سایت ملیون ایران

آیا امیدی به “اصلاح” اصلاح طلبان هست؟ قسمت پنجم

lawdanbazarganاصل سی و دوم و سی و سوم می گوید؛ “هیچ کس را نمی توان دستگیر، و یا از محل اقامت خود تبعید کرد، مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند.” قانون هم برطبق اصل چهارم قانون اساسی اینگونه تعریف شده است؛ “کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد.” درنتیجه چون کافر و منافق هیچ حق و حقوقی در اسلام ندارد، دستگیری و تبعید او مجاز است. سوره حشر، آیات ۲ تا ۵ می گوید؛ “او کـسـى اسـت کـه بـراى اولیـن بـار کـافـرانـى از اهـل کـتـاب را از دیـارشـان بـیـرون کـرد بـا ایـن کـه شـمـا احتمالش را هم نمى دادید و مى پـنـداشـتـید دژهاى محکمى که دارند جلوگیر هر دشمن و مانع آن مى شود که خدا به ایشان دسـت یـابـد، ولى عـذاب خـداى تـعالى از راهى که به فکرشان نمى رسید، به سراغشان رفـت و خـدا رعـب و وحـشت بر دلهایشان بیفکند، چنانکه خانه هاى خود را به دست خود و به دست مؤ منین خراب کردند، پس اى صاحبان بصیرت عبرت بگیرید. واگـر نـه ایـن بـود کـه خـدا جـلاى وطـن را بـراى آنـان مـقـدر کـرده بـود، هر آینه در دنیا عذابشان مى کرد و به هر حال در آخرت عذاب آتش ‍ دارند. ایـن بدان جهت است که ایشان با خدا و رسولش دشمنى کردند، و هر کس با خدا دشمنى کند (همین سرنوشت را دارد) چون خدا شدیدالعقاب است. (۳۱) این آیه بروشنی اجازه تبعید و خراب کردن خانه های کافران اهل کتاب را می دهد، کافران حربی و مرتدها که دیگر جای خود دارد. آنچه که در ۳۳ سال گذشته بر کشور ما و مردم ما رفته است، همه برگرفته از آیات قرآن و سیره پیامبر است، و هر روز که می گذرد، تلاش رژیم برای نزدیکتر کردن شیوه زندگی ما، به شیوه زندگی “رسول و اصحابش” بالا می گیرد.

خمینی، امام و رهبر معنوی اصلاح طلبان، در یکی از سخنان خود درباره نحوه اداره کشور برپایه قوانین اسلامی گفته بود؛ “دین اسلام و دین پیغمبر اکرم؛ آن وقتی که اجتماعات را درست کرد و توانست قیام کند …از آن روز برنامه اش این بود که بزند، بکشد و کشته شود، برای اصلاح جامعه، برای اینکه خیانتکارها را قطع ایادیشان بکند، قطع حیاتشان کند” (صحیفه امام، جلد سوم، ص ۳۹۳) و یا در جائی دیگر گفته بود؛ “از دست همین اشخاص که فریاد آزادی می کشند برای ملت ایران من بدبختی دارم ….ما آزادی در پناه اسلام می خواهیم، اساس مطلب اسلام است… اینها که می خواهند جوان های ما آزاد باشند، چه آزادی می خواهند؟ جوان های ما آزاد بشوند؟ قمارخانه ها باز باشد بطور آزاد، مشروب خانه ها باز باشد بطور آزاد، عشرت خانه ها باز باشد بطور آزاد؟ هروئین کش ها آزاد باشند ؟ تریاک کش ها آزاد باشند؟ دریاها آزاد باشند؟ ..هر مفسده ای را میخواهند عمل کنند؟”(صحیفه امام جلد هفتم، ص ۴۶۰) با این سخنان خمینی به خوبی اعلام کرده است که منظورش از “حکم قانون” چی است.

اصل سی و هشتم در باره منع شکنجه است و می گوید؛ “هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار، یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.” این اصل هم در تناقض با اصل چهارم است، که می گوید؛ “کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است.” همانطور که قبلا آیاتی از سوره نساء آوردم، کتک زدن، آزار دادن و حبس کردن انسانها از دستورات خداوند است. بعلاوه مجتهدین دین اسلام از سوره احزاب، آیه ۵۸ برای اثبات مشروعیت تعزیر درشریعت اسلام استفاده می کنند، زیرا این آیه کسانی را مذمت می‌کند که مسلمانان را بدون ارتکاب هیچ‌گونه جرمی بیازارند (۳۲)، بنابراین مفهوم آن دلالت دارد که اذیت کردن دیگران، مانند اجرای حد و تعزیر، درصورتی که شخص مرتکب جرمی شده باشد مجاز است. و در سوره نور، آیه ۱۹ اشاعه دهندگان کارهای زشت در مورد مؤمنان مستحق مجازات دردناک شناخته شده اند. (۳۳) پس فقهای شورای نگهبان به راحتی می توانند این قانون را باطل اعلام کرده و اجازه شکنجه افراد دستگیر شده را صادر کنند.

آقای موسوی در بیانیه شماره دهم خود در ۱۱ مرداد ماه سال ۱۳۸۸ گفت؛ “می‌گویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامه‌ریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کرده‌اند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با ناله‌ای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز می گفتند؛ انسان‌هایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شود اقرار کنند …
دندان شکنجه‌گران واعتراف‌گیران دیگر به استخوان مردم رسیده است، تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی می‌گیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند، و به تهدید دیگرانی سرگرمند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته‌ از آن، برجسته‌ترین نقش‌ها را بر عهده داشته‌اند… پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بی‌آبرویی‌ها هدف گرفته‌اید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهده دادگاه‌هایی اینچنین فرمایشی، سقوط اخلاقی و بی‌اعتباری صحنه‌گردانان آن است.” آقای موسوی فراموش کرده اند که بانی و بنیانگذار اینچنین دادگاه هایی، ” خمینی”، “شورای موقت انقلاب” که موسوی از اعضا آن بود، و دولتی که او ۸ سال نخست وزیریش را بعهده داشت، بوده اند. روسای رژیم شاه را شما جلوی دوربین نشاندید و بعد هم بطرز فجیعی کشتید. سران گروه های مختلف سیاسی از جمله “گروه پیکار، اتحادیه کمونیست های ایران، حزب توده، قطب زاده، آیت الله شریعتمداری و…” را جلوی چشم میلیونها ایرانی، در تلویزیون، بازجویی، محاکمه، و سپس اعدام کردید. اگر شما به دادگاه های فرمایشی دوستان خود اعتراض دارید، باید گذشته خودتان را هم نقد کنید، و به بی عدالتی هایی که در حق فرزندان این سرزمین کرده اید، اعتراف کنید. از جمهوریت نظام حرف می زنید، در دورانی که شما و امام راحلتان همه کاره بودید، حتی یک مخالف را به مجلس شورای اسلامی راه ندادید. آیا قانون اساسی ایران، و سوارکردن فقها برگرده مردم ایران، دست پخت شما و “دوستان درقدرت دیروز و دربند امروزتان” نیست؟ آقای موسوی در قسمتی دیگر از این بیانیه می فرمایند؛ “آیا نخوانده‌اند که پیامبر اکرم (ص) فرمود، برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند حدی نیست یا کسی که در زندان یا قید و بند باشد و او را تهدید کرده باشند اقراری برای او نیست (الغدیر جلد ششم).” یعنی دراینجا هم با رندی خاصی، نص صریح قرآن را گذاشته و به سراغ کتاب “علامه امینی” می روند که ۹۰% مسلمانان، که سنی هستند، اصلا او را قبول ندارند. آقای موسوی هرجا که به نفعشان نیست، قرآن را فراموش می کنند، و به نوشته های کسی رجوع می کنند، که مورد تائید هیچکس نیست. با همین توهم است که آقای موسوی در دوران جنبش سبز بجای اینکه پشت مردم بایستند، و از حضور مردم در خیابانها پشتیبانی کنند، شروع کردند به رفتن پیش “مراجع تقلید” ، تا شاید از میان آنان برای خود یارگیری کنند. البته همانطور که انتظار می رفت، سرشان به سنگ خورد، چرا که مراجع دینی بهتر از هرکس دیگری می دانند که اسلام “دین تبعیض” است و “شکنجه، آزار انسانها و برده داری” در آن آزاد است. ایکاش آقای موسوی بجای اینهمه تلاش برای “رحمانی نشان دادن اسلام”، می پذیرفتند که اشتباه کرده اند و خواستار “جدایی دین از دولت” می شدند.

جالب اینجا است که نویسندگان قانون اساسی ایران برای اینکه مطمئن باشند که هیچ آزادی و حق و حقوقی به انسانها ندهند، مجددا در اصل هفتاد و دوم بر “قوانین اسلامی” تاکید کرده، گفته اند؛ ” مجلس شورای اسلامی نمی‌تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور، یا قانون اساسی مغایرت داشته باشد. تشخیص این امر به ترتیبی که در اصل نود و ششم آمده بر عهده شورای نگهبان است.” و اصل نود و ششم می گوید؛ ” تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت فقهای شورای نگهبان، و تشخیص عدم تعارض آنها با قانون اساسی، بر عهده اکثریت همه اعضای شورای نگهبان است.” لازم به یاد آوری است که شورای نگهبان “از نهادهای نظارتی نظام جمهوری اسلامی ایران است که از دوازده عضو تشکیل شده‌است. شش عضو از این دوازده تن، فقهایی هستند که با حکم رهبر عزل و نصب می‌شوند، و شش عضو دیگر، حقوقدانانی هستند که با معرفی رییس قوه قضاییه و اعلام نظر نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب می‌شوند.” با توجه به اینکه رئیس قوه قضائیه نیز به وسیله رهبر، به این مقام منصوب می شود، پس هر دوازده عضو این شورا، افرادی غیر انتخابی و انتصابی هستند، که حق باطل کردن و فسخ قوانینی که بوسیله نمایندگان مردم تصویب شده است، را دارند! شورای انقلاب، به رهبری خمینی، برای پنهان کردن اینکه “ولایت فقیه” و “اینکه همه قوانین کشور باید بر طبق قوانین اسلامی باشد”، بمعنی استبداد مذهبی و زیرپا گذاشتن حقوق مردم است، بجای اینکه بسادگی بگویند که همه تصمیمات کشور به عهده رهبر و فقهاء منتصب او است، نهادی به عنوان “مجلس شورای اسلامی” را، بعنوان پوششی بر این ترفند ایجاد کردند. کما اینکه اصل نود و سوم می گوید؛ ” مجلس شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان اعتبار قانونی ندارد” و اصل نود و چهارم می گوید؛ ” کلیه مصوبات مجلس شورای اسلامی باید به شورای نگهبان فرستاده شود. شورای نگهبان موظف است آن را حداکثر ظرف ده روز از تاریخ وصول از نظر انطباق بر موازین اسلام و قانون اساسی مورد بررسی قرار دهد، و هرآینه آن را مغایر ببیند، برای تجدید نظر به مجلس بازگرداند…” این دو اصل صحبت های قبلی من را تائید می کنند که با وجود شورای نگهبان، اصلا به نهادی بعنوان مجلس شورای اسلامی احتیاجی نیست. نمایندگانی که حق تصویب هیچ قانونی را، بدون تصویب شورای نگهبان استصوابی رهبری، ندارند، جز بار اضافی بر دوش مردم ایران، و ایجاد هزینه های جانبی، به چه دردی می خورند؟ اصل نود و هشتم می گوید؛ “تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام می‌شود.” و اصل نود و نهم می گوید؛ “شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همه‏پرسی را بر عهده دارد.” یعنی افرادی که منتخب رهبر هستند، تمامی انتخابات کشور را زیر نظر داشته و صلاحیت کاندیداها و حتی کسانی را که به رای مردم انتخاب شده اند، بررسی کرده و زیر سوال می برند.

خمینی پس از اینکه مطمئن شد قدرت را بدست گرفته است، تعریف واقعی خود از ولایت فقیه و قدرتی که فقها باید داشته باشند، را ارائه داده گفت؛ ” اگر چناچه فقیه در کار نباشد طاغوت است ؛ یا خدا یا طاغوت ؛ اگر با امر خدا نباشد … اگر رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است، وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است … ولایت فقیه تبع اسلام است …کسانیکه با ولایت فقیه مخالفت می کنند ..وکالت ندارند، اگر حرفی بزنید که بر خلاف مصالح اسلام باشد، وکیل نیستید حرفتان مقبول نیست. ما به دیوار می زنیم آن حرفی را که بر خلاف مصالح اسلام باشد. کسانی که می گویند ولایت فقیه تشریفاتی باشد و دخالت نکند اگر متوجه به این معنی باشند مرتد می شوند” (صحیفه امام جلد دهم، ص ۲۱۶-۲۲۲) یعنی رسما هرکسی را که آگاهانه با اصل ولایت فقیه مخالفت کند، مرتد (کسی که از اسلام روی برمی گرداند) خوانده و همانطور که قبلا از رساله او نقل قول کردم، حکم مرتد این است؛ «آنکه اسلام را مسخره می‏کند اگر متعمّد باشد، مرتد فطری (یعنی مسلمانی است که کافر شده) است و زنش برایش حرام است؛ مالش هم باید به ورثه داده بشود؛ خودش هم باید مقتول باشد.» (صحیفه امام خمینی، جلد ۱۴). در جملات بالا او عملا ، رای مردم به رئیس جمهور را “غیر ضروری و بی ربط” اعلام کرده و گفته؛ ” اگر رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است، وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است.”

اصل صد و هفتم، تعیین رهبر را بعهده خبرگان منتخب مردم می گذارد. این نمایندگان هر هشت سال یکبار انتخاب می شوند. شرایط انتخاب نمایندگان اشتهار به دیانت، شایستگی اخلاقی، اجتهاد در حدی که قدرت استنباط بعضی از مسائل فقهی را داشته باشد، بینش سیاسی، اجتماعی، و آشنایی با مثل روز و … است. جالب اینجا است که مرجع تشخیص دارا بودن شرایط فوق، فقهای شورای نگهبان و یا رهبر است. یعنی نهادی که قرار است رهبر را انتخاب کرده ، عملکرد او را مورد بررسی قرار دهد، و در صورت لزوم او را عزل کند، یا مستقیما به وسیله رهبر کاندید شده است و یا به وسیله فقهای شورای نگهبان که خود منتخبین رهبر هستند و از جانب او، به این سمت منتصب شدند.
اصل صد و هشتم، می گوید که قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین‏نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهاء اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آراء آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد. از آن پس هر گونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان در صلاحیت خود آنان است. یعنی همه آیین شرایط انتخاب و آیین نامه داخلی نهادی که قرار است به فعالیت های رهبر رسیدگی کند، بوسیله خود او تعیین شده است!

اصل یکصد و نهم درباره شرایط و صفات رهبر است، که باید صلاحیت علمی در ابواب مختلف فقه داشته و بینیش صحیح سیاسی، اجتماعی، تدبیر، شجاعت و مدیرت داشته باشد. با تغییراتی که در قانون اساسی، قبل از مرگ خمینی دادند، اصل مرجعیت را حذف کرده و به این وسیله، راه را برای انتخاب کسانی که حتی در رشته خود، لیاقت و صلاحیت رسیدن به مدارج بالا و تبدیل شدن به مرجع تقلید را نداشتند، باز کردند. در نمایشی از پیش تدوین شده، باند “احمد خمینی” و “رفسنجانی” موفق شدند، خامنه ای را بعنوان “رهبر مسلمین جهان” به قدرت برسانند.

ادامه دارد…..

لادن بازرگان
ژانویه ۲۰۱۳
lawdanbazargan@gmail.com

۳۱. سوره حشر، آیات ۲-۵
http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&user=far&quantity=&sura=59&ayat=0
۳۲. سوره احزاب، آیه ۵۸ : و کسانى که مردان و زنان مؤمن را بى‏آنکه مرتکب [عمل زشتى] شده باشند آزار مى‏رسانند قطعا تهمت و گناهى آشکار به گردن گرفته‏اند
http://www.parsquran.com/data/show.php?quantity=&lang=far&sura=33&ayat=0&user=far
۳۳. سوره نور، آیه ۱۹، کسانى که دوست دارند که زشتکارى در میان آنان که ایمان آورده‏اند شیوع پیدا کند براى آنان در دنیا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود و خدا[ست که] مى‏داند و شما نمى‏دانید
http://www.parsquran.com/data/show.php?quantity=&lang=far&sura=24&ayat=0&user=far

خروج از نسخه موبایل