مجتبی واحدی – دیگربان
سالها از نزدیک با اصلاح طلبان، حشر و نشر داشته ام. بسیاری از آنان نسبت به سالهای گذشته تغییر کرده اند ؛ همانطور که نگارنده این سطور نیز دچار تغییرات عمده شده است. اما به نظر می رسد تغییر آنان در یک عرصه، تشدید و کارآزمودگی بیشتر بوده است. این عرصه، رزمگاه جنگروانی است که به اصلاح طلبان دست بالاتری نسبت به رقبای حکومتی، داده است. اصلاح طلبان اگر چه از روزهای اوج خود در این عرصه دور شده اند اما همچنان در بهره گیری از این حربه برای فریب مردم، پیشتاز سایر جناح های سیاسی درون حکومت هستند. همینپیشتازی، اصلاح طلبان را دچار توهم کرده و گمان می کنند برای همیشه می توانند حمایت اکثریت را در اختیار داشته باشند بدون آنکه خواسته های اصلی مردم را مورد توجه قرار دهند.” اصلاح طلبانِ منتظرالحکومه ” به جای آنکه خود را با شرایط جدید و مطالبات تلنبار شده یا نوین مردم تطبیق دهند تلاش خویش را بر پیشتازی در عرصه جنگروانی متمرکز کرده اند. آنان به خیال خود، قادر هستند فاصله با سایر رقبا را از دوطریق حفظ کنند : تلاش برای نادیده گرفتن اپوزیسیون برانداز و ” دیو سازی ” از رقبای داخلی. در این راه، آنها با مخلوط کردن راست و دروغ، همه کسانی را که قائل به اصلاح نظام نیستند، جنگ طلب معرفی می کنند. در عرصه داخلی نیز، همت اصلاح طلبان بر آنست که نشان دهند پیروزی رقیبِ آنان، معادل درگیرشدن ایران در جنگی بزرگاست. این دروغ در سال نود و دو به کارِ اصلاح طلبان آمد. آنان اغلب رای دهندگان را قانع کردند که ” پیروزی جلیلی یا هر کاندیدای دیگر، مذاکرات هسته ای را به مسیری خواهد برد که پایان آن، جنگی بزرگخواهد بود.
تنها چند ماه بعد مشخص شد که رهبر جمهوری اسلامی قبلا قطار مذاکرات هسته ای را بر روی ریل متفاوت قرار داده است. باافشای مذاکرات عمان میان ایران و امریکا، دروغ “غوغوسالاران نوین” لو رفت. در واقع، اصلاح طلبان که از سال هفتاد و شش تا نود و دو، رهبر جمهوری اسلامی را به بهره برداری از سیاست ” النصر بالرعب” متهم می کردند این بار نسخه جدیدی از ” رعب آفرینی ” را رونمایی کردند که هدف آن ” وحشت آفرینی عمومی ” برای دور کردن مردم از کاندیدای رقیب و جذب آرا به نفع کاندیدای خود بود. پس از افشای مذاکرات محرمانه ایران و امریکا، تصویب برجام در مجلس در یک پروسه ده دقیقه ای نشان داد تصمیم گیری برای توافق هسته ای در سطحی بالاتر از دولت انجام شده و مجلسی که اکثریت آن در اختیار تندروترین بخش،جناح اصولگرا بود اجازه مخالفت با آن نداشته است.
نتایج حاصل از وحشت آفرینی و دیونماییِ رقیب، آنچنان کام اصلاح طلبان را شیرین کرده که همچنان از اینحربه استفاده می کنند. البته سوژه جنگ، جذابیت سابق را ندارد لذا اصلاح طلبان این بار، دروغِ ” سوریه ای شدنِ” را به عنوان تیری دو نشانه به کار گرفته اند آنان از یکسو، بر لزوم افزایش اقتدار نظام برای جلوگیری از سوریه ای شدن، تاکید می کنند تا رهبر را از خود خشنود کنند واز سوی دیگر، رفتار سایر نحله های اپوزیسیون را عامل بحران آفرینی معرفی می نمایند تا جز اصولگرایان بدنام و بی کفایت، کسی در میدان رقابت با آنان باقی نماند. در واقع، سیاست ورزی اصلاح طلبان بر همان پایه ای استوار است که گاه به صورت علنی از آن دفاع می نمایند : مجبور ساختن مردم به انتخاب میان بد و بدتر. این انتخاب ناگزیر، تنها در الزام مردمبه ترجیح ریشهری به مصباح یزدی- که اصلاح طلبان با لطایف الحیل آن را توجیه کردند- متجلی نمی شود بلکه در سطحی بالاتر، اصلاح طلبان به دنبال ” بدتر ” نشان دادن هر فرد یا گروهی هستند که در رقابت با آنها قرار دارد. آنان به خوبی می دانند متاع قابل توجهی برای عرضه به مردمدر اختیار ندارند لذا در سالهای اخیر تمامهمت آنان، مصروف ” بدتر نمایی” رقیب شده است.
اکنوناجازه بدهید کمی صریح تر سخن بگویم. بر این باورم که افشای دستان خالی اصلاح طلبان، آنان را نسبت به آینده خود نگرانکرده است. پس چاره ای جز تخریب بیشتر و تشدید حملات به هر رقیب – بالفعل یا بالقوه – برای آنان باقی نمانده است. یارگیری های بی مبنا، از دیگر چاره اندیشی های اصلاح طلبان است. آنان در حالی بر رسوا کردناحمدی نژاد به دلیل فساد مالی تاکید می کنند که تجلیل دو اصلاح طلبِ سرشناس – موسوی خوئینی و حسن خمینی – از قالیباف، نشان داد مشکل آنان نه با فساد بلکه در ضدیت با رقیب فاسد است. پس می توان با یک فاسد سرکوبگر همچون قالیباف متحد شد تا یک رقیب فاسد را از میدان به در کرد. نگاهی به مواضع نگارنده در دوازده سال اخیر، هر نوع تردید در مخالفت اصولی با احمدی نژاد را بر طرف می کند. اما متاسفم که بگویم ابراز مخالفت های اخیر اصلاح طلبان با احمدی نژاد را صادقانه نمی دانم. چگونه می توان از تندیس یک فاسدِ سرکوبگر همچون قالیباف رونمایی کرد و در تجلیل از خدمات او، مثنوی هفتاد من نوشت و همزمان، افشاگری های احمدی نژاد علیه برادران فاسد لاریجانی و رهبر را تخطئه کرد؟ من نیز معتقدماحمدی نژاد قبل از ادعای دلسوزی برای زندانیان، باید به صورت شفاف در خصوص مواضع شرمآور خود به ویژه پس از کودتای انتخاباتی سال هشتاد و هشت پاسخگو باشد. او همچنینباید به سوالات بی شمار در مورد اختلاسها و رانت خواری های هزاران میلیاردی در دوره ریاست جمهوری، جواب قانع کننده بدهد. اما اغلب اصلاح طلبانحق پرسشگری در اینمورد ندارند. احمدی نژاد، با وقاحت در دوربین ” لری کینگ” نگاه می کرد و بازداشت شدگان حوادث سال هشتاد و هشت را ” قانون شکنانِ آشوبگر ” می نامید. سلف او حسن روحانی به همراه وزیر خارجه خود جواد ظریف نیز با همان وقاحت در دوربین سایر خبرنگاران غربی نگاه کردند وگفتند :” در ایرانکسی به خاطر ابراز عقیده، زندانی و اعدامنمی شود ” و ” در ایران زندانی سیاسی نداریم “. احمدی نژاد مدیرانفاسد و رانت خواران بزرگدر اطراف خود داشت و هنوز از آنان تبری نجسته است. اصلاح طلبان هماز همنشینی وهمکاری با فاسدان، ابایی ندارند. امید آینده اصلاح طلبان – حسن خمینی – از بت قالیباف رونمایی می کند و نظریه پرداز بزرگاصلاح طلبان – موسوی خوئینی ها- سکوت چند ساله خود را با تجلیل از قالیباف می شکند. احمدی نژاد در برابر جنایت های قوه قضائیه در بر خورد با معترضان سال هشتاد و هشت سکوت وحتی از آن جنایت ها حمایت کرد. اصلاح طلبان هم نه تنها هنوز از جنایت تابستان شصت و هفت حمایت می کنند بلکه در اعتراضات دی ماه سال جاری با صدایی بلندتر از اصولگرایان، خواستار سرکوب و مجازات معترضانشدند.
آنچه در بالا آمد را به صورت خلاصه می گویم: خامنه ای و یارانش را به خاطر ترجیح حفظ حکومت بر همه اصول اخلاقی، حقوقی و انسانی محکوم می کنیم در حالی که همینویژگی در اغلب “اصلاح طلبانِ منتظرالحکومه” نیز وجود دارد. برای آنان فرقی نمی کند که چه کسی رقیب آنهاست: رضا پهلوی یا احمدی نژاد، رفراندوم خواهان یا سرنگونی طلبان، تظاهر کننده خیابانی یا دخترشجاع خیابان انقلاب…. هر کس بتواند نظر مردمرا جلب کندباید او را تخطئه کرد و راه رسیدن پیاماو به مردم را گرفت. حتی اگر لازمشد باید از حکومت استبدادی حمایتکرد تا صدای رقیب مشترک را خفه کند. استادان جنگروانی در جبهه اصلاحات، اینروزها به شدت مشغولند تا مبادا شعار ” اصلاح طلب اصولگرا / دیگه تمومه ماجرا ” فراگیر شود. آنان در حالی که به مردم می گویند مبادا بار دیگر رانت خواران اصولگرا شما را فریب دهند که خودشان، نجومی بگیران را ذخیره انقلاب می نامند. سالها به مذمت پدیده آقازادگی پرداختند و خود، ژن های خوب را به مسئولیت های مهم می گمارند. مردم را از عقبگرد به چهل سال پیش برحذر می دارند و در عین حال، ایده آل خویش را در دوره طلایی که سی سال از آنگذشته، جستجو می کنند. گلوی خود را برای افشای فساد احمدی نژادی پاره می کنند و در کنار تندیس قالیباف، با سردار وحید حقانیان، پالوده می خورند. از شکنجه زندانیان در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد انتقاد می کنند اما به خاطر تجلیل های شرمآور روحانی از پورمحمدی، او را محکومنمی کنند… ایکاش یکی به آنان می گفت : اولا دوره فریب چندانطولانی نخواهد بود. ثانیا در عرصه فریبکاری، رقیب قوی آنان یعنی احمدی نژاد بار دیگر به میدان آمده است و اکنون در انتخاب میانبد و بدتر ممکناست “منتخبِ بد” احمدی نژاد باشد.
شخصا هیچامیدی به اصلاح و تغییر اصلاح طلبانندارم و شعار “اصلاح طلب اصولگرا / دیگه تمومه ماجرا” را از اعماق وجود باور کرده ام اما کسانی که هنوز به نقش آفرینی ِاصلاح طلبان امید دارند بهتر است در سطور این یادداشت تامل کنند و آن را با دوستاناصلاح طلب خویش در میان بگذارند.
از: گویا