سایت ملیون ایران

امیرعلی متولی: زوارِ سیاسی

مسئولین خدوم ِ ولیعصری کشوری را با دهها میلیون جمعیتِ زیر خطِ فقر و مشکلات ِ کرور و کلان بی شمار رها کرده اید بامید خدایی که بلطفِ حضورِ کلاشانی چون شما، کرامتش را نیز دیگر دریغ میکند. جملگی یکسره سر در عبودیت از وزیر و وکیل و ریز و درشت و خرد و کلان به هروله اربعینی و تجدید بیعت با اقمارِ بنی هاشم شتافته اید تا چه را اثبات نمایید؟ قوّتِ قدم یا سفتیِ کمر بخدمت؟ گویی مملکت چنان غرقِ نعمت شده که بفکر توشه آخرتِ امت افتاده اید!

شکی نیست که نبودنتان نعمت است ولی دیگر رعایا را چرا کارد در استخوان رها می کنید؟ می خورید و می برید و می بخشید، گوارای وجودتان، مالِ بیصاحب و بی ورثه حقِ حکومت اسلامی است!

ما که نفهمیدیم حکمت این تضرع و خلوص نیت به دامانِ عتبات عالیات چرا زمان شیخ خندانتان و مدیرِ ولیعصریتان واجبِ موکد نبود؟ ولی دریغ و امان از تدبیر و امید!
نکند که در دعوایِ شیعه و سنی میخواهید پوز همسایگان را بخاک بمالید؟ شاید هم میخواهید کعبه دیگری بنام عتبات عالیات را پررنگتر کنید که از عایدیش جا نمانید؟ قدیمیها میگفتند که ساز چپ یعنی عزا !

بودجه محافظ و خدم و حشم مسئولین در لشکر کربلائیان از کجاست؟ صاحب بیت المال راضی است؟

بلطف شما که عزا کل یوم و کل السنه شده است. اکنون این یاغیِ بی بصیرت را شما روشن کنید و در منابعِ شیعگِ اصیلتان دو منبع و ماخذ در بابِ استحبابِ موکدِ سینه خیز و شلنگ و تخته تا عراق را به ما هم نشان دهید باشد که گمراهی را براه آورید.

علی الظاهر پیاده رویِ اهل عراق تا کربلا رسمی نه چندان محکم بوده اما نه از ایران بلکه از شهرهای همجوارِ خود کربلا و امتِ اهل تشیع عراق. سنت عراقی را باسم خویش تمام نکنید.

رَکْضَه طُوَیرِیج و اَبَدا وَلله ما نَنسی الحُسینا و دخول از باب القبله و باب الرجا را هم دیده ایم و هم شنیده ایم!

اگر شما منبعی موثقی دال بر وجوب پیاده روی از کشوری به کشوری دیگر دارید ارائه دهید شاید سببِ خیری شوید و این سنت الهی از کل اروپا به واتیکان را نیز احیا نمائید!
اینهمه گذرنامه عراقی، سلاح غیرقانونی و ادوات جنسی که از عراق در این سالهای اخیر وارد خصوصا خوزستان شده کارِ زائرین پیاده است که از کوله پشتی خویش هم عاجزند؟ حاصل هروله و لبیکتان چه بود جز گسترش امراض جدید جسمی و ناهنجاری اجتماعی؟

آیا اگر خود سیدالشهدا زنده بود تف بر صورتتان نمی انداخت که وظیفه خویش را بنام من پشت گوش می اندازید و خلق خدا را بین زمین و آسمان معلق میکنید؟
سَیَقولَ اباعبدلله :

جمع کنید هروله را، بروید تا بیکاری از کشورتان رخ بر بندد تا با رونق تولید و اقتصاد، زنی به ضرورتِ قوتِ لایموت خویشتن را به حراج نگذارد، تا جوانی کارتن خواب نشود تا اعتیاد از در و دیوار مملکتتان بالا نرود، تا بانکهایتان به اسم ائمه مال مردم را بالا نکشند، تا بیت المال هزینه تحصیل و تفرج آقازادگان در بلاد کفار را نپردازد، تا مدیرانتان بجای مدیریت، سرقت نکنند، تا جوانانِ بیگناه در حبس استخوان نترکانند، تا کرامت خانواده محفوظ نماند، تا امنیت در کشورتان حاکم نشده، قدمِ نامبارکتان را به خانه من نگذارید که در گور میلرزم و بر خویش دمادم نفرین میکنم.

البته منِ نوعی میدانم که شرف، انسانیت، تشرع و کذا و کذا، در دستانِ پلید شما مطاعی است نایاب و کلاه شرعیتِ کذایی و گشاد نیز بر همه امور گسترانیده اید. ثروت ملی به یغما بردید و دیانت خلق را به تنفر مبدل ساختید. در کل منطقه یک فریادرس نداریم. ترکیه دارد دیوار میکشد و کشورهای عربی یکسره برائت می جویند. مگر میشود در خانه خاورمیانه، یک اتاقش همواره نفرت پراکنی نماید و بقیه اتاقها نظاره کنند و هورا بکشند؟

تخم نفاق را آوردید و کاشتید و آبیاری میکنید که چه؟ خوان انقلابتان که گسترده تر از خیال شد بخورید و بپاشید و ببرید که خوش و حلال است مالِ میتِ بی وارث!
امروز سنت هروله تا عتبات که راه افتاد، مجدد هزینه کنید و شیعیان خاورمیانه را پیاده به مشهدالرضا بخوانید که آخرتشان را بیمه نمایید. عبرت خلق که شده ایم اینهم بروی همه!

در این مقال من مخالف حسین و اهل بیت نیستم، مخالف زیارت هم نیستم هرکس به اعتقادش اما نگران اولویتها و حق تقدمها هستم. مخالف اینکه مردم را از ضروریاتشان گمراه کنی و پی نخود سیاهِ ندیده بفرستی! مخالف اینکه قافله میلیونی راه بیندازی به اسم زیارت و به کام عراقیها! عراقی که از غرامت میلیاردی ما، نیروگاه رایگان، هزار میلیون دلار پول برق و غیره گذراندید و آنها هم یابو آب دادند اما از مبلغ ناچیز ویزایشان نگذشتند و تا دینار آخرش را از زائران غافل و شور سواره ما گرفتند و پسرانشان نشئگی ها کردند!
شعورش را دارم که بفهمم زیارت اگر با سیاست عجین شد دیگر زیارت نیست بل سیاست است همان سیاستی که همه می دانند پدر مادری ندارد و بحرام زادگی هم گاه می بالد.

آری من ایرانیم و سرم بالاست که رویِ زانویِ وصله پینه شده ام تا مرگ می ایستم ولی ذلت نمی پذیرم (هیهات من الذله).

خروج از نسخه موبایل