعی و فرهنگی همگی زیرِ بلیط یک پرچم قرار می گیرد. البته از نظر حقوقِ اجتماعی شهروندان سوییس و عراق، این پرسمان قابلِ قیاس نیست، اما از نظر شرایط موجود بابت رفراندوم استقلال، اگر قرار باشد شهر یا شهرهایی جدا شوند بنظرم شهرهای سوییس ویا حتی آلمان بهترین وضعیت ممکن را برای استقلال و تبدیل شدن به کشور را دارند.
بنابراین به سببِ نبود شرایط موجود برای آغاز یک کشور، برپاییِ این رفراندوم از پایه و اساس اشتباه بوده است، اما این خطای سیاسی نه تنها سهوی بلکه عمدی و ازروی غرض شکل گرفته است. غربی ها اصولا با کردها مشکل دارند و این مشکل پایه و اساسش برمیگردد به تاریخ. آنها می دانند که کردها، ایرانیانی هستند که در تمام برهه های تاریخ برای عزت و سربلندی کشورشان جان فشانی کرده اند. حال اگر به مرزبندی های جنگ جهانی اول دقت کنیم متوجه خواهیم شد که چرا قدرت ها و استعمارگران بزرگ آن روزها، اصرار به تقسیم کردها میان چهارکشور را داشتند و ازاین جهت آگاه بودند که اگر تمامی آنها در خاک ایران قرار گیرند، خطری بزرگی به نام امپراطوری پارس، مرتبه ای دگر رخ خواهد داد.
بارزانی با تمام این اوصاف و حوادث اخیر منطقه، دست به یک خودکشی سیاسی زد. پس از بازگشایی مرزهای اروپا در سال دوهزاروچهارده به شخصه شاهد سیل عظیمی از پناهجویانی بودم که از اقلیم فرار کرده و دیدگاه و نگرش اکثریتِ آنها این بود که تاخیر در پرداخت حقوق آنها توسط بارزانی موجب گشته تا اروپا را به اقلیم ترجیح دهند. این درحالی بود که مرزها برای جنگ سوریه و مردم جنگزده سوریه باز شده بود اما در واقعیت نزدیک به چهل درصد افرادی را که مشاهده می شد، پیشمرگه هایی بودند که یا به دلیل جنگ و یا مشکل اقتصادی فرار را بر قرار ترجیح داده بودند.
حال بااین شرایطِ موجود، یک رهبر سیاسی که آشنا و آگاه است به اینکه جنگ افزارهای کافی جهت مبارزه با دشمنان خود را ندارد و همچنین فساد مالی و تجربه فرار پیشمرگه های خود را هنگام حمله داعش تجربه کرده بود، چگونه امکان دارد که خود را دراین مسیر خطرناک قرار دهد؟ آیا غیر از این نیست که بارزانی در پی کشتار دسته جمعی کردهاست؟ آیا بارزانی نمی دانست که با چهار عدد کلاشینکف توانایی مبارزه با توپ و تانک را نخواهد داشت.!؟
جوابش بسیار روشن است. نه تنها او از تمام این اوضاع آگاه بود بلکه از روی سوء نیت این عمل را انجام داد. عهدشکنی بارزانی به کردها در تجاوز صدام به خاک ایران بسیار واضح بود و او بار اولش نیست که دست به خیانت علیه کردها می زند.
اقلیمی که کرکوک را درکنترلِ خود داشت وطبق قانون اساسی عراق از خودمختاری بهره میبرد اکنون یک شهرخود را از دست داده و خدا می داند که با این محاصره اقتصادی و نظامی، آیا سلیمانیه و اربیل هم باقی خواهند ماند یا خیر!
دراین شرایط پیش آمده بهترین وشاید سریع ترین گزینه ای که توانایی حل این بحران را داراست، استعفای بارزانی و به دست گرفتنِ قدرت، توسط حزب ملی میهنی می باشد. در غیراین صورت شاهد جنگهای قومیتیِ خونینی در منطقه خواهیم بود، که هم برنارد لوییس (مغز متفکر تجزیه خاورمیانه) را به اهداف خودش نزدیکتر خواهدکرد و هم شاهدِ کشتار وسرکوبِ دست جمعی کردها چه در اقلیم و چه در کشورهای دیگر خواهیم بود.